خالوراشد:
#گزیدهخوانی
> از نسل تاثیرگذار تا نسل آمادهخوار
بخشهایی از گفتوگو با
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
دربارۀ استاد زندهیاد
#منوچهر_احترامی
منتشرشده در:
#غیر_قابل_اعتماد
صفحۀ طنز روزنامۀ اعتماد
•
✳️ آقای احترامی از کسانی است که روی هرکدام از آثارشان که دست بگذارید، میتواند به شما اطلاعات منتقل کند و راه و شیوه طنزآوری را به شما نشان بدهد؛ از سوی دیگر، اگر با خود ایشان در ارتباط بودی، از جهات مختلف میتوانستی از ایشان تعلیم بگیری.
•
✳️ متاسفانه فضای فعلی، فضایی است که هیچکس خودش را محتاج آموختن نمیبیند. علم مردم شده این تلفنهای همراهشان!...
قبلاً بزرگان ما در کارهای پژوهشیشان، واقعاً هیچوقت به یک منبع و دو منبع –ولو منابع خیلیبزرگ و قابلاعتنا- اکتفا نمیکردند؛ اما نسل جدیدتر –حالا فاصله نمیاندازم؛ خودِ من هم صددرصد جزو همانهایم- نسلِ آمادهخوری شدهایم که خودمان را درواقع، بینیاز از تعلیم میدانیم.
•
✳️ من واقعاً معتقدم که خیلیها حتی دیدنشان برکت است و میتواند باعث تحول آدم شود و کسی واقعاً اگر این توفیق را داشته باشد که در روزگاران جوانیاش، ولو در حد درک محضر، حتی با اینکه سوال مناسبی هم برای پرسیدن نداشته باشد، فقط این آدمها را ببیند، میتواند کلی چیز ازشان بیاموزد. این فرهنگِ رفتاریِ معرفتیای بوده که متاسفانه فراموش شده است. خودِ آقای احترامی از کسانی بود که بهشدت به این فرهنگ اعتقاد داشت.
•
✳️ اینها آبشخور معرفتیشان با چیزهایی که ما داشتیم خیلی متفاوت بود. این بزرگواران، بودشان بیش از نمودشان بود. برخلاف خیلیهای دیگر. حالا شاید مثال خوبی نباشد؛ مثل کوه یخ که در اقیانوس دیده میشود، با اینکه آن حجم برآمده از آب هم چشمگیر و خیرهکننده است، ولی قسمت اعظم وجودش کشفنشده است. هم ایشان و هم خیلیهای دیگر. مثلاً عمران صلاحی، قبل از انقلاب در زمانهای که هیچکس به شعر آیینی جایزه نمیداد، آنهم نه در شعر کهن و کلاسیک، بلکه در شعر نو، ایشان یکی از بهترین سرودههای عاشورایی را خلق کرد... اتفاقاً با زبانی هم هست که نمیتوانید بگویید این را گفته برای مردم کوچه و بازار تا مثلاً بگوید ما هم با شماییم؛ اتفاقاً به زبان روشنفکرانه گفته است که به روشنفکران، تعلق خاطرش به باورهای قلبی و دینیاش را منتقل کند. آنهم نه در دورهای که افراد به این واسطه میتوانند به نان و نوا برسند؛ چون در آن دوره، نه حکومت تحویل میگرفت کسانی را که بهدنبال ادبیات دینی باشند، نه روشنفکران زیاد دغدغه این مسائل را داشتند؛ یعنی از دوسو، اگر مغضوب نبود، چندان مورد توجه هم قرار نمیگرفت. ولی میبینید که ایشان این کار را کرده؛ برای کسی نکرده، قرار نیست به کسی جواب بدهد...
•
✳️ غالباً آدمهای اینچنینی، زمان را خیلی کم میبینند؛ جایی یک مطلبی درباره آقای احترامی نوشتم، نوشته بودم «جامه کوتاه زندگی بر قامت بلند احترامی»؛ با این تیتر چاپ شد اگر اشتباه نکنم. مثلاً آقای احترامی همیشه آرزو داشت که طنز در آثار عطار را منتشر کند؛ خیلی هم خوانده بود و خیلی هم کار کرده بود؛ ولی هیچوقت مجال برایش فراهم نشد و زمان پیدا نکرد.
•
✳️ چیزی که واقعیت روزگار ماست، اگر در کل این دورهای که ما در آن زندگی میکنیم، به تعداد انگشتان یک دست هم طنزآورانی داشته باشیم که کارشان را سال دیگر هم بشود خواند و باز لذت برد، فکر میکنم خیلی موفقیم.
•
✳️ متاسفانه برخلاف اینکه تصور میکردیم اینها باعث ارتقای سطح شعور جمعی میشود و از طرفی موجب پرش ادبیات میشود، فقط عده بیشماری مدعی بار آورده است. یعنی یک دختر یا پسر جوان، الان میتواند با اتکا به میزان لایکی که در شبکه اجتماعی دارد، خودش را مثلاً برتر و فراتر از مجموع امتیازات امثال آقای احترامی و آقای صابری و آقای صلاحی بداند و بگوید بیش از اندازه تیراژ مجله شماها، من لایک دارم! و این طبیعتاً به او یک اقتدار میدهد و فکر میکند که مستند به نظرات افرادی که کار او را لایک کردهاند، به همان اندازه هم کارش ماندگار است. طبیعتاً اینجور جاها اصلاً نمیشود بحث هم کرد چون حمل بر حسادت میشود یا حمل بر اینکه ما درک نداریم، یا اینکه اگر مردی تو هم بیا و کارت را بگذار، تو ببین چقدر لایک میگیری! یعنی آدم باید وارد بازی بیربطی بشود.
ولی من فکر میکنم نباید زیاد ذهنمان را مشغول این موضوعات بکنیم و اجازه بدهیم گذشت زمان همهچیز را مشخص کند. کمااینکه اگر در دوره حافظ کسی به او میگفت تو ماندگارترین شاعر قرن هشتم میشوی، بعید میدانم حتی خودش هم باورش میشد، چون خیلیهای دیگر هم بودند که هم از او معروفتر بودند در روزگار حافظ، هم نان و آب بهتری داشتند، هم ارتباطات گستردهتری داشتند، و چهبسا شعرهاشان خیلی بیشتر دستبهدست میشد...
•
نشانی:
https://goo.gl/86vsm3
https://goo.gl/SSxqUx
•
پیدیاف:
https://goo.gl/gDHuZQ
• @
#گزیدهخوانی
> از نسل تاثیرگذار تا نسل آمادهخوار
بخشهایی از گفتوگو با
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
دربارۀ استاد زندهیاد
#منوچهر_احترامی
منتشرشده در:
#غیر_قابل_اعتماد
صفحۀ طنز روزنامۀ اعتماد
•
✳️ آقای احترامی از کسانی است که روی هرکدام از آثارشان که دست بگذارید، میتواند به شما اطلاعات منتقل کند و راه و شیوه طنزآوری را به شما نشان بدهد؛ از سوی دیگر، اگر با خود ایشان در ارتباط بودی، از جهات مختلف میتوانستی از ایشان تعلیم بگیری.
•
✳️ متاسفانه فضای فعلی، فضایی است که هیچکس خودش را محتاج آموختن نمیبیند. علم مردم شده این تلفنهای همراهشان!...
قبلاً بزرگان ما در کارهای پژوهشیشان، واقعاً هیچوقت به یک منبع و دو منبع –ولو منابع خیلیبزرگ و قابلاعتنا- اکتفا نمیکردند؛ اما نسل جدیدتر –حالا فاصله نمیاندازم؛ خودِ من هم صددرصد جزو همانهایم- نسلِ آمادهخوری شدهایم که خودمان را درواقع، بینیاز از تعلیم میدانیم.
•
✳️ من واقعاً معتقدم که خیلیها حتی دیدنشان برکت است و میتواند باعث تحول آدم شود و کسی واقعاً اگر این توفیق را داشته باشد که در روزگاران جوانیاش، ولو در حد درک محضر، حتی با اینکه سوال مناسبی هم برای پرسیدن نداشته باشد، فقط این آدمها را ببیند، میتواند کلی چیز ازشان بیاموزد. این فرهنگِ رفتاریِ معرفتیای بوده که متاسفانه فراموش شده است. خودِ آقای احترامی از کسانی بود که بهشدت به این فرهنگ اعتقاد داشت.
•
✳️ اینها آبشخور معرفتیشان با چیزهایی که ما داشتیم خیلی متفاوت بود. این بزرگواران، بودشان بیش از نمودشان بود. برخلاف خیلیهای دیگر. حالا شاید مثال خوبی نباشد؛ مثل کوه یخ که در اقیانوس دیده میشود، با اینکه آن حجم برآمده از آب هم چشمگیر و خیرهکننده است، ولی قسمت اعظم وجودش کشفنشده است. هم ایشان و هم خیلیهای دیگر. مثلاً عمران صلاحی، قبل از انقلاب در زمانهای که هیچکس به شعر آیینی جایزه نمیداد، آنهم نه در شعر کهن و کلاسیک، بلکه در شعر نو، ایشان یکی از بهترین سرودههای عاشورایی را خلق کرد... اتفاقاً با زبانی هم هست که نمیتوانید بگویید این را گفته برای مردم کوچه و بازار تا مثلاً بگوید ما هم با شماییم؛ اتفاقاً به زبان روشنفکرانه گفته است که به روشنفکران، تعلق خاطرش به باورهای قلبی و دینیاش را منتقل کند. آنهم نه در دورهای که افراد به این واسطه میتوانند به نان و نوا برسند؛ چون در آن دوره، نه حکومت تحویل میگرفت کسانی را که بهدنبال ادبیات دینی باشند، نه روشنفکران زیاد دغدغه این مسائل را داشتند؛ یعنی از دوسو، اگر مغضوب نبود، چندان مورد توجه هم قرار نمیگرفت. ولی میبینید که ایشان این کار را کرده؛ برای کسی نکرده، قرار نیست به کسی جواب بدهد...
•
✳️ غالباً آدمهای اینچنینی، زمان را خیلی کم میبینند؛ جایی یک مطلبی درباره آقای احترامی نوشتم، نوشته بودم «جامه کوتاه زندگی بر قامت بلند احترامی»؛ با این تیتر چاپ شد اگر اشتباه نکنم. مثلاً آقای احترامی همیشه آرزو داشت که طنز در آثار عطار را منتشر کند؛ خیلی هم خوانده بود و خیلی هم کار کرده بود؛ ولی هیچوقت مجال برایش فراهم نشد و زمان پیدا نکرد.
•
✳️ چیزی که واقعیت روزگار ماست، اگر در کل این دورهای که ما در آن زندگی میکنیم، به تعداد انگشتان یک دست هم طنزآورانی داشته باشیم که کارشان را سال دیگر هم بشود خواند و باز لذت برد، فکر میکنم خیلی موفقیم.
•
✳️ متاسفانه برخلاف اینکه تصور میکردیم اینها باعث ارتقای سطح شعور جمعی میشود و از طرفی موجب پرش ادبیات میشود، فقط عده بیشماری مدعی بار آورده است. یعنی یک دختر یا پسر جوان، الان میتواند با اتکا به میزان لایکی که در شبکه اجتماعی دارد، خودش را مثلاً برتر و فراتر از مجموع امتیازات امثال آقای احترامی و آقای صابری و آقای صلاحی بداند و بگوید بیش از اندازه تیراژ مجله شماها، من لایک دارم! و این طبیعتاً به او یک اقتدار میدهد و فکر میکند که مستند به نظرات افرادی که کار او را لایک کردهاند، به همان اندازه هم کارش ماندگار است. طبیعتاً اینجور جاها اصلاً نمیشود بحث هم کرد چون حمل بر حسادت میشود یا حمل بر اینکه ما درک نداریم، یا اینکه اگر مردی تو هم بیا و کارت را بگذار، تو ببین چقدر لایک میگیری! یعنی آدم باید وارد بازی بیربطی بشود.
ولی من فکر میکنم نباید زیاد ذهنمان را مشغول این موضوعات بکنیم و اجازه بدهیم گذشت زمان همهچیز را مشخص کند. کمااینکه اگر در دوره حافظ کسی به او میگفت تو ماندگارترین شاعر قرن هشتم میشوی، بعید میدانم حتی خودش هم باورش میشد، چون خیلیهای دیگر هم بودند که هم از او معروفتر بودند در روزگار حافظ، هم نان و آب بهتری داشتند، هم ارتباطات گستردهتری داشتند، و چهبسا شعرهاشان خیلی بیشتر دستبهدست میشد...
•
نشانی:
https://goo.gl/86vsm3
https://goo.gl/SSxqUx
•
پیدیاف:
https://goo.gl/gDHuZQ
• @