✧اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✧
2.33K subscribers
14.3K photos
4.19K videos
169 files
1.62K links
#آقـــاجــاݧ

💓شاعرشده ام تا ڪه قلم بردارمـــ
ازقلبــ مبارڪ تو غم بردارمـــ

💓آقا توبرای من دعاڪن #ڪه فقط
درراه رضای تو قدم بردارمـــ

#آیت_الله_بهجت_ره_فرمودند👇

ظهورنزدیکــ نزدیڪستــ💕
Download Telegram
✧اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✧
سلام بر ابراهیم 💥قسمت بیست و پنجم : برخورد با دزد ✔️ راوی : عباس هادی 🔸نشسته بوديم داخل اتاق. مهمان داشتيم. صدايي از داخل کوچه آمد. ابراهيم سريع از پنجره نگاه کرد. شخصي موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! بگيرش... دزد... دزد! بعد هم سريع…
سلام بر ابراهیم

💥قسمت بیست و ششم : شروع جنگ ۱

✔️ راوی : تقی مسگرها

🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. #ابراهيم و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند.
سلام كردم وگفتم: امروز عصر قاسم با يك ماشين تداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم.
با تعجب پرسيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشه. جواب داد: باشه اگر شد من هم مييام.
🔸ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند. ساعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم.
موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟!
گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم.
روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختي بسيار و عبور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب.
هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باور كند. مردم دست هدسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي #انفجار گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد.
🔸مانده بوديم چه كنيم. در ورودي شهر از يك گردنه رد شديم. از دور بچه هاي #سپاه را ديديم كه دست تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد!
يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد.
🔸از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود. مرتب شليك ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت.
از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟
من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد!
قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟!
آن #رزمنده هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچ ههاست. امروز صبح عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند.
🔸حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يك جاي امن ماشين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت #نماز خواند!
ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرسيد: قاسم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردستان هميشه از #خدا ميخواستم كه وقتي با دشمنان #اسلام و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه #شهادت رو نصيبم كنه! ديگه تحمل #دنيا رو ندارم!
🔸ابراهيم خيلي دقيق به حرفهاي او گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد.
بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد و گفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر.
🔸با هم رفتيم. آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلاً آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند.
آخر صحبتها هم گفتند: هر كي مَرده و #غيرت داره و نميخواد دست اين بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد.
🔸سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند.قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم.
قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند.
با شليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند.
🔸غروب روز دوم جنگ بود. قاسم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به سنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم.
شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نماز مغرب شد. هنوز زياد دور نشده بودم كه يك گلوله #خمپاره جلوي درب همان خانه منفجر شد.
گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد.
🔸وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه #قاسم خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد!
محمد بروجردي با شنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي #توسل را خوانديم.

📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉

🕊 @zohoor_Tv🕊
🕊 @zohoor_Tv🕊
به ما بپیوندید
✧اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✧
سلام بر ابراهیم 💥قسمت بیست و هفتم : دومین حضور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸هشتمين روز مهرماه با بچه هاي معاونت عمليات $سپاه راهي منطقه شديم. در راه در مقر سپاه همدان توقف كوتاهي کرديم. موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردي،كه به همراه نيروهاي سپاه راهي منطقه بود…
سلام بر ابراهیم

