Forwarded from Dr. Poursharifi-Telegram-Channel
🔴 #نه به هر گونه #اختفای #کودک_آزاری و #آزار_جنسی
💠 در حالی که جامعه از خبر تلخ حادثه #کودک_آزاری #دختربچه افغانستانی در #خمینی_شهر به شدت متاثر بود، خبری تلخ تر واصل شد و آنهم واکنش غیرقابل درک #نماینده خمینی شهر به انتشار خبر بود.
وی در #نامه_عجیب خود، از ریاست #سازمان_بهزیستی تقاضا کرده است رئیس #اورژانس_اجتماعی را به دلیل انتشار خبر برکنار نماید.
اینکه فردی در سطح نماینده مجلس به اختفای چنین اخباری باور دارد، خیلی عجیب است ولی عجیبتر، غیرقابل درکتر و حتی تاسف بارتر اینکه یکی از دلایل ایشان برای عدم انتشار این بود که «معلوم نیست انگیزه های عامل یا عاملین در صورت صحت ماجرا چه بوده است ....». سئوال اینکه مگر چه انگیزه ای می تواند در ماهیت مساله تغییری ایجاد کند؟!!
🔸 یک #واقعیت_جهانی وجود دارد و آن اینکه هرگونه #اختفا و #پنهان_کردن #آزارهای_جنسی، #تابو_کردن و آن را به #آبرو گره زدن، به #نفع #آزارگران_جنسی و تداوم #آزارهای_جنسی است.
متاسفانه در این مورد خاص، این نماینده مجلس مساله را به اشتباه به آبروی شهرش کره زده است.
🔸 در سوءاستفادهها و تجاوزهای جنسی، کسی که باید شرمگین باشد، از افشا بترسد و با افشا آبرویش برود فرد آزارگر است، نه فرد آزاردیده، نه خانوادهی آزاردیده و نه همشهریان فرد آزاردیده.
✅ بی شک #آحاد_جامعه و به ویژه #جامعه_علمی_کشور:
🔸 #حمایت خود را از تلاش های ارزنده مسئولان و کارشناسان #سازمان_بهزیستی به ویژه #اورژانس_اجتماعی کشور در پیشگیری و مقابله با کودک آزاری ها و آزارگریهای جنسی بعمل خواهند آورد،
🔸 از هر تلاشی برای #تصویب_قوانین_حمایت_از_کودکان پشتیبانی خواهند کرد،
🔸 #بله خواهند گفت به #افشا در سطح فردی و #اطلاع_رسانی در سطح اجتماعی (البته با لحاظ کردن اصول اطلاعرسانی)،
🔸 و #نه خواهند گفت به هر گونه #اختفای آسیب جنسی و کودک آزاری.
دکتر حمید پورشریفی
دانشیار روانشناسی سلامت دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
18 خرداد 1397
@DrPoursharifi
http://poursharifi.ir
💠 در حالی که جامعه از خبر تلخ حادثه #کودک_آزاری #دختربچه افغانستانی در #خمینی_شهر به شدت متاثر بود، خبری تلخ تر واصل شد و آنهم واکنش غیرقابل درک #نماینده خمینی شهر به انتشار خبر بود.
وی در #نامه_عجیب خود، از ریاست #سازمان_بهزیستی تقاضا کرده است رئیس #اورژانس_اجتماعی را به دلیل انتشار خبر برکنار نماید.
اینکه فردی در سطح نماینده مجلس به اختفای چنین اخباری باور دارد، خیلی عجیب است ولی عجیبتر، غیرقابل درکتر و حتی تاسف بارتر اینکه یکی از دلایل ایشان برای عدم انتشار این بود که «معلوم نیست انگیزه های عامل یا عاملین در صورت صحت ماجرا چه بوده است ....». سئوال اینکه مگر چه انگیزه ای می تواند در ماهیت مساله تغییری ایجاد کند؟!!
🔸 یک #واقعیت_جهانی وجود دارد و آن اینکه هرگونه #اختفا و #پنهان_کردن #آزارهای_جنسی، #تابو_کردن و آن را به #آبرو گره زدن، به #نفع #آزارگران_جنسی و تداوم #آزارهای_جنسی است.
متاسفانه در این مورد خاص، این نماینده مجلس مساله را به اشتباه به آبروی شهرش کره زده است.
🔸 در سوءاستفادهها و تجاوزهای جنسی، کسی که باید شرمگین باشد، از افشا بترسد و با افشا آبرویش برود فرد آزارگر است، نه فرد آزاردیده، نه خانوادهی آزاردیده و نه همشهریان فرد آزاردیده.
