سرم به نیت یک انفجار شعله کشیده
تمام عمر نخوابیده بمب ساعتی من
دلم شبیه نفس های یک پرنده گرفته
ولی توفکرخودت باش،عشق لعنتی من😔
#حامد_ابراهیم_پور
@shabeghazal🍂🍁
تمام عمر نخوابیده بمب ساعتی من
دلم شبیه نفس های یک پرنده گرفته
ولی توفکرخودت باش،عشق لعنتی من😔
#حامد_ابراهیم_پور
@shabeghazal🍂🍁
به فکر معجزه ای بودم ،
میان حسرت و دلسردی
تو را صدا بزنم، شاید
دلت بگیرد و برگردی...
#حامد_ابراهیم_پور
@Shabeghazal🍂🍁
میان حسرت و دلسردی
تو را صدا بزنم، شاید
دلت بگیرد و برگردی...
#حامد_ابراهیم_پور
@Shabeghazal🍂🍁
تـو رفته ای...باید هـمین امـشب بـسوزانم
این یادها ، این عکس ها ، این آلبوم ها را...!
#حامد_ابراهیم_پور
@shabeghazal🍂🍁
این یادها ، این عکس ها ، این آلبوم ها را...!
#حامد_ابراهیم_پور
@shabeghazal🍂🍁
بمان کنار من امشب، دوباره شعر بخوان تا
برای هر دویمان بعد گریه چای بریزم...
دلم گرفته ازینجا، کمی مراقب من باش
دلم گرفته برای تو، شب بخیر عزیزم...
#حامد_ابراهیم_پور
@shabeghazal🍂🍁
برای هر دویمان بعد گریه چای بریزم...
دلم گرفته ازینجا، کمی مراقب من باش
دلم گرفته برای تو، شب بخیر عزیزم...
#حامد_ابراهیم_پور
@shabeghazal🍂🍁
دلم شبیه ِ نفس های یک پرنده گرفته،
ولی تو فکر ِ خودَت باش،
عشق ِ لعنتی ِ من ... !
#حامد_ابراهیم_پور
@Shabeghazal🍁🍂
ولی تو فکر ِ خودَت باش،
عشق ِ لعنتی ِ من ... !
#حامد_ابراهیم_پور
@Shabeghazal🍁🍂
صدایت می کنم با
پوستینی کهنه بر دوشم
دل اندوهناکی، "سنگِ تیپاخورده"ای دارم....!!!
#حامد_ابراهیم_پور
خدااا جووونم سلاااامممم
سلاااااامممم رفیق قدیمی ،سلاااامممم از مادرم مهربانتر
آخخخخ ک من به فدای بزرگیت و قربون مهربونیت که نه ته داره و نه حد....
دلمون مرد آنقدر ک آرزو کرد و نرسید، آنقدر ک خواست وحسرت شد
آخه من بلاگردون بودنت من که میدونم تونخواهی هیچی نمیشه
جون من امروز رومو زمین ننداز
بیا و بخواه که بشه
میدونی ک دوستت دارم میدونم ک دوستم داری ناامیدم نکن امید من....
سلااااامممم سلااااامممم سلااااامممم
صبحتون بخیر و زندگی نوشتان
🤍
پوستینی کهنه بر دوشم
دل اندوهناکی، "سنگِ تیپاخورده"ای دارم....!!!
#حامد_ابراهیم_پور
خدااا جووونم سلاااامممم
سلاااااامممم رفیق قدیمی ،سلاااامممم از مادرم مهربانتر
آخخخخ ک من به فدای بزرگیت و قربون مهربونیت که نه ته داره و نه حد....
دلمون مرد آنقدر ک آرزو کرد و نرسید، آنقدر ک خواست وحسرت شد
آخه من بلاگردون بودنت من که میدونم تونخواهی هیچی نمیشه
جون من امروز رومو زمین ننداز
بیا و بخواه که بشه
میدونی ک دوستت دارم میدونم ک دوستم داری ناامیدم نکن امید من....
