Forwarded from وارثین ملکوت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اما آنچه در عاشورا اتفاق افتاد، کشتار بود. حمام خون.
زیرا تعداد یاران حسین بین ۷۰ تا ۱۰۰ نفر بود، در حالی که تعداد سپاه اموی ۳۰ هزار تا ۷۰ هزار نفر ذکر شده است.
⸻
«صبح عاشورا، حسین یارانش را سازماندهی کرد؛
زهیر بن قین را در جناح راست،
حبیب بن مظاهر در جناح چپ،
و خودش با برخی یاران در قلب سپاه.
پرچم را به عباس داد.
خیمهها پشت سرشان بود.
حسین دستور داد در خندقی که پشت خیمهها کنده بودند، هیزم ریختند و آتش زدند
تا مانع حملۀ دشمن از پشت خیمهها شوند.
این یعنی سپاه دشمن، امام حسین را از هر سو محاصره کرده بود.»
⸻
«شمر فریاد زد:
«ای حسین! آیا عجله داشتی پیش از روز قیامت به آتش داخل شوی؟»
حسین فرمود:
«این کیست؟ گویا شمر بن ذیالجوشن است.»
گفتند: بله.
حسین فرمود:
«ای پسر زن بزچران، تو به آتش سزاوارتری.»»
⸻
«و بعد، عمر بن سعد گفت:
«منتظر چه هستید؟ همه با هم حمله کنید، این لقمهای بیش نیست.»
و این، تأییدی است بر اینکه نبرد عاشورا، یک درگیری میان دو سپاه بود،
نه صرفاً مبارزات انفرادی.»
⸻
«حسین فرمود:
«این زنازاده فرزند زنازاده مرا میان دو راه قرار داده است:
کشته شدن یا خواری و ذلت؛
و هیهات که من زیر بار ذلت بروم!
خدا و پیامبرش و مؤمنان هرگز نمیپذیرند
که ما جایگاه کریمان را با جایگاه پستفطرتان عوض کنیم.»»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😢33💔9❤6
آه... در آن ظهر خونین،
زینب(س) شاهد بود چگونه تیغ شمر ملعون،
بر سینۀ آفتاب کربلا فرود آمد...
جهان از فغان "واغربتا" به لرزه درآمد.
زینب صدا میزد: "حسین!"
دست و پا میزد حسین...
واغربتا میزد حسین...
فریادی از اعماق جان برخاست:
"ای برادر... ای نور دیدۀ مادرم..."
زینب صدا میزد: "حسین!"
دست و پا میزد حسین...
واغربتا میزد حسین...
ببین چگونه ماه تابان عشق،
در خون و خاک میغلتد...
فرزند پیامبر، یادگار مرتضی،
با لبهای خشکیدهاش،
فریاد حق سر میداد.
زینب صدا میزد: "حسین!"
دست و پا میزد حسین...
واغربتا میزد حسین...
شیرخوارۀ حسین،
در آغوش پدر جان سپرد...
آه... شمشیر سنگدل،
گردن ماه را شکافت،
و نالۀ حسین(ع) در بیابان پیچید:
"هل من ناصر ینصرنی؟!"
و آن بیدینان،
انگشتان مبارک را با انگشتر بریدند...
زینب صدا میزد: "حسین!"
دست و پا میزد حسین...
واغربتا میزد حسین...
آنگاه که سر از پیکر نورانی جدا کردند...
زینب صدا میزد: "حسین!"
دست و پا میزد حسین...
واغربتا میزد حسین...
هنوز خون حسین خشک نشده،
فریاد زینب خاموش نگشته...
و امروز لشکریان یمانی،
آمادۀ قیاماند:
"یا لثارات الحسین!"
شمشیرهای عدالت از نیام برکشیده شد،
منتقم موعود فرارسیده،
تا دردِدل زینب را تسکین بخشد.
"ای دودمان ستم، زمان نابودی شما فرارسیده!"
امروز روز دادخواهی است.
یا حسین! یا حسین!
