This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #نگاه_کارشناس
🔹 #محمد_فاضلی، جامعهشناس ایرانی و استادیار سابق دانشگاه شهیدبهشتی:
جامعهای که مسئلههایش حل نمیشود شهروند عاصی و شهروند به شدت خشمگین تولید میکند.
حل نشدن مسئله به دلیل از میان رفتن میاندارهاست که نه ایده تولید میکنند و نه میتوانند برای صورتبندی راه حلها با حکومت مذاکره کنند.
بین حکومت و مردم یک فاصله خالی وجود دارد که این فاصله تا ابد خالی نمیماند بلکه چیزهایی این خلأ را پر میکند. یکی مسئله حل نشده و خشم ناشی از آن، یکی رسانه خارجی و دعوت به حل کردن مسئله از مسیر خشونت آمیز .
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔹 #محمد_فاضلی، جامعهشناس ایرانی و استادیار سابق دانشگاه شهیدبهشتی:
جامعهای که مسئلههایش حل نمیشود شهروند عاصی و شهروند به شدت خشمگین تولید میکند.
حل نشدن مسئله به دلیل از میان رفتن میاندارهاست که نه ایده تولید میکنند و نه میتوانند برای صورتبندی راه حلها با حکومت مذاکره کنند.
بین حکومت و مردم یک فاصله خالی وجود دارد که این فاصله تا ابد خالی نمیماند بلکه چیزهایی این خلأ را پر میکند. یکی مسئله حل نشده و خشم ناشی از آن، یکی رسانه خارجی و دعوت به حل کردن مسئله از مسیر خشونت آمیز .
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #جامعه
🔺بسازید، ویرانگر نباشید.
#محمد_فاضلی: اگر در حکومت هنوز کسانی هستند که ذرهای علاقه به ایران دارند، جلوی تعطیل کردن کسبوکارهای دیجیتال را بگیرند. این کسبوکارها آخرین سنگر امیدواری جوان ایرانی هستند و اگر فروبریزند چنان ناامیدی و مهاجرت اوج میگیرد که باید با ذرهبین دنبال جوان ایرانی بگردید. بسازید، ویرانگر نباشید.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺بسازید، ویرانگر نباشید.
#محمد_فاضلی: اگر در حکومت هنوز کسانی هستند که ذرهای علاقه به ایران دارند، جلوی تعطیل کردن کسبوکارهای دیجیتال را بگیرند. این کسبوکارها آخرین سنگر امیدواری جوان ایرانی هستند و اگر فروبریزند چنان ناامیدی و مهاجرت اوج میگیرد که باید با ذرهبین دنبال جوان ایرانی بگردید. بسازید، ویرانگر نباشید.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نگاه_کارشناس
🔺 اخراج استادان تعرض به جامعه است
✍نعمت الله فاضلی، ۷ شهریور ۱۴۰۲
🔹 قصه تلخ و مکرر اخراج، تعلیق، بازنشست زودهنگام و منزوی کردن اعضای هیات علمی این روزها مجددا شدت و حدت زیادی پیدا کرده است.
این قصه سر دراز دارد و از انقلاب فرهنگی شروع شد. هیچ گاه کامل قطع نشد، اما هر از گاه، حکومت مجالی می یابد به دانشگاه به ویژه علوم انسانی تعرض می کند و بی مهابا با بهانههای جورواجور اداری و سیاسی، تعدادی از برجسته ترین نخبگان دانشگاه را طرد و منزوی می کند.
اعضای هیات علمی هم به ویژه اعضای اندیشه ورز و مستقل، فاقد قدرت دفاع هستند و محکوم و مستاصل می شوند.
این تعرض، هم پایمال کردن حقوق شخصی و شهروندی مدرسان و استادان است، هم تعرض به حقوق جمعی و جامعه.
برآمدن و بالنده شدن یک شخصیت علمی در اندازه داریوش رحمانیان، عبدالحسین نیک گهر، مرتضی مردیها، سعید معیدفر، سیروس شمیسا، احمد اشرف، محمدحسین پاپلی یزدی و صدها اندیشمند برجسته دیگر که از انقلاب فرهنگی تاکنون اخراج، تعلیق یا بازنشسته اجباری شده اند، رخدادی تمدنی است. پرورش نخبگانی در این سطح نه تنها سرمایه اقتصادی سنگین بل حاصل درهم آمیختن تحولات عظیم تمدنی و فرهنگی است.
