⤴️ ادامه از پست قبل
۳. بنابراین مدارس باید زمینههای مناسبی برای کلاسهای آموزشی جدید که مهارتهای شناختی و آنچه کشور برای مدرنیزاسیون خود نیاز دارد را در راستای وفاداری مطلق به رژیم در برنامهها ایجاد میکردند. اعضای آن باید در نهایت به تشکیل یک طبقه نخبه جدید بیانجامد که ستون پشتیبان دیگری برای اصول انقلاب سفید باشند.
در همان زمان عموم مردم برای اینکه میتوانستند دسترسی راحتتری به امکانات تحصیلی و مدارس داشته باشند، خوشحال بودند. بنابراین به نظر میرسید که مردم از اصلاحات پیاده شده، به ویژه اصلاحات ارضی، بهرهمند شدهاند و آگاهانه و منطقی از این اقدامات پشتیبانی میکنند. بنابراین شاه باور داشت که تداوم رژیم او امری تضمین شده است.
https://tttttt.me/KSMtehran/17075
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
۳. بنابراین مدارس باید زمینههای مناسبی برای کلاسهای آموزشی جدید که مهارتهای شناختی و آنچه کشور برای مدرنیزاسیون خود نیاز دارد را در راستای وفاداری مطلق به رژیم در برنامهها ایجاد میکردند. اعضای آن باید در نهایت به تشکیل یک طبقه نخبه جدید بیانجامد که ستون پشتیبان دیگری برای اصول انقلاب سفید باشند.
در همان زمان عموم مردم برای اینکه میتوانستند دسترسی راحتتری به امکانات تحصیلی و مدارس داشته باشند، خوشحال بودند. بنابراین به نظر میرسید که مردم از اصلاحات پیاده شده، به ویژه اصلاحات ارضی، بهرهمند شدهاند و آگاهانه و منطقی از این اقدامات پشتیبانی میکنند. بنابراین شاه باور داشت که تداوم رژیم او امری تضمین شده است.
https://tttttt.me/KSMtehran/17075
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۲)
🔹 چهار عامل مهم در فعالیتهای انقلابی قبل از ۱۳۵۷ عبارت بودند از:
قدرت استبدادی،
سکولاریزاسیون،
نفوذ خارجی
و تنشهای اقتصادی و اجتماعی.
با نگاهی به گذشته و…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۲)
🔹 چهار عامل مهم در فعالیتهای انقلابی قبل از ۱۳۵۷ عبارت بودند از:
قدرت استبدادی،
سکولاریزاسیون،
نفوذ خارجی
و تنشهای اقتصادی و اجتماعی.
با نگاهی به گذشته و…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش در دوره پهلوی دوم (۱_۴)
ب) دیدگاه سیاستگذاران آموزشی
برخلاف شاه، روشنفکران -مخصوصاً خط مشیگذاران حرفهای آموزش- هدف اصلی آموزش را خدمت به عموم مردم و اشخاص نه دولت و وطن، میدانستند. با این حال دیدگاه آنها درباره آموزش یکسان نبود. موضوع دیگر این بود که همانطور که خواهیم دید اکثر آنها اگرچه با سیاستهای شاه مخالف بودند، در برههای از زمان در نظام سیاسی موجود فعالیت میکردند. بنابراین اغلب سخت بود، اگر نگوییم ناممکن، که بتوان عقاید اصلی آنها را متوجه شد. در واقع تفکرات اصلی خود آنها با چیزهایی که در راستای خدمتگزاری به شاه اعلام میکردند متفاوت بود. گاهی آنها مطالبی را اعلام میکردند که میدانستند توسط شاه پذیرفته میشود، با این قصد که بتوانند نتایج متفاوتی با آنچه در ذهن شاه میگذرد حاصل کنند. بنابراین به طور مثال، در تلاشی برای کسب پشتیبانی شاه برای آموزش اجباری، علیاکبر سیاسی نقش آموزش در تقویت پشتیبانی عمومی از رژیم را مطرح کرد -دیدگاهی که به کلی با عقاید خود او در مورد آموزش یا ماهیت حاکمیت پهلوی منافات داشت. در این باره سیاسی، صدیق و کاظم ودیعی (معاون وزیر آموزش در سالهای ۱۳۵۳ تا ۵۶) مدعی شدند که آنها به این دلیل با وجود مخالفت با فلسفه آموزشی شاه حاضر به فعالیت در وزارت آموزش شاه شدند که بتوانند در راستای عقاید خود بر اصلاحات آموزشی تاثیر بگذارند.
🔹 بنابراین میتوان گفت که اختلافات بنیادی بین دیدگاههای شاه درباره اساس و عملکرد آموزش و آنهایی که عهدهدار امور آموزش و پرورش بودند وجود داشت. هر دو اعتقاد به پیشرفت دولت و سعادت اشخاص داشتند اما برخلاف روش سودگرایی-استبدادی، اکثر کارشناسان که عمده آنها از دانشگاههای غربی فارغ التحصیل شده بودند، بر انگارههای لیبرالیستی اصرار داشتند. آنها در حالی که شاه، حکومت و دولت را ارزش برتر میدانست تمایل داشتند که فرد را ارزشمند بدانند. درست است که آنها نیز آموزش را به عنوان خدمتی به جامعه میدانستند اما نه با تحمیل افکار به اشخاص بلکه بیشتر با انتخاب آگاهانه توسط هر فرد. ناگزیر، روشنفکران دیدگاه خود را در دورههایی که شاه از نظر سیاسی ضعیف بود صریحتر اعلام میکردند و چون اقتدار او افزایش مییافت آنها هم لحن محافظه کارانهتری انتخاب میکردند یا اصلاً اشارهای به دیدگاههای خود نمیکردند.
🔹 یک نکته اساسی توسط عیسی صدیق یک ماه پس از برکناری رضا شاه گفته شد. او گفت در گذشته «مسئولیت بر عهده کسی بود که دستورات را صادر میکرد. امروز ما آزاد هستیم» و ادامه داد:
« اگر تا دیروز ما فقط به کودکان خود یاد میدادیم که فرمانبرداران محض باشند، از حالا به بعد ما باید آنها را آموزش دهیم که به سرنوشت جامعه وفادار باشند. امروز وظیفه داریم که کودکان این سرزمین را ارتقا دهیم تا نهایت بهره را از آزادی ببرند، که با حقوق خود آشنا باشند، از وظایف خود آگاه باشند، قادر باشند بین آزادی و بیقانونی تمیز دهند نه اینکه با ظلم و فساد محاصره شوند. با توجه به قانون و به دستور عقل خود رفتار کنند و در مجموع شهروندانی ارزشمند برای زندگی در یک کشور آزاد باشند».
سخنرانیهای بعدی او ارتباط بین قدرت دیدگاههای آزادیخواهانه او و قدرت رژیم و بالعکس را منعکس میکرد. در روز معارفه علی اکبر سیاسی -جایگزین صدیق- به عنوان وزیر آموزش، وی از آموزش به عنوان اهرمی برای تحکیم دموکراسی، پیاده سازی عدالت اجتماعی و دستیابی به پیشرفت و ترقی یاد کرد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17101
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش در دوره پهلوی دوم (۱_۴)
ب) دیدگاه سیاستگذاران آموزشی
برخلاف شاه، روشنفکران -مخصوصاً خط مشیگذاران حرفهای آموزش- هدف اصلی آموزش را خدمت به عموم مردم و اشخاص نه دولت و وطن، میدانستند. با این حال دیدگاه آنها درباره آموزش یکسان نبود. موضوع دیگر این بود که همانطور که خواهیم دید اکثر آنها اگرچه با سیاستهای شاه مخالف بودند، در برههای از زمان در نظام سیاسی موجود فعالیت میکردند. بنابراین اغلب سخت بود، اگر نگوییم ناممکن، که بتوان عقاید اصلی آنها را متوجه شد. در واقع تفکرات اصلی خود آنها با چیزهایی که در راستای خدمتگزاری به شاه اعلام میکردند متفاوت بود. گاهی آنها مطالبی را اعلام میکردند که میدانستند توسط شاه پذیرفته میشود، با این قصد که بتوانند نتایج متفاوتی با آنچه در ذهن شاه میگذرد حاصل کنند. بنابراین به طور مثال، در تلاشی برای کسب پشتیبانی شاه برای آموزش اجباری، علیاکبر سیاسی نقش آموزش در تقویت پشتیبانی عمومی از رژیم را مطرح کرد -دیدگاهی که به کلی با عقاید خود او در مورد آموزش یا ماهیت حاکمیت پهلوی منافات داشت. در این باره سیاسی، صدیق و کاظم ودیعی (معاون وزیر آموزش در سالهای ۱۳۵۳ تا ۵۶) مدعی شدند که آنها به این دلیل با وجود مخالفت با فلسفه آموزشی شاه حاضر به فعالیت در وزارت آموزش شاه شدند که بتوانند در راستای عقاید خود بر اصلاحات آموزشی تاثیر بگذارند.
🔹 بنابراین میتوان گفت که اختلافات بنیادی بین دیدگاههای شاه درباره اساس و عملکرد آموزش و آنهایی که عهدهدار امور آموزش و پرورش بودند وجود داشت. هر دو اعتقاد به پیشرفت دولت و سعادت اشخاص داشتند اما برخلاف روش سودگرایی-استبدادی، اکثر کارشناسان که عمده آنها از دانشگاههای غربی فارغ التحصیل شده بودند، بر انگارههای لیبرالیستی اصرار داشتند. آنها در حالی که شاه، حکومت و دولت را ارزش برتر میدانست تمایل داشتند که فرد را ارزشمند بدانند. درست است که آنها نیز آموزش را به عنوان خدمتی به جامعه میدانستند اما نه با تحمیل افکار به اشخاص بلکه بیشتر با انتخاب آگاهانه توسط هر فرد. ناگزیر، روشنفکران دیدگاه خود را در دورههایی که شاه از نظر سیاسی ضعیف بود صریحتر اعلام میکردند و چون اقتدار او افزایش مییافت آنها هم لحن محافظه کارانهتری انتخاب میکردند یا اصلاً اشارهای به دیدگاههای خود نمیکردند.
🔹 یک نکته اساسی توسط عیسی صدیق یک ماه پس از برکناری رضا شاه گفته شد. او گفت در گذشته «مسئولیت بر عهده کسی بود که دستورات را صادر میکرد. امروز ما آزاد هستیم» و ادامه داد:
« اگر تا دیروز ما فقط به کودکان خود یاد میدادیم که فرمانبرداران محض باشند، از حالا به بعد ما باید آنها را آموزش دهیم که به سرنوشت جامعه وفادار باشند. امروز وظیفه داریم که کودکان این سرزمین را ارتقا دهیم تا نهایت بهره را از آزادی ببرند، که با حقوق خود آشنا باشند، از وظایف خود آگاه باشند، قادر باشند بین آزادی و بیقانونی تمیز دهند نه اینکه با ظلم و فساد محاصره شوند. با توجه به قانون و به دستور عقل خود رفتار کنند و در مجموع شهروندانی ارزشمند برای زندگی در یک کشور آزاد باشند».