💥قسمت بیست و هشتم : تسبیحات

✔️ راوی : امیر سپهر نژاد

🔸دوازدهم مهر 1359 است. دو روز بود كه ابراهيم مفقود شده! براي گرفتن خبر به ستاد اسراي جنگي رفتم اما بيفايده بود.
تا نيمه هاي شب بيدار و خيلي ناراحت بودم. من ازصميم يترين دوستم هيچ خبري نداشتم.
بعد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. سكوت عجيبي در پادگان ابوذر حکم فرما بود.
روي خاكهای محوطه نشستم. تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور ميشد.
🔸هوا هنوز روشن نشده بود. با صدايي درب پادگان باز شد و چند نفري وارد شدند.
ناخودآگاه به درب پادگان نگاه كردم. توي گرگ و ميش هوا به چهره آنها خيره شدم.
يكدفعه از جا پريدم! خودش بود، يكي از آ نها ابراهيم بود. دويدم و لحظاتي بعد در آغوش هم بوديم.
خوشحالي آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتي بعد در جمع بچه ها نشستيم.
🔸ابراهيم ماجراي اين سه روز را تعريف ميكرد:
با يك نفربر رفته بوديم جلو، نميدانستيم عراقيها تا كجا آمده اند. كنار يك تپه محاصره شديم، نزديك به يكصد عراقي از بالاي تپه و از داخل دشت شليك ميكردند.
ما پنج نفرهم دركنار تپه در چال هاي سنگر گرفتيم و شليك ميكرديم.
تا غروب مقاومت كرديم، با تاريك شدن هوا عراقيها عقبنشيني كردند.
دو نفر از همراهان ما كه راه را بلد بودند شهيد شدند.
از سنگر بيرون آمديم، كسي آن اطراف نبود. به پشت تپه و ميان درختها رفتيم.
🔸در آنجا پيكر شهدا را مخفي كرديم. خسته و گرسنه بوديم. از مسير غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خوانديم.
بعد از نماز به دوستانم گفتم: براي رفع اين گرفتاريها با دقت #تسبيحات حضرت زهرا را بگوئيد.
🔸بعد ادامه دادم: اين تسبيحات را #پيامبر، زماني به دخترشان تعليم فرمودند كه ايشان گرفتار مشكلات و سختيهاي بسيار بودند.بعد از تسبيحات به سنگر قبلي برگشتيم. خبري از عراقيها نبود. مهمات ما هم كم بود.
يكدفعه در كنار تپه چندين #جنازه عراقي را ديدم. اسلحه و خشاب و نارنجكهاي آنها را برداشتيم. مقداري آذوقه هم پيدا كرديم و آماده حركت شديم. اما به كدام سمت!؟
🔸هوا تاريك و در اطراف ما دشتي صاف بود. تسبيحي در دست داشتم و مرتب ذكر ميگفتم. در ميان دشمن، خستگي، شب تاريك و... اما آرامش عجيبي داشتيم!
نيمه هاي شب در ميان دشت يك جاده خاكي پيدا كرديم. مسير آن را ادامه داديم.
به يك منطقه نظامي رسيديم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت.چندين #نگهبان هم در اطراف آن بودند. سنگرهائي هم در داخل مقر ديده ميشد.
🔸ما نميدانستيم در كجا هستيم. هيچ اميدي هم به زنده ماندن خودمان نداشتيم، براي همين تصميم عجيبي گرفتيم!
بعد هم با تسبيح استخاره كردم و خوب آمد. ما هم شروع كرديم!
با ياري #خدا توانستيم با پرتاب نارنجك و شليك گلوله، آن مقر نظامي را به هم بريزيم.
وقتي رادار از كار افتاد، هر سه از آنجا دور شديم. ساعتي بعد دوباره به راهمان ادامه داديم.
🔸نزديك صبح محل امني را پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. كل روز را استراحت كرديم.
باور كردني نبود، آرامش عجيبي داشتيم. با تاريك شدن هوا به راهمان ادامه داديم و با ياري خدا به نيروهاي خودي رسيديم. #ابراهيم ادامه داد: آنچه ما در اين مدت ديديم فقط عنايات خدا بود.
🔸تسبيحات حضرت زهرا گره بسياري از مشكلات ما را گشود.
بعد گفت: دشمن به خاطر نداشتن #ايمان، از نيروهاي ما ميترسد.
ما بايد تا ميتوانيم نبردهاي نامنظم را گسترش دهيم تا جلوي حملات دشمن گرفته شود.

📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉

🕊 @zohoor_Tv🕊
🕊 @zohoor_Tv🕊
منتظر یعنی

کسی ِ هر روز را
باسلام به حجت #خدا شروع میکند 🌸🍃

#سلام آقا جاݩ😍

لحظه لحظه زندگیمـ💓
را در یاد وبه انتظار‌
#بــــی شما سَر میڪُنَم

#یـا ابـانـا قبولـم ڪن📿

🕊 @zohoor_Tv🕊
#حضرت_فاطمہ_(س):

🦋آن لحظہ اے ڪہ #زن درخانہ خودمیماند(وبہ امور زندگے وتربیت فرزند مے پردازد)
بہ #خدا نزدیڪ تراست
🔺منظور این است ڪہ بدون ضرورت از خانہ بیرون نرود☺️

📚بحارالنوار

🕊 @zohoor_Tv🕊
💠🍃

🌷امام صادق(ع):

🔰گناهانی که توبه کردی
و وقتی یادت می آید
از #خدا شرم میکنی
♥️خدا آن گناه را حتی
از یاد و ذهن فرشته اعمال
هم پاک میکندو
به نیکی تبدیلش میسازد..

📚میزان الحکمه

🕊 @zohoor_Tv 🕊
امام_صادق( ع)❤️

طوری به خدا #امید داشته باش که #امیدت تو را بر ارتکاب #گناهان جرأت نبخشد و به گونه ای از #خدا بترس که ترست تورا ناامید از رحمت الهی نکند.🌺🍃

📚بحار_الأنوار ، ج 70، ص 384) 💕

#امام_علی علیه السلام در #مناجات شعبانیه فرمود:
#الهی ! نومیدی و یأس را بر گمان نیکم (به تو) چیره نمی کنم و امیدم را از #بزرگواری و #بخشش زیبای تو، نمی بُرم.🌺🍃

📚بحار الأنوار، ج 94، ص 99💕


@ZohoorTV @ZohoorTV.
شب بخیر یعنی
سپردن خود به #خدا...
وآرامش درنگاه #خدا
یعنی سیراب شدن در
دستان و آغوش #خدا...
شب بخیریعنی
شکوفایی روزت سرشار
ازعشق به #خدا

#شبتون_خدایے🌙
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته


#خدا_کند_آقایم_بیاید...

💠 تازه از سفر رسیده بود،
نشانی خانه ای که می خواست را همه می دانستند
و راهنمایی اش می کردند،
آفتاب که به مغرب رسید می خواست از اسب پیاده شود و حاجتش را بگوید...

شنیده‌بودصاحبخانه‌ #کریم‌ترین‌است...
هنوز از اسب پیاده نشده بود
که امام حسن علیه السلام یک کیسه نقره به او داد
و گفت حاجتت را نگفته می دانم...

حالا پیش خودم می گویم

💠 آقای من
حاجت من را هم که نگفته می دانی

آقاجان میشود مستجابش کنی؟

🙏خدا کند آقایم بیاید...
🕊اللهم عجل لولیک الفرج🕊

═══✼🍃🌹🍃✼═══
حکایت عجیبی است :

#خدا می بیند و می پوشاند

🗣مردم نمی بینند و فریاد می زنند...

🌷(أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى )

📱آیا نمی دانست که خدا او را می بیند؟

📚علق۱۴
🌸🍃🍃🌸

🔻آموزشِ دعا کردن🔻

در سوره قصص، به بخشی از داستان حضرت موسی اشاره شده که:

حضرت موسی، تنهایِ تنها، با ترس و خوف از شهر فرار میکنه:👇

🕋 فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ (قصص/۲۱)
💢 موسی از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود، و هر لحظه در انتظار حادثه‌ای بود.

وقتی به شهر مَدیَن میرسه، یه گوشه تنها میشینه و دعا میکنه:👇

🕋 رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (قصص/۲۴)
💢 پروردگارا، به هر #خیری که تو بر من نازل کنی، محتاجم!