✅ بی شک #آحاد_جامعه و به ویژه #جامعه_علمی_کشور:
🔸 #حمایت خود را از تلاش های ارزنده مسئولان و کارشناسان #سازمان_بهزیستی به ویژه #اورژانس_اجتماعی کشور در پیشگیری و مقابله با کودک آزاری ها و آزارگریهای جنسی بعمل خواهند آورد،
🔸 از هر تلاشی برای #تصویب_قوانین_حمایت_از_کودکان پشتیبانی خواهند کرد،
🔸 #بله خواهند گفت به #افشا در سطح فردی و #اطلاع_رسانی در سطح اجتماعی (البته با لحاظ کردن اصول اطلاعرسانی)،
🔸 و #نه خواهند گفت به هر گونه #اختفای آسیب جنسی و کودک آزاری.
دکتر حمید پورشریفی
دانشیار روانشناسی سلامت دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
18 خرداد 1397
@DrPoursharifi
http://poursharifi.ir
poursharifi.ir
Dr. Hamid Poursharifi پرتال شخصی دکتر حمید پورشریفی، دانشیار روانشناسی سلامت
دکتر حمید پورشریفی، متخصص روانشناسی سلامت، دانشیار دانشگاه
Forwarded from اینکُجا - ایده نوشت های مهدی سلیمانیه (M)
♦️مهربانان ِ خودآموخته♦️
▪️از سر کار میآیم. کنار ساندویچی بیرونبر میایستم و ساندویچی سفارش میدهم و جلوی مغازه به انتظار میایستم. بچهگربهی نحیف سفیدی نزدیک ساندویچی ایستادهاست. صورتش زخمی است. خانم بیست و پنج-شش سالهای نزدیک میشود. مانتو و مقنعهی سرمهای کارمندی دارد. چند قدم مانده به ساندویچفروشی میایستد. کیفش را باز میکند و خم میشود. چیزی را از داخل پلاستیک درمیآورد و روی پا، یکی دو قدمی بچه گربه مینشیند. غذای بچهگربه را میدهد. دستی هم به نوازش به پشت بچهگربهی بیمار میکشد.
▪️ساندویچ را گرفتهام و به سمت خانه میروم. سر کوچه، خانمی میانسال، با چادر گلگلی، کنار سطل زباله شهرداری، خم شده. توجهم جلب میشود. برای گربهای دیگر و دو سه بچه گربهاش غذا آورده.
▪️همسایهی روبروییمان، طبقهی چهارم ساختمان مقابل، هر روز برای کبوترها، پشت پنجرهاش دانه و ارزن و خردهغذا میریزد.
▪️تلویزیون، در میان این همه خبر سیاسی، وقتی برای برنامههای زیستمحیطی ندارد. در مدرسه، در کتابهای درسی بچهها، جایی برای یاد دادن نوع برخورد مناسب با حیوانات و طبیعت نیست. در منابر و هیئتها و مساجد، جایی برای گفتن از محمد و مسیحی نیست که با طبیعت مهربان بودهاند. مدارس طبیعت به شکایت این و آن تعطیل میشوند. فعالان زیست محیطی و سمنها، دست آزادی برای فعالیت ندارند. در میان این همه "نیست"، در ایران ِ من، مهربانی با طبیعت، با جانداران، کم نیست. به صورتی خودآموخته و خودانگیخته، مهربانان با طبیعت، کم نیستند. این است که آدم را امیدوار میکند. این است که از چشمههای روشنی در زیر این زمین آفتزده خبر میدهد.
▪️چندین سال قبل، به دوستی اروپایی میگفتم: ما، در حرکت به سمت رشد، از شما سختجانتر و خوداتکاتر و خودآگاهتریم. شما در زمینه و زمانهای چشم گشودهاید که "بایدها و نبایدهایتان"، بیآنکه بدانید و سهمی در ساختنش داشتهباشید، شما را به سمت توسعه میبرد. چون نسلهای قبل شما، یک بار ریلهای توسعه را برایتان با خون دل کار گذاشتهاند. شما روی ریلهای آماده قدم برمیدارید. گاه حتی نمیدانید معنی و قدر آن گام چیست. ما اما، همچنان خود ریلهای حرکت خود را میگذاریم و قدم به قدم میدانیم که چرا به طبیعت مهربانی میکنیم، چرا پشت چراغ قرمز باید بایستیم، چرا باید در خانه، نظر تمام افراد خانواده را بپرسیم و رأی بگیریم، چرا باید در ساختمان، قاعده و قانون و مدیر ساختمان بگذاریم و برای استقرار قاعده و قانون، در همان آپارتمان بجنگیم. ما، بالهایمان را داریم خودمان، بییاری سیاست و قدرت و محیط پیرامون، به دست خودمان آهسته آهسته میسازیم.