سخنرانیهای بعدی او ارتباط بین قدرت دیدگاههای آزادیخواهانه او و قدرت رژیم و بالعکس را منعکس میکرد. در روز معارفه علی اکبر سیاسی -جایگزین صدیق- به عنوان وزیر آموزش، وی از آموزش به عنوان اهرمی برای تحکیم دموکراسی، پیاده سازی عدالت اجتماعی و دستیابی به پیشرفت و ترقی یاد کرد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17101
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش در دوره پهلوی دوم (۳)
🔹 شاه، وزرای کابینه او، روشنفکران و سیاستگذاران آموزشی اغلب نگرشهای متفاوت و برخی اوقات واگرا به اساس و هدف اصلاح نظام آموزشی داشتند. اما آنها -همانند سایر اقشار مختلف…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش در دوره پهلوی دوم (۳)
🔹 شاه، وزرای کابینه او، روشنفکران و سیاستگذاران آموزشی اغلب نگرشهای متفاوت و برخی اوقات واگرا به اساس و هدف اصلاح نظام آموزشی داشتند. اما آنها -همانند سایر اقشار مختلف…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۲_۴)
🔹سیاسی هنگامی که قانون تحصیلات اجباری را در مجلس (۲۹ آذر ۱۳۲۱) بیان میکرد گفت که در «ممالک مترقی و متمدن که از آزادی برخوردارند» حکومتها مدرسه را به عنوان گامی به سوی آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی تلقی میکنند. و در ضمن گفتگوها افزود:
«پیش نیاز یک رژیم دموکراتیک، آموزش اجباری و عمومی است. اگر ما خواهان حاکمیت دموکراتیک هستیم باید این اصل را اجرا کنیم.... یک حکومت دموکراتیک بر پایه آگاهی اعضایش از حقوق و وظایف خودشان بنیان نهاده میشود. (به همین دلیل آنها باید) قادر باشند بخوانند و بنویسند و آگاهی از جغرافیا و تاریخ کشور خود داشته باشند. یکی از دلایل وجود دیکتاتوری نبود آگاهی و بیسوادی و جهل مردم از حقوقشان است. در دورههای زمانی گذشته اقتدار همیشه تحت رهبری دیکتاتورها رخ میداد و از زمان سقوط آنها، کشورها ضعیف میشدند. این دیگر مناسب نیست که روی این خط حرکت کنیم. مردم باید امور خود را مدیریت کنند و خود عامل پیشرفت و سعادت خود باشند و این فقط با آموزش ممکن است».
اگرچه سیاسی چنین دیدگاههایی را همیشه در ذهن داشت اما آنها را هنگامی عمومی کرد که جایگاه شاه ضعیف بود. مخصوصاً در ابتدای دهه ۱۳۱۹ هنگامی که سیاسی وزیر آموزش بود، در ابتدای دهه ۳۰ هنگامی که وی رئیس دانشگاه تهران بود و دوباره از ۱۳۵۷ به بعد.
در این زمان افراد زیاد دیگری نیز جلو آمدند تا دیدگاههای مشابهی را بیان کنند.
یکی از برجستهترین این افراد دکتر محمد درخشش بود که در دهه ۱۳۳۰ و اوایل دهه ۱۳۴۰ این نظریات را بیان کرد.
🔹 در دورههایی که قدرت شاه زیاد بود، چنین نظراتی هنوز شنیده میشد اما آنها از انتقاد علنی از رژیم خودداری میکردند. مراجع عمومی بسیاری وجود داشتند که معتقد بودند آموزش میتواند آزادی، مساوات و سعادت افراد را افزایش دهد نه فقط اینکه به سود دولت باشد. مثالهایی از این مورد در نوشتههای دکتر محمد مشایخی، دکتر مجید رهنما و شاپور راسخ دیده میشود. آنها و بسیاری دیگر اعتقاد داشتند که افراد نیز همانند ملتها به عنوان یک کل، میتوانند از مزایای آزادی بهرهمند شوند تا اینکه فقط نظرات تحمیل شده رژیم را منعکس کنند. اما هنگامی که آنها دیدند شاه در جایگاه قدرتمندی قرار دارد، اختلافات خود را با وی کنار گذاشتند. گذشته از همه اینها درباره نقش اساسی آموزش، اتفاق نظر وجود داشت و به هر حال یکی از این دیدگاهها باید انتخاب میشد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17137
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۲_۴)
🔹سیاسی هنگامی که قانون تحصیلات اجباری را در مجلس (۲۹ آذر ۱۳۲۱) بیان میکرد گفت که در «ممالک مترقی و متمدن که از آزادی برخوردارند» حکومتها مدرسه را به عنوان گامی به سوی آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی تلقی میکنند. و در ضمن گفتگوها افزود:
«پیش نیاز یک رژیم دموکراتیک، آموزش اجباری و عمومی است. اگر ما خواهان حاکمیت دموکراتیک هستیم باید این اصل را اجرا کنیم.... یک حکومت دموکراتیک بر پایه آگاهی اعضایش از حقوق و وظایف خودشان بنیان نهاده میشود. (به همین دلیل آنها باید) قادر باشند بخوانند و بنویسند و آگاهی از جغرافیا و تاریخ کشور خود داشته باشند. یکی از دلایل وجود دیکتاتوری نبود آگاهی و بیسوادی و جهل مردم از حقوقشان است. در دورههای زمانی گذشته اقتدار همیشه تحت رهبری دیکتاتورها رخ میداد و از زمان سقوط آنها، کشورها ضعیف میشدند. این دیگر مناسب نیست که روی این خط حرکت کنیم. مردم باید امور خود را مدیریت کنند و خود عامل پیشرفت و سعادت خود باشند و این فقط با آموزش ممکن است».
اگرچه سیاسی چنین دیدگاههایی را همیشه در ذهن داشت اما آنها را هنگامی عمومی کرد که جایگاه شاه ضعیف بود. مخصوصاً در ابتدای دهه ۱۳۱۹ هنگامی که سیاسی وزیر آموزش بود، در ابتدای دهه ۳۰ هنگامی که وی رئیس دانشگاه تهران بود و دوباره از ۱۳۵۷ به بعد.
در این زمان افراد زیاد دیگری نیز جلو آمدند تا دیدگاههای مشابهی را بیان کنند.
یکی از برجستهترین این افراد دکتر محمد درخشش بود که در دهه ۱۳۳۰ و اوایل دهه ۱۳۴۰ این نظریات را بیان کرد.
🔹 در دورههایی که قدرت شاه زیاد بود، چنین نظراتی هنوز شنیده میشد اما آنها از انتقاد علنی از رژیم خودداری میکردند. مراجع عمومی بسیاری وجود داشتند که معتقد بودند آموزش میتواند آزادی، مساوات و سعادت افراد را افزایش دهد نه فقط اینکه به سود دولت باشد. مثالهایی از این مورد در نوشتههای دکتر محمد مشایخی، دکتر مجید رهنما و شاپور راسخ دیده میشود. آنها و بسیاری دیگر اعتقاد داشتند که افراد نیز همانند ملتها به عنوان یک کل، میتوانند از مزایای آزادی بهرهمند شوند تا اینکه فقط نظرات تحمیل شده رژیم را منعکس کنند. اما هنگامی که آنها دیدند شاه در جایگاه قدرتمندی قرار دارد، اختلافات خود را با وی کنار گذاشتند. گذشته از همه اینها درباره نقش اساسی آموزش، اتفاق نظر وجود داشت و به هر حال یکی از این دیدگاهها باید انتخاب میشد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17137
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش در دوره پهلوی دوم (۱_۴)
ب) دیدگاه سیاستگذاران آموزشی
برخلاف شاه، روشنفکران -مخصوصاً خط مشیگذاران حرفهای آموزش- هدف اصلی آموزش را خدمت به عموم مردم و اشخاص نه دولت و وطن، میدانستند. با این…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش در دوره پهلوی دوم (۱_۴)
ب) دیدگاه سیاستگذاران آموزشی
برخلاف شاه، روشنفکران -مخصوصاً خط مشیگذاران حرفهای آموزش- هدف اصلی آموزش را خدمت به عموم مردم و اشخاص نه دولت و وطن، میدانستند. با این…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۵)
ج) دیدگاه عمومی
شیفتگی نسبت به تحصیلات، ویژگی معمول طبقات پایین در کشورهای در حال توسعه است. آنها به آموزش به چشم اولین و مهمترین عامل و همچنین نوعی از معجزه مینگرند که میتواند فرزندانشان را از چنگال فقر و ناآگاهی که خود درگیر آن هستند نجات دهد. دیدگاه آنها نوعی «ایمان عمیق» به قدرت آموزش است که میتواند پرستیژ را نه فقط برای فرزندان، بلکه برای کل خانواده به همراه داشته باشد. در ایران انگیزه بسیار زیادی برای کسب تحصیلات از زمانهای گذشته وجود داشته است. علاوه بر اینکه در این دوره نیز این انگیزه توسط دانشگاهیان (بومی و فرنگی) و توسط شاه تقویت میشد. نتیجه اینکه اکثر مردم به آموزش به چشم بهترین و اغلب تنها شانس برای رهایی فرزندان از سرنوشتی که بزرگترهایشان گرفتار آن هستند، مینگریستند.
🔺 اهمیت دادن به آموزش و تحصیل در بین مردم در نقاط مختلف کشور حتی در نقاط بسیار دور افتاده به چشم میخورد. شگفت انگیزترین مثال در این رابطه را نویسندهای انگلیسی هنگامی که از روستای رازون در لرستان عبور میکرد، نقل میکند. روستا آب جاری نداشت، برق و بهداری و حتی حمام عمومی نیز نداشت. هنگامی که از روستاییان پرسیدم که بیش از همه به چه چیز نیاز دارند، پاسخشان این بود: «تنها چیزی که نیاز داریم، مدرسه است. فقط اینکه مطمئن شویم فرزندان ما زندگی بهتری از ما خواهند داشت». طبقات پایین شهری نیز دیدگاه مشابهی داشتند. مانند سایر کشورهای در حال توسعه تنها استثنائات گروههای چادرنشین عشایری بودند که در اکثر جلسات با آنها نشانی از نقطه نظرات مشابهی دیده نشد. تلاشهای حکومتی برای تشویق به آموزش در میان آنها موفقیتهای کمی به همراه داشت.
🔹 در بیشتر دیدگاهها نظر مردم این بود که مدارس دو وظیفه دارند: شکلدهی شخصیت دانشآموزان و آماده کردن آنها برای استخدامی «محترمانه». اولی به معنای آموزش اصول و ارزشهای اخلاقی (بیشتر مذهبی) و رفتاری مناسب و دومی به معنای رها ساختنشان از کارهای پیش پا افتاده و آموزش امور اداری به آنان است.
در دیدگاه عموم، آموزش به معنای آموزشِ کشاورزان بهتر یا تربیتِ کارگران شهریِ قادر به توسعه کشاورزی یا صنعت نبود، بلکه به معنای جلوگیری از دچار شدن دانش آموزان به چنین مشاغلی بود.
از بسیاری جهات، طبقات متوسط جامعه شهری و نخبگان در این دیدگاه سهیم بودند. طبقات متوسط، آموزش به ویژه تحصیلات دانشگاهی را به عنوان بهترین ابزار برای ترقی اجتماعی و اقتصادی و ملحق شدن به افراد در طبقات بالاتر میپنداشتند. برای طبقات بالا، آموزش و تحصیلات ابزاری مهم برای حفظ نخبگی و برتریشان بود. بنابراین آنها به دنبال کسب مدارج بالاتر و تحصیلات تخصصیتر بودند (اغلب در دانشگاههای سطح بالای غربی). به این روش همچنان میتوانستند یک گام جلوتر از طبقات متوسط باشند. حتی آنهایی که مخالف تحصیلات جدید بودند -مانند روحانیان و زمینداران- چنین کاری را با توجه به قدرت خود انجام میدادند.
