نشریه زمان ظهور
3.93K subscribers
2.63K photos
505 videos
575 files
3.43K links
نشریه زمان ظهور تحت اشراف موسسه رسمی وارثین ملکوت

📬 ارتباط با ما :

🆔 @warethinmalakoot_publicrelation

🌐 varesin.org

📧 varesin.org@gmail.com
Download Telegram
Forwarded from اشعار احمدی
🌹
#امام_مهدی_ع
#احمد_الحسن_فرستاده_امام_مهدی_ع

لب تشنه...
تو حضرتِ آبی و زمین، لب تشنه
دیدارِ تورا اهلِ یقین، لب تشنه
تمثیلِ علی ساقیِ کوثر در توست
نگذار مرا شاه چنین، لب تشنه
برادر سفیر عشق
@ashaar13 🔔
با عضویت در کانال از ما حمایت کنید...✔️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😢2513🕊4👍1😍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
21🕊3🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
15🕊6👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
14🕊5😍2
💢خبر مهم📢


🍃 انتشار هفته‌نامه زمان ظهور 🗞

🍃
#نشریه_شماره_195 🗞


✍️در این شماره از هفته‌نامۀ زمان ظهور می‌خوانیم:

▫️راز زیارت ناحیهٔ مقدسه
▫️استبدال |قسمت اول
▫️گفت‌وگوی داستانی دربارهٔ دعوت فرستادهٔ عیسی مسیح |قسمت هفتم
▫️اگر حق با آن‌ها بود می‌آمدند


🔗دانلود هفته‌نامه زمان ظهور


📌با ما همراه باشید...

〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
32👍4😍1
نشریه زمان ظهور شماره 195.pdf
4.8 MB
#انتشار
#نشریه_شماره_195


🗞هفته‌نامه زمان ظهور


🔗عناوین هفته‌نامه شماره 195


📌با ما همراه باشید...

〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
35🕊11👍4😍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
21🕊5🥰1🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
16🕊6😍2
Forwarded from وارثین ملکوت
🕊️🍃
🍃

#سید_احمد_الحسن_ع

هیچ علت حقیقی از جانب انسان برای ارتقا یافتن وجود ندارد؛ علت اصلی ارتقای انسان، عطا و بخشش خداوند سبحان است، و بقیه[اش] نیز لطفی از جانب خداست. 

اگر وجود ما اعتباری است، پس چه جایگاه و ارزشی برای اعمال و حتی اخلاص ما وجود دارد، اگر اصلاً اخلاصی باشد؟ 

(قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ) (بگو: به لطف و رحمت خداست که باید شاد شوند؛ این بهتر است از آن چیزی که جمع می‌کنند). [سورۀ یونس، آیۀ 58]

کسی که مال می‌اندوزد، قطعاً شادی او از آن، سفاهت و کم‌عقلی‌ای بیش نیست. اما حتی کسی که حسنات و اعمال صالح جمع می‌کند، نباید از این جمع‌آوری شاد و مغرور شود، حتی در درون خود، وگرنه به‌واسطۀ بزرگ‌ترین بیماری، یعنی منیت، هلاک می‌شود.
اگر روزی قدم در ملکوت آسمان‌ها و عرصه‌های قدس الهی گذاشتی، مبادا به خود یا اعمال و جمع‌آوری‌هایت نگاه کنی، که در این صورت هلاک می‌شوی. بلکه باید به لطف، رحمت، و عطا و بخششِ پیش‌دستانه و بی‌مقدمهٔ خداوند شادمان و خوشحال باشی. 

هر صبح، علی (ع) در سجده چنین می‌فرمود: 
«ای خدای من، دلم محجوب است، نفْسم معیوب است، عقلم مغلوب است، هواوهوسم غالب است، طاعتم اندک است، معصیتم بسیار است، و زبانم به گناهان معترف است. پس چارۀ من چیست، ای پوشانندۀ عیب‌ها، ای دانای غیب‌ها، ای برطرف‌کنندۀ سختی‌ها؟ به‌ حرمت محمد و آل‌محمد، همهٔ گناهانم را ببخش. ای آمرزنده، ای آمرزنده، ای آمرزنده. به مهر و رحمتت، ای مهربان‌ترین مهربانان.»