☝️ این دعای حضرت موسی، یک شاهکار تمامه؛ اصلاً کلاسِ آموزش دعاست.🙄

با اینکه فراری بود، نگفت جا میخوام.
با اینکه گرسنه بود، نگفت غذا میخوام.
با اینکه بیکس و تنها بود، نگفت خانواده و زن و زندگی و... میخوام.

📣 دقّت کنیم!
حضرت موسی، احتیاجاتش رو برای خدا لیست نمیکنه.📝
نمیگه فلان چیز رو میخوام، فلان چیز رو نمیخوام. اصلاً به ذهنش جهت نمیده. با کلماتش خودش رو محدود نمیکنه.

👌 بلکه فضایِ #دعا رو باز میگذاره، تا هر خیری، از هر کجا و هر زمان، و به هر مقدار و کیفیت، بر او بباره.😇

🍃 حضرت موسی در نهایتِ تواضع رفتار میکنه:
به خدا دستور نمیده.☜
برای خدا تعیین تکلیف نمیکنه.☜
بلکه در برابرِ خدا، یک پذیرش تام میشه. چون خوب میدونه که، این خداست که صلاحِ کارش رو بهتر از خودش میدونه.😌

خدایی که خودش #خیر است، و جز #خیر از او صادر نمیشه.❤️
👈 پس فقط کافیه با این #خیر_مطلق یک رابطه‌ی عاشقانه، بر اساسِ #تسلیم برقرار کنه. که اگر این اتفاق بیفته، دیگه کار تمومه، و از بهترین‌ها برخوردار شده😍

✅️ جالبه که در همین سوره، دنباله‌ی داستان می‌بینیم که، توی همین شهری که موسی غریب هست، #خدا همه چیز بهش میده:
👈 شغل، مسکن، همسر و...

💯 موسی برای خدا تعیین تکلیف نکرد.
گفت خدایا! هرچی خودت صلاح میدونی و هرچی که #خیر هست، به من بده.

↶ امّا قرآن کریم در داستانِ حضرت یوسف می‌فرماید، وقتی حضرت یوسف به خواسته‌ی زلیخا تن نداد:

🕋 لَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ (یوسف/۳۲)
💢 زلیخا گفت: اگر آنچه را به او دستور میدهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد.

🕋 قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ (یوسف/۳۳)
💢 یوسف گفت: «پروردگارا! #زندان نزد من محبوبتر است، از آنچه اینها مرا به سوی آن می‌خوانند.»

👈 بقیه‌ی ماجرا رو هم میدونیم، که حضرت یوسف سالها زندانی شد.

حضرت یوسف در دعای خودش، برای خدا مصداق تعیین کرد. گفت خدایا من #زندان میخوام. خدا هم او رو زندانی کرد.

✅️ امّا حضرت موسی برای خدا مصداقی تعیین نکرد. نگفت خدایا چی میخوام. فقط گفت خدایا هرچی #خیر است بر من نازل کن. خدا هم همه چیز بهش داد.


🔚 نتیجه‌گیری:
در #دعا_کردن برای خدا تعیین تکلیف نکنیم:

👈 خدایا من فلان دختر، یا فلان پسر رو میخوام.
👈 خدایا من فلان رشته رو قبول بشم.
👈 خدایا من فلان شغل رو بتونم به دست بیارم.
👈 خدایا من فلان خونه رو بتونم بخرم.
👈 خدایا فلان کاندید رای بیاره، فلانی رای نیاره.
👈 خدایا...

همیشه در مورد هر موضوعی در زندگی که #دعا می‌کنیم، بگیم:
خدایا! تو #خیر و صلاح ما رو در مورد این موضوع (ازدواج، شغل، تحصیل و...) بهتر میدونی،
هرچی که #خیرِ ما هست، برامون رقم بزن.😌

#معارف_قرآن، #خدا، #دعا_کردن،
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
Forwarded from ربات حذف ✂️
⚫️

سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...