حاصل تاثیر چنین نظراتی ایجاد تقاضای بسیار فزاینده برای آموزش بود که به گسترش سریع آن، مخصوصاً در سطح قبل از دانشگاه، منجر شد. همچنین فارغ التحصیلانی را تربیت کرد که انتظار بیشتری برای استخدام داشتند امری که رژیم به سختی میتوانست آن را مدیریت کند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17173
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۵)
ج) دیدگاه عمومی
شیفتگی نسبت به تحصیلات، ویژگی معمول طبقات پایین در کشورهای در حال توسعه است. آنها به آموزش به چشم اولین و مهمترین عامل و همچنین نوعی از معجزه مینگرند که میتواند فرزندانشان را از چنگال فقر و ناآگاهی که خود درگیر آن هستند نجات دهد. دیدگاه آنها نوعی «ایمان عمیق» به قدرت آموزش است که میتواند پرستیژ را نه فقط برای فرزندان، بلکه برای کل خانواده به همراه داشته باشد. در ایران انگیزه بسیار زیادی برای کسب تحصیلات از زمانهای گذشته وجود داشته است. علاوه بر اینکه در این دوره نیز این انگیزه توسط دانشگاهیان (بومی و فرنگی) و توسط شاه تقویت میشد. نتیجه اینکه اکثر مردم به آموزش به چشم بهترین و اغلب تنها شانس برای رهایی فرزندان از سرنوشتی که بزرگترهایشان گرفتار آن هستند، مینگریستند.
🔺 اهمیت دادن به آموزش و تحصیل در بین مردم در نقاط مختلف کشور حتی در نقاط بسیار دور افتاده به چشم میخورد. شگفت انگیزترین مثال در این رابطه را نویسندهای انگلیسی هنگامی که از روستای رازون در لرستان عبور میکرد، نقل میکند. روستا آب جاری نداشت، برق و بهداری و حتی حمام عمومی نیز نداشت. هنگامی که از روستاییان پرسیدم که بیش از همه به چه چیز نیاز دارند، پاسخشان این بود: «تنها چیزی که نیاز داریم، مدرسه است. فقط اینکه مطمئن شویم فرزندان ما زندگی بهتری از ما خواهند داشت». طبقات پایین شهری نیز دیدگاه مشابهی داشتند. مانند سایر کشورهای در حال توسعه تنها استثنائات گروههای چادرنشین عشایری بودند که در اکثر جلسات با آنها نشانی از نقطه نظرات مشابهی دیده نشد. تلاشهای حکومتی برای تشویق به آموزش در میان آنها موفقیتهای کمی به همراه داشت.
🔹 در بیشتر دیدگاهها نظر مردم این بود که مدارس دو وظیفه دارند: شکلدهی شخصیت دانشآموزان و آماده کردن آنها برای استخدامی «محترمانه». اولی به معنای آموزش اصول و ارزشهای اخلاقی (بیشتر مذهبی) و رفتاری مناسب و دومی به معنای رها ساختنشان از کارهای پیش پا افتاده و آموزش امور اداری به آنان است.
در دیدگاه عموم، آموزش به معنای آموزشِ کشاورزان بهتر یا تربیتِ کارگران شهریِ قادر به توسعه کشاورزی یا صنعت نبود، بلکه به معنای جلوگیری از دچار شدن دانش آموزان به چنین مشاغلی بود.
از بسیاری جهات، طبقات متوسط جامعه شهری و نخبگان در این دیدگاه سهیم بودند. طبقات متوسط، آموزش به ویژه تحصیلات دانشگاهی را به عنوان بهترین ابزار برای ترقی اجتماعی و اقتصادی و ملحق شدن به افراد در طبقات بالاتر میپنداشتند. برای طبقات بالا، آموزش و تحصیلات ابزاری مهم برای حفظ نخبگی و برتریشان بود. بنابراین آنها به دنبال کسب مدارج بالاتر و تحصیلات تخصصیتر بودند (اغلب در دانشگاههای سطح بالای غربی). به این روش همچنان میتوانستند یک گام جلوتر از طبقات متوسط باشند. حتی آنهایی که مخالف تحصیلات جدید بودند -مانند روحانیان و زمینداران- چنین کاری را با توجه به قدرت خود انجام میدادند.
حاصل تاثیر چنین نظراتی ایجاد تقاضای بسیار فزاینده برای آموزش بود که به گسترش سریع آن، مخصوصاً در سطح قبل از دانشگاه، منجر شد. همچنین فارغ التحصیلانی را تربیت کرد که انتظار بیشتری برای استخدام داشتند امری که رژیم به سختی میتوانست آن را مدیریت کند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17173
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۲_۴)
🔹سیاسی هنگامی که قانون تحصیلات اجباری را در مجلس (۲۹ آذر ۱۳۲۱) بیان میکرد گفت که در «ممالک مترقی و متمدن که از آزادی برخوردارند» حکومتها مدرسه را به عنوان گامی…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۲_۴)
🔹سیاسی هنگامی که قانون تحصیلات اجباری را در مجلس (۲۹ آذر ۱۳۲۱) بیان میکرد گفت که در «ممالک مترقی و متمدن که از آزادی برخوردارند» حکومتها مدرسه را به عنوان گامی…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلویدوم(۶)
🔺 قانون تعلیمات اجباری
🔹 نگاه اجباری به تحصیلات در قالب قانون، بیشتر در کشورهای اروپای غربی در قرن نوزدهم به وجود آمد. این قانون از فلسفه سیاسی آن زمان و تلقی تغییر یافتهای از عملکردهای اجتماعی آموزش، یعنی، نه به معنای امتیازات یک اقلیت بلکه به عنوان حقوق و وظیفه عموم پدید آمد. در خاورمیانه قانون تحصیلات اجباری پس از جنگ جهانی اول در مصر و در سال ۱۳۰۴، در ترکیه در سال ۱۳۰۵، و در عراق پس از سال ۱۳۱۹ تصویب شد. در اینجا نیز قانون بیانگر تغییر تفکر سیاسی و اجتماعی بدون توجه چندان به ظرفیتهای اجرایی و حرفهای است که برای تحقق آموزش همگانی مورد نیاز بود.
🔹 در ایران این پدیده به دوران انقلاب مشروطه برمیگردد (وارد ساختن آن در مشروطیت ۱۲۸۵ و قانون اساسی آموزش در سال ۱۲۹۰، در فصل چهارم). اما این قانون نیازمند تاکید دوباره بر تفکرات لیبرال و رفع ضعف به وجود آمده حکومت مرکزی در طول جنگ جهانی دوم بود تا از قانونی صرفاً روی کاغذ به قانونی عملی و واقعی تبدیل شود. همانند سال ۱۲۸۵ تصویب قانون در سال ۱۳۲۲ نه توسط شاه بلکه توسط جنبشهای لیبرال به خصوص توسط گروهی از روشنفکران -که به ویژه در دانشگاه تهران مستقر بودند- انجام شد که همگی در غرب تحصیل کرده بودند.
نیروی اصلی این حرکت علی اکبر سیاسی بود و دیگرانی مانند مسعود کیهان، سعید مالک و سعید نفیسی وی را همراهی میکردند. طبق گفته علی اکبر سیاسی این گروه در مورد چنین قانونی در دهه ۱۳۱۰ بحث کرده بودند، اما تا زمان به سلطنت رسیدن محمدرضا شاه بیان این قانون را صلاح نمیدیدند. تغییر سلطنت فرصت را به آنها داد. با انتصاب سیاسی به عنوان وزیر آموزش در سال ۱۳۲۱، وی این فرصت را غنیمت شمرد.
قانون در ۶ تیر ۱۳۲۲ تصویب شد.
🔹 به موجب این قانون ۶ سال از نظام مدارس اجباری، رایگان است و باید در طول ۱۰ سال آینده در تمام کشور باب شود. در طول ۵ سال اول، وزارت آموزش موظف است که تحصیلات اجباری را به یک دوره ۴ ساله محدود کند. ساختمانهای مناسب مدارس در هر بخش به این موضوع اختصاص داده شوند و والدینی که از فرستادن فرزندانشان به مدرسه سر باز میزنند باید به شدت مجازات شوند. بقیه بندهای قانون به برگزاری سمینارهای معلمان برای فارغ التحصیلان کلاس پنجم تحصیلات اجباری میپردازد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17204
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلویدوم(۶)
🔺 قانون تعلیمات اجباری
🔹 نگاه اجباری به تحصیلات در قالب قانون، بیشتر در کشورهای اروپای غربی در قرن نوزدهم به وجود آمد. این قانون از فلسفه سیاسی آن زمان و تلقی تغییر یافتهای از عملکردهای اجتماعی آموزش، یعنی، نه به معنای امتیازات یک اقلیت بلکه به عنوان حقوق و وظیفه عموم پدید آمد. در خاورمیانه قانون تحصیلات اجباری پس از جنگ جهانی اول در مصر و در سال ۱۳۰۴، در ترکیه در سال ۱۳۰۵، و در عراق پس از سال ۱۳۱۹ تصویب شد. در اینجا نیز قانون بیانگر تغییر تفکر سیاسی و اجتماعی بدون توجه چندان به ظرفیتهای اجرایی و حرفهای است که برای تحقق آموزش همگانی مورد نیاز بود.
🔹 در ایران این پدیده به دوران انقلاب مشروطه برمیگردد (وارد ساختن آن در مشروطیت ۱۲۸۵ و قانون اساسی آموزش در سال ۱۲۹۰، در فصل چهارم). اما این قانون نیازمند تاکید دوباره بر تفکرات لیبرال و رفع ضعف به وجود آمده حکومت مرکزی در طول جنگ جهانی دوم بود تا از قانونی صرفاً روی کاغذ به قانونی عملی و واقعی تبدیل شود. همانند سال ۱۲۸۵ تصویب قانون در سال ۱۳۲۲ نه توسط شاه بلکه توسط جنبشهای لیبرال به خصوص توسط گروهی از روشنفکران -که به ویژه در دانشگاه تهران مستقر بودند- انجام شد که همگی در غرب تحصیل کرده بودند.
نیروی اصلی این حرکت علی اکبر سیاسی بود و دیگرانی مانند مسعود کیهان، سعید مالک و سعید نفیسی وی را همراهی میکردند. طبق گفته علی اکبر سیاسی این گروه در مورد چنین قانونی در دهه ۱۳۱۰ بحث کرده بودند، اما تا زمان به سلطنت رسیدن محمدرضا شاه بیان این قانون را صلاح نمیدیدند. تغییر سلطنت فرصت را به آنها داد. با انتصاب سیاسی به عنوان وزیر آموزش در سال ۱۳۲۱، وی این فرصت را غنیمت شمرد.
قانون در ۶ تیر ۱۳۲۲ تصویب شد.