جهل کسانی را که می‌گویند این سخنان تنها برای آموزش شیعیان است، کنار بگذار. علی (ع) در پیشگاه پروردگارش به [آموزشِ] خلق مشغول نیست. او این سخنان را می‌گوید و با هر کلمه‌اش خود را این‌گونه می‌بیند. اگر خودش و عملش را چنین نمی‌دید، هرگز به مقامی نمی‌رسید که فرشتگانِ ملأ اعلی دربارۀ او بحث و گفت‌‌وگو کنند.


✍️ پیام سید احمدالحسن (ع) در ایکس
📆 11ژانویه2025 م

💬 لینک پیام

〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🌐@Varesin13
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
94💯6🕊5❤‍🔥4👍4😍4🙏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👏7😍21
Audio
#مقاله_صوتی
#پادکست

🎙گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح

⬅️قسمت سوم
✍️به‌قلم: متیاس


🎙عیسی به آمدن مدعیان دروغین بسیاری هشدار داده است، اما نگفته هر مدعیِ پس‌از او کذاب است.

🔹کشیش استیفان از الیاس خواست که سخنان ردّ وبدل شده بین او و وهب را در اختیارش قرار دهد.

🔹ساره خوشحال از اینکه پیشنهاد رفتن نزد کشیش را داده بود و او با یک آیه توانسته بود خط بطلانی بر ادعای احمدالحسن بکشد


🔗متن مقاله

🔗 پادکست قسمت دوم


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
35👍8👏2😍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
16🙏3
#مقالات_برگزیده
#میلاد_اميرالمؤمنين

❄️هیچ دستی را یارای آن نیست که به بلندای ایثار علی (ع) دست یابد

✍️به قلم مریم رحمانیان

در دل شب‌های مدینه، گویی آسمان و زمین در انتظار رخدادی خارق‌العاده بودند؛ رویدادی که هیاهوی این عالم را به باد داد و به قلب‌ها ایثار را یاد می‌داد. در آن کوچه‌های باریک و خانه‌ای بی‌نشان، اقیانوسی آرام از جلال و شکوه بندگی تام خداوندگار در حال اتفاق بود. خانه‌ای که هیچ نشانی از شکوه دنیوی در آن یافت نمی‌شد، نه کاخی و نه گنجینه‌ای. اما همان خانه، چراغی در قلب تاریخ روشن کرد که خاموشی‌ناپذیر است. خانۀ امیرالمؤمنین علی، مردی که زمین را به آسمان نزدیک‌تر کرد.

🔻در این خانه، نوری از میان شکاف‌های ساده‌اش می‌درخشید، نوری که گرسنگی، آن را صیقل داده بود و ایثار، به آن جان بخشیده بود. سفره‌ای ساده که منتظر قرص نان گرم بود، نانی اندک که می‌توانست برای یک روز دیگر زندگی کودکان را حفظ کند. چشم‌های کوچک اما پُر از امید به نانی که در دست پدر بود خیره می‌شدند. دست‌های نحیفشان به گوشۀ لباس مادر گره خورده بود، بی‌آن‌که لب به شکایت بگشایند. نگاه فاطمه به علی گره خورده بود؛ نگاهی که سکوت خانه را به هزاران ناگفته پیوند می‌زد. ناگهان صدای در برخاست، همانند ناقوسی که در شب‌های گرسنگی طنین می‌افکند. مسکینی پشت در بود؛ دستان لرزان، چشمانی که از امید زاده شده بودند. حيدر كرار علی، آن مرد بخشنده، نان را بخشید. کودکان خانه گرسنه ماندند و گرسنگی در سکوت خانه لانه کرد.