یا لثارات الحسین!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤28💔8🥰1🕊1
Forwarded from وارثین ملکوت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🏴#روز_حسین
«یا لیتنا کنا معک یا اباعبدالله…»
بالاخره اون لحظه رسید …
اون لحظهای که دنیا سیاه شد.
حسین تنها موند…
میدونی تنها یعنی چی؟
یعنی دیگه حتی صدای نفس کشیدن یاراش هم نمیاومد.
حسین، ریحانهٔ رسول خدا،
خودش آماده شد…
لباسهاشو محکم بست،
شمشیرشو کشید،
اما دلش یه جای دیگه بود…
یه نگاه کرد به خیمهها.
به صداهایی که دیگه قرار نبود پناهی داشته باشن.
⸻
و بعد، با همون وقار و شکوهی که داشت، به میدون زد.
اونم وسط اون همه شمشیر و نیزه.
⸻
میدونی چی شد؟
وقتی دیگه از زخم، افتاد رو خاک…
یه مرد شامی اومد و از پشت، او رو با نیزه زد.
حسین افتاد رو صورتش.
اما همونجا زیر لب گفت:
«صبراً علی قضائک یا رب…
راضیام به خواست تو، پروردگارا…»
⸻
و اینجا بود که
یه عمر رسالت محمد تموم شد،
یه دنیای دیگه شروع شد…
دنیایی که توش، خون حسین شد پرچم آزادی.
⸻
از اون روز،
هر صدای آزادی که بلنده،
یه جورایی مدیون این قطرههای خون رو خاک تفتیدۀ کربلاست.
⸻
و هنوز،
بعد این همه سال،
یه زمزمهای میاد که میگه:
«یا لیتنا کنا معک یا اباعبدالله…»
ای کاش ما هم اونجا بودیم، حسین…»
برگرفته از روز حسین، ج۲:
«و رسید اون لحظه… حسین تنها موند…»
بخشهای روایت شهادت حسین(ع)(ص۹۱،۹۵و۱۰۴)
«یه نگاه کرد به خیمهها…»
روایت وداع امام علیهالسلام(ص۹۱ـ۹۵)
«با همون وقار به میدان زد…»
شرح مبارزات پایانی(ص۱۰۴ـ۱۰۷)
«وقتی افتاد روی خاک… مرد شامی نیزه زد…»
مقتل حسین علیهالسلام(ص۹۱،۱۰۷)
«زیر لب گفت: صبراً علی قضائک…»
دعاهای لحظه شهادت(ص۹۵،۱۰۷)
«یه دنیای دیگه شروع شد… خون حسین پرچم آزادی…»
تحلیل فلسفی و حماسی شهادت(ص۱۱۰)
«و هنوز… زمزمه: یا لیتنا کنا معک…»
وصیت آشکار امام به یاران و فریادهای عاشقانه(۱۰۴ـ۱۰۷)
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😢20❤11👍4💔4
Forwarded from وارثین ملکوت
براساس سفارش جدش رسول خدا، محمد (ص)، و برای آنکه در پیشکش نمودن قربانی در جایگاه او بایستد،
زینب دست خود را زیر سینۀ حسین گذاشت و گفت:
«خدایا، این قربانی را از محمد بپذیر؛
خدایا، این قربانی را از علی و فاطمه بپذیر؛
خدایا، این قربانی را از ما بپذیر.»
آه ای زینب،
مصیبت ما در آنچه بر تو گذشت، رنجی است که هیچ چیز نمیتواند آن را جبران کند.
✍️ پیام سید احمدالحسن (ع) در ایکس
📆 6جولای 2025 م
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤43😢9💔5👍2
از بنلادن تا جولانی.pdf
453.5 KB
#ایستگاه_تفکر
#تحلیل
❄️ از «بنلادن» تا «جولانی»: بازخوانی مهندسی گروههای افراطی و بنیادگرایی در سیاست آمریکا
✍️ به قلم عباس فتحی
✔️ بررسی دقیق و مستند نقش پروژههای اطلاعاتی ایالات متحده در شکلگیری و بازتولید گروههای تندرو
✔️ از افغانستان تا شام، ردپای پروژههای اطلاعاتی آمریکا در شکلگیری گروههای تندرو اسلامی؛ از بنلادن تا جولانی
✔️ تحلیل توییت دکتر توفیق مسرور و ارتباط آن با پروژههای سایکلون، چوب چنار و Project 2025
✔️ تحلیل هشدارهای سید احمد الحسن دربارۀ پیوند بنیادگرایی انجیلی در آمریکا با سیاستهای آخرالزمانی؛ آیا سفیانی بازگشته است؟
🚀 @Zaman_Zohour
#تحلیل
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤50👍7👏3😢1
#دلنوشته
❄️ «صفها را ببندید... قد قامتِ الصلاه!»
✍️ بهقلم آفاق مصطفوی
ای یارانِ انتظار!
صفوفِ نماز را تنگتر ببندید،
که بانگِ «قد قامتِ الصلاه»
اینبار نه از گلدستههای مسجد،
بلکه از ملکوت میآید...
یَمانیِ موعود آمده است...
ببینید!
ستونِ استوارِ نماز ایستاده است...
همان که:
پیشانیاش از سجدههای طولانی گِره خورده
دستانش عطرِ عدالتِ علی(ع) میدهد...
صفها را فشردهتر کنید!
که این نماز جماعت، جماعتِ خاصّ خداست:
مأمومینش عاشقانِ غریباند
محرابش طورِ سیناست🏔
و امامش...
امامش، صاحبِ تنها پرچمِ هدایت است
«قد قامتِ الصلاه»
ردایتان را به نشانۀ تسلیم، بر دوش بیندازید
زرههای ایمان را محکم ببندید
⚡️ و در این نمازِ تاریخی،
همچون سیلهای خروشان،
به امیرِ لشکرِ غضب اقتدا کنید...
مقتدرانه بایستید...
قد قامتِ الصلاه
سجدهگاههای عالم برای نمازِ شما آغوش گشودهاند...
📌اینبار متفاوت است:
این ماییم که باید بهسوی محراب بشتابیم
با آبِ یقین وضو بگیریم
و در صفِ یارانش،
آن دههزار نفر، با شعار «أحمد، أحمد» بایستیم...
اللهاکبرررر..... تکبیرةُ الإحرام...
بشتاب!
که سجّاده، در انتظارِ قدومِ توست... 🧎♂️
🚀 @Zaman_Zohour
ای یارانِ انتظار!
صفوفِ نماز را تنگتر ببندید،
که بانگِ «قد قامتِ الصلاه»
اینبار نه از گلدستههای مسجد،
بلکه از ملکوت میآید...
یَمانیِ موعود آمده است...
ببینید!
ستونِ استوارِ نماز ایستاده است...
همان که:
پیشانیاش از سجدههای طولانی گِره خورده
دستانش عطرِ عدالتِ علی(ع) میدهد...
صفها را فشردهتر کنید!
که این نماز جماعت، جماعتِ خاصّ خداست:
مأمومینش عاشقانِ غریباند
محرابش طورِ سیناست
و امامش...
امامش، صاحبِ تنها پرچمِ هدایت است
«قد قامتِ الصلاه»
ردایتان را به نشانۀ تسلیم، بر دوش بیندازید
زرههای ایمان را محکم ببندید
همچون سیلهای خروشان،
به امیرِ لشکرِ غضب اقتدا کنید...
مقتدرانه بایستید...
قد قامتِ الصلاه
سجدهگاههای عالم برای نمازِ شما آغوش گشودهاند...
📌اینبار متفاوت است:
این ماییم که باید بهسوی محراب بشتابیم
با آبِ یقین وضو بگیریم
و در صفِ یارانش،
آن دههزار نفر، با شعار «أحمد، أحمد» بایستیم...
اللهاکبرررر..... تکبیرةُ الإحرام...
بشتاب!
که سجّاده، در انتظارِ قدومِ توست... 🧎♂️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤36❤🔥5🙏3🕊3👌1
Forwarded from وارثین ملکوت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فکر میکنی قصه تموم شد؟
نه…
یه قصۀ سیاهتر، تازه شروع شد.
⸻
یه عده ریختن سرش.
یکی اومد، انگشترش رو کند.
یکی دیگه، لباساشو درآورد.
یکی حتی کفشاشو از پاهاش کشید.
⸻
مگه چی کم داشتید؟
که اومدید پیکر نوه پیغمبر رو اینطوری غارت کردید؟
⸻
یه فرمان دادن…
اسبها رو یالا، رم بدید!
⸻
تا سمهاشون بره رو پیکر حسین.
اون بدنِ بیجان،
زیر اون همه سم،
له شد…
استخوناش شکست…
دیگه از اون قامتی که روزی میگفت «هیهات منا الذلة»
چیزی نموند جز تیکهتیکهها.
⸻
همین بدنِ لهشده،
یه روز بشه قبله دلها؟
همین خاک، بشه کربلا…
و میلیونها دل بیاد زانو بزنه،
و بگه:
«یا لیتنا کنا معک یا اباعبدالله…
کاش ما هم اون روز با تو بودیم، حسین…»
⸻
کتاب «روز حسین، جلد دوم»
• وقایع بعد از شهادت
صفحههای ۱۱۶ تا ۱۱۹
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤25💔8
#معرفی
🟢 مشتی از خروار
◀️ نقد و بررسی کلمات ناصر مکارم شیرازی دربارﮤ شخص مصلوب
▫️قسمت چهارم
✍️ بهقلم ارمیا خطیب
🫥 سرتیترهای این قسمت:
⚫️ بررسی نکتۀ پنجم و ششم دربارﮤ مصلوب
⚫️ بر پایۀ پیشگویی اشعیا (ع)، مصلوب نهتنها مظلوم بود، بلکه خود خواهان صلیب بود
⚫️ «عیسی به پطرس گفت: "شمشیر خود را غلاف کن. آیا جامی را که پدر به من داده است ننوشم؟"»
🔗 مطالعه مقاله در نشریه شماره 207
🔗 قسمت سوم
🚀 @Zaman_Zohour
▫️قسمت چهارم
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍19❤6
Forwarded from وارثین ملکوت
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#روز_حسین
بعد از حسین، نوبت خیمهها شد.
خیمههایی که توش بچهها بودن، زنها بودن، صدای ناله بود.
⸻
آتیش زدن…
یه آتیش که زبونه کشید،
دستای کوچیک بچهها میخواست خودشونو از شعلهها دور کنن.
دخترها جیغ میزدن،
و زینب…
زینب دوید، دست بچهها رو گرفت، میبرد سمت یه گوشه امن.
⸻
یه عده دیگه ریختن که هر چی هست، غارت کنن.
حتی گوشوارههای بچهها رو با گوش کندن…
این چه جنونیه؟
چه حریصیه که تا گوش بچهها رو هم بریدید؟
⸻
و تو این میون،
امام سجاد،
اون جوان مریض، با بدن داغ و تبدارش،
خواست شمشیر بکشه،
خواست بره دفاع کنه…
اما زینب بغلش کرد.
گفت:
«نه آقا جان…
تو باید بمونی.
تو حجت خدایی بعد از حسین…
تو باید بمونی تا این خون، خاموش نشه.»
⸻
و اینطور شد
که بعد از اون همه خون،
بعد از اون همه خاکستر،
یه ریشه موند…
که روزی دوباره جوانه بزنه،
و پرچم عدل رو از دست حسین بگیره،
بلند کنه رو زمین.
⸻
کتاب «روز حسین، جلد دوم»
• هتک حرمت خیمهها، تلاش برای کشتن امام زینالعابدین، آتش زدن خیمهها، زینب و امام سجاد
صفحههای ۱۲۱ تا ۱۳۰، ۱۳۵
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😢28❤5🕊5💔1