🔹 به موجب این قانون ۶ سال از نظام مدارس اجباری، رایگان است و باید در طول ۱۰ سال آینده در تمام کشور باب شود. در طول ۵ سال اول، وزارت آموزش موظف است که تحصیلات اجباری را به یک دوره ۴ ساله محدود کند. ساختمانهای مناسب مدارس در هر بخش به این موضوع اختصاص داده شوند و والدینی که از فرستادن فرزندانشان به مدرسه سر باز میزنند باید به شدت مجازات شوند. بقیه بندهای قانون به برگزاری سمینارهای معلمان برای فارغ التحصیلان کلاس پنجم تحصیلات اجباری میپردازد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17204
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۵)
ج) دیدگاه عمومی
شیفتگی نسبت به تحصیلات، ویژگی معمول طبقات پایین در کشورهای در حال توسعه است. آنها به آموزش به چشم اولین و مهمترین عامل و همچنین نوعی از معجزه…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۵)
ج) دیدگاه عمومی
شیفتگی نسبت به تحصیلات، ویژگی معمول طبقات پایین در کشورهای در حال توسعه است. آنها به آموزش به چشم اولین و مهمترین عامل و همچنین نوعی از معجزه…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۷)
🔺 تعلیمات اجباری از مصوبه تا اجرا
🔹 علیاکبر سیاسی که احساس میکرد مدت زیادی در این پست نخواهد ماند، نگران بود وزرایی که مخالف این قانون بودند جایگزینش شوند. بنابراین نقشه راه وزارتخانه را برای پیادهسازی قانون تهیه کرد و مجلس نیز آن را تصویب کرد؛ هرچند تصویب خطوط اجرایی وزارتخانه توسط مجلس اجباری نبود.
سیاسی پست خود را پس از چند ماه از دست داد، اما دوباره در سال ۱۳۲۷ وزیر شد. در ۱۱ آذر آن سال وی تصویب مجلس برای قانون مکمل را کسب کرد که طبق آن وزارت را برای تخصیص ۸۰ درصد از بودجه آموزش در طول ۱۰ سال از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۷ برای پیادهسازی قانون تحصیل اجباری سال ۱۳۲۲ مجبور میکرد. قانون مکمل بیان میکرد که شوراهای محلی میتوانند مدارس را با توجه به اختیارات قانونی خود پشتیبانی مالی کنند و زمینداران باید با پرداخت مالیات مخصوص در ساخت مدارس روستایی مشارکت داشته باشند و حکومت مسئول ایجاد محرکهایی ویژه برای آموزش بهتر شد.
در واقع واقعیتهای سیاسی جدید و تعهد شخصی علی اکبر سیاسی با هم ترکیب و به تصویب این قانون منجر شد. عیسی صدیق، اولین وزیر آموزش محمدرضا شاه، ایده اصلی این قانون را قبول داشت اما فکر میکرد که در شرایط واقعی آن زمان از لحاظ نظام آموزشی، تصویب این قانون برای کشور زود است. سیاسی این نظر را قبول نداشت و حتی در سال ۱۳۵۶ زمانی که هنوز قانون به طور کامل اجرا نمیشد اعلام داشت که اگر امکان داشت و آزاد بود این قانون میتوانست در ۱۰ سال اول به طور کامل پیاده شود.
🔺 مدافعان قانون تحصیلات اجباری در مجلس از آموزش به عنوان تنها عامل مهم در ارتقای توأمان سعادت افراد و پیشرفت کشور یاد کردند. این موضوع به طور اکید در سخنان رهنما، هاشمی، روحی، موید احمدی، انور، حاذقی، دشتی، افشار، فرهودی، گنجهای، عدلِ وثوق الاسلامی و امامی اهری (نمایندگان مجلس) مطرح شد.
🔹 چنین دیدگاهی در مورد نقش آموزش، علیاکبر سیاسی و همکارانش را بر آن داشت که قبل از همه چیز خواهان توسعه آموزش ابتدایی شوند. در طی یک سخنرانی در رادیو تهران در ۲۶ مرداد ۱۳۲۲، سیاسی از اعضای مجلس و عموم مردم، درخواست کرد که روی حکومت در راستای پشتیبانی از این قانون فشار بیاورند. او گفت حکومتها تمایل دارند که روی آموزش عالی تمرکز کنند، زیرا افتتاح کالجها و دانشگاهها با سر و صدای بیشتری همراه است و بیشتر به چشم میآید در حالی که تاسیس مدارس ابتدایی نمود آنچنانی ندارد. (در سال ۱۳۵۶ وی اضافه کرد که آموزش عالی برای خشنود کردن طبقات بالای جامعه و نخبگان موثرتر است. کسانی گسترش آموزش عمومی را به ضرر خود میپنداشتند). به هر حال در دهه ۱۳۲۰ این نقطه نظر به طور عمومی و صریح توسط دکتر رضا رادمنش (از اعضای حزب توده) مطرح شد، کسی که به مجلس گفته بود که علاقه عموم به ترجیح آموزش ابتدایی به این دلیل است که دانشگاهها فقط برای فرزندان افراد ثروتمند باز هستند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17293
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۷)
🔺 تعلیمات اجباری از مصوبه تا اجرا
🔹 علیاکبر سیاسی که احساس میکرد مدت زیادی در این پست نخواهد ماند، نگران بود وزرایی که مخالف این قانون بودند جایگزینش شوند. بنابراین نقشه راه وزارتخانه را برای پیادهسازی قانون تهیه کرد و مجلس نیز آن را تصویب کرد؛ هرچند تصویب خطوط اجرایی وزارتخانه توسط مجلس اجباری نبود.
سیاسی پست خود را پس از چند ماه از دست داد، اما دوباره در سال ۱۳۲۷ وزیر شد. در ۱۱ آذر آن سال وی تصویب مجلس برای قانون مکمل را کسب کرد که طبق آن وزارت را برای تخصیص ۸۰ درصد از بودجه آموزش در طول ۱۰ سال از سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۷ برای پیادهسازی قانون تحصیل اجباری سال ۱۳۲۲ مجبور میکرد. قانون مکمل بیان میکرد که شوراهای محلی میتوانند مدارس را با توجه به اختیارات قانونی خود پشتیبانی مالی کنند و زمینداران باید با پرداخت مالیات مخصوص در ساخت مدارس روستایی مشارکت داشته باشند و حکومت مسئول ایجاد محرکهایی ویژه برای آموزش بهتر شد.
در واقع واقعیتهای سیاسی جدید و تعهد شخصی علی اکبر سیاسی با هم ترکیب و به تصویب این قانون منجر شد. عیسی صدیق، اولین وزیر آموزش محمدرضا شاه، ایده اصلی این قانون را قبول داشت اما فکر میکرد که در شرایط واقعی آن زمان از لحاظ نظام آموزشی، تصویب این قانون برای کشور زود است. سیاسی این نظر را قبول نداشت و حتی در سال ۱۳۵۶ زمانی که هنوز قانون به طور کامل اجرا نمیشد اعلام داشت که اگر امکان داشت و آزاد بود این قانون میتوانست در ۱۰ سال اول به طور کامل پیاده شود.
🔺 مدافعان قانون تحصیلات اجباری در مجلس از آموزش به عنوان تنها عامل مهم در ارتقای توأمان سعادت افراد و پیشرفت کشور یاد کردند. این موضوع به طور اکید در سخنان رهنما، هاشمی، روحی، موید احمدی، انور، حاذقی، دشتی، افشار، فرهودی، گنجهای، عدلِ وثوق الاسلامی و امامی اهری (نمایندگان مجلس) مطرح شد.
🔹 چنین دیدگاهی در مورد نقش آموزش، علیاکبر سیاسی و همکارانش را بر آن داشت که قبل از همه چیز خواهان توسعه آموزش ابتدایی شوند. در طی یک سخنرانی در رادیو تهران در ۲۶ مرداد ۱۳۲۲، سیاسی از اعضای مجلس و عموم مردم، درخواست کرد که روی حکومت در راستای پشتیبانی از این قانون فشار بیاورند. او گفت حکومتها تمایل دارند که روی آموزش عالی تمرکز کنند، زیرا افتتاح کالجها و دانشگاهها با سر و صدای بیشتری همراه است و بیشتر به چشم میآید در حالی که تاسیس مدارس ابتدایی نمود آنچنانی ندارد. (در سال ۱۳۵۶ وی اضافه کرد که آموزش عالی برای خشنود کردن طبقات بالای جامعه و نخبگان موثرتر است. کسانی گسترش آموزش عمومی را به ضرر خود میپنداشتند). به هر حال در دهه ۱۳۲۰ این نقطه نظر به طور عمومی و صریح توسط دکتر رضا رادمنش (از اعضای حزب توده) مطرح شد، کسی که به مجلس گفته بود که علاقه عموم به ترجیح آموزش ابتدایی به این دلیل است که دانشگاهها فقط برای فرزندان افراد ثروتمند باز هستند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17293
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلویدوم(۶)
🔺 قانون تعلیمات اجباری
🔹 نگاه اجباری به تحصیلات در قالب قانون، بیشتر در کشورهای اروپای غربی در قرن نوزدهم به وجود آمد. این قانون از فلسفه سیاسی آن زمان و تلقی تغییر…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلویدوم(۶)
🔺 قانون تعلیمات اجباری
🔹 نگاه اجباری به تحصیلات در قالب قانون، بیشتر در کشورهای اروپای غربی در قرن نوزدهم به وجود آمد. این قانون از فلسفه سیاسی آن زمان و تلقی تغییر…
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۸)
🔺 قانون تعلیمات اجباری، مخالفان و موافقان
🔹 علاقه به گسترش سریع با توجه به تسهیلات موجود محدود، بار دیگر بحث کمیت در برابر کیفیت را باز کرد. همانند بسیاری از روشنفکران علی اکبر سیاسی به کمیت اعتقاد داشت. با توجه به قحطی غذا در زمان جنگ او معتقد بود که پرسیدن اینکه آیا باید به یک جمعیت محدود «آموزش کامل» ارائه داد یا آموزش حداقلی را برای همه در نظر گرفت، مثل این است که بپرسیم که آیا باید نان سفید و تازه را به تعداد اندکی بدهیم و اجازه دهیم بقیه از گرسنگی بمیرند یا نان زبر و خشک را به همه بدهیم.
مخالفت با قانون تعلیمات اجباری عمدتا از سوی افراد طبقات بالای جامعه مطرح میشد.
علما نیز همیشه با آموزش مدرن مخالف بودند تا بتوانند دوباره جایگاه قدرت قبلی را که پیش از زمان رضاخان داشتند، به دست آورند.
زمینداران و اربابان احتمالاً میترسیدند که این قانون سودهای اقتصادی حاصل از کار کودکان را از آنها سلب کند. در پشت صحنه به مجلس فشار میآمد که از تصویب این قانون خودداری کند. خود سیاسی هم در گفتگو با مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی گفت که هم تهدید و هم «توصیه» شد تا از این کار دست بکشد. سیاسی گفت که شاه به وی گفته است که برخی اعضای مجلس که نمایندگان طبقات بالا و گروههای متنفذ و ممتازند، با طرح اینکه گسترش آموزش، کشور را در معرض نفوذ کمونیسم قرار میدهد و این تهدیدی برای رژیم محسوب میشود و انسجام ملی ایران را به خطر میاندازد، میکوشند او را متقاعد سازند که از پشتیبانیاش دست بکشد. سیاسی اما پاسخ داده بود که برعکس آموزش تحت کنترل حکومت، چنین تمایلاتی را مطیع خود میکند و منجر به وفاداری بیشتر به رژیم و کشور میشود.
دیدگاه خود شاه کاملاً شفاف نبود. هنگام قدرت گیری، وی پشتیبانیاش از آموزش دانشگاهی را اعلام کرد و گامهایی بیشتر (نمادین) برای بهبود آموزش افراد محروم جامعه برداشت. بنابر گفته سیاسی، شاه بعدها تحت تاثیر افراد مخالف این قانون قرار گرفت و مجاب شد تصویبش را عقب بیندازد. اما چه از سر همراهی اولیهاش با این قانون و چه به واسطه ضعف قدرت سیاسیاش تصمیم جدیدش نتوانست تاخیری در این موضوع ایجاد کند. البته وقتی کار تمام شد، وی در دهه ۱۳۵۰ ادعا کرد. «در ۱۳۲۲ من مجلس را مجبور کردم که قانونی که امکان تحصیلات اجباری میداد را تصویب کند».
