Forwarded from سعدیِ شیرازی
حكيمی را پرسيدند: چندين درختِ نامور که خدای عَزَّوَجَلَّ، آفريده است و برومند هيچ يک را آزاد نخواندهاند مگر سرو را که ثمره ای ندارد؛
درين چه حکمت است؟
گفت: هردرختی را ثمرهای مُعيّن است که به وقتی معلوم به وجودِ آن تازه آيد و گاهی به عدمِ آن پژمرده شود
و سرو را هيچ ازين نيست و همه وقتی خوش است و اين صفتِ آزادگان است.
به آنچه مىگذرد دل مَنِه، كه دجله بسی
پس از خليفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآيد، چو نخل باش كريم
ورت ز دست نيايد، چو سرو باش آزاد
#گلستان_سعدی
#باب_هشتم #آداب_صحبت
@takbeyte_nab c🌙
.
@saadishirazi c🌙
درين چه حکمت است؟
گفت: هردرختی را ثمرهای مُعيّن است که به وقتی معلوم به وجودِ آن تازه آيد و گاهی به عدمِ آن پژمرده شود
و سرو را هيچ ازين نيست و همه وقتی خوش است و اين صفتِ آزادگان است.
به آنچه مىگذرد دل مَنِه، كه دجله بسی
پس از خليفه بخواهد گذشت در بغداد
گرت ز دست برآيد، چو نخل باش كريم
ورت ز دست نيايد، چو سرو باش آزاد
#گلستان_سعدی
#باب_هشتم #آداب_صحبت
@takbeyte_nab c🌙
.
@saadishirazi c🌙
c🌙
و ایران
نام زنیست که
هر روز به یک زبان
در داغ فرزندانش مرثیه می سراید ...
#سیل #گلستان ۹۸
@takbeyte_nab c🌙
و ایران
نام زنیست که
هر روز به یک زبان
در داغ فرزندانش مرثیه می سراید ...
#سیل #گلستان ۹۸
@takbeyte_nab c🌙
c🌙
مریدی گفت پیر را : چه کنم کز خلایق به رنج اندرم , از بس که به زیارت من همی آیند و اوقات مرا از تردد ایشان تشویش می باشد.
گفت هرچه درویشانند مر ایشان را وامی بده ، و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گِرد تو نگردند.
#گلستان_سعدی
#سعدی
@saadishirazi c🌙
@takbeyte_nab c🌙
مریدی گفت پیر را : چه کنم کز خلایق به رنج اندرم , از بس که به زیارت من همی آیند و اوقات مرا از تردد ایشان تشویش می باشد.
گفت هرچه درویشانند مر ایشان را وامی بده ، و آنچه توانگرانند از ایشان چیزی بخواه که دیگر یکی گِرد تو نگردند.
#گلستان_سعدی
#سعدی
@saadishirazi c🌙
@takbeyte_nab c🌙
C🌙
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
مگوی انده خویش با دشمنان
که لاحول گویند شادی کنان
#گلستان #سعدی
@takbeyte_nab c🌙
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تو راست، نگویم، ولکن خواهم مرا بر فایدهٔ این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
مگوی انده خویش با دشمنان
که لاحول گویند شادی کنان
#گلستان #سعدی
@takbeyte_nab c🌙