پدرمهربانم، سلام ...

▪️ #آجرك_الله_يا_بقية_الله ...

#ترسم_چو_باز_گردی_از_دست_رفته_باشم


ای کاش
تمام بشود
روزهای ندیدنت
قبل از اینکه
تمام بشویم!

#خدا_كند_كه_بياييد

💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
☘️

سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...

پدرمهربانم، سلام ...

#ايمان_دارم_كه_جوابم_را_ميدهيد

.

کاش بیایید
و من
رو به تمام تاریخ بایستم
و بگویم
آن مرد آمد

به آن ها که گفتند
با غیب سخن می گویی ، بگویم
آقایم ، بابایم ، امام زمانم آمد

#مولاي_غريبم
#خدا_كند_كه_بياييد ...

💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
🍀

سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...

پدرمهربانم، سلام ...

#مدد_به_غير_تو_ننگ_است



خیلی نزدیک، خیلی دور
فاصله سال 1399 تا سال 1400
و فاصله ی من با شما .......

خدا کند
که با آمدنتان
همه ی فاصله ها کوتاه شود...

#خدا_كند_كه_بياييد

💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
منو صدا زدی ؟
@Ostad_Shojae
#تلنگری

⛅️ ملّتی که قرار است؛ جاده‌ی ظهور آخرین منجیِ زمین را، هموار کنند؛
نیاز به مدیرانی دارند؛ که شَرَف و عزّتی بالاتر از این مقام، این نعمت، این خستگی، این دویدن ... سراغ نداشته باشند.

💥 این ملّت، مدیری می‌خواهند، که #خدا روی آنها حساب کند، برای تغییر مسیر تاریخ، به سمت آن حادثه‌ی باشکوه.

#مقام_معظم_رهبری
#حجت‌الاسلام_میرباقری
#استاد_شجاعی
Forwarded from ربات حذف ✂️
⚫️

سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...

پدرمهربانم، سلام ...

▪️#آجرك_الله_يا_بقية_الله ...

#لعنت_به_آنکه_پایه_گذار_غیبت_شما_شد



زمان آن نرسیده که
مرهم و التیام باشید برای
جگرهایی که سوخته شد
به زهر جفا و بی وفایی ؟
برگرد ای مرهم این پاره جگر ها...

#خدا_كند_كه_بياييد

💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
🌸🍃🍃🌸



اگر مجرّد باشی 👱👱‍♀، و دوست داشته باشی #ازدواج کنی🤵👰، ولی پول نداری💰💵، و دستت خالیه😔😟

بعد یکی از سرمایه‌دارهای بزرگ کشور، از اون پولدارهایی که پولشون از پارو بالا میره💵😍، بیاد بهت بگه:

💯 "فلانی، تو برو #ازدواج کن، من قول میدم همه جوره کمکت کنم"😳😲

چیکار میکنی

بازم بهونه میاری که پول ندارم و دستم خالیه؟؟😔
یا اینکه رو حرفش حساب میکنی و میری جلو؟؟😍
☝️ حالا
📣📣... #خدا با اونهمه عظمت، تو قرآنش وعده داده که شما #ازدواج کنید، از #فقر و تنگدستی هم نترسید، من خودم کمکتون میکنم:👇
🕋 وَ أَنْکِحُوا الْأَیٰامیٰ مِنْکُمْ وَ الصّٰالِحِینَ مِنْ عِبٰادِکُمْ وَ إِمٰائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرٰاءَ یُغْنِهِمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ (نور/۳۲)

💢 پسران و دخترانِ بی‌همسر، و غلامان و کنیزانِ شایسته‌ی ازدواج را همسر دهید.
💢 اگر #فقیر و تنگدست باشند، #خدا از فضل خود بی‌نیازشان می‌گرداند.
💢 و خداوند، گشایشگر داناست.

👌 خیلی از جوان‌های مجرّد، تا اسم #ازدواج میاد، اوّلین چیزی که به ذهنشون خطور میکنه مسائلِ مالی و اقتصادی است.💰
ولی #خدا داره میگه:

⛔️ در ازدواج از #فقر و تنگدستی نترسید، به من #توکل کنید، برید جلو...👈😊

🌴«إِنْ یَکُونُوا فُقَرٰاءَ یُغْنِهِمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ»🌴
👈 اگر فقیر باشید، خودم شما رو غنی میکنم.

#فقر و تنگدستی برای عروس و داماد عیب نیست...
عیب اینه که به وعده‌ی #خدا شک کنند...
عیب اینه که حرفِ #خدا، براشون به اندازه حرفِ فلان بانک و فلان سرمایه‌دار ارزش نداشته باشه...
عیب اینه که حرفِ #خدا رو قبول نداشته باشند...

امام صادق (ع) فرمود:

⚡️ "هر کس از ترس #فقر و تنگدستی #ازدواج نکند، به خدای عزّوجل گمانِ بد برده".

👈 و بعد هم همین آیه را تلاوت فرمود که:
«إِنْ یَکُونُوا فُقَرٰاءَ یُغْنِهِمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ»

📚 تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۵۹۷.

پیغمبر اکرم (ص) فرمودند:

⚡️ "مردانِ بدونِ همسر خود را زن دهید، زیرا با این کار خداوند اخلاق آنان را نیکو و روزی‌هایشان را زیاد می‌کند، و بر جوانمردیِ آنان می‌افزاید"

📚 بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۲۲.

☝️ پدر و مادرها هم حواسشون باشه.

🗣 حدیث داریم، پدر و مادری که با داشتنِ امکانات، فرزندشون رو همسر نمیدن، اگر فرزند مرتکبِ گناه بشه، والدین در گناه او شریک هستند.
📚 تفسیر مجمع البیان.

#معارف_قرآن، #خدا، #توکل، #رزق، #روزی، #خانواده، #ازدواج، #سبک_زندگی، #فقر.
@tafakor_dar_goran
#خدا

رفیقت گر خدا باشد ..؛
هواداری قوی داری !💙"


🦋
#رزق_ورزی_درآخرالزمان

📌چرا کسانی که در #آخر_الزمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است⁉️

مردی به خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد و عرضه داشت: من مرتکب گناهی شده ام.🌟امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خدا می بخشه

آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگ است.
امام فرمودند: اگر به اندازه ی کوه باشد #خدا می بخشد.‼️
آن شخص عرضه داشت: گناهی که مرتکب شده ام خیلی بزرگتر است

امام فرمودند: مگر چه گناهی مرتکب شده ای؟
و آن شخص به شرح ماجرا پرداخت. پس از اتمام سخن امام صادق(علیه السلام) رو به آن مرد کرد وفرمودند: خدا می بخشد، من ترسیدم که #نمازصبح را قضا کرده باشی‼️

📌از #امام_جعفر_صادق (علیه السلام) پرسیدند که چرا کسانی که در آخر_زمان زندگی می کنند رزق و روزیشان تنگ است؟⁉️
فرمودند: به این دلیل که غالبا نمازهایشان قضا است...

📚کتاب رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث

بهترین هدیه به امام زمان عجل الله ترک گناه است.

کوتاه ترین و ‌زیباترین دعا👇👇👇
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه
••🌻••

یڪی‌ از مزیت‌ حرف‌ زدن‌ باخدا اینه ڪه‌
لازم‌ نيست‌ منظورتُ‌ براش‌ توضيح‌ بدۍ
اِنَّ‌رَبُّڪَ‌یَعْلَمُ ♥️

خدا‌به‌حالِ‌تو‌آگاه‌است..🌿

#خدا_جونم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❥•
  ∞#کلیپ

❤️#خدا رهات نمی‌کنه 🌱👆🏻