🔹 در مجلس انتقاد از قانون عمدتا در دو حوزه دیده میشد که به سختی میتوان قضاوت کرد که از سر صداقت یا به عنوان ابزاری غیر مستقیم برای تخریب طرح میشدند. یکی از نمایندگان ادعا میکرد که چون ساختار این قانون و پیادهسازی آن ناممکن است، پس این قانون غیر ضروری است. دیگری میگفت که ابتدا باید کمبودهای سیستم مدرسه از بین بروند. در مقابل آنها، مدافعان قانون که توسط سیاسی و هیئت رئیسه کمیته آموزش و بودجه (هاشمی و امیر تیمور) هدایت میشدند گفتند که با وجود مشکل در ساختار، فقط قانون تصویب شده میتواند پیاده سازی آموزش سراسری را اجباری سازد. بهعلاوه به تعویق انداختن تصویب قانون تا زمانی که معایب نظام آموزشی برطرف شود، معادل این است که «این قانون برای همیشه به تاخیر خواهد افتاد». در نهایت قانون تصویب شد اما ۳۵ سال بعد در اواخر سلطنت محمدرضا این قانون فقط به طور جزئی اجرا شده بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17325
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۸)
🔺 قانون تعلیمات اجباری، مخالفان و موافقان
🔹 علاقه به گسترش سریع با توجه به تسهیلات موجود محدود، بار دیگر بحث کمیت در برابر کیفیت را باز کرد. همانند بسیاری از روشنفکران علی اکبر سیاسی به کمیت اعتقاد داشت. با توجه به قحطی غذا در زمان جنگ او معتقد بود که پرسیدن اینکه آیا باید به یک جمعیت محدود «آموزش کامل» ارائه داد یا آموزش حداقلی را برای همه در نظر گرفت، مثل این است که بپرسیم که آیا باید نان سفید و تازه را به تعداد اندکی بدهیم و اجازه دهیم بقیه از گرسنگی بمیرند یا نان زبر و خشک را به همه بدهیم.
مخالفت با قانون تعلیمات اجباری عمدتا از سوی افراد طبقات بالای جامعه مطرح میشد.
علما نیز همیشه با آموزش مدرن مخالف بودند تا بتوانند دوباره جایگاه قدرت قبلی را که پیش از زمان رضاخان داشتند، به دست آورند.
زمینداران و اربابان احتمالاً میترسیدند که این قانون سودهای اقتصادی حاصل از کار کودکان را از آنها سلب کند. در پشت صحنه به مجلس فشار میآمد که از تصویب این قانون خودداری کند. خود سیاسی هم در گفتگو با مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی گفت که هم تهدید و هم «توصیه» شد تا از این کار دست بکشد. سیاسی گفت که شاه به وی گفته است که برخی اعضای مجلس که نمایندگان طبقات بالا و گروههای متنفذ و ممتازند، با طرح اینکه گسترش آموزش، کشور را در معرض نفوذ کمونیسم قرار میدهد و این تهدیدی برای رژیم محسوب میشود و انسجام ملی ایران را به خطر میاندازد، میکوشند او را متقاعد سازند که از پشتیبانیاش دست بکشد. سیاسی اما پاسخ داده بود که برعکس آموزش تحت کنترل حکومت، چنین تمایلاتی را مطیع خود میکند و منجر به وفاداری بیشتر به رژیم و کشور میشود.
دیدگاه خود شاه کاملاً شفاف نبود. هنگام قدرت گیری، وی پشتیبانیاش از آموزش دانشگاهی را اعلام کرد و گامهایی بیشتر (نمادین) برای بهبود آموزش افراد محروم جامعه برداشت. بنابر گفته سیاسی، شاه بعدها تحت تاثیر افراد مخالف این قانون قرار گرفت و مجاب شد تصویبش را عقب بیندازد. اما چه از سر همراهی اولیهاش با این قانون و چه به واسطه ضعف قدرت سیاسیاش تصمیم جدیدش نتوانست تاخیری در این موضوع ایجاد کند. البته وقتی کار تمام شد، وی در دهه ۱۳۵۰ ادعا کرد. «در ۱۳۲۲ من مجلس را مجبور کردم که قانونی که امکان تحصیلات اجباری میداد را تصویب کند».
🔹 در مجلس انتقاد از قانون عمدتا در دو حوزه دیده میشد که به سختی میتوان قضاوت کرد که از سر صداقت یا به عنوان ابزاری غیر مستقیم برای تخریب طرح میشدند. یکی از نمایندگان ادعا میکرد که چون ساختار این قانون و پیادهسازی آن ناممکن است، پس این قانون غیر ضروری است. دیگری میگفت که ابتدا باید کمبودهای سیستم مدرسه از بین بروند. در مقابل آنها، مدافعان قانون که توسط سیاسی و هیئت رئیسه کمیته آموزش و بودجه (هاشمی و امیر تیمور) هدایت میشدند گفتند که با وجود مشکل در ساختار، فقط قانون تصویب شده میتواند پیاده سازی آموزش سراسری را اجباری سازد. بهعلاوه به تعویق انداختن تصویب قانون تا زمانی که معایب نظام آموزشی برطرف شود، معادل این است که «این قانون برای همیشه به تاخیر خواهد افتاد». در نهایت قانون تصویب شد اما ۳۵ سال بعد در اواخر سلطنت محمدرضا این قانون فقط به طور جزئی اجرا شده بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17325
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۷)
🔺 تعلیمات اجباری از مصوبه تا اجرا
🔹 علیاکبر سیاسی که احساس میکرد مدت زیادی در این پست نخواهد ماند، نگران بود وزرایی که مخالف این قانون بودند جایگزینش شوند. بنابراین…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۷)
🔺 تعلیمات اجباری از مصوبه تا اجرا
🔹 علیاکبر سیاسی که احساس میکرد مدت زیادی در این پست نخواهد ماند، نگران بود وزرایی که مخالف این قانون بودند جایگزینش شوند. بنابراین…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۹)
🔺قانون تعلیمات اجباری در عمل
🔹 وقتی قرار شد دولت قانون را تحویل گیرد و اجرا کند واژگونی جالبی اتفاق افتاد که توسط سوء تعبیر عمدی از محتوای آن در وظایف مجری رخ داده بود. قانون باید به صورت تدریجی اجرا میشد یعنی همزمان با تاسیس مدارس در هر بخش، والدین آن ناحیه باید فرزندانشان را به مدرسه میفرستادند. اما دولت در واقع این عبارت که «دولت موظف است که کلاس درس، معلم، کتاب و بقیه موارد را مهیا کند» را در حد یک توصیه تلقی کرده بود در حالی که وظیفه والدین برای فرستادن فرزندان به مدرسه همچنان یک قانون بی قید و شرط بود. در واقع مسئولیت از مجری قانون به والدین محول شد، چیزی که خلاف مقاصد مجلس بود.
در عمل آنچه اتفاق افتاد این بود: گاهی دولت اعلام میکرد که تسهیلات برای تحصیلات اجباری برای منطقهای خاص فراهم شده آنگاه یک فرمان سلطنتی مدعی پدید آمدن این امکانات در آن ناحیه میشد. اولین این فرمانها در فروردین ۱۳۲۸ برای شهر آستارا و قزوین صادر شد. ... با اینکه این موارد (طی سالهای بعد) افزایش یافت، ... اما در برخی از شهرهای بزرگ تا پایان سلطنت شاه هنوز فرمانی ابلاغ نشده بود.
اطلاعاتی در مورد درصد افرادی که در سن مدرسه بودند و طبق این قانون به مدرسه رفتند وجود ندارد. اما مطمئن هستیم که این برنامه تا اجرای کامل فاصله زیادی داشت.
هنگامی که نظام آموزش پیش از دانشگاه در سال ۱۳۵۰ به ساختار جدید مدرسه (کلاس یکم تا پنجم)، راهنمایی (کلاس ششم تا هشتم) و متوسطه دوم [دبیرستان] (کلاس نهم تا دوازدهم) تغییر یافت مجلس قانون سال ۱۳۲۲ را اصلاح کرد. اصلاحیه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۱ قانون آموزش اجباری را تا سطح راهنمایی گسترش داد، اما مقرر شد که این متمم باید پس از تکمیل اجرای فاز اول یعنی ۵ سال مقطع ابتدایی، در سراسر کشور اجرا شود. هیچ جدول زمانی برای خاتمه این قانون یا حتی آغازی برای قسمت اصلاحیه وجود نداشت. در واقع، فقط در قانون واژه «نسبتاً سریع» ذکر شده بود. حضور در مدارس راهنمایی آزاد بود اما به خاطر آنچه ذکر شد اجباری نبود و به دلایل واضحی، آنها فقط در نواحی که مدارس ابتدایی تاسیس شده بودند وجود داشتند و تاثیر واقعی اصلاحیه، کاهش آموزش اجباری از ۶ به ۵ سال در اکثر نقاط کشور بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17359
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۹)
🔺قانون تعلیمات اجباری در عمل
🔹 وقتی قرار شد دولت قانون را تحویل گیرد و اجرا کند واژگونی جالبی اتفاق افتاد که توسط سوء تعبیر عمدی از محتوای آن در وظایف مجری رخ داده بود. قانون باید به صورت تدریجی اجرا میشد یعنی همزمان با تاسیس مدارس در هر بخش، والدین آن ناحیه باید فرزندانشان را به مدرسه میفرستادند. اما دولت در واقع این عبارت که «دولت موظف است که کلاس درس، معلم، کتاب و بقیه موارد را مهیا کند» را در حد یک توصیه تلقی کرده بود در حالی که وظیفه والدین برای فرستادن فرزندان به مدرسه همچنان یک قانون بی قید و شرط بود. در واقع مسئولیت از مجری قانون به والدین محول شد، چیزی که خلاف مقاصد مجلس بود.
در عمل آنچه اتفاق افتاد این بود: گاهی دولت اعلام میکرد که تسهیلات برای تحصیلات اجباری برای منطقهای خاص فراهم شده آنگاه یک فرمان سلطنتی مدعی پدید آمدن این امکانات در آن ناحیه میشد. اولین این فرمانها در فروردین ۱۳۲۸ برای شهر آستارا و قزوین صادر شد. ... با اینکه این موارد (طی سالهای بعد) افزایش یافت، ... اما در برخی از شهرهای بزرگ تا پایان سلطنت شاه هنوز فرمانی ابلاغ نشده بود.
اطلاعاتی در مورد درصد افرادی که در سن مدرسه بودند و طبق این قانون به مدرسه رفتند وجود ندارد. اما مطمئن هستیم که این برنامه تا اجرای کامل فاصله زیادی داشت.
