عباس وریج کاظمی
4.2K subscribers
406 photos
74 videos
210 files
428 links
عباس کاظمی هستم پژوهشگر حوزهٔ مطالعات فرهنگی. می‌توانید با لینک زیر با من در تماس باشید
@Abbasvarijkazemi
Download Telegram
Forwarded from Hossein Sarfaraz
#پلیکتاب 📚
#حسین_سرفراز

امر روزمره در جامعه پساانقلابی

۱. تا حالا شده فکر کنید بغیر از انقلابیون یعنی «انسان» های انقلابی که در فرایند انقلاب اسلامی ایران هر کدام نقش خاص خودشان را در سطح فردی و اجتماعی ایفا کرده و اثرگذار بوده‌اند، «اشیاء» هم در جریان پیروزی انقلاب نقش داشته اند؟! یعنی مثلاً به این فکر کنید که اگر نوار کاست، دستگاه زیراکس، منبر، کوکتل مولوتوف یا حتی ابزارآلات شکنجه ساواک مثل آپولون و الخ نبودند و چیزها یا اشیاء دیگری جایشان بود، انقلابی اگر اتفاق می افتاد، چه کیفیاتی داشت؟ این اشیاء در وقوع انقلاب چه نقشی داشتند؟ و چه بسا مهم تر، این که چه سرنوشتی پس از پیروزی انقلاب و تحقق جامعه پساانقلابی انتظارشان را می کشد؟
۲. قطعاً اگر نگاهی اومانیستی به قضیه داشته باشیم و با انقلاب و جامعه پساانقلابی سوبژکتیو برخورد کنیم، نمی توانیم چنین پرسش هایی را طرح کنیم. حداقل این طور نمی توانیم طرح کنیم. چون فرض کرده ایم اشیا برای خودشان عاملیتی دارند شبیه ما انسان ها فلذا اگر در جریان انقلاب، انسان های انقلابی حضور داشته اند، می شود از اشیاء انقلابی هم سخن گفت. به همین ترتیب، از اشیاء ضدانقلابی هم می شود نام برد! در اینجا ما نگرشی پست مدرن و ابژکتیو به موضوع انتخاب می کنیم. یعنی دیگر باور نداریم که این انقلابیون بودند که با ذهنیت و معرفت انقلابی خویش صرفاً از اشیاء دور و برشان استفاده ابزاری کرده اند و آن ها هم دربست تحت کنترل اراده انقلابیون بوده اند. بلکه باید بگوییم اشیاء هم در ذهنیت و معرفت انقلابیون اثر گذاشته اند و مثلاً چون منبر در اختیار نیروی انقلابی بوده و از تلویزیون محروم مانده، گفتار انقلابی از سانسور دولتی یا سیستماتیک در امان مانده است. منبر را که نمی شود مثلاً با ارسال پارازیت سانسور کرد!
۳. البته این مثال ها و مطالبی نیست که دکتر عباس کاظمی نویسنده کتاب امر روزمره در جامعه پساانقلابی به آن ها پرداخته باشد! در چهل سالگی انقلاب اسلامی ایران، یک زاویه دید بسیار جذاب به جامعه پساانقلابی می تواند همین باشد که ناانسان را در مقابل انسان بنشانیم و نقش و عاملیت آن را در جریان انقلاب و پس از آن مورد مطالعه قرار دهیم. البته در این مسیر باید دقت کرد که به شیوه ای روایتی ارائه ندهیم که صرفا از زاویه یک «انسان» متفکر و منتقد به این باشد که در جامعه ای انقلابی که مثلاً آرمانش ساده زیستی بود، رفته رفته مصرف گرایی ایدئولوژی زندگی روزمره شد و الخ. بلکه بایستی نشان داد که چگونه کالاهای مصرفی، مثلاً اتومبیل یا آپارتمان در ذهنیت و معرفت انسان انقلابی و درنهایت در پراتیک انقلابی او اثرگذار بوده است. نویسنده «پیکان» را نشانه جامعه انقلابی می بیند که مثلاً خصایلی دارد که بازنمود تیپ انسان انقلابی است، اما چندان به این نمی پردازد که چگونه پیکان در انقلابی شدن، انقلابی ماندن یا نماندن یا حتی ضدانقلابی شدن نقش داشته؟! ما تفسیر یا خوانش نویسنده از پیکان را داریم و روایت جذابی است، اما طبعاً این به معنی صدادار شدن پیکان و مثلا برانگیختن اش از گور نیست! پیکان به ما نمی گوید که چه بر سرِ ذهنیت انقلابی آورده است که مثلاً بر سر ذهنیت شاهنشاهی نیاورد!
۴. حیات سیاسی اشیاء نظیر «پیکان» دلالت بر این دارد که پیکان را مثل یک کنش‌گر سیاسی در متن مناسبات انسان و ناانسان و در بافتار انقلاب اسلامی ببینیم. از این منظر «پیکان» از میان همه اشیاء قرار است بخشی از «ناانسانیت انقلاب» باشد. مثل همان نوار کاست یا منبر، اما چیزی که به نظرم در تحلیل کتاب غلبه داشته، «انسانیتِ پیکان»، آن هم در دورانی است که انقلاب بوقوع پیوسته و ما با «حافظه فرهنگی» انقلاب سروکار داریم که خودش را از خلال انواع بازنمایی ها تکرار می کند. چه بسا اگر به تبارشناسی همان اشیائی که در جریان وقوع انقلاب نقش داشتند مثلاً نوار کاست، پلی کپی، دیوار و غیره و حالِ فعلی آن ها در جامعه پساانقلابی پرداخته می شد، ناانسانیت انقلاب بیش از پیش تبیین می گشت.
👉 @telepelican