محروم کردن جامعه از این سرمایه های سترگ فرهنگی و فکری، تخریب بنیان های جامعه و خسارت جبران ناپذیری به روند حرکت توسعه ملی مملکت است.
حذف مدرسان جوان تر، مثل #رضا_امیدی، #محمد_فاضلی، #مهدی_خویی و ده ها نفر دیگر که مستعد درخششهای تمدنی آینده هستند، تضعیف بنیادهای آینده ایران است. همان طور که خشک شدن دریاچه ارومیه، نابودی جنگل ها و محیط زیست، نابودی تمدنی ایران فرداست.
جامعه ایران نه اخراج استادان بزرگ در دوره انقلاب فرهنگی را فراموش کرده و می کند و نه اخراج های این روزها را.
تک تک این استادان می توانستند صدها جوان ایرانی را شکوفا کنند. جامعه ایران چگونه می تواند چنین خیانتی به خود و فرزندانش را ببخشد و فراموش کند؟
تک تک این استادان می توانستند رشتههای علمی را رونق ببخشند و بنیاد خرد و توسعه ایران شوند. منزوی کردن این نیروهای نهادساز و توسعه آفرین را چگونه می توان جبران کرد؟
نهاد دانشگاه، دستاورد بزرگ تاریخ معاصر ماست. گماشتن افراد ناشایست و ناتوان در مقام هیات علمی، تخریب نهاد تمدنی معاصر ماست.
تاریخ ایران این روزهای تاریک و تخریب گر را هرگز فراموش نخواهد کرد و دیر یا زود عوامل و بانیان چنین اقدامات و سیاست هایی روسیاه و رسوا خواهند شد.
هر گونه تعرض به نهاد دانشگاه تعرض به جامعه ایران و بنیادهای فکری و توسعه آن است. این که مردم می کوشند از هر راه ممکن مانع این سیاست تعرضی شوند و بانیان و عوامل آنها را در حوزه عمومی شناسایی و اعلام می کنند، گواهی است بر هشیاری و حساسیت ملت ایران نسبت به نهاد دانشگاه.
به صلاح حکومت است که این ماشین تخریب تمدنی را هر چه زودتر متوقف کند و از تعرض به دانشگاه دست بردارد و از عاقبت این کار بهراسد.
استیصال و سکوت فعلی جامعه و دانشگاهیان در برابر این ویرانگری همیشگی نیست و نتواند بود.
کاملا آشکار است که روسای دانشگاه ها و دانشکده ها و وزیر علوم خود بخشی از این ماشین ویرانگرند و بازیچه و ملعبه نیروهای بالادستیشان هستند و از آنها انتظار شهامت و مسوولیت و فهم درست داشتن نابجاست. این حکومت است که مسول جلوگیری از ادامه نابودی نهاد دانشگاه است.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺 اخراج استادان تعرض به جامعه است
✍نعمت الله فاضلی، ۷ شهریور ۱۴۰۲
🔹 قصه تلخ و مکرر اخراج، تعلیق، بازنشست زودهنگام و منزوی کردن اعضای هیات علمی این روزها مجددا شدت و حدت زیادی پیدا کرده است.
این قصه سر دراز دارد و از انقلاب فرهنگی شروع شد. هیچ گاه کامل قطع نشد، اما هر از گاه، حکومت مجالی می یابد به دانشگاه به ویژه علوم انسانی تعرض می کند و بی مهابا با بهانههای جورواجور اداری و سیاسی، تعدادی از برجسته ترین نخبگان دانشگاه را طرد و منزوی می کند.
اعضای هیات علمی هم به ویژه اعضای اندیشه ورز و مستقل، فاقد قدرت دفاع هستند و محکوم و مستاصل می شوند.
این تعرض، هم پایمال کردن حقوق شخصی و شهروندی مدرسان و استادان است، هم تعرض به حقوق جمعی و جامعه.
برآمدن و بالنده شدن یک شخصیت علمی در اندازه داریوش رحمانیان، عبدالحسین نیک گهر، مرتضی مردیها، سعید معیدفر، سیروس شمیسا، احمد اشرف، محمدحسین پاپلی یزدی و صدها اندیشمند برجسته دیگر که از انقلاب فرهنگی تاکنون اخراج، تعلیق یا بازنشسته اجباری شده اند، رخدادی تمدنی است. پرورش نخبگانی در این سطح نه تنها سرمایه اقتصادی سنگین بل حاصل درهم آمیختن تحولات عظیم تمدنی و فرهنگی است.