هنگامی که نظام آموزش پیش از دانشگاه در سال ۱۳۵۰ به ساختار جدید مدرسه (کلاس یکم تا پنجم)، راهنمایی (کلاس ششم تا هشتم) و متوسطه دوم [دبیرستان] (کلاس نهم تا دوازدهم) تغییر یافت مجلس قانون سال ۱۳۲۲ را اصلاح کرد. اصلاحیه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۵۱ قانون آموزش اجباری را تا سطح راهنمایی گسترش داد، اما مقرر شد که این متمم باید پس از تکمیل اجرای فاز اول یعنی ۵ سال مقطع ابتدایی، در سراسر کشور اجرا شود. هیچ جدول زمانی برای خاتمه این قانون یا حتی آغازی برای قسمت اصلاحیه وجود نداشت. در واقع، فقط در قانون واژه «نسبتاً سریع» ذکر شده بود. حضور در مدارس راهنمایی آزاد بود اما به خاطر آنچه ذکر شد اجباری نبود و به دلایل واضحی، آنها فقط در نواحی که مدارس ابتدایی تاسیس شده بودند وجود داشتند و تاثیر واقعی اصلاحیه، کاهش آموزش اجباری از ۶ به ۵ سال در اکثر نقاط کشور بود.
https://tttttt.me/KSMtehran/17359
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۸)
🔺 قانون تعلیمات اجباری، مخالفان و موافقان
🔹 علاقه به گسترش سریع با توجه به تسهیلات موجود محدود، بار دیگر بحث کمیت در برابر کیفیت را باز کرد. همانند بسیاری از…
#فصل_دوازدهم
🔺 آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم (۸)
🔺 قانون تعلیمات اجباری، مخالفان و موافقان
🔹 علاقه به گسترش سریع با توجه به تسهیلات موجود محدود، بار دیگر بحث کمیت در برابر کیفیت را باز کرد. همانند بسیاری از…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۰)
🔺آموزش روستایی و سپاه دانش
🔹 پیاده سازی قانون آموزش اجباری در همه جا کند پیش میرفت اما در مناطق روستایی و عشایر سرعت آن بسیار کندتر بود. در ۱۳۴۰، طبق آمارهای رسمی ۴۶.۶ درصد تمام کودکان ۶ تا ۱۰ ساله به مدرسه رفته بودند که پس از دو دهه از تصویب این قانون در سال ۱۳۲۲ آمار تاثیرگذاری نبود. اما از کل جمعیت مدرسه رفتگان، فقط ۳۹ درصد از نواحی روستایی و عشایری بودند؛ در حالی که ۵۶ درصد کل جمعیت در این مناطق زندگی میکردند. در انقلاب سفید سال ۱۳۴۱، ۷۴ درصد از کودکان در سن مدرسه، در مناطق شهری به مدرسه میرفتند اما در مناطق دیگر این آمار ۲۴ درصد بود. در همان سال فقط ۷۰۰۰ از ۵۰ هزار روستا مدرسه داشتند یعنی در مناطق دوردست (چه شهری و چه روستایی) این نسبت همچنان پایین بود. به طور مثال، فقط ۱۶ درصد کودکان سن مدرسه در استان کردستان و ۲۰ درصد این کودکان در سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۴۱ به مدرسه رفته بودند. بنابراین شاه اینگونه نتیجهگیری کرد «راه حلی اساسی برای مشکل آموزشی کشور توسط روشهای معمول وجود ندارد» و برای توسعه بیشتر «ابزارهای غیرمعمول و انقلابی» مورد نیاز است.
برنامهای که او در سال ۱۳۴۱ طراحی کرد تشکیل نهضت سوادآموزی بود که اصطلاحا سپاه دانش نامیده میشد و شامل فارغ التحصیلان دبیرستانی بود که به جای رفتن به خدمت سربازی میتوانستند به مناطق روستایی بروند و در آنجا درس بدهند. مجلس دو ماده را برای تشکیل این سپاه تصویب کرد و در دی ۱۳۴۱ برنامه به عنوان ماده ۵ انقلاب سفید معرفی شد. قانون سپاه دانش ۴ آبان ۱۳۴۱ با متممی در ۱۲ آذر ۱۳۴۱ بیان میکرد که اعضای این سپاه، چهار ماه آموزش نظامی خواهند دید و سپس برای تدریس در مناطق دور افتاده اعزام خواهند شد. تعداد سرباز-معلمان و برنامه تدریس آنها توسط وزارت آموزش و وزارت جنگ تدوین خواهد شد و آنهایی که خدمات رضایت بخش داشته باشند بعدها میتوانند به عنوان معلم استخدام شوند. برای تشویق دختران به تحصیل در روستاها مجلس با پشتیبانی شاه در ۱۴ تیر ۱۳۴۷ قانون خدمات اجتماعی زنان را تصویب کرد که تشکیلات مشابهی را برای زنان معلم ایجاد میکرد (مردان باید دو سال خدمت میکردند و زنان ۱۸ ماه).
🔹 به طور خلاصه پیش راندن برنامه مدیرنیزاسیون، انتشار فلسفه انقلاب سفید و پرورش وفاداری به انقلاب سفید و شاه از اهداف این برنامه بود. در گزارشی از وزارت آموزش به وزارت دادگستری، سپاه دانشها به عنوان «سربازان پیشرو انقلاب» یاد شدند که اهداف انقلاب را برای مردم بیان میکردند و آن را «با نتایج واقعی» ارائه میدادند. از گزارش چنین میتوان استنباط کرد که تدریس فقط بخشی از کار و نه همه آن بود. بر اساس گزارش «روشنگری» برای روستاییان و همراه ساختن آنها با دستاوردهای رژیم، یک وظیفه اساسی بود. به بیان دیگر تاثیر در روستاییان برای خدمتگزاری به عنوان نوعی شهروند دولتی وظیفه اساسی بود. به علاوه سپاهها عامل ارتباطی بین مردم جوان شهری و روستاها بودند و در نهایت سپاه دانش وسیلهای برای فراهم کردن شغل برای فارغ التحصیلان دبیرستانی روزافزونی بود که نمیتوانستند به دانشگاهها راه یابند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17383
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۰)
🔺آموزش روستایی و سپاه دانش
🔹 پیاده سازی قانون آموزش اجباری در همه جا کند پیش میرفت اما در مناطق روستایی و عشایر سرعت آن بسیار کندتر بود. در ۱۳۴۰، طبق آمارهای رسمی ۴۶.۶ درصد تمام کودکان ۶ تا ۱۰ ساله به مدرسه رفته بودند که پس از دو دهه از تصویب این قانون در سال ۱۳۲۲ آمار تاثیرگذاری نبود. اما از کل جمعیت مدرسه رفتگان، فقط ۳۹ درصد از نواحی روستایی و عشایری بودند؛ در حالی که ۵۶ درصد کل جمعیت در این مناطق زندگی میکردند. در انقلاب سفید سال ۱۳۴۱، ۷۴ درصد از کودکان در سن مدرسه، در مناطق شهری به مدرسه میرفتند اما در مناطق دیگر این آمار ۲۴ درصد بود. در همان سال فقط ۷۰۰۰ از ۵۰ هزار روستا مدرسه داشتند یعنی در مناطق دوردست (چه شهری و چه روستایی) این نسبت همچنان پایین بود. به طور مثال، فقط ۱۶ درصد کودکان سن مدرسه در استان کردستان و ۲۰ درصد این کودکان در سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۴۱ به مدرسه رفته بودند. بنابراین شاه اینگونه نتیجهگیری کرد «راه حلی اساسی برای مشکل آموزشی کشور توسط روشهای معمول وجود ندارد» و برای توسعه بیشتر «ابزارهای غیرمعمول و انقلابی» مورد نیاز است.
برنامهای که او در سال ۱۳۴۱ طراحی کرد تشکیل نهضت سوادآموزی بود که اصطلاحا سپاه دانش نامیده میشد و شامل فارغ التحصیلان دبیرستانی بود که به جای رفتن به خدمت سربازی میتوانستند به مناطق روستایی بروند و در آنجا درس بدهند. مجلس دو ماده را برای تشکیل این سپاه تصویب کرد و در دی ۱۳۴۱ برنامه به عنوان ماده ۵ انقلاب سفید معرفی شد. قانون سپاه دانش ۴ آبان ۱۳۴۱ با متممی در ۱۲ آذر ۱۳۴۱ بیان میکرد که اعضای این سپاه، چهار ماه آموزش نظامی خواهند دید و سپس برای تدریس در مناطق دور افتاده اعزام خواهند شد. تعداد سرباز-معلمان و برنامه تدریس آنها توسط وزارت آموزش و وزارت جنگ تدوین خواهد شد و آنهایی که خدمات رضایت بخش داشته باشند بعدها میتوانند به عنوان معلم استخدام شوند. برای تشویق دختران به تحصیل در روستاها مجلس با پشتیبانی شاه در ۱۴ تیر ۱۳۴۷ قانون خدمات اجتماعی زنان را تصویب کرد که تشکیلات مشابهی را برای زنان معلم ایجاد میکرد (مردان باید دو سال خدمت میکردند و زنان ۱۸ ماه).
🔹 به طور خلاصه پیش راندن برنامه مدیرنیزاسیون، انتشار فلسفه انقلاب سفید و پرورش وفاداری به انقلاب سفید و شاه از اهداف این برنامه بود. در گزارشی از وزارت آموزش به وزارت دادگستری، سپاه دانشها به عنوان «سربازان پیشرو انقلاب» یاد شدند که اهداف انقلاب را برای مردم بیان میکردند و آن را «با نتایج واقعی» ارائه میدادند. از گزارش چنین میتوان استنباط کرد که تدریس فقط بخشی از کار و نه همه آن بود. بر اساس گزارش «روشنگری» برای روستاییان و همراه ساختن آنها با دستاوردهای رژیم، یک وظیفه اساسی بود. به بیان دیگر تاثیر در روستاییان برای خدمتگزاری به عنوان نوعی شهروند دولتی وظیفه اساسی بود. به علاوه سپاهها عامل ارتباطی بین مردم جوان شهری و روستاها بودند و در نهایت سپاه دانش وسیلهای برای فراهم کردن شغل برای فارغ التحصیلان دبیرستانی روزافزونی بود که نمیتوانستند به دانشگاهها راه یابند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17383
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۹)
🔺قانون تعلیمات اجباری در عمل
🔹 وقتی قرار شد دولت قانون را تحویل گیرد و اجرا کند واژگونی جالبی اتفاق افتاد که توسط سوء تعبیر عمدی از محتوای آن در وظایف مجری رخ…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش در دوره پهلوی دوم(۹)
🔺قانون تعلیمات اجباری در عمل
🔹 وقتی قرار شد دولت قانون را تحویل گیرد و اجرا کند واژگونی جالبی اتفاق افتاد که توسط سوء تعبیر عمدی از محتوای آن در وظایف مجری رخ…
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۱)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی ۱
علاوه بر تدریس در مدرسه، دختران به استخدام سپاه دانش درآمدند تا به دختران روستایی و مادران آنها اقتصاد خانگی بهتر را آموزش دهند و بنابراین مدرنیزاسیون را ارتقا دهند. همچنین استخدام هر دختر در شاخه ارتش از نظر شاه مشارکتی بزرگ در راستای بهبود جایگاه زنان بود.