🔺راستی، تا به حال، با گرسنگی از کودکانت نگهداری کرده‌ای، همچون علی‌بن ابی‌طالب؟ تا به حال، اندوه و تردید نگاه معصومانه‌ای را دیده‌ای که میان امید و تسلیم، به تکه‌ای نان چشم دوخته است؟ آیا هرگز قلبت با سکوت پر از عطش، سنگین‌تر از هر فریادی شده است؟

اما این داستان تنها یک شب نبود. سه شب پیاپی، گرسنگی سایۀ خود را بر این خانه گسترانده بود؛ سه شب که ساکنان این خانه، نه‌تنها سهم کوچک خود از غذا را بلکه تمام توان و قوت خود را برای دیگری بخشیدند.

⚫️شب اول، مسکینی با دستانی لرزان و نگاهی که از درماندگی حکایت می‌کرد، پشت در ایستاده بود. همۀ نان از سفره، با آرامشی خدایی به او تقدیم شد. اما در پس این بخشش، شکمی بود که بی‌هیچ قوتی به صبوری تن داده بود.
⚫️شب دوم، یتیمی پشت در ایستاده بود، چهره‌ای که ردپای اندوه و تنهایی بر آن نقش بسته بود. این بار هم نانی که می‌توانست برای یک روز دیگر قوت اهل خانه باشد، بی‌هیچ درنگ به دست او سپرده شد. در سکوت خانه، نگاه‌هایی که به سفرﮤ خالی دوخته شده بودند، نه از شکایت بلکه از ایستادگی حکایت می‌کردند.
⚫️و شب سوم، اسیری که خستگی او را اسیرتر کرده بود، پشت در آمده بود. تنها تکه نان از سفره برداشته شد و به او داده شد. اما گرسنگی همچنان مهمان این خانه ماند. علی و فاطمه، این مجمع‌البحرین، در سکوتی که از یقین و بندگی سرشار بود، به این رضایت دست یافتند که بخشیدن برای دیگری بالاترین درس بندگی است.

📌سه شب، سه گرسنگی، سه آزمون دشوار؛ این تنها بخشیدن نان نبود، بلکه گذشتن از مرزهای نفس و رسیدن به اوج بندگی بود.

دلم می‌خواهد از مسکین و یتیم و اسیر بپرسم: کدام نیرو شما را به این خانه رسانید؟ کدام ندا شما را راهی کرد؟ چه چیزی در دل شب، در آن کوچه‌های خاموش، در میان آن همه خانه شما را به این در کشانید؟ آیا امید بود؟ یا شاید یقین؟ آیا صدای گرسنگی‌تان شما را به راه انداخت، یا صدای نادیدنی‌تری که در جانتان می‌پیچید؟ دلم می‌خواهد بدانم چه رازی در این خانه نهفته بود که شما بی‌آن‌که بدانید چه کسی در آن زندگی می‌کند، خود را به آن رساندید. آیا ممکن است نیرویی بالاتر، دستی که ما نمی‌بینیم، شما را به این در هدایت کرده باشد؟

⚡️علی نشان داد که ایثار نه صرفاً یک فضیلت، بلکه مقامی است که در آن، انسانیت به کمال خود می‌رسد و نور خداوند در جان انسان متجلی می‌شود.
این خانه تنها یک خانه نبود، شاید چراغی بود که از دل شب، راه را به جان‌های بی‌پناه نشان می‌داد. مسکین، یتیم، اسیر؛ هرسه در تاریکی شب، نور این خانه را دیدند، نوری که نه از چراغ بلکه از جان ساکنان آن برمی‌خاست.
از این خانه، نانی که به‌ظاهر اندک بود، اما در حقیقت بی‌کران، بیرون می‌رفت. مسکین، یتیم، اسیر، با دستانی خالی آمدند و با دستانی سرشار بازگشتند. علی به آنان چیزی بخشید که نه‌تنها جسمشان را سیراب کرد، بلکه روحشان را به اوج برد؛ کرامتی که تا ابد در جان تاریخ زنده خواهد ماند.

🔅می‌دانم که زندگی‌ای که تنها در خدمت خویشتن، خانواده یا نزدیکان باشد چیزی جز انعکاس غریزه نیست. حیوانات نیز این غریزه را به کمال می‌زیند. اما علی، مولای متقیان، با ایثار خود این مرز را شکست. او به ما آموخت که انسانیت در عبور از خودخواهی معنا می‌یابد و در رسیدن به ایثار بی‌چشمداشت شکوفا می‌شود.