محروم کردن جامعه از این سرمایه های سترگ فرهنگی و فکری، تخریب بنیان های جامعه و خسارت جبران ناپذیری به روند حرکت توسعه ملی مملکت است.
حذف مدرسان جوان تر، مثل #رضا_امیدی، #محمد_فاضلی، #مهدی_خویی و ده ها نفر دیگر که مستعد درخششهای تمدنی آینده هستند، تضعیف بنیادهای آینده ایران است. همان طور که خشک شدن دریاچه ارومیه، نابودی جنگل ها و محیط زیست، نابودی تمدنی ایران فرداست.
جامعه ایران نه اخراج استادان بزرگ در دوره انقلاب فرهنگی را فراموش کرده و می کند و نه اخراج های این روزها را.
تک تک این استادان می توانستند صدها جوان ایرانی را شکوفا کنند. جامعه ایران چگونه می تواند چنین خیانتی به خود و فرزندانش را ببخشد و فراموش کند؟
تک تک این استادان می توانستند رشتههای علمی را رونق ببخشند و بنیاد خرد و توسعه ایران شوند. منزوی کردن این نیروهای نهادساز و توسعه آفرین را چگونه می توان جبران کرد؟
نهاد دانشگاه، دستاورد بزرگ تاریخ معاصر ماست. گماشتن افراد ناشایست و ناتوان در مقام هیات علمی، تخریب نهاد تمدنی معاصر ماست.
تاریخ ایران این روزهای تاریک و تخریب گر را هرگز فراموش نخواهد کرد و دیر یا زود عوامل و بانیان چنین اقدامات و سیاست هایی روسیاه و رسوا خواهند شد.
هر گونه تعرض به نهاد دانشگاه تعرض به جامعه ایران و بنیادهای فکری و توسعه آن است. این که مردم می کوشند از هر راه ممکن مانع این سیاست تعرضی شوند و بانیان و عوامل آنها را در حوزه عمومی شناسایی و اعلام می کنند، گواهی است بر هشیاری و حساسیت ملت ایران نسبت به نهاد دانشگاه.
به صلاح حکومت است که این ماشین تخریب تمدنی را هر چه زودتر متوقف کند و از تعرض به دانشگاه دست بردارد و از عاقبت این کار بهراسد.
استیصال و سکوت فعلی جامعه و دانشگاهیان در برابر این ویرانگری همیشگی نیست و نتواند بود.
کاملا آشکار است که روسای دانشگاه ها و دانشکده ها و وزیر علوم خود بخشی از این ماشین ویرانگرند و بازیچه و ملعبه نیروهای بالادستیشان هستند و از آنها انتظار شهامت و مسوولیت و فهم درست داشتن نابجاست. این حکومت است که مسول جلوگیری از ادامه نابودی نهاد دانشگاه است.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #نگاه_کارشناس
🔺اثر تورم بر اخلاق جامعه
دکتر #محمد_فاضلی
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺اثر تورم بر اخلاق جامعه
دکتر #محمد_فاضلی
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #نگاه_کارشناس
🔺جَلّاسانِ گِردگو که همیشه در این نظام می مانند
✍ #محمد_فاضلی
واژههای طبّاخ، قصّاب و خبّاز را شنیدهاید، نام مشاغلاند، و کسانی هم هستند که بر وزن همین مشاغل میتوان آنها را «جَلّاس» نامید، اگرچه چنین واژهای وجود نداشته باشد.
این آدمها را حتماً میشناسید. این دسته – که هر یک از ما هم میتوانیم یکی از آنها باشیم – کارشان این است که از این جلسه به آن جلسه در حرکت هستند. اگر طبّاخ یعنی «بسیار طبخکننده»، «جَلّاس» نیز «بسیار نشیننده در جلسه است، بسیار جلوسکننده»
خصیصه بارز دستگاه اداری این مملکت انبوه جلسات است و «جَلّاسان» بوروکراتهایی هستند که در هر روز چندین جلسه شرکت میکنند.