حضور در سپاههای دانش طبق آمار رسمی بسیار تاثیرگذار بود، طبق آمار حدود ۱۶۶,۹۴۹ مرد و ۳۳,۶۴۲ زن در پایان سال ۱۳۵۶ در این سپاهها خدمت کرده بودند. در آن سال ۲۴,۳۴۶ عضو سپاه دانش در روستاها درس میدادند( به علاوه ۶۳,۲۰۶ معلم رسمی که در استخدام وزارت آموزش بودند و بسیاریشان قبلاً عضوی از این سپاههای دانش بودند). در پایان سلطنت شاه حدود ۳۳,۵۰۰ مدرسه در نزدیک به ۳۰ هزار روستا وجود داشت (در حالی که در سال ۱۳۴۱ حدود ۷,۹۳۰ مدرسه در ۷۰۰۰ روستا). با وجود کاهش درصد جمعیت روستایی، سهم دانش آموزان روستایی و عشایر در کل جمعیت مدارس ابتدایی به حدود ۵۲ درصد رسیده بود و ۷۴.۴ درصد از تمام کودکان روستایی و عشایری ۶ تا ۱۰ ساله طبق گزارشها به مدرسه رفته بودند. این موضوع هم کم اهمیت نبود که هر معلم سپاهی دانش میتوانست در آن شغل باقی بماند و به استخدام وزارت آموزش درآید، هرچند که این موضوع از نظر کیفی سطح مطلوبی نداشت. حتی اگر آمار تقریباً بزرگنمایی شده پذیرفته شود، نواقص اساسی که در ادامه ذکر خواهد شد مشکلات بسیاری برای این مدارس به وجود آورد از جمله:
- معلمانی با سطح علمی پایین
-مدارسی با نسبت دانش آموز به معلم زیاد
نرخ مردودی زیاد برای دانش آموزان
- اهداف آموزشی بیمار
اندیشهای که در پس سپاه دانش قرار داشت برگرفته از ترجیح آگاهانه کمیت بر کیفیت بود. شاه نیز همچون تقیزاده، سیاسی و دیگر کارشناسان آموزش و پرورش، اعتقاد داشت که تحت شرایط موجود رواج سریع مورد نیاز است؛ حتی اگر این سرعت در گسترش به بهای از دست رفتن کیفیت باشد. او در جایی نوشت:«معلمانی که آمادگی کامل ندارند میتوانند حداقل به نسبت حالتی که هیچ معلمی وجود ندارد بیشتر به درد دانشآموزان بخورند». واضح است که آموزش چهار ماهه معلمان -که یک سوم آن برای آموزش نظامی صرف میشد- برای تبدیل آنها به معلمان آماده ناکافی بود. به علاوه سپاهها مجبور بودند از فارغ التحصیلان دبیرستانی متوسط استفاده کنند چرا که فارغ التحصیلان پربارتر به کالجها یا دانشگاهها میرفتند. به همین دلیل انگیزههای شخصی موضوع مهمی بود. یکی از ناظران سپاه دانش در ناحیه شیراز در اواخر سال ۱۳۵۵ اعلام کرد برخی از اعضای بسیار با انگیزه سپاهی دانش معجزه میآفریدند ولی اکثر آنها به ماموریت خود بسیار بیتفاوت بودند و بیش از مفید بودن صدمه میزدند. بازخورد دیگری بود که در دوران خدمت بسیاری از معلمان به ویژه زنان پست خود را اغلب در میانه ترم رها میکردند.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۱)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی ۱
علاوه بر تدریس در مدرسه، دختران به استخدام سپاه دانش درآمدند تا به دختران روستایی و مادران آنها اقتصاد خانگی بهتر را آموزش دهند و بنابراین مدرنیزاسیون را ارتقا دهند. همچنین استخدام هر دختر در شاخه ارتش از نظر شاه مشارکتی بزرگ در راستای بهبود جایگاه زنان بود.
حضور در سپاههای دانش طبق آمار رسمی بسیار تاثیرگذار بود، طبق آمار حدود ۱۶۶,۹۴۹ مرد و ۳۳,۶۴۲ زن در پایان سال ۱۳۵۶ در این سپاهها خدمت کرده بودند. در آن سال ۲۴,۳۴۶ عضو سپاه دانش در روستاها درس میدادند( به علاوه ۶۳,۲۰۶ معلم رسمی که در استخدام وزارت آموزش بودند و بسیاریشان قبلاً عضوی از این سپاههای دانش بودند). در پایان سلطنت شاه حدود ۳۳,۵۰۰ مدرسه در نزدیک به ۳۰ هزار روستا وجود داشت (در حالی که در سال ۱۳۴۱ حدود ۷,۹۳۰ مدرسه در ۷۰۰۰ روستا). با وجود کاهش درصد جمعیت روستایی، سهم دانش آموزان روستایی و عشایر در کل جمعیت مدارس ابتدایی به حدود ۵۲ درصد رسیده بود و ۷۴.۴ درصد از تمام کودکان روستایی و عشایری ۶ تا ۱۰ ساله طبق گزارشها به مدرسه رفته بودند. این موضوع هم کم اهمیت نبود که هر معلم سپاهی دانش میتوانست در آن شغل باقی بماند و به استخدام وزارت آموزش درآید، هرچند که این موضوع از نظر کیفی سطح مطلوبی نداشت. حتی اگر آمار تقریباً بزرگنمایی شده پذیرفته شود، نواقص اساسی که در ادامه ذکر خواهد شد مشکلات بسیاری برای این مدارس به وجود آورد از جمله:
- معلمانی با سطح علمی پایین
-مدارسی با نسبت دانش آموز به معلم زیاد
نرخ مردودی زیاد برای دانش آموزان
- اهداف آموزشی بیمار
اندیشهای که در پس سپاه دانش قرار داشت برگرفته از ترجیح آگاهانه کمیت بر کیفیت بود. شاه نیز همچون تقیزاده، سیاسی و دیگر کارشناسان آموزش و پرورش، اعتقاد داشت که تحت شرایط موجود رواج سریع مورد نیاز است؛ حتی اگر این سرعت در گسترش به بهای از دست رفتن کیفیت باشد. او در جایی نوشت:«معلمانی که آمادگی کامل ندارند میتوانند حداقل به نسبت حالتی که هیچ معلمی وجود ندارد بیشتر به درد دانشآموزان بخورند». واضح است که آموزش چهار ماهه معلمان -که یک سوم آن برای آموزش نظامی صرف میشد- برای تبدیل آنها به معلمان آماده ناکافی بود. به علاوه سپاهها مجبور بودند از فارغ التحصیلان دبیرستانی متوسط استفاده کنند چرا که فارغ التحصیلان پربارتر به کالجها یا دانشگاهها میرفتند. به همین دلیل انگیزههای شخصی موضوع مهمی بود. یکی از ناظران سپاه دانش در ناحیه شیراز در اواخر سال ۱۳۵۵ اعلام کرد برخی از اعضای بسیار با انگیزه سپاهی دانش معجزه میآفریدند ولی اکثر آنها به ماموریت خود بسیار بیتفاوت بودند و بیش از مفید بودن صدمه میزدند. بازخورد دیگری بود که در دوران خدمت بسیاری از معلمان به ویژه زنان پست خود را اغلب در میانه ترم رها میکردند.
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۲)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۲
🔹در آن دوره مدارس روستایی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول مدارس روستاهای بزرگ که در آنها معلمان سپاهی دانش پابهپای معلمان رسمی، طرح درس کاملی را برای کلاسهای یکم تا پنجم ارائه میدادند؛ این مدارس شبیه مدارس شهرستانها بودند.
دسته دوم مدارسی که در آنها کمتر از ۵ معلم باید در ۵ کلاس درس میدادند. به طور مثال، در رازون لرستان یک معلم همزمان به دانش آموزان کلاسهای دوم و چهارم درس میداد. هنگامی که وی بخشی از درس یک پایه را تمام میکرد تکالیفی به دانش آموزان میداد تا آنها را مشغول کند. معلم دیگر نیز مسئول کلاسهای سوم و پنجم بود. در برخی از مدارس کلاسها در دو نوبت برگزار میشد.
دسته سوم مدارسِ اکثر روستاها بودند که یک معلم یا گاهی دو معلم داشتند. آنها دانشآموزان را به دو سطح مبتدی و پیشرفته تقسیم کرده بودند. فارغ التحصیلان مدارس دسته دوم و سوم که اکثریت دانش آموزان روستایی را تشکیل میدادند آن سطح و سواد را نداشتند که به مقطع راهنمایی راه بیابند.
بیشترین تعداد دانشآموزان مردودی در این مدارس به ویژه در سطح پیشرفته (کلاس سوم به بالا) و به خصوص در میان دختران بود. طبق دادهها در ۱۰۳۵ مدرسه که در آنها معلمهای زن حضور داشتند در آذر ۱۳۵۴ تعداد دانش آموزان چنین بود:
کلاس اول ۷۸,۰۶۷ نفر، دوم ۵۶,۴۷۸ نفر، سوم ۳۸,۲۹۹ نفر، چهارم ۲۸,۵۷۳ نفر و پنجم ۲۴,۶۷۱ نفر.
به راحتی به چشم میآمد که تعداد دانشآموزان هر کلاس نسبت به کلاس پایینتر خود کمتر بود و این مورد میان دختران بسیار مشهودتر بود. البته در همان ۱۰۳۵ مدرسه به دلیل حضور معلمان زن درصد جمعیت دختران از مقدار میانگین بیشتر بود.
نرخ بالای مردودی از اینجا ناشی میشد (هنوز هم در مناطق روستایی این دیدگاه وجود دارد) که کودکان به عنوان نیروی کار کمک حال خانواده محسوب میشدند. هنوز اکثر والدین تمایل داشتند که کودکان خود را برای کار در مزرعه نگه دارند و در ۹ یا ۱۰ سالگی به مدرسه بفرستند. اکثر والدین فرستادن دختران «بالغ» (یا دختران بزرگتر از ۹ یا ۱۰ سال) را به مدرسه نامناسب میدانستند. در میان آنهایی هم که به مدرسه میرفتند غیبتهای طولانی مدت دیده میشد (چون به کمک در کارهای فصلی مشغول میشدند).
مهمترین هدف مدرسه، تولید کشاورزان بهتر و شهروندان وفادارتر بود. آماده کردن آنها برای تحصیلات بیشتر به طور شفاف از اهداف آموزشی اصلی نبود. با توجه به این موضوع عجیب بود که آموزش کشاورزی بخشی از برنامههای درسی نبود. در سال ۱۳۲۱ دکتر ت.ب.آلن متخصص آمریکایی در زمینه آموزش روستایی، که برای مشاوره به وزارت آموزش دعوت شده بود توصیه کرد که آموزش کشاورزی بهتر و بیشتر وارد برنامههای درسی شود. وی گفت که آموزش روستایی باید منعکس کننده نیاز روستاییان باشد و با شیوه زندگی محلی مطابق باشد و از «موارد زائدی که کاربرد عملی ندارد پرهیز شود». اما سپاهیان دانش توصیههای برآمده از چنین طرز تفکری را قبول نکردند: آموزش به شکل مباحث اخلاقی بود و بهشکل نظری باقی ماند. به علاوه عقاید والدین در مناطق روستایی میتوانست هر تلاشی برای آموزش کشاورزی را با شکست مواجه کند. برای آنها آموزش به منزله فرار از کارهای کشاورزی بود هرچند به صورت موقت (تا زمانی که کودکان آنقدر بزرگ میشدند که از کار در مزرعه معاف شوند) و یا به صورت دائمی (به امید اینکه تحصیلات برای آنها به اشتغال در امور اداری و پشت میز نشینی بیانجامد). از نظر آنها آموزش کشاورزی با کار در مزارع محقق میشد، بنابراین درس خواندن و کار یدی را دو اصطلاح مخالف هم تلقی میکردند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17479
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۲)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۲
🔹در آن دوره مدارس روستایی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول مدارس روستاهای بزرگ که در آنها معلمان سپاهی دانش پابهپای معلمان رسمی، طرح درس کاملی را برای کلاسهای یکم تا پنجم ارائه میدادند؛ این مدارس شبیه مدارس شهرستانها بودند.
