عشق
چه به ناگهان بیاید،
چه به آهستگی
فرقی نمیکند
تو را به تمامی در بر خواهد گرفت

مثل خیس شدن؛
چه در باران باشد
چه در مه...

#رضا_کاظمی

@takbeyte_nab c🌙

شبی را با من ای ماهِ سحر خیزان سحر کردی...
#شهریار
#عبدالحسین_مختاباد

@takbeyte_nab c🌙

شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

هنوزم از شبستان وفا بوی عبیر آید
که چون شمع ِعبیرآگین شبی با من سحر کردی

صفا کردی و درویشی ، بمیرم خاکپایت را
که شاهی محشتم بودی و با درویش سر کردی

چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوس
همای من پریدی و مرا بی بال و پر کردی !

مگر از گوشه‌ی چشمی وگر طرحی دگر ریزی
که از آن یک نظر بنیاد من زیر و زبَر کردی

به یاد چشم تو انسم بود با لاله‌ی وحشی
غزال من مرا سرگشته‌ی کوه و کمر کردی

به گردشهای چشم آسمانی از همان اول
مرا در عشق از این آفاق گردی‌ها خبر کردی

به شعر ِ شهریار اکنون سرافشانند در آفاق
چه خوش پیرانه سر ما را به شیدایی سمر کردی!



#شهریار
@takbeyte_nab c🌙

وقتی تمام دنیا علیه شماست،
امن ترین مکان برای مخفی شدن دیوانگی است.

فقط بخندید😂

ديوانگی ست چاره‌ی دل چون گرفته شد        اين  قفل  با كليدِ دگر  وا  نمی‌شود...

@takbeyte_nab c🌙
#صائب_تبریزی

مشو آزرده‌دل از مردنِ من
که مرگِ چون منی ماتم ندارد...!

#اسیر_شهرستانی

@takbeyte_nab c🌙

انسان‌ محتاج است که دوست داشته شود،
آن هم نه کم،
بسیار !

@takbeyte_nab c🌙

زخم‌ها خوب می‌شوند
جایشان کم‌کم از بین می‌رود
ولی یک زنگ تلفن، برای برگرداندن تمام دردها کافیست!

📕 نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
#اوریانا_فالاچی

@takbeyte_nab c🌙

مرو به سوی مزار شهید خود با غیر ،

که گرچه رفته روانش، نرفته غیرت از او..!

#زلالی_خوانساری
@takbeyte_nab c🌙

چون رود که مجبور به پیمودن خویش است

آزاد و گرفتارم و آزاد و گرفتار


#فاضل_نظری
@takbeyte_nab c🌙

خوشا هر باغ را بارانی از سبز
خوشا هر دشت را دامانی از سبز

برای هر دریچه سهمی از نور
لب هر پنجره گلدانی از سبز


#قیصر_امین‌_پور
@takbeyte_nab c🌙

بعضی ها هر کجا که می روند
باعث خوشحالی می شوند
و بعضی هر وقت بروند...

#اسکار_وایلد

◾️ @takbeyte_nab c🌙

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه ی قبله نما رفت!

در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سرِ این کوچه صدا رفت!

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت:
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟

من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!‍

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ...
من گم شدم و شانه پیِ کشف طلا رفت!

در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !

میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!!

#محمد_سلمانی
@takbeyte_nab c🌙

.
مسیر بعضی از آهنگا
از وسط خاطرات ما رد میشه...

#دیوار_نوشت

@takbeyte_nab c🌙

#استوری_اینستاگرام

ما را ز غمت شکایتی نیست
و لیک
خوش آیَدَم
آنکه
بشنوی وایِ دلم...!

#مولانا
@takbeyte_nab c🌙

نوستالژی #بچه_های_کوه_آلپ ♥️
نکته :( بجای عکس زنده نام آذر دانشی عکس زنده نام فهیمه راستکار به اشتباه گذاشته شده 🙏 )

@takbeyte_nab c🌙

c🌙

که می‌آید به سر وقتِ دلِ ما جز پریشانی؟

که می‌پرسد به غیر از سیل ، راه منزل ما را ؟

#صائب_تبریزی

@takbeyte_nab c🌙

حاجت به خون‌بها نبوَد چون تو میکُشی؛

مقتولِ خنجر تو شدن خونبهای ماست !


#خواجوی_کرمانی
@takbeyte_nab c🌙