تقصیر خودشان نیست، ساختار است که آنها را صبح تا شب دور میزهایی مینشاند تا فرسودهشان کند، تا فرصت نکنند چیزی بخوانند، فکر کنند و به کار و بارشان برسند. همه در جلسهاند.
«جَلّاسی» بیماری نظام اداری است. نظام اداری به دلیل ابهام در وظایف، کمبود دانشی که به مدیران جرأت تصمیمگیری بدهد، فقدان شفافیتی که اطلاعات را با سرعت و دقت به گردش درآورد و لازم نباشد در جلسه اطلاعات را رد و بدل کرد، و ساختار مستعد تخلف که مدیران را در معرض رسیدگی سازمانهای نظارتی قرار میدهد، به تدریج هر تصمیمی را مؤکول به جلسه میکند. اکثریت مدیران قادر به تصمیمگیری نیستند و بنابراین وقت گرانبها صرف جلوس در جلسات میشود و به تدریج «جَلّاسان» ظهور میکنند.
نظام اداری «جَلّاسپرور» به این حد نیز قناعت نمیکند. کثیری از «جَلّاسان» به تدریج خود را به خُلقی دیگر نیز میآرایند و آن «گِردگویی» است. «گِردگو» کسی است که ماهرانه درباره هر مسأله مهمی چنان سخن میگوید که نه سیخ بسوزد نه کباب. «گِردگو» میتواند چنان سخن بگوید که دل همه را به دست آورد، سخنش هیچ گوشهای ندارد و رئیس فعلی و رؤسای محتمل آتی را خرسند میسازد. گِردگو میتواند چنان سخن بگوید که هیچ مسئولیتی را متوجه اظهارنظرش نسازد.
«گِردگویان» طائفهای هستند که جز در مواردی که ناچار شوند، پای هیچ اظهارنظری را امضا نمیکنند تا مبادا امروز و فردایی گریبانش را بگیرند. این جماعت از مکتوب کردن بیزارند و ترجیح میدهند صدایشان در کنار صداهای همگان قرار گیرد و همواره مسئولیت تصمیمها میان همگان تقسیم شود. دیوار حاشا برای «جَلّاسان گِردگو» بلند است.
«گِردگویی» مهارتی است برای گفتن سخنانی که آنقدر گرد هستند که در هر زمینی میتوان آنها را غلطاند، و به هر زمان و مکانی میتوان آنها را قِل داد. گویِ گِرد را از هر زاویه که نگاه کنید، فرقی نمیکند، جهت خاصی ندارد.
«جَلّاسانِ گِردگو» محصول نظام اداریای هستند که بر سنت شفاهی بنا شده و گزارش کارشناسی مکتوب و امضاشده در آن جایگاهی ندارد. نظامی که در غوغای آمارهای متناقض همواره میتوان هر اظهارنظری را توجیه کرد. اکثریت آدمها در چنین سیستمی آخر و عاقبت حرفهایشان «جَلّاسی» و «گِردگویی» است؛ حرفهای که در آن میآموزند چگونه سی سال بمانند و کسی را نرنجانند؛ روی حرفی نایستند، و مسئولیت هیچ مخاطره حرفهای را نپذیرند.
«جَلّاسی» و «گِردگویی» بسیار به هم مرتبط هستند، زیرا گردگویان بسیاری را دیدهاید که چون جلسه تمام میشود و بیرون از اتاق جلسه، ایستاده در کنار شما سخن میگویند، حرفهایی میگویند که از خود میپرسید چرا اینها را همانجا داخل جلسه نگفت؟ گویی وقتی مینشینند و آنگاه که ایستادهاند، متفاوتاند. گِردگویی در این نظام اداری، راهی برای ماندن است. «جَلّاسان گِردگو» خود میمانند، بی هیچ صراحتی، سی سال یا بیشتر، اما سرمایههای بسیاری را به فنا میبرند.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
🔺جَلّاسانِ گِردگو که همیشه در این نظام می مانند
✍ #محمد_فاضلی
واژههای طبّاخ، قصّاب و خبّاز را شنیدهاید، نام مشاغلاند، و کسانی هم هستند که بر وزن همین مشاغل میتوان آنها را «جَلّاس» نامید، اگرچه چنین واژهای وجود نداشته باشد.
