Forwarded from اینکُجا - ایده نوشت های مهدی سلیمانیه (M)
♦️مهربانان ِ خودآموخته♦️
▪️از سر کار میآیم. کنار ساندویچی بیرونبر میایستم و ساندویچی سفارش میدهم و جلوی مغازه به انتظار میایستم. بچهگربهی نحیف سفیدی نزدیک ساندویچی ایستادهاست. صورتش زخمی است. خانم بیست و پنج-شش سالهای نزدیک میشود. مانتو و مقنعهی سرمهای کارمندی دارد. چند قدم مانده به ساندویچفروشی میایستد. کیفش را باز میکند و خم میشود. چیزی را از داخل پلاستیک درمیآورد و روی پا، یکی دو قدمی بچه گربه مینشیند. غذای بچهگربه را میدهد. دستی هم به نوازش به پشت بچهگربهی بیمار میکشد.
▪️ساندویچ را گرفتهام و به سمت خانه میروم. سر کوچه، خانمی میانسال، با چادر گلگلی، کنار سطل زباله شهرداری، خم شده. توجهم جلب میشود. برای گربهای دیگر و دو سه بچه گربهاش غذا آورده.
▪️همسایهی روبروییمان، طبقهی چهارم ساختمان مقابل، هر روز برای کبوترها، پشت پنجرهاش دانه و ارزن و خردهغذا میریزد.
▪️تلویزیون، در میان این همه خبر سیاسی، وقتی برای برنامههای زیستمحیطی ندارد. در مدرسه، در کتابهای درسی بچهها، جایی برای یاد دادن نوع برخورد مناسب با حیوانات و طبیعت نیست. در منابر و هیئتها و مساجد، جایی برای گفتن از محمد و مسیحی نیست که با طبیعت مهربان بودهاند. مدارس طبیعت به شکایت این و آن تعطیل میشوند. فعالان زیست محیطی و سمنها، دست آزادی برای فعالیت ندارند. در میان این همه "نیست"، در ایران ِ من، مهربانی با طبیعت، با جانداران، کم نیست. به صورتی خودآموخته و خودانگیخته، مهربانان با طبیعت، کم نیستند. این است که آدم را امیدوار میکند. این است که از چشمههای روشنی در زیر این زمین آفتزده خبر میدهد.
▪️چندین سال قبل، به دوستی اروپایی میگفتم: ما، در حرکت به سمت رشد، از شما سختجانتر و خوداتکاتر و خودآگاهتریم. شما در زمینه و زمانهای چشم گشودهاید که "بایدها و نبایدهایتان"، بیآنکه بدانید و سهمی در ساختنش داشتهباشید، شما را به سمت توسعه میبرد. چون نسلهای قبل شما، یک بار ریلهای توسعه را برایتان با خون دل کار گذاشتهاند. شما روی ریلهای آماده قدم برمیدارید. گاه حتی نمیدانید معنی و قدر آن گام چیست. ما اما، همچنان خود ریلهای حرکت خود را میگذاریم و قدم به قدم میدانیم که چرا به طبیعت مهربانی میکنیم، چرا پشت چراغ قرمز باید بایستیم، چرا باید در خانه، نظر تمام افراد خانواده را بپرسیم و رأی بگیریم، چرا باید در ساختمان، قاعده و قانون و مدیر ساختمان بگذاریم و برای استقرار قاعده و قانون، در همان آپارتمان بجنگیم. ما، بالهایمان را داریم خودمان، بییاری سیاست و قدرت و محیط پیرامون، به دست خودمان آهسته آهسته میسازیم.
▪️جامعهای که خود، آرام آرام، بیآموختن از نهادهای رسمی و حکومت، دست به زانو میزند و اینگونه مهر پیشه میکند و میسازد، گرچه کمی دیر، گرچه شاید دور، فردای روشنی دارد. بیش باد.
#روشنا
#جامعه
اینکجا
ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
@inkojaa
▪️از سر کار میآیم. کنار ساندویچی بیرونبر میایستم و ساندویچی سفارش میدهم و جلوی مغازه به انتظار میایستم. بچهگربهی نحیف سفیدی نزدیک ساندویچی ایستادهاست. صورتش زخمی است. خانم بیست و پنج-شش سالهای نزدیک میشود. مانتو و مقنعهی سرمهای کارمندی دارد. چند قدم مانده به ساندویچفروشی میایستد. کیفش را باز میکند و خم میشود. چیزی را از داخل پلاستیک درمیآورد و روی پا، یکی دو قدمی بچه گربه مینشیند. غذای بچهگربه را میدهد. دستی هم به نوازش به پشت بچهگربهی بیمار میکشد.
▪️ساندویچ را گرفتهام و به سمت خانه میروم. سر کوچه، خانمی میانسال، با چادر گلگلی، کنار سطل زباله شهرداری، خم شده. توجهم جلب میشود. برای گربهای دیگر و دو سه بچه گربهاش غذا آورده.
▪️همسایهی روبروییمان، طبقهی چهارم ساختمان مقابل، هر روز برای کبوترها، پشت پنجرهاش دانه و ارزن و خردهغذا میریزد.
▪️تلویزیون، در میان این همه خبر سیاسی، وقتی برای برنامههای زیستمحیطی ندارد. در مدرسه، در کتابهای درسی بچهها، جایی برای یاد دادن نوع برخورد مناسب با حیوانات و طبیعت نیست. در منابر و هیئتها و مساجد، جایی برای گفتن از محمد و مسیحی نیست که با طبیعت مهربان بودهاند. مدارس طبیعت به شکایت این و آن تعطیل میشوند. فعالان زیست محیطی و سمنها، دست آزادی برای فعالیت ندارند. در میان این همه "نیست"، در ایران ِ من، مهربانی با طبیعت، با جانداران، کم نیست. به صورتی خودآموخته و خودانگیخته، مهربانان با طبیعت، کم نیستند. این است که آدم را امیدوار میکند. این است که از چشمههای روشنی در زیر این زمین آفتزده خبر میدهد.
▪️چندین سال قبل، به دوستی اروپایی میگفتم: ما، در حرکت به سمت رشد، از شما سختجانتر و خوداتکاتر و خودآگاهتریم. شما در زمینه و زمانهای چشم گشودهاید که "بایدها و نبایدهایتان"، بیآنکه بدانید و سهمی در ساختنش داشتهباشید، شما را به سمت توسعه میبرد. چون نسلهای قبل شما، یک بار ریلهای توسعه را برایتان با خون دل کار گذاشتهاند. شما روی ریلهای آماده قدم برمیدارید. گاه حتی نمیدانید معنی و قدر آن گام چیست. ما اما، همچنان خود ریلهای حرکت خود را میگذاریم و قدم به قدم میدانیم که چرا به طبیعت مهربانی میکنیم، چرا پشت چراغ قرمز باید بایستیم، چرا باید در خانه، نظر تمام افراد خانواده را بپرسیم و رأی بگیریم، چرا باید در ساختمان، قاعده و قانون و مدیر ساختمان بگذاریم و برای استقرار قاعده و قانون، در همان آپارتمان بجنگیم. ما، بالهایمان را داریم خودمان، بییاری سیاست و قدرت و محیط پیرامون، به دست خودمان آهسته آهسته میسازیم.
▪️جامعهای که خود، آرام آرام، بیآموختن از نهادهای رسمی و حکومت، دست به زانو میزند و اینگونه مهر پیشه میکند و میسازد، گرچه کمی دیر، گرچه شاید دور، فردای روشنی دارد. بیش باد.
#روشنا
#جامعه
اینکجا
ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
@inkojaa