کافه هدایت
9.24K subscribers
1.48K photos
183 videos
202 files
540 links
● کافه هدایت ●

فیسبوک :
www.facebook.com/sadegh.hedayat.official/
Download Telegram
خون می‌چکد از دیده در این کنج صبوری

این صبر که من می‌کنم" افشردن جان است "

#هوشنگ_ابتهاج

تسلیت...

@Sadegh_Hedayat©
کافه هدایت
Alireza Ghorbani – Bigharar
‍ بازا ای دلبرا، که دلم بی‌قرار توست
وین جان بر لب آمده، در انتظار توست

در دست این خمار غمم، هیچ چاره نیست
جز باده‌ای که در قدح غمگسار توست

ساقی به دست باش که این مست مِی پرست
چون خُم ز پا نشست و هنوزش خمار توست

سیری مباد سوخته‌ی تشنه کام را
تا جرعه نوش چشمه‌ی شیرین گوار توست

بیچاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست

ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست

#هوشنگ_ابتهاج


@Sadegh_Hedayat©
Mohamd_Reza_Shajarian-Saz_Va_Avaz-(WWW.IRMP3.IR).mp3
11.4 MB
#محمدرضا_شجریان
#آلبوم_بیاد_عارف (چاووش ۱)
#اشعار_هوشنگ_ابتهاج
#بیات_ترک

 

بهار سوگوار

نه لب گشایدم از گل ، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید!
نشانِ داغِ دلِ ماست لاله ای که شکفت
به سوگواریِ زلفِ تو این بنفشه دمید
بیا که خاکِ رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خونِ دل از چشمِ انتظار چکید
به یادِ زلفِ نگونسارِشاهدانِ چمن
ببین در آینه ی جویبار گریه ی بید
به دورِ ما که همه خونِ دل به ساغرهاست
ز چشم ساقیِ غمگین که بوسه خواهد چید؟
چه جای من ؟ که درین روزگارِ بی فریاد
ز دست جورِ تو ناهید بر فلک نالید
از این چراغ توام چشم روشنایی نیست
که کس ز آتش بیداد غیر دود ندید
گذشت عمر و به دل عشوه می خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
کِراست سایه درین فتنه ها امید امان؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید
صفای آینه ی خواجه بین کزین دمِ سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان برچید

#هوشنگ_ابتهاج


@Sadegh_Hedayat©


@Sadegh_Hedayat©
یک عمر مردم را گول زدی، چاپیدی، به ریش‌شان خندیدی، آن‌وقت پول‌های دزدی را برده‌ای کلاه شرعی سرشان بگذاری، دور سنگ سیاه لی‌لی کردی، هفت تا ریگ انداختی و گوسفند کشتی. این نمایش تمام فداکاری توست!

#حاجی_آقا
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
دختر روستایی

از مجموعه نقاشی های صادق هدايت


@Sadegh_Hedayat©
آیا هیچ می‌دانی چرا به طهرون قجر افشارها طهران می‌گویند؟ در احادیث آمده که چون شراب این ناحیه به دهن ابن سعد گوربگوری خیلی مزه کرد، اینجا را طهوران نامید که از» شراباً طهورا می‌آید و در اثر کثرت استعمال طهران شد. فرنگی‌مآبها معتقدند که: «ته» است، زیرا جهانگردان اروپایی این شهر را انتهای مشرق زمین یا «ته ایران» پنداشتند. بعلت اینکه اران و ایران از لغت «ائیر» مجوسی می‌آید و بعد به شکل ایرلند کنونی ضبط شده‌است. زیرا ایرلندیها از ایران به میهن خودشان مهاجرت کرده‌اند و خواسته‌اند این اسم بی مسمی رویشان بماند، همچنانکه ژرمنهای کرمانی الاصل از کرمان به بلاد جرمانیه سفر کرده‌اند؛ ولیکن علمای پیشین در روایت اختلاف کرده‌اند و در حدیث معتبر از کعب الاخبار آمده‌است که طهران در اصل «ته عوران» یعنی شهر «کون لختان» بوده‌است، زیرا اهالی آن دائم الطهاره بوده‌اند و از استعمال تنبان سخت پرهیز داشته‌اند. به روایت دیگر در اصل «ته ران» بوده‌است. مشتق از «ته» به معنی زیر و «ران» به معنی راننده. یعنی به تحقیق کسانی که به ته می‌رانند. یعنی کون خیزه می‌کتتد و بعد هم این اسم که ابتدا به اهالی اطلاق می‌شده روی این ناحیه ماند. توضیح آنکه در موقع هجوم اعراب اهالی شهر ری از ترسشان البته به عنوان اعتراض، کون خیزه کنان به دامن ه کوه البرز که محل طهران کنونی باشد پناهنده شدند و دیگر به شهر ری بازنگشتند.

#صادق_هدايت
#توپ_مرواری

@Sadegh_Hedayat©️
Dégradé
Lamasz
چطور می‌شود در دنیا شادمان بود مگر با گریختن از آن ؟


#پندهای_سورائو
#فرانتس_کافکا
#YaR

@Sadegh_Hedayat©
سیاست چیز گُهی است. کار من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را می‌دهند دست متخصّص، نه دست من و امثال من؛ ولی ضمناً همه‌مان بچهٔ سیاستیم. با سیاست کاری نداریم، سیاست با ما کار دارد. وقتی هم پایش بیفتد باید حقّش را گذاشت کف دستش. سارتر همین کار را کرد. با سلام و صلوات به آمریکا دعوتش کردند. اولاً یک ربع ساعت بهش در رادیو وقت دادند که حرف بزند. به جای اینکه راجع به ادبیات و فلسفه صحبت بکند، پرید به وضع آمریکا. سیاه‌ها، حق‌کشی، راسیسم.

#مصطفی_فرزانه
#آشنایی_با_صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©️
ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻃﺮﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ‌ﯼ ﺷﯿﻮﻉ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﻭ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺑﻠﻮﺍ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﻣﺬﻫﺐ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺒﺶ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻫﻤﺴﺎیه‌ی ﺷﻤﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ. ﺑﻌﺪ ﻫﻢ ﯾﮏ ﻧﺮﻩ ﻏﻮﻝ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺗﺮﺍﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭﻩ!
ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻟﺰﻭﻡ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺟﻨﻪ ﻭ ﺷﯿﺎﻃﯿﻦ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ خواﻫﯿﻢ ﺷﺪ ﺗﺎ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻋﻮﺽ ﺑﺸﻪ. ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮒ ﻣﺎ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﻣﺎ.
ﭘﺲ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﻭﺍﺝ ﻗﻤﻪ ﺯﺩﻥ،ﺳﯿﻨﻪ ﺯﺩﻥ،باﻓﻮﺭ ﺧﻮﻧﻪ،ﺟﻦ ﮔﯿﺮﯼ،ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﺍﻧﯽ،اﻓﺘﺘﺎﺡ ﺗﮑﯿﻪ ﻭ
ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ،تشویق ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻭ ﭼﺎﻗﻮﮐﺶ ﻭ ﻧﻄﻖ ﻭ ﻣﻮﻋﻈﻪ ﺑﺮ ﺿﺪﮐﺸﻒ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﺳﺖ.
ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻠﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﻬﻘﺮﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﯿﺪ ﻭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﭘﯿﺶ ﮐﺮﺩ،سیاست اینطور ﺍﻗﺘﻀﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ.


#حاجی_آقا
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
● [ بریده مطلب | Fɾɑɢмeɳt ]


کتاب / نوشتار: کاراواجو : اولین هنرمند مدرن تاریخ
نویسنده: علی امینی نجفی
منبع: کانال رنسانس
بخش: اول



در دوران ما قرار نیست که هنرمند مظهر پاکدامنی باشد. به ویژه از آغاز مدرنیسم با خیل هنرمندان "فاسدالاخلاق" روبرو هستیم که احتمالا مارکی دو ساد (۱۷۴۰ - ۱۸۱۴) پدر معنوی همه آنهاست. او نه تنها اهل روی و ریا نبود، که به فسق خود مباهات هم می‌کرد.پل گوگن، تولوز لوترک، گیوم آپولینر، آرتور رمبو و پازولینی زیاد در بند "فضایل اخلاقی" نبودند. امروز کدام هنرمند است که به "فساد" آلوده نباشد؟اما در دوران باروک اوضاع به گونه‌ای دیگر بود. در آن روزگار کلیسا حامی اصلی هنرمندان بود، و هرچند خود به سالوس و ریا آلوده بود، اما از اهل هنر انتظار داشت که در وارستگی و پاکدامنی نمونه باشند.میکلآنجلو مریسی دا کاراواجو ، که به خاطر زادگاهش "کاراواجو" نام گرفته بود، از قماشی دیگر بود: قمارباز بود، در شراب‌خواری افراط می‌کرد، اهل دعوا و چاقوکشی بود، با اراذل و اوباش حشر و نشر داشت و... در سال‌های آخر عمر پا در گریز بود، چون فاسق معشوقش را در دوئل به قتل رسانده بود. در ۳۸ سالگی هم بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفت.خبرچین‌ها به اربابان کلیسا خبر برده بودند که کاراواجو آدمی ناباب است. فراوان اهل فسق و فجور است، با زن و مرد! با پااندازها و فاحشه‌ها نشست و برخاست دارد، و از همه بدتر این که همین آدمهای هرزه را برای تصویر اولیا و قدیسان مدل می‌نشاند.در آن زمان نقاشی مانند نیایش بود و امری مقدس به شمار می‌رفت؛ نقاشان معمولا نجبای با ایمان (برای مردان) یا بانوان راهبه و پارسا (برای زنان) را برای کارهای نقاشی مدل می‌گرفتند.احتمال دارد که بخشی از آنچه درباره کاراواجو بر سر زبان‌ها افتاده حاصل بدگویی رقیبان او باشد.برخی گفته ‌اند که کاراواجو به خاطر استعداد بی‌نظیر و پیشرفت سریع در نقاشی، حاسدان بسیار داشت که می‌کوشیدند او را بدنام کنند و از چشم کلیسا بیندازند. ماجرا هرچه باشد، امروز همان بدنامی و رسوایی باعث شهرت جهانگیر این هنرمند شده است.در زمان کاراواجو دهها هنرمند بودند با نام و اعتباری بیش از او، اما امروز جز در کتاب‌های تاریخ نامی از آنها برده نمی‌شود. کاراواجو از همه آن رقیبان مشهورتر است و آثار نه چندان پرشمار او (کمتر از ۷۰ تابلو) در ۲۲ موزه با استقبال گرم هنردوستان روبرو می‌شوند.کاراواجو تا اوایل قرن بیستم نام و آوازه زیادی نداشت. احتمالا نمایشگاه بزرگی که در سال ۱۹۵۱ در میلان از آثار او برگزار شد در بالا بردن نام و آوازه این هنرمند مؤثر بوده است.در دهه‌های اخیر محبوبیت کاراواجو بسیار فزونی گرفته و حتی از میکل آنژ، بزرگترین نقاش رنسانس، بالاتر رفته است. در سال‌های اخیر دربارۀ او بیش از هر نقاش دیگری کتاب و مقاله و رسالۀ دانشگاهی منتشر شده است.برخی گفته ‌اند که زندگی آلوده به گناه و شرارت کاراواجو، به ذائقۀ دوران مدرن نزدیک‌تر است. راجر فرای، هنرشناس بزرگ اوایل قرن، در سال ۱۹۰۵ کاراواجو را "اولین هنرمند مدرن" تاریخ خواند.شیوه کار کاراواجو یا سبک "کاراواژیسم" در ظاهر مجموعه‌ای از شناسه‌های فنی است: رنگ‌های گرم و سوخته، تکنیک ضربه‌های زبر و درشت، سایه‌ روشن‌های قوی، تضادهای نوری شدید در ترکیب‌های غیرمأنوس و نامتعادل در فرم و نور. این شگردها با رامبرانت، ورمیر، روبنس، هالس، رئالیسم اسپانیایی از ولاسکز تا گویا رشد می‌کند، تا برسد به اکسپرسیونیست‌ها در نقاشی و سینما.