📖صفحه ۱
👇ادامه


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍2117👏3😢2💯1
👈«علی از هزار سال پیش از زیست‌شناسان تکاملی، بیماری خودپرستی ژنتیکی را تشخیص داده و برای آن راه درمانی وضع کرده بود، همان خودخواهی که می‌گوید: «پسرم برتر از پسر برادرم است، برادرم برتر از پسر عمویم است، همشهری‌ام از دیگر شهروندان بالاتر است و مردم کشورم برتر از مردمان دیگر کشورها هستند.» [1] اما علی این دیوارها را درهم‌شکست؛ او نشان داد که بزرگی، در ترجیح دیگری بر خویشتن است، حتی اگر آن "دیگری" غریبه‌ای باشد که هرگز تو را نخواهد شناخت.

اخلاق علی برای من همچون قله‌ای بی‌همتاست، قله‌ای که او را از هر حکمران دیگری متمایز می‌کند. «او می‌توانست تنها با چشم‌پوشی از برخی مبانی اخلاقی‌اش، حکومتی پایدارتر و دولتی طولانی‌تر داشته باشد. اما اگر چنین می‌کرد - که از ساحت او به دور است - دیگر علی نبود. و ما امروز از این همه زیبایی که به‌خاطرش عاشق او هستیم محروم می‌شدیم.» [2]

🗣تصور می‌کنم که او چقدر بندﮤ "هو" بود. هر بار که نانی را به دیگری می‌سپرد، گویی نه از دست دادن بلکه یافتن را جشن می‌گرفت. او می‌دانست که هر نانی که از خانه‌اش بیرون می‌رود، در قلمرو جاودانگی به گنجی مبدل می‌شود که تاریخ از آن تغذیه خواهد کرد؛ فلسفۀ او ساده، اما عمیق بود: آنچه از خویش می‌بخشی، برای همیشه به تو بازمی‌گردد، نه در سفرﮤ خانه‌ات بلکه در سرنوشت بشریت.

🔺امام علی (ع) برای من، نه‌تنها مردی از گذشته بلکه حقیقتی زنده است. مردی که با ایثار خود، دیوارهای خودخواهی را درهم‌شکست و مرزهای انسانیت را به افلاک رساند. زیرا ایثار او، تنها یک گذشت از نیاز نبود، بلکه شعاعی بود از بندگی مطلق که راه آسمان را بر خاکیان نشان داد. خانۀ کوچک او، چراغی شد که گرسنگی را به زانو درآورد، و كشتِ بذر ايثار را در قلب انسان شدنى نمود. آرى، تا زمین و زمانه برقرار است، بى‌قرار و مديون مولود كعبه، آن قبلۀ حقيقى بى‌همتاى خويش است.

🔎از خود می‌پرسم: ما نیاز داریم که ایثار را بیاموزیم، اما پیش از آن باید بپرسیم: چه کسی این ایثار را به ما آموخته است؟ چه دستی توانست این مشعل روشن را بر دوش انسانیت بگذارد؟ چگونه ممکن است در جهانی که غریزﮤ بقا بی‌چون‌وچرا حکم می‌راند، کسی از زنجیر خودخواهی عبور کند و از مرز غرایز فراتر رود؟
پاسخ را در اعلی‌مرتبه بودن امامم علی (ع) می‌یابم، گذشتی که تنها با زانوی بندگی می‌تواند قامت برافرازد. علی با زندگی‌اش پرده از حقیقتی گشود که هرگز در مرزهای طبیعت و غریزه نمی‌گنجد؛ ایمان زمانی که به اوج عشق به خدا می‌رسد، انسان را از حصار خودخواهی رها کرده و او را به افلاک می‌رساند. علی نشان داد که ایثار نه صرفاً یک فضیلت بلکه مقامی است که در آن، انسانیت به کمال خود می‌رسد و نور خداوند در جان انسان متجلی می‌شود.