سلااااامممم سلااااامممم سلااااامممم
صبحتون بخیر و زندگی نوشتان
🤍
❤8👍2
نه اینکه عاشقِ این میلههای یخزده باشم
کجا فرار کنم؟ چیدهاند بال و پرم را
هزار خاطرهی تلخ را به گریه سپردم
چگونه پاک کنم خاطراتِ تلخترم را؟
هزار نسل گذشت و سپید بخت نبودیم
همیشه قسمتِ ما عشقِ سالهای وبا بود
به میزبانیِتان قانعم، گلایه نکردم
اگرچه شهرِ شما گورِ دستهجمعیِ ما بود
به پشتگرمیِ کبریتها به جنگ رسیدیم
اگرچه کوهِ یخی روی نقشه آب نمیشد
زمینِ سوخته پاداش سختجانیِمان بود
اگر که بر سرِمان آسمان خراب نمیشد
گرسنه منتظر معجزاتِ تازه نشستیم
نمازِ نیمهشب از ترسِ قتلعام شدن بود
دوباره وعدهی آتشفشان و زلزله میداد
جهانِ خسته در اندیشهی تمام شدن بود
تو از کدام مسیر آمدی پرندهی خونی؟
تو در کدام زمین ریشه داشتی گلِ چیده؟
تو شاخ و برگِ خزان دیدهی کدام درختی؟
تو کیستی زنِ بیسرگذشتِ رنگپریده؟
تو را کنار کپرهای نیمهسوخته دیدم
پرندهها خبرت را به دوردست رساندند
تو از تمامی دنیا عزیزتر شدی اما
برادرانت در چاه نفت زنده نماندند...
زمانه خواست که بیآرزو و کال بیفتیم
هراسِ هر شبمان در بهار چیده شدن بود
به جای گرمیِ آغوش، تازیانه چشیدیم
به جای بوسه سرانجامِمان گزیده شدن بود
دوباره منتظرِ پاسخِ کدام دعایی
از آسمان -که به ما فرصتی جدید نداده-
کدام سُفره درین خانهها گرسنه نمانده؟
کدام خانه درین سرزمین شهید نداده؟
برو مسافرِ غمگین من... سفر به سلامت
روانهاند دعاهای خیر پشت سرِ تو
چگونه از تو و آن چشمهای خیس نترسم؟
زیادتر شده زیباییِ زیادترِ تو!
بگو به یاد بیارند قد کشیدنِ ما را
به سقف مشت بزن، تارِ عنکبوت بیفتد
به آسمانِ ترکخورده اعتماد ندارم
مگر که سنگ شود، روی قوم لوط بیفتد...
#حامد_ابراهیم_پور
کجا فرار کنم؟ چیدهاند بال و پرم را
هزار خاطرهی تلخ را به گریه سپردم
چگونه پاک کنم خاطراتِ تلخترم را؟
هزار نسل گذشت و سپید بخت نبودیم
همیشه قسمتِ ما عشقِ سالهای وبا بود
به میزبانیِتان قانعم، گلایه نکردم
اگرچه شهرِ شما گورِ دستهجمعیِ ما بود
به پشتگرمیِ کبریتها به جنگ رسیدیم
اگرچه کوهِ یخی روی نقشه آب نمیشد
زمینِ سوخته پاداش سختجانیِمان بود
اگر که بر سرِمان آسمان خراب نمیشد
گرسنه منتظر معجزاتِ تازه نشستیم
نمازِ نیمهشب از ترسِ قتلعام شدن بود
دوباره وعدهی آتشفشان و زلزله میداد
جهانِ خسته در اندیشهی تمام شدن بود
تو از کدام مسیر آمدی پرندهی خونی؟
تو در کدام زمین ریشه داشتی گلِ چیده؟
تو شاخ و برگِ خزان دیدهی کدام درختی؟
تو کیستی زنِ بیسرگذشتِ رنگپریده؟
تو را کنار کپرهای نیمهسوخته دیدم
پرندهها خبرت را به دوردست رساندند
تو از تمامی دنیا عزیزتر شدی اما
برادرانت در چاه نفت زنده نماندند...
زمانه خواست که بیآرزو و کال بیفتیم
هراسِ هر شبمان در بهار چیده شدن بود
به جای گرمیِ آغوش، تازیانه چشیدیم
به جای بوسه سرانجامِمان گزیده شدن بود
دوباره منتظرِ پاسخِ کدام دعایی
از آسمان -که به ما فرصتی جدید نداده-
کدام سُفره درین خانهها گرسنه نمانده؟
کدام خانه درین سرزمین شهید نداده؟
برو مسافرِ غمگین من... سفر به سلامت
روانهاند دعاهای خیر پشت سرِ تو
چگونه از تو و آن چشمهای خیس نترسم؟
زیادتر شده زیباییِ زیادترِ تو!
بگو به یاد بیارند قد کشیدنِ ما را
به سقف مشت بزن، تارِ عنکبوت بیفتد
به آسمانِ ترکخورده اعتماد ندارم
مگر که سنگ شود، روی قوم لوط بیفتد...
#حامد_ابراهیم_پور
👍6👏2❤1😭1