🕉☕️☕️مایا☕️☕️🕉
1.63K subscribers
3.28K photos
443 videos
93 files
3.38K links
کتابهای pdf
فال روزانه ، فروش کتاب و اکسسوری




@maya_444
Download Telegram
❤️ #داستان #جذب_عشق #برگشت_عشق

هرگز عشق‌ورزی را رها نکنید و به کائنات ایمان داشته باشید!

این سومین باری است که من داستانم را در این وب‌سایت ثبت میکنم و امیدوارم که این یکی هم پست شود! شاید به خاطر این است که من قبلاً همه چیزهایی که فکر میکردم درباره راز یاد گرفتم را واقعا نیاموخته بودم. داستان من از جایی شروع میشود که من با قانون جذب در کائنات آشنا شدم. ابتدا من خوشحال بودم که این قانون را شناختم اما نمی‌تو‌انستم آن را اجرا کنم.اگر چه بعدها باخودم میگفتم کاش زودتر با این قانون آشنا میشدم چرا که الان یکی از باورمندان قوی به قانون جذب هستم و آن را در تمامی ابعاد زندگی‌م وارد کرده ام.
من همیشه نشانه‌هایی از سوی کائنات در عباراتی مثل«عشق هرگز شکست نمیخورد» یا «بردباری بخش اصلی ایمان است» دریافت میکردم .
من بعد از اینکه با عشقم بهم زدم، سعی کردم قانون جذب را در زندگی‌ام اعمال کنم! من عشقم را در دانشگاه دیده بودم و ما در یک نگاه به هم علاقه مند شدیم. عشق من خیلی جذاب، باهوش و کوشا بود و هرچیزی که من در رویاهایم میدیدم را داشت. من در زندگی‌ام با مردان زیادی معاشرت نداشتم و فکر نمیکردم کسی را پیدا کنم که بتوانم واقعا با او یکی شوم.
کم‌کم مسائلی در رابطه ما پیش آمد که مرا به سوی افکار منفی زیادی کشاند. من و عشقم از نژاد یکسانی بودیم اما در دو ساختار فرهنگی متفاوت بزرگ شده بودیم. خانواده او بسیار در باره من محافظه کار بودند و عشقم به من میگفت که آنها تو را نمیپذیرند. من میدانستم که باید حالا حالاها عواطفم‌ را قربانی کنم و در انتظار وقت مناسب بمانم تا او بتواند راجع به من با خانواده‌اش صحبت کند. من افسرده شده بودم و احساس میکردم به اندازه کافی خوب نیستم. من اجازه دادم تا افکار منفی‌ درونم نفوذ کند و عشقم را هم ناراحت میکردم و این اشتباه او نبود.

و اتفاق افتاد!! او با من بهم زد و من بسیار مایوس و دلشکسته شدم. من افسرده بودم و نمیتوانستم لحظه‌ای گریه کردن را متوقف کنم. نمیدانستم باید چکار کنم. دوست پسرم به من گفته بود که میتوانیم مثل دو دوست باهم در ارتباط باشیم اما من نمیتوانستم او را به عنوان دوست ببینم. برایم سخت بود تا با عشقم مثل یک آدم عادی صحبت کنم ، برای همین ما به ندرت باهم حرف میزدیم.
یک روز من در اینترنت مشغول سرچ کردن بودم تا به این سایت رسیدم و داستان‌های اینجا را خواندم و دیگر به عقب برنگشتم !

من یک تابلوی تجسم درست کردم و شروع به نوشتن لیست شکرگزاری روزانه کردم. من از طریق فیلم‌ها و داستان‌های اینجا یاد گرفتم که چگونه شکرگزاری را انجام دهم.
هر هفته و ماهی که میگذشت من شاد و شادتر میشدم!
و سرانجام جذب کردم. البته نه به آن صورتی که انتظار داشتم.
او به من ایمیل داد و من بسیار شوکه شدم. او از من پرسیده بود که حالم چگونه است و میخواست مرا ببیند و با من حرف بزند.
من میخواهم داستانم را کوتاه کنم و یکراست پنج ماه بعد را برایتان تعریف کنم.
بعد از ایمیلی که به من داد، ما چندین بار یکدیگر را دیدیم و خیلی زود از گذشته نیز بیشتر به هم نزدیک تر شدیم.
عشقم به من گفت که میخواهد همیشه کنار من باشد و بدون من خوشحال نیست. او به من گفت که چیزی برای نگرانی وجود ندارد چرا که من انتخاب او هستم و نباید استرس خانواده‌اش را داشته باشم.
من میدانستم که اگر به تمرین‌هایم ادامه دهم به زودی خانواده‌اش را خواهم دید و به طرز حیرت آوری همه چیز بهتر از افکاری که ان‌ها را تجسم و باور میکردم و در رویاهایم میدیدم اتفاق افتاد.
من هر روز از خدا به خاطر وجود عشقم در زندگی تشکر میکنم و افکار مثبت را به رابطه‌مان میبخشم!
من از قانون برای رتبه بالا در دبیرستان و همینطور رفتن به مدرسه حقوق هم استفاده کرده بودم و ایمان داشتم و میدانستم که جذبشان میکنم!
چند نکته از تجربه‌ام از اعمال قانون جذب: بارها و بارها با باور زیاد کتاب قدرت و راز را بخوانید. این راهی است که هر زمان احساستان بد شد با آن میتوانید خودتان را بالا بکشید.
از داستان‌های جذب دیگران در این سایت استفاده کنید، این داستان‌ها بیش از اندازه به من کمک کردند.
یادداشت‌های مارک دولِی را بخوانید. این یادداشت‌ها حاوی پیام‌های روزانه مهمی هستند که سطح انرژی مثبت شما را بالا نگه میدارند.
و البته هر روز به اطرافتان نگاه کنید و به خاطر همه چیزهایی که دارید از خدا سپاسگزار باشید. شکرگزاری را ادامه دهید و رویاها و اهدافتان را تجسم کنید!

منبع: thesecret.tv


@zanemovafagh2