حیوانات کافکایی نه ربطی به اسطوره دارند و نه به کهن الگوها؛ آنها صرفاً نوعی شاخص درجه رهایی و اشارهای به نواحی شدتهای رها شدهاند، جایی که محتوا، خود را از فرم خویش، و به همین نسبت از بیان خویش، و از دالی که فرم بر آن تحمیل کرده است رها میکند. [ماده صوتی ناب، ارتعاش محض، بیانی بیبیانگر، بیواسطه و دلالت، و شورمند]
جایی که دیگر هیچچیزی جز حرکتها و لرزهها و ارتعاشها و آستانههای مادهای متروک باقی نمانده است: جایی که حیوانات - موش، سگ، میمون یا سوسک - تنها بر این اساس از هم متمایز میشوند که شاخص کدام آستانه یا ارتعاش خاصاند یا اینکه چه تونل زیرزمینیای در دل ریزوم یا نقب، حفر میکنند.
#کافکا؛ به سوی ادبیات اقلیت
#ژیل_دلوز #فلیکس_گتاری
از برگهی جنبش رایزومی
@Sadegh_Hedayat©️
جایی که دیگر هیچچیزی جز حرکتها و لرزهها و ارتعاشها و آستانههای مادهای متروک باقی نمانده است: جایی که حیوانات - موش، سگ، میمون یا سوسک - تنها بر این اساس از هم متمایز میشوند که شاخص کدام آستانه یا ارتعاش خاصاند یا اینکه چه تونل زیرزمینیای در دل ریزوم یا نقب، حفر میکنند.
#کافکا؛ به سوی ادبیات اقلیت
#ژیل_دلوز #فلیکس_گتاری
از برگهی جنبش رایزومی
@Sadegh_Hedayat©️