کافه هدایت
9.24K subscribers
1.48K photos
183 videos
202 files
540 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
A Lullaby
Urs Wild
#Neo_Classic
#Drone
رؤیا بپرور و گریه سر ده، ای نژاد نگون‌بخت انسان.
راه نجاتی پیدا نیست تو آن را گُم کرد‌ه‌ای.
با " وای " شب را بدرود می‌گویی، با " وای " دگر روز را درود.
#کافکا
@sadegh_hedayat©
هرگز اینگونه بیرحمانه ساکت نبوده‌ام.

#کافکا
#یادداشت_ها

@sadegh_hedayat©
laika
d_rradio
چه بر سرمان خواهد آمد عزیزِ بی‌نوای من؟..
در اعماق وجودم چیزی جز عشق تو وجود ندارد،با این حال،تلخی همچنان مزاحم است.
کاش اشک بود و ما میان بازوان یکدیگر بودیم !

#نامه_به_فلیسه
#کافکا
@sadegh_hedayat©
Triodion
Arvo Pärt
#Triodion (2003)
#Classical #Minimalist #Contemporary

چقدر از خودم، از همه چیز به دور افتاده‌ام.

#یادداشت‌ها
#کافکا

@sadegh_hedayat©
Nightfalls
Hecq
از زندگی با مردم، از حرف زدن، عاجزم.
کاملاً در خود فرو رفته‌ام، به خودم فکر می‌کنم..
چیزی ندارم به کسی بگویم - هرگز، به هیچ کس.


#یادداشت‌_ها
#کافکا
@sadegh_hedayat©
من كاملا تهی هستم. می‌دانيد كاملا تهی بودن يعنی چه؟ تهی بودن مثل خانه‌ايست كه كسی در آن زندگی نكند. خانه‌ای بدون قفل بدون اينكه كسی در آن زندگی كند. هر كسی می‌تواند وارد شود هروقت كه بخواهد و اين چيزيست كه بيشتر از همه مرا می‌ترساند.

#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
@Sadegh_Hedayat©️
Fur Lennart in memoriam
Arvo Part
نه نه نه.
من همینجا که هستم میمانم. منتهی قدری غمگین‌تر از معمول، قدری آسیب‌دیده‌تر، زیرا تو از همیشه به من نزدیکتر هستی و در عین حال دور از دسترس

#کافکا



@Sadegh_Hedayat©
من كاملا تهی هستم. می‌دانيد كاملا تهی بودن يعنی چه؟ تهی بودن مثل خانه‌ايست كه كسی در آن زندگی نكند. خانه‌ای بدون قفل بدون اينكه كسی در آن زندگی كند. هر كسی می‌تواند وارد شود هروقت كه بخواهد و اين چيزيست كه بيشتر از همه مرا می‌ترساند.

#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
@Sadegh_Hedayat©️
حیوانات کافکایی نه ربطی به اسطوره دارند و نه به کهن الگوها؛ آنها صرفاً نوعی شاخص درجه رهایی و اشاره‌ای به نواحی شدت‌های رها شده‌اند، جایی که محتوا، خود را از فرم خویش، و به همین نسبت از بیان خویش، و از دالی که فرم بر آن تحمیل کرده است رها می‌کند. [ماده صوتی ناب، ارتعاش محض، بیانی بی‌بیان‌گر، بی‌واسطه و دلالت، و شورمند]
جایی که دیگر هیچ‌چیزی جز حرکت‌ها و لرزه‌ها و ارتعاش‌ها و آستانه‌های ماده‌ای متروک باقی نمانده است: جایی که حیوانات - موش، سگ، میمون یا سوسک - تنها بر این اساس از هم متمایز می‌شوند که شاخص کدام آستانه یا ارتعاش خاص‌اند یا اینکه چه تونل زیر‌زمینی‌ای در دل ریزوم یا نقب، حفر می‌کنند.

#کافکا؛ به سوی ادبیات اقلیت
#ژیل_دلوز #فلیکس_گتاری
از برگه‌ی جنبش رایزومی


@Sadegh_Hedayat©️
چیزی که نمیتوانم تحمل کنم آدماهای تو خالی است، وقتی با آنها روبرو میشوم، نمیتوانم تحملشان کنم و آخرش حرفایی را میزنم که نباید بزنم.
تنگ نظر های عاری از تخیل، مدارا نکردن، نظريه های بریده از واقعیت، اصطلاحات توخالی، آرمان های عاریتی، نظام های انعطاف ناپذیر
این ها چیزهایی هستند که واقعا باعث ترسم میشوند.
آنچه راستی راستی ازش میترسم و بیزارم. دلم میخواست میتوانستم به اینجور آدم ها بخندم، اما نمیتوانم...

#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی


@Sadegh_Hedayat©
جنگ که در بگیرد خیلی‌ها مجبورند سرباز بشوند سلاح به دست می‌گیرند و می‌روند جبهه و ناچار می‌شوند سربازهای طرف دیگر را بکشند. هرچه بیشتر بتوانند. هیچ‌کس عین خیالش نیست که دوست داری دیگران را بکشی یا نه، کاری است که ناچاری بکنی وگرنه خودت کشته میشی. جانی واکر با انگشت به سینه‌ ناکاتا اشاره کرد. گفت: "بنگ! تاریخ انسان در یک کلمه."

#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی

@Sadegh_Hedayat©
«راستی لذت تنها بودن را چشیده‌ای، قدم زدنِ تنها، دراز کشیدنِ تنها توی آفتاب؟ چه لذتِ بزرگی است برای یک موجود عذاب کشیده، برای قلب و سر! منظورم را می‌فهمی! آیا تا به حال مسافت زیادی را تنها قدم زده‌ای؟ قابلیتِ لذت بردن از آن دلالت بر مقدار زیادی فلاکتِ گذشته و نیز لذت‌های گذشته دارد. وقتی پسربچه بودم خیلی تنها ماندم، اما آنها بیشتر به زورِ شرایط بود نه به انتخاب خودم امّا حالا، با شتاب به طرفِ تنهایی می‌روم، همان‌طور که رودخانه‌ها با شتاب به سویِ دریا سرازیر می‌شوند.»

از نامه‌های #کافکا به فلیسه

@Sadegh_Hedayat
Audio
چه بر سرمان خواهد آمد عزیزِ بی‌نوای من؟..
در اعماق وجودم چیزی جز عشق تو وجود ندارد،با این حال،تلخی همچنان مزاحم است.
کاش اشک بود و ما میان بازوان یکدیگر بودیم !

#نامه_به_فلیسه
#کافکا
@sadegh_hedayat©
بستنِ چشم‌ هایت چیزی را عوض نمی‌ کند.چون نمی‌خواهی شاهد اتفاقی باشی که می‌افتد، هیچ‌چیز ناپدید نمی‌ شود. درواقع دفعه‌ بعد که چشم واکنی، اوضاع بدتر می‌ شود.
دنیایی که تویش زندگی می‌کنیم این‌جور است آقای ناکاتا.چشمانت را باز کن.فقط بزدل چشم‌هایش را می‌ بندد. چشم بستن و پنبه در گوش چپاندن باعث نمی‌ شود زمان از حرکت بایستد.

#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی

@sadegh_hedayat©
The End Of All Things
Reeder
خوابیدن تقریبا غیرممکن؛
به ستوه آمده از رویاها،
انگار بر من می‌خراشند
بر جسمی یک‌ دنده!

#یادداشت‌_ها
#کافکا

@sadegh_hedayat©
کافکا، در زندگی هرکس یک نقطه‌ی بدون بازگشت وجود دارد. و در موارد خیلی کمی، نقطه‌ای است که دیگر نمی‌توانی جلوتر بروی. و وقتی به آن نقطه رسیدیم، تنها کاری که می‌توانیم بکنیم در آرامش پذیرفتن واقعیت است. این‌طوری زنده می‌مانیم.

#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی

@Sadegh_Hedayat©
قطعه ای کوتاه از داستان های کافکا که اضطراب اگزیستانسیال را در رابطه با بی‌پاسخی، فهم‌ناپذیری و عدم قطعیت در جهان تفسیر می‌کند:

صبح خیلی زود بود. خیابان‌ها تمیز و خلوت بود. می‌خواستم به ایستگاه قطار بروم.  ساعتم را با ساعت برج مقایسه کردم و متوجه شدم که وقت بسیار دیرتر از آن است که فکر می‌کردم. باید عجله می‌کردم. تا این نکته را فهمیدم، هول کردم.  این هول باعث شد درباره مسیرم به تردید بیفتم.  هنوز خیابان‌های شهر را خوب نمی‌شناختم. خوشبختانه پلیسی در آن نزدیکی بود. به سویش دویدم و نفس نفس زنان از او راه را پرسیدم. لبخندی زد و گفت: «تو می‌خواهی راهت را از من بپرسی؟» گفتم: «بله! برای آنکه خودم نمی‌توانم راه را پیدا کنم.» گفت:« بی‌خیالش شو، بی‌خیالش شو!» و با شتاب دور شد- مثل کسی که می‌خواهد با خنده‌اش تنها باشد.» [از داستان‌های کافکا]

#کافکا
#ادبیات_روان_درمانی
#اضطراب_اگزیستانسیال

@Sadegh_Hedayat©
Well Now You Know
Wayne Robert Thomas
من كاملا تهی هستم. می‌دانيد كاملا تهی بودن يعنی چه؟ تهی بودن مثل خانه‌ايست كه كسی در آن زندگی نكند. خانه‌ای بدون قفل بدون اينكه كسی در آن زندگی كند. هر كسی می‌تواند وارد شود هروقت كه بخواهد و اين چيزيست كه بيشتر از همه مرا می‌ترساند.

#کافکا_در_کرانه
#هاروکی_موراکامی
@Sadegh_Hedayat©️
همانگونه که در کتابِ محاکمه 'کافکا
کشیش رو به جوزف-کا کرده و در پاسخ به سوال او که
چرا انسان از مردن می‌ترسد؟ 
گفت: آن چیزی که انسان از آن می‌ترسد لحظه ایست که از دنیایی دیگر، چیزهایی که او در زمین تجربه کرده است را،
آنجا مورد بازخواست قرار دهند.

در درمان نیز مراجعین پس از رویارویی با مرگ (اغلب مواجه با سرطان) ممکن است این احساس را بیان کنند که فراخوانده شده و یا سرطان کیفرخواست آنهاست.

کتاب ستاره رستگاری  'فرانتس رزنتسوایگ' با واقعیت
ترس از مرگ آغاز می‌شود و با این جمله به پایان می‌رسد:
به سوی زندگی.

مرگ به هیچ وجه نه به آینده و نه به گذشته مربوط است. مرگ یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر در زمان حال است و اجتناب‌ناپذیر است زیرا وجود ما را در افق‌های دورتر مُلوَّن می‌کند.
با این حال تنها چیزی که به آن آگاهیم زمان حال، و تنها چیزی که در زمان حال به آن آگاهیم، خود زندگی است.


#کافکا
#محاکمه

@Sadegh_Hedayat©