دسته دوم مدارسی که در آنها کمتر از ۵ معلم باید در ۵ کلاس درس میدادند. به طور مثال، در رازون لرستان یک معلم همزمان به دانش آموزان کلاسهای دوم و چهارم درس میداد. هنگامی که وی بخشی از درس یک پایه را تمام میکرد تکالیفی به دانش آموزان میداد تا آنها را مشغول کند. معلم دیگر نیز مسئول کلاسهای سوم و پنجم بود. در برخی از مدارس کلاسها در دو نوبت برگزار میشد.
دسته سوم مدارسِ اکثر روستاها بودند که یک معلم یا گاهی دو معلم داشتند. آنها دانشآموزان را به دو سطح مبتدی و پیشرفته تقسیم کرده بودند. فارغ التحصیلان مدارس دسته دوم و سوم که اکثریت دانش آموزان روستایی را تشکیل میدادند آن سطح و سواد را نداشتند که به مقطع راهنمایی راه بیابند.
بیشترین تعداد دانشآموزان مردودی در این مدارس به ویژه در سطح پیشرفته (کلاس سوم به بالا) و به خصوص در میان دختران بود. طبق دادهها در ۱۰۳۵ مدرسه که در آنها معلمهای زن حضور داشتند در آذر ۱۳۵۴ تعداد دانش آموزان چنین بود:
کلاس اول ۷۸,۰۶۷ نفر، دوم ۵۶,۴۷۸ نفر، سوم ۳۸,۲۹۹ نفر، چهارم ۲۸,۵۷۳ نفر و پنجم ۲۴,۶۷۱ نفر.
به راحتی به چشم میآمد که تعداد دانشآموزان هر کلاس نسبت به کلاس پایینتر خود کمتر بود و این مورد میان دختران بسیار مشهودتر بود. البته در همان ۱۰۳۵ مدرسه به دلیل حضور معلمان زن درصد جمعیت دختران از مقدار میانگین بیشتر بود.
نرخ بالای مردودی از اینجا ناشی میشد (هنوز هم در مناطق روستایی این دیدگاه وجود دارد) که کودکان به عنوان نیروی کار کمک حال خانواده محسوب میشدند. هنوز اکثر والدین تمایل داشتند که کودکان خود را برای کار در مزرعه نگه دارند و در ۹ یا ۱۰ سالگی به مدرسه بفرستند. اکثر والدین فرستادن دختران «بالغ» (یا دختران بزرگتر از ۹ یا ۱۰ سال) را به مدرسه نامناسب میدانستند. در میان آنهایی هم که به مدرسه میرفتند غیبتهای طولانی مدت دیده میشد (چون به کمک در کارهای فصلی مشغول میشدند).
مهمترین هدف مدرسه، تولید کشاورزان بهتر و شهروندان وفادارتر بود. آماده کردن آنها برای تحصیلات بیشتر به طور شفاف از اهداف آموزشی اصلی نبود. با توجه به این موضوع عجیب بود که آموزش کشاورزی بخشی از برنامههای درسی نبود. در سال ۱۳۲۱ دکتر ت.ب.آلن متخصص آمریکایی در زمینه آموزش روستایی، که برای مشاوره به وزارت آموزش دعوت شده بود توصیه کرد که آموزش کشاورزی بهتر و بیشتر وارد برنامههای درسی شود. وی گفت که آموزش روستایی باید منعکس کننده نیاز روستاییان باشد و با شیوه زندگی محلی مطابق باشد و از «موارد زائدی که کاربرد عملی ندارد پرهیز شود». اما سپاهیان دانش توصیههای برآمده از چنین طرز تفکری را قبول نکردند: آموزش به شکل مباحث اخلاقی بود و بهشکل نظری باقی ماند. به علاوه عقاید والدین در مناطق روستایی میتوانست هر تلاشی برای آموزش کشاورزی را با شکست مواجه کند. برای آنها آموزش به منزله فرار از کارهای کشاورزی بود هرچند به صورت موقت (تا زمانی که کودکان آنقدر بزرگ میشدند که از کار در مزرعه معاف شوند) و یا به صورت دائمی (به امید اینکه تحصیلات برای آنها به اشتغال در امور اداری و پشت میز نشینی بیانجامد). از نظر آنها آموزش کشاورزی با کار در مزارع محقق میشد، بنابراین درس خواندن و کار یدی را دو اصطلاح مخالف هم تلقی میکردند.
https://tttttt.me/KSMtehran/17479
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۳)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۳
🔹 فعالیتهای فوق برنامه سپاه دانش برای رژیم کم اهمیتتر نبود. معلمان، کلاسهای آموزش بزرگسالان و دورههایی در مورد کشاورزی برای بزرگسالان و در مورد اقتصاد خانوار (بیشتر برای بانوان) برگزار میکردند. همچنین معلمان زن به زنان روستایی مشاوره میدادند.
نزد دربار و حکومت مشارکت اعضای سپاه دانش در ارتقای «وفاداری به شاه و انقلاب» مهمتر از همه بود. چارچوب نظامی که آنها در آن خدمت میکردند به این هدف کمک میکرد. آموزش خودِ معلمان شامل کلاسهای ویژه در مورد اصول انقلاب سفید و دورههایی در مورد تاریخ، جغرافیا، ادبیات و علوم اجتماعی بود. این واقعیت که کشاورزان به معلمان احترام میگذاشتند (چون تحصیل کرده و یاریگر روستای آنها بودند) میتوانست در تلقین افکار معلمان به روستاییان موثر باشد. دیوار کلاسهای درس با عکسهای شاه و خانواده سلطنتی و شعارهای انقلاب سفید، تزیین شده بود. در صفحه اول همه کتابهای درسی نیز عکس شاه، ملکه و ولیعهد، جزئی جدا ناشدنی بود. همچنین در محتوای کتابها مفاهیم وفاداری به شاه و قدردانی از فلسفه او دیده میشد.
در مناطق دارای اقلیتهای مذهبی یا زبانی (مانند کردستان و لرستان) معلمان آموزش دیده بودند که بر زبان فارسی به عنوان وسیلهای برای افزایش وحدت ملی تمرکز کنند.
دشوار است که بتوان درجه موفقیت سپاه دانش را ارزیابی کرد. به عنوان یک اصل میتوان گفت جمعیت روستایی در فرایندهای انقلابی اواخر ۱۳۴۹ فعالیت چشمگیری نداشتند، اما مهاجران به شهرها به قدرت اساسی مخالفت تبدیل شده بودند. روی هم رفته به نظر میرسد که این طرح به میزانی در مدرنیزاسیون روستاها موفق بود، اما نتوانست پشتیبانیهای قابل توجهی برای شاه به دست آورد.
🔹 ۳۰ سال پس از تصویب قانون تحصیل اجباری و ۱۰ سال پس از شروع انقلاب سفید، آمارهای رسمی -اگرچه بزرگنمایی شده- نشان میدادند که حدود یک سوم جمعیت کودکان ۶ تا ۱۰ ساله (و بیش از نیمی از دختران) به مدرسه نمیرفتند. با وجود افزایش تعداد مطلق و افزایش تعداد حاضران در مدرسه به عنوان درصدی از آن گروه سنی، کل افزایش جمعیت آنقدر سریع بود که در ۱۰ سال اول انقلاب سفید تعداد بیسوادان به ۲ میلیون نفر رسید. نظام آموزشی حتی از لحاظ کمی شکست خورد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17499
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
#فصل_دوازدهم
🔺آموزش و پرورش دوره پهلوی دوم (۱۳)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۳
🔹 فعالیتهای فوق برنامه سپاه دانش برای رژیم کم اهمیتتر نبود. معلمان، کلاسهای آموزش بزرگسالان و دورههایی در مورد کشاورزی برای بزرگسالان و در مورد اقتصاد خانوار (بیشتر برای بانوان) برگزار میکردند. همچنین معلمان زن به زنان روستایی مشاوره میدادند.
نزد دربار و حکومت مشارکت اعضای سپاه دانش در ارتقای «وفاداری به شاه و انقلاب» مهمتر از همه بود. چارچوب نظامی که آنها در آن خدمت میکردند به این هدف کمک میکرد. آموزش خودِ معلمان شامل کلاسهای ویژه در مورد اصول انقلاب سفید و دورههایی در مورد تاریخ، جغرافیا، ادبیات و علوم اجتماعی بود. این واقعیت که کشاورزان به معلمان احترام میگذاشتند (چون تحصیل کرده و یاریگر روستای آنها بودند) میتوانست در تلقین افکار معلمان به روستاییان موثر باشد. دیوار کلاسهای درس با عکسهای شاه و خانواده سلطنتی و شعارهای انقلاب سفید، تزیین شده بود. در صفحه اول همه کتابهای درسی نیز عکس شاه، ملکه و ولیعهد، جزئی جدا ناشدنی بود. همچنین در محتوای کتابها مفاهیم وفاداری به شاه و قدردانی از فلسفه او دیده میشد.
در مناطق دارای اقلیتهای مذهبی یا زبانی (مانند کردستان و لرستان) معلمان آموزش دیده بودند که بر زبان فارسی به عنوان وسیلهای برای افزایش وحدت ملی تمرکز کنند.
دشوار است که بتوان درجه موفقیت سپاه دانش را ارزیابی کرد. به عنوان یک اصل میتوان گفت جمعیت روستایی در فرایندهای انقلابی اواخر ۱۳۴۹ فعالیت چشمگیری نداشتند، اما مهاجران به شهرها به قدرت اساسی مخالفت تبدیل شده بودند. روی هم رفته به نظر میرسد که این طرح به میزانی در مدرنیزاسیون روستاها موفق بود، اما نتوانست پشتیبانیهای قابل توجهی برای شاه به دست آورد.
🔹 ۳۰ سال پس از تصویب قانون تحصیل اجباری و ۱۰ سال پس از شروع انقلاب سفید، آمارهای رسمی -اگرچه بزرگنمایی شده- نشان میدادند که حدود یک سوم جمعیت کودکان ۶ تا ۱۰ ساله (و بیش از نیمی از دختران) به مدرسه نمیرفتند. با وجود افزایش تعداد مطلق و افزایش تعداد حاضران در مدرسه به عنوان درصدی از آن گروه سنی، کل افزایش جمعیت آنقدر سریع بود که در ۱۰ سال اول انقلاب سفید تعداد بیسوادان به ۲ میلیون نفر رسید. نظام آموزشی حتی از لحاظ کمی شکست خورد.
https://tttttt.me/KSMtehran/17499
#تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
🔹🔹🔹
🖋 کانال کانون صنفی معلمان ایران
🆔 @KSMtehran
Telegram
کانال کانون صنفی معلمان ایران(تهران)
💠 #تاریخچه_آموزش_و_پرورش_نوین_در_ایران
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۲)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۲
🔹در آن دوره مدارس روستایی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول مدارس روستاهای بزرگ که در آنها معلمان سپاهی دانش پابهپای…
#فصل_دوازدهم
🔺آموزشوپرورش دردوره پهلوی دوم (۱۲)
آموزش روستایی و سپاه دانش، ارزیابی۲
🔹در آن دوره مدارس روستایی را میتوان به سه دسته کلی تقسیم کرد.
دسته اول مدارس روستاهای بزرگ که در آنها معلمان سپاهی دانش پابهپای…