این آدمها را حتماً میشناسید. این دسته – که هر یک از ما هم میتوانیم یکی از آنها باشیم – کارشان این است که از این جلسه به آن جلسه در حرکت هستند. اگر طبّاخ یعنی «بسیار طبخکننده»، «جَلّاس» نیز «بسیار نشیننده در جلسه است، بسیار جلوسکننده»
خصیصه بارز دستگاه اداری این مملکت انبوه جلسات است و «جَلّاسان» بوروکراتهایی هستند که در هر روز چندین جلسه شرکت میکنند.
تقصیر خودشان نیست، ساختار است که آنها را صبح تا شب دور میزهایی مینشاند تا فرسودهشان کند، تا فرصت نکنند چیزی بخوانند، فکر کنند و به کار و بارشان برسند. همه در جلسهاند.
«جَلّاسی» بیماری نظام اداری است. نظام اداری به دلیل ابهام در وظایف، کمبود دانشی که به مدیران جرأت تصمیمگیری بدهد، فقدان شفافیتی که اطلاعات را با سرعت و دقت به گردش درآورد و لازم نباشد در جلسه اطلاعات را رد و بدل کرد، و ساختار مستعد تخلف که مدیران را در معرض رسیدگی سازمانهای نظارتی قرار میدهد، به تدریج هر تصمیمی را مؤکول به جلسه میکند. اکثریت مدیران قادر به تصمیمگیری نیستند و بنابراین وقت گرانبها صرف جلوس در جلسات میشود و به تدریج «جَلّاسان» ظهور میکنند.
نظام اداری «جَلّاسپرور» به این حد نیز قناعت نمیکند. کثیری از «جَلّاسان» به تدریج خود را به خُلقی دیگر نیز میآرایند و آن «گِردگویی» است. «گِردگو» کسی است که ماهرانه درباره هر مسأله مهمی چنان سخن میگوید که نه سیخ بسوزد نه کباب. «گِردگو» میتواند چنان سخن بگوید که دل همه را به دست آورد، سخنش هیچ گوشهای ندارد و رئیس فعلی و رؤسای محتمل آتی را خرسند میسازد. گِردگو میتواند چنان سخن بگوید که هیچ مسئولیتی را متوجه اظهارنظرش نسازد.
«گِردگویان» طائفهای هستند که جز در مواردی که ناچار شوند، پای هیچ اظهارنظری را امضا نمیکنند تا مبادا امروز و فردایی گریبانش را بگیرند. این جماعت از مکتوب کردن بیزارند و ترجیح میدهند صدایشان در کنار صداهای همگان قرار گیرد و همواره مسئولیت تصمیمها میان همگان تقسیم شود. دیوار حاشا برای «جَلّاسان گِردگو» بلند است.
«گِردگویی» مهارتی است برای گفتن سخنانی که آنقدر گرد هستند که در هر زمینی میتوان آنها را غلطاند، و به هر زمان و مکانی میتوان آنها را قِل داد. گویِ گِرد را از هر زاویه که نگاه کنید، فرقی نمیکند، جهت خاصی ندارد.
«جَلّاسانِ گِردگو» محصول نظام اداریای هستند که بر سنت شفاهی بنا شده و گزارش کارشناسی مکتوب و امضاشده در آن جایگاهی ندارد. نظامی که در غوغای آمارهای متناقض همواره میتوان هر اظهارنظری را توجیه کرد. اکثریت آدمها در چنین سیستمی آخر و عاقبت حرفهایشان «جَلّاسی» و «گِردگویی» است؛ حرفهای که در آن میآموزند چگونه سی سال بمانند و کسی را نرنجانند؛ روی حرفی نایستند، و مسئولیت هیچ مخاطره حرفهای را نپذیرند.
«جَلّاسی» و «گِردگویی» بسیار به هم مرتبط هستند، زیرا گردگویان بسیاری را دیدهاید که چون جلسه تمام میشود و بیرون از اتاق جلسه، ایستاده در کنار شما سخن میگویند، حرفهایی میگویند که از خود میپرسید چرا اینها را همانجا داخل جلسه نگفت؟ گویی وقتی مینشینند و آنگاه که ایستادهاند، متفاوتاند. گِردگویی در این نظام اداری، راهی برای ماندن است. «جَلّاسان گِردگو» خود میمانند، بی هیچ صراحتی، سی سال یا بیشتر، اما سرمایههای بسیاری را به فنا میبرند.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran