✨در این مدل پست ها چند کلمه ی مشابهی که اکثرا با هم اشتباه گرفته میشن رو مقایسه می کنیم و تفاوتشون رو یاد میگیریم...👆
🌿Inhibit : /ɪnˈhɪbɪt/
🌿Inhabit : /ɪnˈhæbɪt/
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
🌿Inhibit : /ɪnˈhɪbɪt/
🌿Inhabit : /ɪnˈhæbɪt/
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#فعل
❇️ Take time⏳
✨در زبان انگلیسی وقتی می خواهیم بگوئیم برای انجام کاری یا برای موفق شدن در چیزی به چه مقدار زمان نیاز داریم از فعل take استفاده می کنیم.
✅ Organizing a successful party takes a lot of time
سازمان دهی یک مهمانی موفق خیلی زمان می برد.🌸
✅ It took a few minutes for his eyes to adjust to the dark.
چند دقیقه طول کشید تا چشمانش به تاریکی عادت کرد.🌸
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#فعل
❇️ Take time⏳
✨در زبان انگلیسی وقتی می خواهیم بگوئیم برای انجام کاری یا برای موفق شدن در چیزی به چه مقدار زمان نیاز داریم از فعل take استفاده می کنیم.
✅ Organizing a successful party takes a lot of time
سازمان دهی یک مهمانی موفق خیلی زمان می برد.🌸
✅ It took a few minutes for his eyes to adjust to the dark.
چند دقیقه طول کشید تا چشمانش به تاریکی عادت کرد.🌸
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
🤔 I was "weighing" my options "up".
داشتم گزینه هامو"سبک سنگین میکردم"
Should I retire or keep working?
بازنشسته بشم یا به کار کردن ادامه بدم؟
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
داشتم گزینه هامو"سبک سنگین میکردم"
Should I retire or keep working?
بازنشسته بشم یا به کار کردن ادامه بدم؟
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
✨👌افعال_دو_قسمتی
🌹 Mark up
🍀 افزایش قیمت داشتن
ماشین های خارجی اغلب تا 40%در بازارهای بریتانیا افزایش قیمت پیدا کردند.
#verb
#فعل_امروز
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
🌹 Mark up
🍀 افزایش قیمت داشتن
ماشین های خارجی اغلب تا 40%در بازارهای بریتانیا افزایش قیمت پیدا کردند.
#verb
#فعل_امروز
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#فعل
شما تا به حال ممکنه free رو به معنای آزاد و یا رایگان دیده باشید و بدونید😊
اما وقتی که به صورت feel free به کار بره معنی های زیر رو میده: 🤔
احساس آزادی کردن؛ اختیار داشتن؛ رودربایستی نداشتن؛ انجام تمایل و خواسته خود؛ راحت بودن
که در نهایت برای ابراز ادب و تعارف استفاده میشه
مثال:
✨Please feel free to stay for dinner
لطفن اگر دوست داری برای شام بمون/ آزادی که شب بمونی/ اختیار داری که شب بمونی
✨If you see something you want in the refrigerator, please feel free
اگه تو یخچال چیزی که میخوای رو دیدی؛ لطفا راحت باش/ اختیار داری که برداری
✨If you want to use my computer for your report, feel free
اگر میخوای از کامپیوتر من برای گزارشت استفاده کنی؛ راحت باش
✨Please feel free to pour yourself some more coffee
لطفا برای ریختن کمی قهوه برای خودت راحت باش
✨Feel free to help yourself to coffee
بفرمایید، بدون رودربایستی قهوه میل کنید.
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
شما تا به حال ممکنه free رو به معنای آزاد و یا رایگان دیده باشید و بدونید😊
اما وقتی که به صورت feel free به کار بره معنی های زیر رو میده: 🤔
احساس آزادی کردن؛ اختیار داشتن؛ رودربایستی نداشتن؛ انجام تمایل و خواسته خود؛ راحت بودن
که در نهایت برای ابراز ادب و تعارف استفاده میشه
مثال:
✨Please feel free to stay for dinner
لطفن اگر دوست داری برای شام بمون/ آزادی که شب بمونی/ اختیار داری که شب بمونی
✨If you see something you want in the refrigerator, please feel free
اگه تو یخچال چیزی که میخوای رو دیدی؛ لطفا راحت باش/ اختیار داری که برداری
✨If you want to use my computer for your report, feel free
اگر میخوای از کامپیوتر من برای گزارشت استفاده کنی؛ راحت باش
✨Please feel free to pour yourself some more coffee
لطفا برای ریختن کمی قهوه برای خودت راحت باش
✨Feel free to help yourself to coffee
بفرمایید، بدون رودربایستی قهوه میل کنید.
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#فعل
تفاوت get married to با get married with🤔
🌟اگر بعد از get married از with استفاده کنید، معنی آن این است که دو ازدواج به طور همزمان انجام شده است.
مثال :
🥀Sara got married with her sister.
سارا و آبجی اش همزمان ازدواج کردند
🥀Tommy got married with Emma.
تامی و اما همزمان ازدواج کردند
🌟به این معنی است که مراسم ازدواج سارا و خواهرش در یک زمان، صورت گرفته است؛
🌻اما اگر بخواهیم بگوییم که سارا با یک مرد چینی ازدواج کرده است، باید از حرف اضافه to استفاده کنیم:
🌸Sara got married to a Chinese man.
سارا با یک مرد چینی ازدواج کرد.
🌸Tommy got married to Emma.
تامی با اما ازدواج کرد
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
تفاوت get married to با get married with🤔
🌟اگر بعد از get married از with استفاده کنید، معنی آن این است که دو ازدواج به طور همزمان انجام شده است.
مثال :
🥀Sara got married with her sister.
سارا و آبجی اش همزمان ازدواج کردند
🥀Tommy got married with Emma.
تامی و اما همزمان ازدواج کردند
🌟به این معنی است که مراسم ازدواج سارا و خواهرش در یک زمان، صورت گرفته است؛
🌻اما اگر بخواهیم بگوییم که سارا با یک مرد چینی ازدواج کرده است، باید از حرف اضافه to استفاده کنیم:
🌸Sara got married to a Chinese man.
سارا با یک مرد چینی ازدواج کرد.
🌸Tommy got married to Emma.
تامی با اما ازدواج کرد
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#فعل
✨I used to + (verb)✨
✨Used to +شکل ساده فعل ✨
برای بیان کارهایی که
در گذشته انجام میشده است
و الان معمولا" دیگر انجام نمیشود.
🌸I used to develop websites.
من (قبلا"/در گذشته) وبسایت راه می انداختم.
🌸I used to jog every day.
من (قبلا"/در گذشته) هر روز پیاده روی سریع میکردم.
🌸I used to paint.
من (قبلا"/در گذشته) نقاشی میکشیدم.
🌸I used to smoke.
من (قبلا"/در گذشته) سیگار میکشیدم.
🌸I used to work from home.
من (قبلا"/در گذشته) از خانه دورکاری میکردم.
🌸I used to live in California.
من (قبلا"/در گذشته) در کالیفرنیا زندگی میکردم.
🌸I used to go to the beach every day.
من (قبلا"/در گذشته) هر روز به ساحل میرفتم.
🌸I used to sing in a choir.
من (قبلا"/در گذشته) در یک گروه کُر آواز میخواندم.
🌸I used to like vegetables.
من (قبلا"/در گذشته) سبزیجات دوست داشتم.
🌸I used to start work at 6 o'clock.
من (قبلا"/در گذشته) ساعت 6 صبح کار را شروع میکردم.
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
✨I used to + (verb)✨
✨Used to +شکل ساده فعل ✨
برای بیان کارهایی که
در گذشته انجام میشده است
و الان معمولا" دیگر انجام نمیشود.
🌸I used to develop websites.
من (قبلا"/در گذشته) وبسایت راه می انداختم.
🌸I used to jog every day.
من (قبلا"/در گذشته) هر روز پیاده روی سریع میکردم.
🌸I used to paint.
من (قبلا"/در گذشته) نقاشی میکشیدم.
🌸I used to smoke.
من (قبلا"/در گذشته) سیگار میکشیدم.
🌸I used to work from home.
من (قبلا"/در گذشته) از خانه دورکاری میکردم.
🌸I used to live in California.
من (قبلا"/در گذشته) در کالیفرنیا زندگی میکردم.
🌸I used to go to the beach every day.
من (قبلا"/در گذشته) هر روز به ساحل میرفتم.
🌸I used to sing in a choir.
من (قبلا"/در گذشته) در یک گروه کُر آواز میخواندم.
🌸I used to like vegetables.
من (قبلا"/در گذشته) سبزیجات دوست داشتم.
🌸I used to start work at 6 o'clock.
من (قبلا"/در گذشته) ساعت 6 صبح کار را شروع میکردم.
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#فعل
فهرست 100 فعل پرکاربرد در انگلیسی👌👌
🌸
1- Accept - پذيرفتن
2-Allow - اجازه دادن
3-Ask - پرسيدن
4-Believe - باور كردن
5-Borrow - قرض گرفتن
6-Break - شكستن
7-Bring - آوردن
8-Buy - خريدن
9-Can/ Be able - توانستن
10-Cancel - منتفي كردن
11-Change - تغيير دادن
12-Clean - تمييز كردن
13-Comb - شانه كردن
14-Complain - شكايت كردن
15-Cough - سرفه كردن
16-Count - شمردن
17-Cut - بريدن
18-Dance - رقصيدن
19-Draw - كشيدن
20-Drink - نوشيدن
21-Drive - رانندگي كردن
22-Eat - خوردن
23-Explain - توضيح دادن
24-Fall - افتادن
25-Fill - پر كردن
26-Find - پيدا كردن
27-Finish - تمام كردن
28-Fit - جا دادن
29-Fix - درست كردن
30-Fly - پرواز كردن
31-Forget - فراموش كردن
32-Give - دادن
33-Go - رفتن
34-Have - داشتن
35-Hear - شنيدن
36-Hurt - زخمي شدن
37-Know - دانستن
38-Learn - يادگرفتن
39-Leave - ترك كردن
40-Listen - گوش كردن
41-Live - زندگي كردن
42-Look - ديدن
43-Lose - گم كردن
44-Make/Do - انجام دادن
45-Need - احتياج داشتن
46-Open - بازكردن
47-Organise - منظم كردن
48-Close/Shut - بستن
49-Pay - پرداختن
50-Play - بازي كردن
51-Put - قرار دادن
52-Rain - باريدن
53-Read - خواندن
54-Reply - پاسخ دادن
55-Run - دويدن
56-Say - گفتن
57-See - ديدن
58-Sell - فروختن
59-Send - فرستادن
60-Sign - امضا كردن
61-Sing - آواز خواندن
62-Sit - نشستن
63-Sleep - خوابيدن
64-Smoke - سيگار كشيدن
65-Speak - صحبت كردن
66-Spell - هجي كردن
67-Spend - خرج کردن
68-Stand - ايستادن
69-Start/Begin - شروع كردن
70-Study - درس خواندن
71-Succeed - موفق شدن
72- Swim - شنا كردن
73-Take - گرفتن
74-Talk - صحبت كردن
75-Teach - ياد دادن
76-Tell - گفتن
77-Think - فكر كردن
78-Translate - ترجمه كردن
79-Travel - سفر كردن
80-Try - امتحان كردن
81-Turn off - خاموش كردن
82-Turn on - روشن كردن
83-Type - تايپ كردن
84-Understand - فهميدن
85-Use - استفاده كردن
86-Wait - صبر كردن
87-Wake up - بيدار شدن
88-Want - خواستن
89-Watch - نگاه كردن
90-Work - كاركردن
91-Worry - نگران شدن
92-Write - نوشتن
93-Waste - هدر رفتن
94-Wonder - تعجب كردن
95-Worship -پرستیدن/عبادت كردن
96-Win - برنده شدن
97-Wear - پوشيدن
98-Wash - شستن
99- Kill - کشتن
100-Welcome - خوش آمد گويي
🌸
دقت داشته باشيد كه ممكن است اين واژه ها معاني ديگري هم داشته باشند!
#verb
#vocabulary
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
فهرست 100 فعل پرکاربرد در انگلیسی👌👌
🌸
1- Accept - پذيرفتن
2-Allow - اجازه دادن
3-Ask - پرسيدن
4-Believe - باور كردن
5-Borrow - قرض گرفتن
6-Break - شكستن
7-Bring - آوردن
8-Buy - خريدن
9-Can/ Be able - توانستن
10-Cancel - منتفي كردن
11-Change - تغيير دادن
12-Clean - تمييز كردن
13-Comb - شانه كردن
14-Complain - شكايت كردن
15-Cough - سرفه كردن
16-Count - شمردن
17-Cut - بريدن
18-Dance - رقصيدن
19-Draw - كشيدن
20-Drink - نوشيدن
21-Drive - رانندگي كردن
22-Eat - خوردن
23-Explain - توضيح دادن
24-Fall - افتادن
25-Fill - پر كردن
26-Find - پيدا كردن
27-Finish - تمام كردن
28-Fit - جا دادن
29-Fix - درست كردن
30-Fly - پرواز كردن
31-Forget - فراموش كردن
32-Give - دادن
33-Go - رفتن
34-Have - داشتن
35-Hear - شنيدن
36-Hurt - زخمي شدن
37-Know - دانستن
38-Learn - يادگرفتن
39-Leave - ترك كردن
40-Listen - گوش كردن
41-Live - زندگي كردن
42-Look - ديدن
43-Lose - گم كردن
44-Make/Do - انجام دادن
45-Need - احتياج داشتن
46-Open - بازكردن
47-Organise - منظم كردن
48-Close/Shut - بستن
49-Pay - پرداختن
50-Play - بازي كردن
51-Put - قرار دادن
52-Rain - باريدن
53-Read - خواندن
54-Reply - پاسخ دادن
55-Run - دويدن
56-Say - گفتن
57-See - ديدن
58-Sell - فروختن
59-Send - فرستادن
60-Sign - امضا كردن
61-Sing - آواز خواندن
62-Sit - نشستن
63-Sleep - خوابيدن
64-Smoke - سيگار كشيدن
65-Speak - صحبت كردن
66-Spell - هجي كردن
67-Spend - خرج کردن
68-Stand - ايستادن
69-Start/Begin - شروع كردن
70-Study - درس خواندن
71-Succeed - موفق شدن
72- Swim - شنا كردن
73-Take - گرفتن
74-Talk - صحبت كردن
75-Teach - ياد دادن
76-Tell - گفتن
77-Think - فكر كردن
78-Translate - ترجمه كردن
79-Travel - سفر كردن
80-Try - امتحان كردن
81-Turn off - خاموش كردن
82-Turn on - روشن كردن
83-Type - تايپ كردن
84-Understand - فهميدن
85-Use - استفاده كردن
86-Wait - صبر كردن
87-Wake up - بيدار شدن
88-Want - خواستن
89-Watch - نگاه كردن
90-Work - كاركردن
91-Worry - نگران شدن
92-Write - نوشتن
93-Waste - هدر رفتن
94-Wonder - تعجب كردن
95-Worship -پرستیدن/عبادت كردن
96-Win - برنده شدن
97-Wear - پوشيدن
98-Wash - شستن
99- Kill - کشتن
100-Welcome - خوش آمد گويي
🌸
دقت داشته باشيد كه ممكن است اين واژه ها معاني ديگري هم داشته باشند!
#verb
#vocabulary
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#اصطلاح
#فعل
استفاده و کاربرد #عبارت مفید و کاربردی:
❗️Cross the line
❇️یعنی:👇
از حد و محدوده ی مشخص و تعیین شده عبور کردن
✅یا تعریف ساده تر: از خط قرمز رد شدن
✨Examples:
🌸This time, you've really crossed the line.
این بار، تو دیگه واقعا" خط قرمز رو رد کرده ایی.
🌸There is a line between joking and being offensive, and Mori crossed that line.
خط قرمزی/ محدوده ایی وجود داره بین شوخی و توهین، و موری اون خط رو رد کرده.
🌸Sara looked at me sadly, and I knew I had crossed the line.
سارا به من با ناراحتی نگاه کرد، و من فهمیدم که خط قرمز رو رد کرده ام.
🌸Speaking that rudely to your teacher definitely crosses the line.
اون طوری بی ادبانه با معلمت حرف زدن قطعا" از حد و حدود گذشتن است.
🌸When you spoke that rudely to your teacher, you definitely crossed the line.
وقتی اون طوری با معلم ات حرف زدی، یعنی بی شک خط قرمز رو رد کرده ایی.
🌸There was no reason to bring our families into it. That's crossing the line.
دلیلی نبود که خانواده ها مون رو وارد این(ماجرا) بکنیم، این عبور از خط قرمزه.
🌸I can tolerate a lot, but they really crossed the line when they broke the window.
من خیلی می تونم تحمل کنم، اما اونها وقتی پنجره رو شکستند دیگه از حد گذشتند.
#idioms
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#فعل
استفاده و کاربرد #عبارت مفید و کاربردی:
❗️Cross the line
❇️یعنی:👇
از حد و محدوده ی مشخص و تعیین شده عبور کردن
✅یا تعریف ساده تر: از خط قرمز رد شدن
✨Examples:
🌸This time, you've really crossed the line.
این بار، تو دیگه واقعا" خط قرمز رو رد کرده ایی.
🌸There is a line between joking and being offensive, and Mori crossed that line.
خط قرمزی/ محدوده ایی وجود داره بین شوخی و توهین، و موری اون خط رو رد کرده.
🌸Sara looked at me sadly, and I knew I had crossed the line.
سارا به من با ناراحتی نگاه کرد، و من فهمیدم که خط قرمز رو رد کرده ام.
🌸Speaking that rudely to your teacher definitely crosses the line.
اون طوری بی ادبانه با معلمت حرف زدن قطعا" از حد و حدود گذشتن است.
🌸When you spoke that rudely to your teacher, you definitely crossed the line.
وقتی اون طوری با معلم ات حرف زدی، یعنی بی شک خط قرمز رو رد کرده ایی.
🌸There was no reason to bring our families into it. That's crossing the line.
دلیلی نبود که خانواده ها مون رو وارد این(ماجرا) بکنیم، این عبور از خط قرمزه.
🌸I can tolerate a lot, but they really crossed the line when they broke the window.
من خیلی می تونم تحمل کنم، اما اونها وقتی پنجره رو شکستند دیگه از حد گذشتند.
#idioms
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
Forwarded from کالج زبان "راشد" IELTS
#فعل
فهرست 100 فعل پرکاربرد در انگلیسی👌👌
🌸
1- Accept - پذيرفتن
2-Allow - اجازه دادن
3-Ask - پرسيدن
4-Believe - باور كردن
5-Borrow - قرض گرفتن
6-Break - شكستن
7-Bring - آوردن
8-Buy - خريدن
9-Can/ Be able - توانستن
10-Cancel - منتفي كردن
11-Change - تغيير دادن
12-Clean - تمييز كردن
13-Comb - شانه كردن
14-Complain - شكايت كردن
15-Cough - سرفه كردن
16-Count - شمردن
17-Cut - بريدن
18-Dance - رقصيدن
19-Draw - كشيدن
20-Drink - نوشيدن
21-Drive - رانندگي كردن
22-Eat - خوردن
23-Explain - توضيح دادن
24-Fall - افتادن
25-Fill - پر كردن
26-Find - پيدا كردن
27-Finish - تمام كردن
28-Fit - جا دادن
29-Fix - درست كردن
30-Fly - پرواز كردن
31-Forget - فراموش كردن
32-Give - دادن
33-Go - رفتن
34-Have - داشتن
35-Hear - شنيدن
36-Hurt - زخمي شدن
37-Know - دانستن
38-Learn - يادگرفتن
39-Leave - ترك كردن
40-Listen - گوش كردن
41-Live - زندگي كردن
42-Look - ديدن
43-Lose - گم كردن
44-Make/Do - انجام دادن
45-Need - احتياج داشتن
46-Open - بازكردن
47-Organise - منظم كردن
48-Close/Shut - بستن
49-Pay - پرداختن
50-Play - بازي كردن
51-Put - قرار دادن
52-Rain - باريدن
53-Read - خواندن
54-Reply - پاسخ دادن
55-Run - دويدن
56-Say - گفتن
57-See - ديدن
58-Sell - فروختن
59-Send - فرستادن
60-Sign - امضا كردن
61-Sing - آواز خواندن
62-Sit - نشستن
63-Sleep - خوابيدن
64-Smoke - سيگار كشيدن
65-Speak - صحبت كردن
66-Spell - هجي كردن
67-Spend - خرج کردن
68-Stand - ايستادن
69-Start/Begin - شروع كردن
70-Study - درس خواندن
71-Succeed - موفق شدن
72- Swim - شنا كردن
73-Take - گرفتن
74-Talk - صحبت كردن
75-Teach - ياد دادن
76-Tell - گفتن
77-Think - فكر كردن
78-Translate - ترجمه كردن
79-Travel - سفر كردن
80-Try - امتحان كردن
81-Turn off - خاموش كردن
82-Turn on - روشن كردن
83-Type - تايپ كردن
84-Understand - فهميدن
85-Use - استفاده كردن
86-Wait - صبر كردن
87-Wake up - بيدار شدن
88-Want - خواستن
89-Watch - نگاه كردن
90-Work - كاركردن
91-Worry - نگران شدن
92-Write - نوشتن
93-Waste - هدر رفتن
94-Wonder - تعجب كردن
95-Worship -پرستیدن/عبادت كردن
96-Win - برنده شدن
97-Wear - پوشيدن
98-Wash - شستن
99- Kill - کشتن
100-Welcome - خوش آمد گويي
🌸
دقت داشته باشيد كه ممكن است اين واژه ها معاني ديگري هم داشته باشند!
#verb
#vocabulary
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
فهرست 100 فعل پرکاربرد در انگلیسی👌👌
🌸
1- Accept - پذيرفتن
2-Allow - اجازه دادن
3-Ask - پرسيدن
4-Believe - باور كردن
5-Borrow - قرض گرفتن
6-Break - شكستن
7-Bring - آوردن
8-Buy - خريدن
9-Can/ Be able - توانستن
10-Cancel - منتفي كردن
11-Change - تغيير دادن
12-Clean - تمييز كردن
13-Comb - شانه كردن
14-Complain - شكايت كردن
15-Cough - سرفه كردن
16-Count - شمردن
17-Cut - بريدن
18-Dance - رقصيدن
19-Draw - كشيدن
20-Drink - نوشيدن
21-Drive - رانندگي كردن
22-Eat - خوردن
23-Explain - توضيح دادن
24-Fall - افتادن
25-Fill - پر كردن
26-Find - پيدا كردن
27-Finish - تمام كردن
28-Fit - جا دادن
29-Fix - درست كردن
30-Fly - پرواز كردن
31-Forget - فراموش كردن
32-Give - دادن
33-Go - رفتن
34-Have - داشتن
35-Hear - شنيدن
36-Hurt - زخمي شدن
37-Know - دانستن
38-Learn - يادگرفتن
39-Leave - ترك كردن
40-Listen - گوش كردن
41-Live - زندگي كردن
42-Look - ديدن
43-Lose - گم كردن
44-Make/Do - انجام دادن
45-Need - احتياج داشتن
46-Open - بازكردن
47-Organise - منظم كردن
48-Close/Shut - بستن
49-Pay - پرداختن
50-Play - بازي كردن
51-Put - قرار دادن
52-Rain - باريدن
53-Read - خواندن
54-Reply - پاسخ دادن
55-Run - دويدن
56-Say - گفتن
57-See - ديدن
58-Sell - فروختن
59-Send - فرستادن
60-Sign - امضا كردن
61-Sing - آواز خواندن
62-Sit - نشستن
63-Sleep - خوابيدن
64-Smoke - سيگار كشيدن
65-Speak - صحبت كردن
66-Spell - هجي كردن
67-Spend - خرج کردن
68-Stand - ايستادن
69-Start/Begin - شروع كردن
70-Study - درس خواندن
71-Succeed - موفق شدن
72- Swim - شنا كردن
73-Take - گرفتن
74-Talk - صحبت كردن
75-Teach - ياد دادن
76-Tell - گفتن
77-Think - فكر كردن
78-Translate - ترجمه كردن
79-Travel - سفر كردن
80-Try - امتحان كردن
81-Turn off - خاموش كردن
82-Turn on - روشن كردن
83-Type - تايپ كردن
84-Understand - فهميدن
85-Use - استفاده كردن
86-Wait - صبر كردن
87-Wake up - بيدار شدن
88-Want - خواستن
89-Watch - نگاه كردن
90-Work - كاركردن
91-Worry - نگران شدن
92-Write - نوشتن
93-Waste - هدر رفتن
94-Wonder - تعجب كردن
95-Worship -پرستیدن/عبادت كردن
96-Win - برنده شدن
97-Wear - پوشيدن
98-Wash - شستن
99- Kill - کشتن
100-Welcome - خوش آمد گويي
🌸
دقت داشته باشيد كه ممكن است اين واژه ها معاني ديگري هم داشته باشند!
#verb
#vocabulary
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
Verbs connected with human body
#افعال مرتبط با بدن انسان 👫
♥️Verbs connected with the mouth and breathing👄😮
افعال مرتبط با دهان و تنفس
Breathe (v) نفس كشيدن
Breath (n) نفس
Yawn خميازه كشيدن
Cough سرفه كردن
Sneeze عطسه كردن
Sigh آه كشيدن
Snore خروپف كردن
Hiccup سكسكه كردن
♥️Verbs connected with eating and digestion😋🥥🥝🍅
افعال مرتبط با خوردن و گوارش
Burp ! آروغ زدن
Chew جويدن
Rumble/ growl
قار و قور کردن/صدای شکم
Swallow بلعيدن
Suck مكيدن
Lick ليسيدن
Bite گاز گرفتن
♥️ Verbs connected with the mouth and human sound 🗣👄
افعال مرتبط با دهان و صدای انسان
Whisper
زمزمه کردن (صدای آرام)
Mumble
من و مِن کردن(ناواضح حرف زدن)
Mutter
زیر لب و آرام سخن گفتن (عموما از روی ناراحتی)
Growl
غر غر کردن
Exclaim
ناگهانی و با صدای بلند چیزی گفتن
Blurt out
بدون فکر و ناگهانی حرف زدن ، بخصوص گفتن چیزی خجالت آور و یا یک راز
Stammer / Stutter
با "لکنت" و وقفه صحبت کردن
(وقتی کسی مشکل تلفظی دارد و یا از هیجان زدگی یا مضطرب بودن نمیتواند خوب صحبت کند )
♥️Verbs connected with eyes and face👱♀👱♂
افعال مرتبط با چشم ها و صورت
1. Blink پلك زدن
2. Wink چشمك زدن
3. Frown اخم كردن
4. Grin لبخندِ گشاده
5. Blush بر اثر خجالت سرخ شدن
5. Weep گریه کردن
to "cry"
6. Smirk پوزخند زدن/پوزخند
♥️Verbs connected with whole body👬👭
افعال مرتبط با کل بدن
1. Sweat/ Perspire عرق كردن
2. Tremble
لرزيدن ( بر اثر اضطراب و ترس)
3. Shiver ( لرزيدن (بر اثر سرما
4. Shake لرزيدن
#verb
#grammar
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#افعال مرتبط با بدن انسان 👫
♥️Verbs connected with the mouth and breathing👄😮
افعال مرتبط با دهان و تنفس
Breathe (v) نفس كشيدن
Breath (n) نفس
Yawn خميازه كشيدن
Cough سرفه كردن
Sneeze عطسه كردن
Sigh آه كشيدن
Snore خروپف كردن
Hiccup سكسكه كردن
♥️Verbs connected with eating and digestion😋🥥🥝🍅
افعال مرتبط با خوردن و گوارش
Burp ! آروغ زدن
Chew جويدن
Rumble/ growl
قار و قور کردن/صدای شکم
Swallow بلعيدن
Suck مكيدن
Lick ليسيدن
Bite گاز گرفتن
♥️ Verbs connected with the mouth and human sound 🗣👄
افعال مرتبط با دهان و صدای انسان
Whisper
زمزمه کردن (صدای آرام)
Mumble
من و مِن کردن(ناواضح حرف زدن)
Mutter
زیر لب و آرام سخن گفتن (عموما از روی ناراحتی)
Growl
غر غر کردن
Exclaim
ناگهانی و با صدای بلند چیزی گفتن
Blurt out
بدون فکر و ناگهانی حرف زدن ، بخصوص گفتن چیزی خجالت آور و یا یک راز
Stammer / Stutter
با "لکنت" و وقفه صحبت کردن
(وقتی کسی مشکل تلفظی دارد و یا از هیجان زدگی یا مضطرب بودن نمیتواند خوب صحبت کند )
♥️Verbs connected with eyes and face👱♀👱♂
افعال مرتبط با چشم ها و صورت
1. Blink پلك زدن
2. Wink چشمك زدن
3. Frown اخم كردن
4. Grin لبخندِ گشاده
5. Blush بر اثر خجالت سرخ شدن
5. Weep گریه کردن
to "cry"
6. Smirk پوزخند زدن/پوزخند
♥️Verbs connected with whole body👬👭
افعال مرتبط با کل بدن
1. Sweat/ Perspire عرق كردن
2. Tremble
لرزيدن ( بر اثر اضطراب و ترس)
3. Shiver ( لرزيدن (بر اثر سرما
4. Shake لرزيدن
#verb
#grammar
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#فعل
فعلهايی که با Make ساخته ميشوند.
✨✨✨✨✨
make a decision
تصمیم گرفتن
مثال:
Hey Johny, Make your decision.
هي جاني، تصميم ات رو بگير.
I haven't made a decision about where to go on holiday.
تصميمم را نگرفته ام كه در تعطيلات به كجا بروم.
✨✨✨✨✨
make a suggestion
پیشنهاد دادن
مثال:
different ways to make a suggestion
راههاي مختلف پيشنهاد دادن
.
There are a few ways for you to make a suggestion
راههاي كمي براي تو وجود داره كه پيشنهاد بدي
✨✨✨✨✨✨
make a prediction
پیش بینی کردن
مثال:
He was unwilling to make a prediction for the coming year
او مايل نبود كه براي سال آينده پيش بيني ايي بكنه
✨✨✨✨✨
make an excuse
عذر خواستن/ دليلي براي اشتباه آوردن
مثال:
I had to make an excuse for my husband
من مجبور شدم از همسرم عذر بخواهم
✨✨✨✨✨
make a war
جنگ راه انداختن کردن/ جنگ كردن
مثال:
Stop it and don't make a war
تمامش كن و جنگ راه نيانداز
✨✨✨✨✨
make a peace
صلح کردن
مثال:
Now it is time to make a peace
حالا وقتشه كه صلح كنيم
💎💎💎💎💎
make a speech
سخنرانی کردن
💎💎💎💎💎
make fun of
تمسخر کردن
مثال:
You idiot, Don't make fun of your little brother
تو احمق، برادر كوچيكه ات رو مسخره نكن
💎💎💎💎💎
make progress
پیشرفت کردن
مثال:
This is how people make progress in their jobs.
اينطوري مردم در كارشان پيشرفت ميكنند
💎💎💎💎💎
make friends
دوست شدن
مثال:
We tend to make friends with people
ما مايليم كه با مردم دوست بشيم
💎💎💎💎💎
make a noise
سر و صدا کردن
مثال:
For God's sake turn off that radio and don't make noises
محض رضاي خدا/تو رو خدا اون راديو رو خاموش كن و صدا توليد نكن/ سر و صدا نكن
➿➿➿➿➿
make trouble
درد سر درست کردن
مثال:
Hey Carol, Your friend is a real trouble maker
هي كارول، دوستت يه دردسر ساز واقعيه
➿➿➿➿➿
make difference
تفاوت ایجاد کردن
➿➿➿➿➿
make money
پول در آوردن
➿➿➿➿➿
make the bed
مرتب کردن تخت.
#verb
#grammar
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
دوستان عزیز، از #سایت_راشد هم بازدید کنید:
www.rashed.ir
فعلهايی که با Make ساخته ميشوند.
✨✨✨✨✨
make a decision
تصمیم گرفتن
مثال:
Hey Johny, Make your decision.
هي جاني، تصميم ات رو بگير.
I haven't made a decision about where to go on holiday.
تصميمم را نگرفته ام كه در تعطيلات به كجا بروم.
✨✨✨✨✨
make a suggestion
پیشنهاد دادن
مثال:
different ways to make a suggestion
راههاي مختلف پيشنهاد دادن
.
There are a few ways for you to make a suggestion
راههاي كمي براي تو وجود داره كه پيشنهاد بدي
✨✨✨✨✨✨
make a prediction
پیش بینی کردن
مثال:
He was unwilling to make a prediction for the coming year
او مايل نبود كه براي سال آينده پيش بيني ايي بكنه
✨✨✨✨✨
make an excuse
عذر خواستن/ دليلي براي اشتباه آوردن
مثال:
I had to make an excuse for my husband
من مجبور شدم از همسرم عذر بخواهم
✨✨✨✨✨
make a war
جنگ راه انداختن کردن/ جنگ كردن
مثال:
Stop it and don't make a war
تمامش كن و جنگ راه نيانداز
✨✨✨✨✨
make a peace
صلح کردن
مثال:
Now it is time to make a peace
حالا وقتشه كه صلح كنيم
💎💎💎💎💎
make a speech
سخنرانی کردن
💎💎💎💎💎
make fun of
تمسخر کردن
مثال:
You idiot, Don't make fun of your little brother
تو احمق، برادر كوچيكه ات رو مسخره نكن
💎💎💎💎💎
make progress
پیشرفت کردن
مثال:
This is how people make progress in their jobs.
اينطوري مردم در كارشان پيشرفت ميكنند
💎💎💎💎💎
make friends
دوست شدن
مثال:
We tend to make friends with people
ما مايليم كه با مردم دوست بشيم
💎💎💎💎💎
make a noise
سر و صدا کردن
مثال:
For God's sake turn off that radio and don't make noises
محض رضاي خدا/تو رو خدا اون راديو رو خاموش كن و صدا توليد نكن/ سر و صدا نكن
➿➿➿➿➿
make trouble
درد سر درست کردن
مثال:
Hey Carol, Your friend is a real trouble maker
هي كارول، دوستت يه دردسر ساز واقعيه
➿➿➿➿➿
make difference
تفاوت ایجاد کردن
➿➿➿➿➿
make money
پول در آوردن
➿➿➿➿➿
make the bed
مرتب کردن تخت.
#verb
#grammar
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
دوستان عزیز، از #سایت_راشد هم بازدید کنید:
www.rashed.ir
#فعل
انواع قطع کردن در انگلیسی
💎You can turn off the water
🔪شما ميتونيد آب رو قطع کنيد
💎Yeah, he cut off the water in the place
🔪آره ، او آب اينجا را قطع کرده
💎I'm gonna hang up, OK
🔪من دارم (گوشی را)قطع ميکنم، باشه (گوشي را گذاشتن؛ قطع كردن)
💎His right hand has been amputated above the wrist
🔪دست راستش از بالاي مچ قطع شده است
💎I'm not finished. Don't chop me off!
🔪من (حرفم را) تمام نکرده ام، لطفا" صحبت مرا قطع نکنید
💎His helmet was somehow designed to block my telepathy
🔪كلاه ايمني اش؛ طوري طراحي شده كه تله پاتي منو قطع كنه
💎Cut the yellow wire
🔪سيم زرد را قطع كن
💎You know, raise your hands if you want to cut off his legs
🔪ميدونيد ، اگر با قطع کردن پاهاش موافقين دستتون رو بياريد بالا
💎She cut them down like wheat
🔪او آنها را مثل گندم قطع كرد
💎Either I tell you all I dare, or its over
🔪يا تا آنجا که جرات داشته باشم توضيح ميدهم يا صحبتم را قطع ميکنم
💎Sections of stem or of thicker branches of a felled tree after trimming and crosscutting
🔪قسمتهای ساقه و شاخههای ضخیمتر یک درخت قطع شده پس از قطع زائدهها و برش عرضی
💎Then the line went dead. I opened it
🔪بعد وقتي تلفن قطع شد من بازش کردم
💎Listen, why would you disconnect the landline
🔪گوش کن ، چرا تلفن (ثابتو) قطع کردی
💎Then the rain, it stops
🔪سپس، باران قطع شد
💎But its way too early to have anything conclusive
🔪اما هنوز خيلي زوده كه بطور قطع اعلام كنيم
💎The connection to the account was broken
🔪ارتباط با حساب قطع شده بود
💎Shall have their eyes spun out and their tongues cut from their mouths
🔪بايد چشمهايشان بيرون بيايند و زبانشان از دهانشان قطع شود
💎If you cut habitual practices as you'd cut off a radish...
🔪اگر شما کارهایی که عادت شده را قطع کنید همانطور که یک تربچه را قطع میکنید...
💎Oh, we broke up
اوه ، ما قطع رابطه كرديم😮
دقت داشته باشید: 👈(کات کردن: به عنوان قطع رابطه در انگلیسی، اصلا" نداریم )
بکاربردن چنین عبارتی دقیقا" اشتباه است. عبارت درست اش Break up است، برای خاتمه به یک رابطه عاشقانه است.
#grammar
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
انواع قطع کردن در انگلیسی
💎You can turn off the water
🔪شما ميتونيد آب رو قطع کنيد
💎Yeah, he cut off the water in the place
🔪آره ، او آب اينجا را قطع کرده
💎I'm gonna hang up, OK
🔪من دارم (گوشی را)قطع ميکنم، باشه (گوشي را گذاشتن؛ قطع كردن)
💎His right hand has been amputated above the wrist
🔪دست راستش از بالاي مچ قطع شده است
💎I'm not finished. Don't chop me off!
🔪من (حرفم را) تمام نکرده ام، لطفا" صحبت مرا قطع نکنید
💎His helmet was somehow designed to block my telepathy
🔪كلاه ايمني اش؛ طوري طراحي شده كه تله پاتي منو قطع كنه
💎Cut the yellow wire
🔪سيم زرد را قطع كن
💎You know, raise your hands if you want to cut off his legs
🔪ميدونيد ، اگر با قطع کردن پاهاش موافقين دستتون رو بياريد بالا
💎She cut them down like wheat
🔪او آنها را مثل گندم قطع كرد
💎Either I tell you all I dare, or its over
🔪يا تا آنجا که جرات داشته باشم توضيح ميدهم يا صحبتم را قطع ميکنم
💎Sections of stem or of thicker branches of a felled tree after trimming and crosscutting
🔪قسمتهای ساقه و شاخههای ضخیمتر یک درخت قطع شده پس از قطع زائدهها و برش عرضی
💎Then the line went dead. I opened it
🔪بعد وقتي تلفن قطع شد من بازش کردم
💎Listen, why would you disconnect the landline
🔪گوش کن ، چرا تلفن (ثابتو) قطع کردی
💎Then the rain, it stops
🔪سپس، باران قطع شد
💎But its way too early to have anything conclusive
🔪اما هنوز خيلي زوده كه بطور قطع اعلام كنيم
💎The connection to the account was broken
🔪ارتباط با حساب قطع شده بود
💎Shall have their eyes spun out and their tongues cut from their mouths
🔪بايد چشمهايشان بيرون بيايند و زبانشان از دهانشان قطع شود
💎If you cut habitual practices as you'd cut off a radish...
🔪اگر شما کارهایی که عادت شده را قطع کنید همانطور که یک تربچه را قطع میکنید...
💎Oh, we broke up
اوه ، ما قطع رابطه كرديم😮
دقت داشته باشید: 👈(کات کردن: به عنوان قطع رابطه در انگلیسی، اصلا" نداریم )
بکاربردن چنین عبارتی دقیقا" اشتباه است. عبارت درست اش Break up است، برای خاتمه به یک رابطه عاشقانه است.
#grammar
#verb
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
Forwarded from کالج زبان "راشد" IELTS
#گرامر
یه پست نسبتا طولانی اما کاربردی و عالی!👍♥️
🌿 توضیح واژه ی "Bet"
خب ... اول اینکه این کلمه هم یک فعل(verb) هست و هم یه اسم(noun) .
🌸 واژه"Gamble"
یه هم خانواده(Synonym) خوب برای Bet هست .
✨در حالت فعلی به معنی "شرط بندی کردن"
🌸to risk money on a race or an event by trying to predict the result🌸
مثال:
🌞 You have to be over 16 to bet.
🌞Do you wanna bet ?
🌸Bet on sth🌸
مثال:
🌞 She bet all her money on a horse that came last.
🌸Bet against sth🌸
مثال:
I wouldn’t bet against him this 🌞year .
⭐️در حالت اسمی به معنی "شرط بندی"
🦋A £50 bet .
🌼bet on🌼
🦋A few of us had a bet on who’d get married first.
🌼place/put/lay a bet🌼
🦋We placed bets on three horses.
🌼win/lose a bet🌼
🦋If he scores now, I'll win my bet!
در پست های بعدی اصطلاحات مفید با bet رو هم میذاریم.
#verb
#grammar
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
یه پست نسبتا طولانی اما کاربردی و عالی!👍♥️
🌿 توضیح واژه ی "Bet"
خب ... اول اینکه این کلمه هم یک فعل(verb) هست و هم یه اسم(noun) .
🌸 واژه"Gamble"
یه هم خانواده(Synonym) خوب برای Bet هست .
✨در حالت فعلی به معنی "شرط بندی کردن"
🌸to risk money on a race or an event by trying to predict the result🌸
مثال:
🌞 You have to be over 16 to bet.
🌞Do you wanna bet ?
🌸Bet on sth🌸
مثال:
🌞 She bet all her money on a horse that came last.
🌸Bet against sth🌸
مثال:
I wouldn’t bet against him this 🌞year .
⭐️در حالت اسمی به معنی "شرط بندی"
🦋A £50 bet .
🌼bet on🌼
🦋A few of us had a bet on who’d get married first.
🌼place/put/lay a bet🌼
🦋We placed bets on three horses.
🌼win/lose a bet🌼
🦋If he scores now, I'll win my bet!
در پست های بعدی اصطلاحات مفید با bet رو هم میذاریم.
#verb
#grammar
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#فعل
Make up mind/ Make mind up
تصمیم گرفتن
البته :
Make a decision
یعنی تصمیم گرفتن
اما وقتی بخواهید قشنگ تر و اصطلاحی تر صحبت کنید
از اصطلاح:
🧠Make up mind/ Make mind up
می توانید استفاده کنید.
🌸examples:
I don't have all day. Make up your mind
من کل روز رو وقت ندارم هاااااا، تصمیمِت رو بگیر.
Bob: Make your mind up. We have to catch the plane.
Mary: I'm not sure I want to go.
تصمیم ات رو بگیر باید به پرواز برسیم
مطمئن نیستم که بخواهم بیایم
I wish he’d hurry up and make his mind up.
ای کاش عجله کنه و سریع تصمیمش رو بگیره
He couldn’t make up his mind about what to do with the money.
او نتوانست تصمیم بگیرد که با پول چکار کند
No more argument. My mind is made up.
دیگه بحث لازم نیست، من تصمیمم را گرفته ام
I could never really make my mind up about him.
من هرگز نتوانستم در مورد او تصمیم بگیرم
You’re old enough to make your own mind up about smoking.
سن ات به اندازه ایی ست که میتوانی در مورد سیگار کشیدن تصمیم بگیری
Change mind
تصمیم عوض کردن/ نظر عوض کردن
💐examples:
Tom: I thought you were going to Tehran today
Bill: I changed my mind, I'm leaving tomorrow.
فکر کردم امروز رفته ایی تهران
نظرم/ تصمیمم عوض شد، فردا میروم
Mary: I thought that this room was going to be done in red. Sue: I changed my mind.
فکر کردم این اتاق قراره قرمز رنگ بشه
نظرم عوض شد
Her father tried to get her to change her mind.
پدرش سعی کرد که کاری کند که تصمیمش عوض شود
If you change your mind about the job, just give me a call.
اگر نظرت راجع به شغل عوض شد، به من یه زنگ بزن
Make up
فعل بالا فعل عبارتی(دو بخشی) ست به معنی آراستن، آرایش کردن و ..
#verb
#phrase
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
Make up mind/ Make mind up
تصمیم گرفتن
البته :
Make a decision
یعنی تصمیم گرفتن
اما وقتی بخواهید قشنگ تر و اصطلاحی تر صحبت کنید
از اصطلاح:
🧠Make up mind/ Make mind up
می توانید استفاده کنید.
🌸examples:
I don't have all day. Make up your mind
من کل روز رو وقت ندارم هاااااا، تصمیمِت رو بگیر.
Bob: Make your mind up. We have to catch the plane.
Mary: I'm not sure I want to go.
تصمیم ات رو بگیر باید به پرواز برسیم
مطمئن نیستم که بخواهم بیایم
I wish he’d hurry up and make his mind up.
ای کاش عجله کنه و سریع تصمیمش رو بگیره
He couldn’t make up his mind about what to do with the money.
او نتوانست تصمیم بگیرد که با پول چکار کند
No more argument. My mind is made up.
دیگه بحث لازم نیست، من تصمیمم را گرفته ام
I could never really make my mind up about him.
من هرگز نتوانستم در مورد او تصمیم بگیرم
You’re old enough to make your own mind up about smoking.
سن ات به اندازه ایی ست که میتوانی در مورد سیگار کشیدن تصمیم بگیری
Change mind
تصمیم عوض کردن/ نظر عوض کردن
💐examples:
Tom: I thought you were going to Tehran today
Bill: I changed my mind, I'm leaving tomorrow.
فکر کردم امروز رفته ایی تهران
نظرم/ تصمیمم عوض شد، فردا میروم
Mary: I thought that this room was going to be done in red. Sue: I changed my mind.
فکر کردم این اتاق قراره قرمز رنگ بشه
نظرم عوض شد
Her father tried to get her to change her mind.
پدرش سعی کرد که کاری کند که تصمیمش عوض شود
If you change your mind about the job, just give me a call.
اگر نظرت راجع به شغل عوض شد، به من یه زنگ بزن
Make up
فعل بالا فعل عبارتی(دو بخشی) ست به معنی آراستن، آرایش کردن و ..
#verb
#phrase
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
#پيشوند "re" در انگلیسی
پيشوند=Prefix
به معنی: دوباره/ تكرار
Repeat
تكرار
review
مرور/ نگاه دوباره
redo
reinvent
اختراع دوباره
revisit
ملاقات دوباره
rebuild
ساخت دوباره
recall
تماس مجدد
recede
كنار كشيدن، عقب رفتن/ بازگشت به جاي قبلي
redye
رنگ كردن دوباره
reflect
انعكاس/ بازتاب
refold
تا زدن دوباره
regain
باز يافتن/ دوباره به دست آوردن
reiterate
تكرار كردن/ تصريح كردن
rejoin
دوباره پيوستن
relate
بازگو كردن
relive
زندگي كردن دوباره
remain
باز باقي ماندن/ باقي ماندن
remarry
ازدواج دوباره كردن
remind
بازمانده / باقي ماندن
repay
باز پرداخت
resell
دوباره فروختن
return
بازگشت
reverse
برعكس
rewarm
گردن شدن دوباره
rewrite
بازنويسي
#verb
#prefix
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan
پيشوند=Prefix
به معنی: دوباره/ تكرار
Repeat
تكرار
review
مرور/ نگاه دوباره
redo
reinvent
اختراع دوباره
revisit
ملاقات دوباره
rebuild
ساخت دوباره
recall
تماس مجدد
recede
كنار كشيدن، عقب رفتن/ بازگشت به جاي قبلي
redye
رنگ كردن دوباره
reflect
انعكاس/ بازتاب
refold
تا زدن دوباره
regain
باز يافتن/ دوباره به دست آوردن
reiterate
تكرار كردن/ تصريح كردن
rejoin
دوباره پيوستن
relate
بازگو كردن
relive
زندگي كردن دوباره
remain
باز باقي ماندن/ باقي ماندن
remarry
ازدواج دوباره كردن
remind
بازمانده / باقي ماندن
repay
باز پرداخت
resell
دوباره فروختن
return
بازگشت
reverse
برعكس
rewarm
گردن شدن دوباره
rewrite
بازنويسي
#verb
#prefix
┄┄❅✾❅┄┄
Join → @Rashedjavan