💠 #یاد
🔺از قهوهی قجری تا سختکُشی
▪️یادمان شهدای قتلهای زنجیره ای
🔸قتل نیروهای خلاق و متفکر جز آنکه موجب دلهره و ترس عمومی میشود، در دراز مدت جامعه را در حفرهی عمیق تعلیق میافکند تا با تحفظ و احتیاط بیندیشد. جهان محافظه کار در امر اندیشیدن نخواهد توانست در شتاب ابداع تکنیک و زندگی، فهم درست و متعادلی از زندگی و فرهنگ به دست آورد. در عرصه و میدان تفکر و اندیشه با بداقبالی، شانس زندگی معمولی از نویسندگان هنر، فلسفه، ادبیات و سیاست دریغ شدهاست. جمعیت اهل نظر ، در کشورهای خاورمیانه و آسیا، با نیروهایی ویرانگر مواجهاند که گاه آن و گاه این تیغ بر گلوی آنان مینهد شاید سکوت کمی بپاید: حکومت، قانون، خشم سازمان یافته.
🔹شرِّ حذفِ هر صاحب فکری دامن جامعه را میگیرد. اما قتل نویسنده تنها شر نیست، حتی کائوسی هم نیست که در آشوب تهیی پیش از خلقت رهایمان کند. ویرانی مغول زای سرزمینی سوخته که منظر خالی شدن جامعه و فرد از نیروی «بودن» است. تجربهی تجدد در ایران همواره این سختکشی اهل نوشتن و اندیشیدن را هزینه کرده است. آن مکتوبات یک کلمه که در زندان بر سر و روی میرزا یوسفخان کوبیدند، آن دهان شاعر نامور یزدی که دوختند، آن قپانها و فلکها و اعدامها، و این خیابان کُشیهای این چند دهه، همه در نفس خود همان طراز قهوهی قجریست که همچنان ضلعی از تاریخ رنجوری ست. ما تا به تعادل راه رفتن در قرن امروز دست یابیم، تجارب و نوآموختههامان هزینهی قهوهی قجری دارد. حکومتها هر چه باشند، حقیقت دارد که انسان ایرانی در فرهنگ فربه و در کنش نحیف است. فربهی فرهنگ برای ملتها کندی و کاهلی میآورد، از اینرو اصحاب نوشتن و اندیشیدن، همان نیروی میلگر و کوناتوس انقلابی در جان ملت خویشند. جامعه بایست فهمیده باشد که نویسنده آن و لحظهی اندیشیدن در قلب فردا و پسفردای اجتماع است و تقلای روح جمعیی ملت و فرهنگِ او، برای ارتقاء وضعیت "بودن" به امکان ضروری "شدن"، نهادِ نهانِ صواب و خطای او نهفتگی دارد. حذف اهل قلم و خرد، حذف این مجال برای در آینده بودن و در فردای جهان مقیم شدن یک ملت خواهد بود. و این جنایتی هولناک برای سرنوشت یک مردم است که امید، آرمان، تخیل روایی فردا و داستان ضروری از امکان پدید آمدن و "توسعه" آفریدن را محکوم به مرگ مفاجا کنیم.
🔸مرگ حسنک وزیر در بیهقی مرگ عریان یک اِعمالِ ستمگری است بر بدنِ یک بزرگ. مظلومیت اوست، حسنکها که متن را و روح انسان را مجروح میکند. داستان مرگ پوینده، مختاری، شریف، پروانه و داریوش فروهر و دیگرانِ بینامِ همین تاریخ اکنون ما، داستانی آغازین نبود؛ ما در میانه ی تاریخ سختکُشی و خیابان کُشی ایستادهایم. در بوران و تندر و طوفان حوادث، بیآنکه این طرز قهوهی قجری و داناکشی حد یقفی بیابد، آنکه زیان میبیند نخست ملتیست که همهی ثروت روان و توان جمعیاش را اعم از فرهنگ و تجربه ی زیسته و تاریخ و اسطوره را در جان یک انسان کوده و توده میکند تا کسی پدیدار شود و در شب ظلمانی جهان مردم خود در هیئت شمعی روشن باشد. این قتلها روال بودن را ناممکن و روال شدن را انکار میکند تا اطاعت و انقیاد رسمیت یابد و کنش اندیشیدن به مثابه اقدام به خلق فرصت برای زندگی و افروختن کوناتوس یا میل به شادکامی، از دسترس خارج شود.