و این علی برای من، مردی نیست که تنها در تاریخ زیسته باشد، او فراتر از زمان و مکان، در قلب انسانیت جاودانه شده است. ایثاری که در آن شب‌های گرسنگی از خانۀ کوچک او برخاست، نه‌تنها جهان را به حیرت واداشت، بلکه مرزهای انسانیت را تا افلاک گسترش داد. امروز در قرن بیست‌ویکم، در جهانی که منفعت‌طلبی و خودخواهی به قانون تبدیل شده است، نام علی شاید برای بسیاری به یک اسطوره بماند. اما علی برای من اسطوره نیست، حقیقتی زنده است، نوری که هر روز باید در جانم بتابد و مسیری که هر لحظه باید در آن گام بردارم. علی برای من، معنای ناب انسانیت است که با گذشت زمان، تنها شفاف‌تر و زنده‌تر می‌شود.

⬅️تا روحم از روح بلندمرتبۀ او بياموزد كه: «هیچ سود نزدیک یا دوری از ایثار واقعی برداشت نمی‌شود.» [3] و هرگز از یاد نبرم كه:
«هیچ علت حقیقی از جانب انسان برای ارتقا یافتن وجود ندارد؛ علت اصلی ارتقای انسان، عطا و بخشش خداوند سبحان است، و بقیه نیز لطفی از جانب خداست. اگر وجود ما اعتباری است، پس چه جایگاه و ارزشی برای اعمال و حتی اخلاص ما وجود دارد، اگر اصلاً اخلاصی باشد؟» [4]

📌در روزی که دیوار کعبه شکافت و آسمان به زمین نزدیک شد، علی آمد، مردی که كلمۀ "أنا" را از تن خود برکند و كلمۀ "هو" را به جان خويش پوشاند.

ای مولای من، ای خورشید بی‌زوال ایثار، که چشم برداشتن از تو خاموشی است و چشم دوختن به تو سرآغاز وجود، ای عشق، نپرس چرا محبت بی‌پایانش در رگ‌هایم چون زمزمۀ حیات جاری است ...
پدرم، يا على‌بن ابى‌طالب، روزت مبارك، اى زيباترين روز در زندگى‌ام.

📚منابع:
[1] پيك صفحه، مجموعۀ پیام‌های منتشرشده در صفحۀ رسمی فیس‌بوک سید احمد الحسن، ج 1، ص 347.
[2] همان، ص ٧٠٩ و ٧١٠
[3] ر.ک: سید احمد الحسن، توهم بی‌خدایی، از کدام ایثار سخن می‌گوییم؟
[4] سید احمد الحسن، پیام صفحۀ ایکس، 11 ژانویۀ 2025.
https://x.com/Ahmedalhasan313/status/1877935023284015140?s=19


📖صفحه ۲

👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
50👍8😍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
15👏3🕊1
#معرفی

✔️گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح

قسمت هفتم
✍️به‌قلم: متیاس

🔹آیا عیسی تمام‌کنندۀ تمامی بشارت‌های عهد قدیم بود؟

🔹در دل الیاس آشوبی به‌ پا شد. این همان ساره است که همان ابتدا پیشنهاد رفتن نزد کشیش استیفان را داده بود؟

🔹«خدا از تیمان آمد و قدّوس از جبلِ فاران، سِلاه. جلال او آسمان‌ها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملّو گردید.»

🔹در کتاب مقدس، بارها شاهد این موضوع هستیم که در ظاهر به اتفاقی در گذشته اشاره می‌کند، اما بیانگر بشارتی در آینده است.



🔗مطالعه مقاله در نشریه شماره 195


✈️@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
36👍6👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
19
#نشریه_شماره_195
#احمدالحسن_فرستاده_عیسی


💕گفت‌وگوی داستانی دربارۀ دعوت فرستادۀ عیسای مسیح

🙃قسمت هفتم
✍️به قلم متیاس

💢آیا عیسی تمام‌کنندۀ تمامی بشارت‌های عهد قدیم بود؟

ذهن الیاس به‌شدت درگیر ساره و کنجکاوی او دربارﮤ ادعای احمد الحسن شده بود. او تصمیم گرفت که دوباره به‌همراه همسرش نزد کشیش استیفان بروند. هنگامی که این پیشنهاد را به ساره داد، ساره به او گفت: «در حال حاضر، سؤال خاصی از ایشان ندارم. بگذار هروقت برایم سؤالی پیش آمد، نزد او برویم.»
در دل الیاس آشوبی به‌ پا شد. این همان ساره است که همان ابتدا پیشنهاد رفتن نزد کشیش استیفان را داده بود؟ چه شده است که اینک از دیدار با کشیش امتناع می‌کند.

⚡️این ‌بار الیاس با قاطعیت گفت: «لطفاً بیش از این، برای خواندن سخنان احمد الحسن وقت نگذار. حتی اگر سؤال خاصی هم نداشته باشیم، باید نزد کشیش برویم و از او راهنمایی بخواهیم. عجیب است که پیرو عیسی هستیم و از یک مسلمان با آن‌همه عقاید باطلشان سؤال می‌پرسیم.»

🔹ساره به‌آرامی گفت: «تو حساس شده‌ای، الیاس، وگرنه برای من، آن کتاب با کتاب‌های دیگری که همیشه مطالعه می‌کنم هیچ فرقی ندارد. اما در هر حال، درخواستم از تو این است که دربارﮤ احمد الحسن و ادعایش باانصاف رفتار کنی. می‌دانی، امروز که کتاب مقدس را می‌خواندم، این آیه‌ به چشمم خورد:

🙃«هر راه انسان در نظر خودش راست است، اما خداوند دل‌ها را می‌آزماید. * عدالت و انصاف را به جا آوردن، نزد خداوند از قربانی‌ها پسندیده‌تر است.»[1]

💠آنها همان روز را برای رفتن نزد کشیش انتخاب کردند و آمادۀ رفتن به آنجا شدند. الیاس آن‌قدر نگران بود که در طول مسیر حتی یک کلمه حرف نزد و فقط به ساره و زندگی‌شان فکر می‌کرد. وقتی به کلیسا رسیدند و کشیش استیفان را دیدند، به او گفتند که نیازمند راهنمایی دوباره‌شان شده‌اند. و‌ کشیش با خوش‌رویی آن‌ها را به دفتر خود دعوت کرد.
همین‌که نشستند و کشیش استیفان پیشنهاد صرف چای را به آن‌ها داد، الیاس تشکر کرد و گفت: «از پذیرایی شما سپاس‌گزارم. ما زیاد وقت شما را نمی‌گیریم. فقط سؤالی داریم که جوابش را بگیریم، زحمت را کم می‌کنیم.»

🔅کشیش با خونسردی گفت: «حالا چرا این‌قدر عجله داری، الیاس؟ چایت را بنوش و با آرامش سؤالت را بپرس.»
این ‌بار ساره در سکوت فرورفته بود و تا آن‌ موقع، کلمه‌ای بر زبان نیاورده بود. الیاس شروع کرد و گفت: «احمد الحسن. تمام سؤالات من دربارﮤ این مرد است. جناب کشیش، یک چیزی بگویید تا برای همیشه احمد الحسن را فراموش کنیم.»
کشیش با تعجب گفت: «خدای من! شما هنوز بطلان ادعای این شخص را باور نکرده‌اید؟! مگر آن جلسه، از هشدار عیسی دربارﮤ انبیای دروغین نگفتم؟! احمد الحسن چه دارد که پیگیرش شده‌اید؟!»

ناگهان سکوت ساره شکست و گفت: «بله، آن آیات را گفتید و پاسخش را از ایمان‌داران به احمد الحسن گرفتیم. جناب کشیش، آنها گفتند طبق این آیه، عیسی به ظهور مدعیان کذاب بسیاری هشدار داده است، اما نگفته‌ است که هر مدعی‌ای که بعد از عیسی بیاید دروغ‌گوست. راستش من در حال حاضر، مشغول خواندن کتابی از احمد الحسن هستم که بسیار جالب است و مطالب تازه و درخور توجهی دارد

کشیش گفت: «باورم نمی‌شود، ساره. تو برای خواندن کتاب کسی وقت می‌گذاری که در باطل بودنش شکی نیست؟! پیشنهاد می‌کنم سخنانشان را نه بشنوی و نه بخوانی. این عاقلانه‌ترین کاری ا‌ست که می‌توانم انجام آن را از تو بخواهم.»
و اینک ساره جوابی داد که الیاس را در نگرانی و ناباوری شدید فروبرد. او گفت: «چرا نشنوم و‌ نخوانم؟! این خلاف دستور کتاب مقدس است وقتی می‌گوید ایمان از شنیدن به وجود می‌آید :

⚡️«لکن همه بشارت را گوش نگرفتند، زیرا اشعیا می‌گوید: "خداوندا، کیست که اخبار ما را باور کرد؟" لهذا ایمان از شنیدن است و شنیدن از کلام خدا. لکن می‌گویم آیا نشنیدند؟ البته شنیدند: "صوت ایشان در تمام جهان منتشر گردید و کلام ایشان تا اقصای ربع مسکون رسید."»[2]
از چه باید بترسم، آقای کشیش؟ اگر بشنوم و بخوانم و برایم روشن شود که ادعایشان باطل است، برای ایمانم هم بهتر است. من ترسی از بررسی سخنانشان ندارم.»

الیاس مات‌و‌مبهوت به ساره نگاه می‌کرد که ناگهان با صدای کشیش به خود آمد. او گفت: «بسیار خب، ساره. حتماً می‌دانی که عیسی خود را تمام‌کنندﮤ تمامی نبوت‌ها و پیشگویی‌های انبیا معرفی کرده است، پس دیگر جایی برای هیچ مدعی دیگری در کتاب مقدس باقی نمانده است:
«گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل‌نمایم، بلکه تا تمام کنم.»[3]
می‌دانم که برای احمد الحسن و ادعایش هیچ جایگاهی در کتاب مقدس قائل نیستی، اما لازم دانستم که این سخن عیسی را یادآور بشوم. عیسی تمام‌کنندﮤ تمامی بشارت‌ها و نبوت‌های انبیا بوده است.»


📖صفحه ۱
👇ادامه مقاله


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
24👏5👍4
👈ساره پاسخ داد: «راستش فکر نمی‌کنم بتوان از این آیه در ردّ مدعیان پس از عیسی استفاده کرد. برداشت من از این آیه این است که او تمام‌‌کنندﮤ برخی از نبوت‌های عهد قدیم بوده است و نه تمام‌کنندﮤ تمام بشارت‌های انبیای پیش از خود.
مثلاً نبوت حَبَقوق ۳:۳ را که خوانده‌اید، آیا تحقق این بشارت را می‌شود در عیسی دید؟ قطعاً خیر، زیرا در نبوتی که در کتاب حبقوق وجود دارد، از شخصی خبر داده شده است که از فاران می‌آید:

🙃«خدا از تیمان آمد و قدّوس از جبلِ فاران، سِلاه. جلال او آسمان‌ها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملّو گردید

جناب کشیش، این شخصی که از فاران می‌آید کیست؟ اصلاً منظور از فاران کجاست؟»

ساره سخن می‌گفت و با هر کلام او، الیاس از درون نابود می‌شد. آیا این همان ساره است؟! همان کسی که قول داده بود تحتِ‌تأثیر هیچ مسلمانی قرار نگیرد؟! هزاران فکر و سؤالات گوناگون در سر الیاس می‌چرخید و لحظه‌به‌لحظه نگران‌تر می‌شد.
در همان لحظه، کشیش استیفان پاسخ داد و گفت: «دخترم، اگر تصورت بر این است که فاران، شهر مکه در عربستان است، باید بگویم که در اشتباه هستی. فاران منطقه‌ای خارج از عربستان است. در ضمن، به زمان فعل دقت کن. فعل در زمان گذشته بیان شده است و مربوط به قبل از عیسی است.»

🔹ساره گویی منتظر این پاسخ کشیش باشد، کاملاً آماده و سریع جواب داد و گفت: «جناب کشیش، در کتاب مقدس، بارها شاهد این موضوع هستیم که در ظاهر به اتفاقی در گذشته اشاره می‌کند، اما بیانگر بشارتی در آینده است. البته من متن آیه را در متون عبری بررسی کردم و برایم روشن شد که در متن‌های عبری این آیه، این فعل در معنای آیندﮤ آن وارد شده است، یعنی: «می‌آید». حتی همین فعل به همین صورت و با همین نگارش در دو فصل قبل، یعنی حبقوق ۹:۱ آمده است که آنجا نیز به شکل آینده بیان شده است: «می‌آیند». این نظر برخی از مفسران مسیحی نیز هست. در ضمن، چون متون عبری و یونانی عهد قدیم دقیقاً بر یکدیگر منطبق نیستند، متون یونانی آیه را هم بررسی کردم و واضح شد که در آن متون نیز فعل در معنای آینده وارد شده است.

🔺حال سؤالم از شما این است: اکنون که واضح شده است این آیه به رویدادی بسیار مهم در فاران اشاره می‌کند، در فاران موردنظر شما، پس از حبقوق و تا به حال، چه اتفاق مهمی افتاده است؟ اتفاقی که آن‌قدر بزرگ و بااهمیت است که به «آمدن خدا» تشبیه شده است؟ :

🙃«خدا از تیمان آمد و قدّوس از جبلِ فاران، سِلاه. جلال او آسمان‌ها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملّو گردید.»[4]

پس از پایان سخن ساره، سکوت سنگینی بر آن جلسه‌ حاکم شد. بعد از گذشت چند لحظه، کشیش استیفان گفت: «خانم ساره، نکند تو واقعاً فکر می‌کنی منظور از آن اتفاق مهم که در فاران روی داده است، آمدن محمد است؟ باید این را بدانی که هیچ عرب و مسلمانی در نقشۀ خداوند جایگاهی نداشته‌ و نخواهند داشت. نمی‌دانم داری با خودت چه می‌کنی! فقط می‌دانم که در مسیر درستی قرار نگرفته‌ای، ساره!»

⚡️الیاس با بهت و نگرانی به همسرش خیره شده بود. در همان حال، ساره پاسخ داد: «جناب کشیش، من قصد بحث و جدل ندارم و همیشه برای شما احترام بسیاری قائل بوده و هستم. فقط پیشنهادم به شما این است که تعصب را کنار بگذارید و نسبت به سخنانم جبهه‌گیری نکنید. خیر، منظور ‌من محمد نیست، ولی حق بدهید که بپرسم آن آیه، به چه واقعه‌ای و به چه کسی اشاره می‌کند؟ یا مثلاً وقتی این آیات را می‌خوانم:

🙃«و خدا آواز پسر را بشنید و فرشتۀ‌ خدا از آسمان، هاجر را ندا کرده، وی را گفت: "ای هاجر، تو را چه شد؟ ترسان مباش، زیرا خدا آواز پسر را در آنجایی که اوست شنیده است. برخیز و پسر را برداشته، او را به دست خود بگیر، زیراکه از او امّتی عظیم به وجود خواهم آورد."»[5]

برایم سؤال پیش می‌آید که منظور از امّت عظیمی که از اسماعیل به وجود می‌آید چه کسانی هستند؟ و البته آیات بسیار دیگر و پرسش‌های فراوانی که در ذهنم شکل گرفته‌اند.»
الیاس گویی صبرش تمام شده باشد، سکوت خود را شکست و گفت: «جناب کشیش، ما دیگر بیش از این وقت شما را نمی‌گیریم. اگر باز هم سؤالی داشته باشیم، نزد شما بازمی‌گردیم.»

🔺کشیش با لحنی که از نگرانی حکایت می‌کرد، پاسخ داد: «هنوز پاسخ سؤالات همسرت را نداده‌ام. چرا برای رفتن عجله می‌کنی؟! اندکی صبر کن تا خیال ساره را راحت کنم و به او بفهمانم که آیات کتاب مقدس هیچ حق و جایگاهی را برای اعراب و مسلمانان در نقشۀ الهی خداوند قائل نمی‌شود.»

📖صفحه ۲
👇ادامه مقاله


👏@Zaman_Zohour
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍1910👏3