📡 Pɾàɳaá; Aɾt & Liteɾɑtuɾe | پرانا؛ هنر و ادبیات
Hold the Crest of the Passing Tide
Stray Ghost
چه وضع عجیبی داریم!
خشک، خالی و برانگیخته از شعفی آنی که رنجی طولانی به دنبال دارد.

#نامه_به_میلنا
#فرانتس_کافکا

@Sadegh_Hedayat©
یک زن کولی با لباس بلند سرخ روی پله سنگی عمارت روبرویمان نشسته بود. برایم فال گرفت و از همان حرف‌هایی که حفظ هستند تکرار کرد که یک دختر بلند بالای سیاه‌چشم برایم می‌میرد، ولی زن قدکوتاه زاغ چشمی برایم جادو کرده، دوایش هم به دست اوست باید مهر گیاه بخرم. اگرچه به سایرین یک تومان می‌فروشد ولی به من پنج ریال هم می‌دهد.
من خندیدم و آدرس آن دختر بلندبالا را خواستم، او هم دیگر باقی‌اش را نگفت!

#اصفهان_نصف_جهان
#صادق_هدایت


@Sadegh_Hedayat©
می‌گویی باید کشت تا جنایت از بین‌ برود، خشونت به خرج داد تا بی‌عدالتی نابود شود. قرن‌هاست که این طرز فکر ادامه دارد. قرن‌هاست که حکم‌فرمایانی مانند تو، به زخم مردم، به بهانه مداوا کردنش، نمک می‌پاشند و وضعیتش را بدتر می‌کنند، در عین حال از روش مداواشان تعریف می‌کنند و به آن می‌بالند، چون هیچ‌کس به ریششان نمی‌خندد.


#حکومت_نظامی
#آلبر_کامو


@Sadegh_Hedayat©
بیش از همه سرزنش می‌شدم و مسئول قلمداد می‌شدم. اولش با چیزهای پیش‌ پا افتاده شروع می‌شد و بعد خدا می‌داند به چه چیزهایی ختم می‌شد؛ بعضی وقتها اصلاً نمی‌فهمیدم چه ربطی دارند. چه چیزی بود که تقصیرِ من نبود؟

#بیچارگان
#داستایوفسکی

@Sadegh_Hedayat©
عزیزترین، دوباره مثل روزهای سابق، دارم زیاد می‌نویسم؟ برای توجیهِ کار: من روی بالکن، در آن سمتی از میز که تو می‌نشستی، نشسته‌ام.
انگار که دو طرف میز مثل دوکفه‌ی ترازو بود؛ گویی توازن شب‌های خوب ما به‌هم خورده‌است؛
و من در یک طرف ترازو، دارم پایین می‌روم. می‌روم پایین، چون تو خیلی دوری. برای همین دارم می‌نویسم.


#نامه_به_فلیسه
#فرانتس_کافکا

@Sadegh_Hedayat
به فرنگ‌رفته‌ها و متجددین و قدیمی‌ها همه سر و ته یک کرباس بودند ، فقط عناوین آنها فرق می‌کرد.
پیشتر می‌رفتند نجف حجت‌الاسلام می‌شدند و حالا می‌رفتند فرنگ با عنوان دکتری برمی‌گشتند و کارشان عوام‌فریبی و همه‌ی حواسشان توی شکم و زیر شکمشان بود. همه به فکر خانه سه‌طبقه و اتومبیل و ماموریت به خارجه بودند.

#میهن_پرست
#صادق_هدایت

@Sadegh_Hedayat©
در کافه ها، تخته سطح میز ،سرحد میان دو دنیای مختلف را تشکیل میدهد‌‌. از سطح این تخته به بالا ،دنیای روشن، دنیای شاد، دنیای بازوهای پاک و برهنه و سر انگشت های آراسته، دنیای لب های سرخ و خندان، دنیای چشم های پر اشتیاق وعشق خواه است.
اما از سطح تخته به پایین اوضاع به کلی جور دیگر میشود، اینجا دنیایی است پر از سایه های ساکن یا متحرک، جولانگاه سگ ها و گربه ها و حشرات و آرامگاه ساق پای انسان هاست!

#قضیه_ساق_پا
#صادق_هدایت
@Sadegh_Hedayat©️