▪️جامعهای که خود، آرام آرام، بیآموختن از نهادهای رسمی و حکومت، دست به زانو میزند و اینگونه مهر پیشه میکند و میسازد، گرچه کمی دیر، گرچه شاید دور، فردای روشنی دارد. بیش باد.
#روشنا
#جامعه
اینکجا
ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
@inkojaa
▪️از سر کار میآیم. کنار ساندویچی بیرونبر میایستم و ساندویچی سفارش میدهم و جلوی مغازه به انتظار میایستم. بچهگربهی نحیف سفیدی نزدیک ساندویچی ایستادهاست. صورتش زخمی است. خانم بیست و پنج-شش سالهای نزدیک میشود. مانتو و مقنعهی سرمهای کارمندی دارد. چند قدم مانده به ساندویچفروشی میایستد. کیفش را باز میکند و خم میشود. چیزی را از داخل پلاستیک درمیآورد و روی پا، یکی دو قدمی بچه گربه مینشیند. غذای بچهگربه را میدهد. دستی هم به نوازش به پشت بچهگربهی بیمار میکشد.
▪️ساندویچ را گرفتهام و به سمت خانه میروم. سر کوچه، خانمی میانسال، با چادر گلگلی، کنار سطل زباله شهرداری، خم شده. توجهم جلب میشود. برای گربهای دیگر و دو سه بچه گربهاش غذا آورده.
▪️همسایهی روبروییمان، طبقهی چهارم ساختمان مقابل، هر روز برای کبوترها، پشت پنجرهاش دانه و ارزن و خردهغذا میریزد.
▪️تلویزیون، در میان این همه خبر سیاسی، وقتی برای برنامههای زیستمحیطی ندارد. در مدرسه، در کتابهای درسی بچهها، جایی برای یاد دادن نوع برخورد مناسب با حیوانات و طبیعت نیست. در منابر و هیئتها و مساجد، جایی برای گفتن از محمد و مسیحی نیست که با طبیعت مهربان بودهاند. مدارس طبیعت به شکایت این و آن تعطیل میشوند. فعالان زیست محیطی و سمنها، دست آزادی برای فعالیت ندارند. در میان این همه "نیست"، در ایران ِ من، مهربانی با طبیعت، با جانداران، کم نیست. به صورتی خودآموخته و خودانگیخته، مهربانان با طبیعت، کم نیستند. این است که آدم را امیدوار میکند. این است که از چشمههای روشنی در زیر این زمین آفتزده خبر میدهد.
▪️چندین سال قبل، به دوستی اروپایی میگفتم: ما، در حرکت به سمت رشد، از شما سختجانتر و خوداتکاتر و خودآگاهتریم. شما در زمینه و زمانهای چشم گشودهاید که "بایدها و نبایدهایتان"، بیآنکه بدانید و سهمی در ساختنش داشتهباشید، شما را به سمت توسعه میبرد. چون نسلهای قبل شما، یک بار ریلهای توسعه را برایتان با خون دل کار گذاشتهاند. شما روی ریلهای آماده قدم برمیدارید. گاه حتی نمیدانید معنی و قدر آن گام چیست. ما اما، همچنان خود ریلهای حرکت خود را میگذاریم و قدم به قدم میدانیم که چرا به طبیعت مهربانی میکنیم، چرا پشت چراغ قرمز باید بایستیم، چرا باید در خانه، نظر تمام افراد خانواده را بپرسیم و رأی بگیریم، چرا باید در ساختمان، قاعده و قانون و مدیر ساختمان بگذاریم و برای استقرار قاعده و قانون، در همان آپارتمان بجنگیم. ما، بالهایمان را داریم خودمان، بییاری سیاست و قدرت و محیط پیرامون، به دست خودمان آهسته آهسته میسازیم.
▪️جامعهای که خود، آرام آرام، بیآموختن از نهادهای رسمی و حکومت، دست به زانو میزند و اینگونه مهر پیشه میکند و میسازد، گرچه کمی دیر، گرچه شاید دور، فردای روشنی دارد. بیش باد.
#روشنا
#جامعه
اینکجا
ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه
@inkojaa