🔹اما چنین نمیشود.لااقل در سرزمینهای بزرگ که تاریخی از تأمل و وجدان کردن به نهاد زندگی دارند و فرهنگ زایی لابدِّ از بودن آنها در اقلیمشان است، سختکشی اهل قلم به سختجانی خِرَدباوران منتهی شدهاست. مرگ یکایک این کشتگان آفتاب خو، نور را باطنی کرد و نیاز ما را به آگاهی و الفت برجسته ساخت. ما در باب هر کدام از این مردمکانِ بزرگی، در چشم دانایی، با آثار و برکات نشر شدهشان روبرو هستیم. لااقل دوستان این نحله با مجید شریف از نزدیک رفاقت داشتهاند. کسی که در عوالم اندیشیدن نخست در قاب ایدیولوژیها حقیقت را جستجو کرد و در سپریکردن ایام به پهنهی وسیع اندیشیدن و تفکرِ در بنیادها نائل آمد. شریف عابری بی ملاحظهی اطراف پرسشها نبود، جانی افروخته و پیوسته در عبور از خود، سنت، متن و فرهنگ را باید در حیات و ممات او جستجو کرد. مردی که میان تمنای نجات، تسلای ایمان، تقلای رهایی و تماشای دوزخ آگاهی، جز به جستجوی یک حقیقت آزادی بخش نپرداخت، تمام ثروت زندگی را پیشکش این شوریدگی و پاکبازی کرد. او از شریعتی به نیچه رسید و همانگونه که آن متن بزرگ توصیه کرده، به پشت سر ننگریست تا فرزند زمانهی خود باشد.....
متن کامل:
https://cutt.ly/LwUUOPEx
#ایران_فردا
#مجید_شریف
#محمد_پوینده
#محمد_مختاری
#قتلهای_زنجیرهای
#پروانه_و_داریوش_فروهر
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺از قهوهی قجری تا سختکُشی
▪️یادمان شهدای قتلهای زنجیره ای
🔸قتل نیروهای خلاق و متفکر جز آنکه موجب دلهره و ترس عمومی میشود، در دراز مدت جامعه را در حفرهی عمیق تعلیق میافکند تا با تحفظ و احتیاط بیندیشد. جهان محافظه کار در امر اندیشیدن نخواهد توانست در شتاب ابداع تکنیک و زندگی، فهم درست و متعادلی از زندگی و فرهنگ به دست آورد. در عرصه و میدان تفکر و اندیشه با بداقبالی، شانس زندگی معمولی از نویسندگان هنر، فلسفه، ادبیات و سیاست دریغ شدهاست. جمعیت اهل نظر ، در کشورهای خاورمیانه و آسیا، با نیروهایی ویرانگر مواجهاند که گاه آن و گاه این تیغ بر گلوی آنان مینهد شاید سکوت کمی بپاید: حکومت، قانون، خشم سازمان یافته.
🔹شرِّ حذفِ هر صاحب فکری دامن جامعه را میگیرد. اما قتل نویسنده تنها شر نیست، حتی کائوسی هم نیست که در آشوب تهیی پیش از خلقت رهایمان کند. ویرانی مغول زای سرزمینی سوخته که منظر خالی شدن جامعه و فرد از نیروی «بودن» است. تجربهی تجدد در ایران همواره این سختکشی اهل نوشتن و اندیشیدن را هزینه کرده است. آن مکتوبات یک کلمه که در زندان بر سر و روی میرزا یوسفخان کوبیدند، آن دهان شاعر نامور یزدی که دوختند، آن قپانها و فلکها و اعدامها، و این خیابان کُشیهای این چند دهه، همه در نفس خود همان طراز قهوهی قجریست که همچنان ضلعی از تاریخ رنجوری ست. ما تا به تعادل راه رفتن در قرن امروز دست یابیم، تجارب و نوآموختههامان هزینهی قهوهی قجری دارد. حکومتها هر چه باشند، حقیقت دارد که انسان ایرانی در فرهنگ فربه و در کنش نحیف است. فربهی فرهنگ برای ملتها کندی و کاهلی میآورد، از اینرو اصحاب نوشتن و اندیشیدن، همان نیروی میلگر و کوناتوس انقلابی در جان ملت خویشند. جامعه بایست فهمیده باشد که نویسنده آن و لحظهی اندیشیدن در قلب فردا و پسفردای اجتماع است و تقلای روح جمعیی ملت و فرهنگِ او، برای ارتقاء وضعیت "بودن" به امکان ضروری "شدن"، نهادِ نهانِ صواب و خطای او نهفتگی دارد. حذف اهل قلم و خرد، حذف این مجال برای در آینده بودن و در فردای جهان مقیم شدن یک ملت خواهد بود. و این جنایتی هولناک برای سرنوشت یک مردم است که امید، آرمان، تخیل روایی فردا و داستان ضروری از امکان پدید آمدن و "توسعه" آفریدن را محکوم به مرگ مفاجا کنیم.
🔸مرگ حسنک وزیر در بیهقی مرگ عریان یک اِعمالِ ستمگری است بر بدنِ یک بزرگ. مظلومیت اوست، حسنکها که متن را و روح انسان را مجروح میکند. داستان مرگ پوینده، مختاری، شریف، پروانه و داریوش فروهر و دیگرانِ بینامِ همین تاریخ اکنون ما، داستانی آغازین نبود؛ ما در میانه ی تاریخ سختکُشی و خیابان کُشی ایستادهایم. در بوران و تندر و طوفان حوادث، بیآنکه این طرز قهوهی قجری و داناکشی حد یقفی بیابد، آنکه زیان میبیند نخست ملتیست که همهی ثروت روان و توان جمعیاش را اعم از فرهنگ و تجربه ی زیسته و تاریخ و اسطوره را در جان یک انسان کوده و توده میکند تا کسی پدیدار شود و در شب ظلمانی جهان مردم خود در هیئت شمعی روشن باشد. این قتلها روال بودن را ناممکن و روال شدن را انکار میکند تا اطاعت و انقیاد رسمیت یابد و کنش اندیشیدن به مثابه اقدام به خلق فرصت برای زندگی و افروختن کوناتوس یا میل به شادکامی، از دسترس خارج شود.
🔹اما چنین نمیشود.لااقل در سرزمینهای بزرگ که تاریخی از تأمل و وجدان کردن به نهاد زندگی دارند و فرهنگ زایی لابدِّ از بودن آنها در اقلیمشان است، سختکشی اهل قلم به سختجانی خِرَدباوران منتهی شدهاست. مرگ یکایک این کشتگان آفتاب خو، نور را باطنی کرد و نیاز ما را به آگاهی و الفت برجسته ساخت. ما در باب هر کدام از این مردمکانِ بزرگی، در چشم دانایی، با آثار و برکات نشر شدهشان روبرو هستیم. لااقل دوستان این نحله با مجید شریف از نزدیک رفاقت داشتهاند. کسی که در عوالم اندیشیدن نخست در قاب ایدیولوژیها حقیقت را جستجو کرد و در سپریکردن ایام به پهنهی وسیع اندیشیدن و تفکرِ در بنیادها نائل آمد. شریف عابری بی ملاحظهی اطراف پرسشها نبود، جانی افروخته و پیوسته در عبور از خود، سنت، متن و فرهنگ را باید در حیات و ممات او جستجو کرد. مردی که میان تمنای نجات، تسلای ایمان، تقلای رهایی و تماشای دوزخ آگاهی، جز به جستجوی یک حقیقت آزادی بخش نپرداخت، تمام ثروت زندگی را پیشکش این شوریدگی و پاکبازی کرد. او از شریعتی به نیچه رسید و همانگونه که آن متن بزرگ توصیه کرده، به پشت سر ننگریست تا فرزند زمانهی خود باشد.....
متن کامل:
https://cutt.ly/LwUUOPEx
#ایران_فردا
#مجید_شریف
#محمد_پوینده
#محمد_مختاری
#قتلهای_زنجیرهای
#پروانه_و_داریوش_فروهر
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran