راشد انصاری
796 subscribers
271 photos
24 videos
95 files
284 links
خالو راشد
Download Telegram
طرح از احسان گنجی.
روز خبرنگار را خودم به خودم تبریک می گویم😔
آقای شهیدی
نوشته ی: راشدانصاری

آقای شهیدی، اول صبح رفت سرویس بهداشتی، دید آب قطع است. گفت:" خدا لعنت تان کند." (معلوم نبود منظورش چه کسانی است!) در حالی که در این گرمای بندر، شب گذشته نیز حدود یکی دو ساعتی برق شان قطع شده بود؛ حسابی اعصابش خُرد بود.
آقای شهیدی صبحانه اش را میل کرد، لباسش را پوشید، و در ِ حیاط را باز کرد که بزند بیرون....اما همین که در ِ حیاط را بست، انگشتش گیر کرد لای در و حسابی درد گرفت. به انگشت و ناخنش نگاهی کرد ، و در دل گفت:"بدشانسی پشت بدشانسی...."
آقای شهیدی یک ساعتی سر ِ خیابان منتظر تاکسی ایستاده بود. بعد نگاهی به آسمان کرد، نفس عمیقی کشید و گفت:" اَه چه قدر هوا گرم است."
دقایقی بعد که سوار تاکسی شد، با عصبانیت گفت:" جهنم است". یکی از مسافرها گفت:" کجا؟" آقای شهیدی گفت:" همین جا". رادیوی تاکسی گفت:"زندگی زیباست...". آقای شهیدی گفت:" مرده شور ببرند این زندگی را". آقای شهیدی پیاده شد. کرایه را که پرداخت کرد از ته دل آه کشید. بعد وارد مغازه ای شد. شیر و بسکویت خرید.گفت:"وای خدای من، گرانی بیداد می کند؟". و از مغازه خارج شد‌. در بازار سری به دوست کتابفروشش زد. کتابی را گرفت دستش و پس از اندکی مطالعه گفت:"عجیبه..." بعد گفت:" کتاب نبوغ هیتلر داری؟" دوستش گفت:" نه ". گفت: "گروه محکومین چی؟ ". خیر."
در ادامه کتاب ِ "مردی که گورش گم شد" خواست که نداشت. ناچار دیوان ایرج میرزا را با احتیاط از داخل قفسه برداشت و پس از مطالعه ی چند صفحه ی آن با تعجب گفت:"این همه سانسور چرا؟!".
دوستش پرسید:" این روزها چه می کنی رفیق؟". گفت:" با این وضعیت چه می شود کرد؟!".
آقای شهیدی یک ساعت بعد از کتابفروشی خارج شد و به سمت خانه اش حرکت کرد....
چند روزی که گذشت، روزنامه های محلی ذیل عکس ِ آقای شهیدی نوشته بودند:" مردی ۴۹ ساله، با این مشخصات: قد کوتاه. موهای سر جوگندمی، رنگ چشم میشی، ۵ روز قبل از منزل خارج و تاکنون مراجعه نکرده است. از کسانی که ....
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
می شه پیدا!
سروده: راشدانصاری(خالوراشد)

تو این روزا فقط غم می شه پیدا
دل ِ بی غم دیگه کم می شه پیدا

چنان چه مشکل مسکن نشه حل
نه یاری و نه همدم می شه پیدا

ولی مشکل که حل شد، روز روشن
تو هر خونه سه " اعظم" می شه پیدا

اگه اعظم نیومد ، بی خیالش
" گُلی" همراه ِ " شبنم" می شه پیدا!(۱)

به تو قول شرف می دم که اون وقت
زن و ویلا مسلم می شه پیدا!

مجرد صاحب زن می شه فوری
خونه خالی، که در دَم می شه پیدا!

برا پیر و جوون آسونه هر کار
چرا که جنس درهم می شه پیدا...

برا بیوه زنا هم شوهر خوب
نه با سرعت! که کم کم می شه پیدا

به زودی جون ِ تو دیوونه می شم
چه چیزایی تو عالم می شه پیدا

تو حرفای وزیر ِ راه و مسکن
چقد چیزای مبهم می شه پیدا

سیاست رو ولش کن، چون اخیراً
برا هر کاری آدم می شه پیدا!

یکی از اون جوون مردا! سه سوته
یه هو دیدی تو این جَم (۲)می شه پیدا!

تو که اونو نمی بینی چه جوری
طرف در حالت لَم ، می شه پیدا

سر و کله ش بدون دعوت از اون
به موقع جون ِ عمه م! می شه پیدا

پس از اون جای حرفای سیاسی
در اشعار تو شلغم می شه پیدا!

اگه بازم زدی حرف از سیاست
تو پاچه ات چوب پرچم می شه پیدا!

تو محکومی به کارای نکرده
بِگی هم من نکردم، می شه پیدا

دهن چون بی هوا وا شد، برادر
هزاران مشت محکم می شه پیدا

پی نوشت:
۱- اسامی خیالی است، خیال تان راحت! بحث هم بحث ازدواج است!
۲- جم همان جمع است و هیچ ارتباطی به منطقه ی جم و ریز ندارد! شعر محاوره است دوستان به دل نگیرند!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
راشد انصاری برگزیده ی کنگره شعر کویر شد.

راشدانصاری ، شاعر، روزنامه نگار و طنزپرداز در نهمین کنگره ی سراسری شعر کویر (ابرکوه) یزد،در بخش شعر طنز برگزیده شد.
این نویسنده و طنزپرداز جنوبی در بخش طنز کنگره ی شعر کویر که یادمان طنزپرداز فقید ابوالفضل زرویی نصرآباد برگزار شد، برگزیده و موفق به دریافت جایزه ی نقدی و لوح سپاس شد.
این گزارش حاکیست مراسم اختتامیه ی این کنگره روز دوشنبه مورخ ۲۷ مرداد ماه در شهرستان ابرکوه استان یزد برگزار شد.
شایان گفتن است راشدانصاری ماه گذشته نیز در چهارمین جشنواره ی ملی ‌ِ نگاهی به طنز معاصر با عنوان" طنز پهلو ۴" در شهرستان فومن در رشته نثر طنز به عنوان یکی از نفرات برتر معرفی شد.
این نویسنده ی جنوبی در سال ۱۳۸۶ به پاس سال ها تلاش در عرصه ی فرهنگ و هنر و کسب افتخارات فراوان در این عرصه، انتشار ۱۶ جلد کتاب و تحقیق و پژوهش در حوزه ی طنز مکتوب...طی مراسمی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان مفاخر فرهنگ و هنر مورد تجلیل قرار گرفت.
نقد و معرفی کتاب طنز روستا اثر راشدانصاری به قلم احمداکبرپور نویسنده و طنزپرداز، در ضمیمه ی ادبی روزنامه ی اطلاعات☝️
روزی که کامپیوترهای روزنامه ویروسی شدند!
نوشته ی: راشدانصاری

این را که می خواهم بگویم نمی دانم مقصر همکار جدیدی است که به تازگی تاپیست و صفحه آرای روزنامه شده ، یا واقعاً کامپیوترهای روزنامه ویروسی شده اند! ان شاالله که ایراد از کامپیوتر(سیستم) است!
به هر حال هفته ی گذشته که روزنامه ی ما منتشر شد، صفحه ی طنز را که دیدم درجا برق از سرم پرید. از خجالت مثل یک قالب کره در گرمای بندر آب شدم. در دل گفتم آبروی چندین و چند ساله ی صفحه ام بر باد رفت. آن هم صفحه ی طنز روزنامه ای با این همه سابقه و حسن شهرت. من به بقیه صفحات کاری ندارم که صد البته اگر افتضاح تر از صفحه ی طنز بنده نبود، دست کمی هم نداشت!
اما در صفحه ی طنز علاوه بر این که خیلی از حروف ها و جمله ها به هم چسبیده بودند، و همه ی تنوین ها به جای این که بالا باشند، بی حال افتاده بودند پایین! فتحه خود به خود به کسره تبدیل شده بود و برعکس.
ضمه ها به شکل دایره در آمده بودند و حتی نقطه سر خط ها نیز به جای این که سمت راست ستون ها باشند، رفته بودند و برای خودشان جناح چپی شده بودند!
عجیب تر این که مصراع های دوم شعرها آمده بودند اول و مصراع های نخست در کمال پُر رویی جای آن ها را گرفته بودند! یعنی قانون زوج و فرد ابیات و مطلع و مقطع کاملاً به هم ریخته بود!
بالای ستون نثر طنز که باید نوشته ی خالوراشد باشد، متاسفانه نوشته بود سروده ی:خالوراشد! و ذیل شعر طنز نوشته بود:نوشته ی:خالوراشد!
و این درست که بنده از کامپیوتر چیزی نمی دانم ولی خودمانیم واقعاً این آخری هم کار کامپیوتر بوده؟!
حالا بی خیال این چیزهای پیش پا افتاده و جزیی، در این جا بحث اصلی این است که چرا مطالب اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، ادبی، ورزشی و همه و همه با هم قاطی شده بودند.
مطالب صفحه به شکل عجیبی درهم برهم و پس و پیش چاپ شده بودند. از صفحات دیگر مطالبی تشریف آورده بودند صفحه ی طنز و از صفحه ی طنز هم لابد خیلی از نثرها و شعرها رفته بودند صفحات دیگر چون نیمی از مطالبم مففودالاثر شده بودند!
در این جا برای جلوگیری از اطاله ی کلام عیناً چند سطری از صفحه را تقدیم حضورتان می کنم:
در بخشی از شعر سپید این شاعر جوان می خوانیم که می گوید:باز هم قرار دادهای فوتبالی آبکی از کار در آمد و این بار محکومیت فدراسیون فوتبال ایران از سوی فیفا در پی شکایت مارک ویلموتس و اگر مسئولان نمی توانند تورم را مهار کنند بروند کنار ساحل بندرعباس به هیچ وجه زیبنده ی این مملکت نیست که یک هنرمند مطرح مستاجر باشد ضمن آن که این روزها طنز در اقتصاد استان چنان باعث خشکسالی و قطعی برق شده است که استاندار نیز شخصاً دستور داده بودند تا فرمانداران به جای حل جدول متقاطع برندگان از دفتر روزنامه جایزه دریافت و از هفته ی آینده هوای سراسر استان ابری و کلیه ی بیماران نیازی به مراقبت از سالمندان ندارند! چرا که پیازها و گوجه های هرمزگان جزو بهترین و مرغوب ترین خرمای پیارم در حاجی آباد صادر شد.
وی اضافه کرد:به این دلیل بحث تکدی گری در بندرعباس جدی است که یکی از نماینده های استان در مجلس شورای اسلامی گفت:" دولت بایستی کجککه کوجوجوکه.."(جل الخالق! این چه زبانی است؟!) [توضیح: مطلب داخل پرانتز از این جانب است و ربطی به صفحه و نماینده مزبور ندارد!]
در ادامه می خوانیم:
اگر زنده یاد ابوالقاسم حالت طنزپرداز و یک آشپز ماهر بیرون بر نیازمندیم چون امام جمعه ی محترم در خطبه های این هفته قطع شدن هر روزه ی آب یک طرف، صدور قبض های نجومی ِ سگ های ولگرد ِ رها شده در سطح شهر یک طرف...حالا که هر روز آمار اختلاس گران در کشور رو به افزایش است خدا را شکر در ادامه ی مسابقات لیگ دسته ی یک کشور شهردار بندرعباس در دو صدمتر (خدایا خودت رحم کن! شهردار عزیز با آن هیکل و...!) [توضیح: این یکی هم از خودمان در پرانتز پراندیم!...]اول شد و شعر معاصر را مدیون خود ساخت.با این حال وضعیت انبه محلی میناب نسبت به سال های گذشته کمی از پروژه ی آب شیرین کن بالاخره به کجا ختم شد؟! وی گفت: فرق بین طنز و فکاهه بسیار اندک است و به همین جهت ما در استان بومی و غیربومی نداریم و برای ما فرقی نمی کند که نرخ هویج بالاتر برود یا پیازها که در روغن سرخ شدند، بعد کولرهای گازی در این فصل ِ گرما توان مقابله با تروریست های داعشی را ندارند و اگر وضع به همین منوال پیش بینی می شود که نرخ بی کاری نسبت به مدت مشابه سال قبل در داروخانه های استان به هیچ وجه قابل قبول نیست که مسئول محترمی در جلسه ی هفتگی خود با اهالی محله ی پشت شهر ملاقات و از نزدیک با زدن هفتین گل خود در این هفته به صدر گلزنان لیگ دسته گلی که آب دادند حالا می خواهند قضیه را به هر نحوی که شده است به گیرنده های خودتان در مواقع بارندگی بلافاصله سیل جاری می شود.
(خب، خوانندگان عزیز! بعد از مشاهده ی این مطالب؛ به بنده حق می دهید که از تعجب شاخ در بیاورم یا خیر؟!)
#خالوراشد
@
رابطه ی کلنگ با دولت!
نوشته ی: راشدانصاری

...و کلنگ بر وزن تفنگ! آن چیزی را گویند که از خانواده ی سفت (سخت) پوستان مانند پُتک و چکش و تیزپوستان! همچون تیشه و تبر باشد.
دسته ای دارد چوبی یا فلزی و بعضاً کلفت که دولتیان محترم، یک دل نه صد دل عاشق سینه چاک آنند.
پر واضح است که این کلنگ ِ سخت جان! با آن کلنگ های شُل و وِل و کارتن خواب تومنی هفت صنار توفیر دارد. توضیح نگارنده:(کلنگ در گویش بندرعباسی به برادران و زبانم لال خواهران معتاد گفته می شود!)
این وسیله که مخترع اصلی آن پرفسور "کلنگیان بن چکشی" یکی از دانشمندان خودی است، در هفته ی دولت بسیار عزیز شده و رابطه ی تنگاتنگی با دولت مردان و تا حدودی دولت زنان!داشته و دارد. به طوری که در بین این جماعت دولتی در این ایام مدام دست به دست می شود.
نقل است که برخی دولتیان حتی در شباهنگام و نیمه شب ها نیز این شئ ِ بدفرم را لحظه ای از خود دور نکرده و در خواب و بیداری دسته اش را دو دستی در مشت دارند.
یک بیتی(یعنی نصف دوبیتی!):
کلنگی دیده ام در این حوالی
که ملت را کند حالی به حالی!

الغرض کار به جایی کشیده که برخی معتقدند دولت ِ بدون کلنگ، شبیه ِ دولت ِ بدون کلنگ است!(جمله ای تاریخی از شخص خودمان!)
روزی مسئولی بسیار محترم را دیدند که پینه ها بر دست و چروک ها و زخم ها بر پیشانی دارد. (همچون بقیه!) مریدان علت را جویا شدند و بگفتند: "قربانت گردیم همگی کُمپلت! سبب پدید آمدن این پینه ها بر کف دستان مبارک چیست؟"
پاسخ شنیدند:" ما نوکر مردمیم! و این پینه ها نشانه ی کلنگ زدن های فراوان باشد. و این سوختگی ِ پیشانی هم که جای مهر باشد و گفتنش ریا شود..."!
رندی پرسید:" ای به فدای کف دستانت، ای نوکر مردم، ای خاک پای مردم، ای خدمت گذار واقعی، ای دلسوزترین مسئول بر روی این کره ی خاکی! آیا این کلنگ زدن ها منفعتی نیز از برای رعیت دارد؟"
مسئول مربوطه بگفت:" هر زدنی بالاخره روزی جواب خواهد داد..." رند از این پاسخ قاطع و منطقی! انگشت حیرت به دهان که چه عرض کنیم به ته ِ حلق برده، و ده بار همچون برادران دوست و هم پیمان ِ چینی مان تند تند خم و راست گردیده و سجده شکر را به جای آوردی!
و اما در یک نظر سنجی که اخیراً از سوی موسسه ای معتبر تحت عنوان :" کلنگ باران ِ کلنگ به دست!" صورت گرفته است، اعلام شد در هفته ی دولت در هر ثانیه بیش از ۵ هزار کلنگ‌ به هوا رفته و حدود ۲ هزار فقره ی آن به زمین رسیده و به هدف می خورد. این موسسه که مو لای درز نظر سنجی اش نمی رود، در مورد سرنوشت آن سه هزار و اندی کلنگ دیگر توضیحی نداده است.
شاهدان عینی نگران آنند که نکند آن باقی مانده کلنگ های در هوا رها شده و معلق مانده! روزی به زمین بازگشته و بر فرق مردم بخورند...!
تک بیت:
دولت محمود در کمبود بود(۱)
از حسن هم ما نمی بینیم سود!
پی نوشت:
۱- البته واضح و مبرهن است که منظور از کمبود، بحث مالی نیست!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
این اسکله با همهمه ی جاشویش

آغوش "گنو" با همه ی آهویش

من گفته ام و بار دگر می گویم

بندر فقط و همین یکی خالویش

حدیث رحیمی - بندرعباس
تولدتون مبارک سلطان طنز 🌹
زندگی مسالمت آمیز
نوشته ی: راشدانصاری

دو قَلاده سگ، سال ها پیش در محله ی ما به دور از مزاحمت های شهرداری و بهداشت و...با هم زندگی مشترک شان را آغاز کردند.(توضیح مهم:یکی از سگ ها نر بود و دیگری ماده!). این دو سگ خیلی زود به شعار " دو بچه کافی است " عمل نکردند و صاحب توله های زیادی شدند. در روزهای گرم ِ بندر، وسط کوچه داخل جوی آب می خوابیدند. جوی های همیشه روان فاضلاب، که به آب رکناباد گفته بودند زکی! و شب ها که کمی جان می گرفتند سر وقت ِ کیسه های زباله می رفتند. کیسه ها، همیشه کنار دیوار ِ خانه ها آماده ی پذیرایی از مهمان ها بودند. گاهی اوقات هم تکه های استخوان مرغ و ته مانده ی ساندویچ و ته دیگ های خوشمزه ای در کوچه ها همین طوری پخش و پلا بودند. سگ ها هنگام صرف غذا به اتفاق گربه ها و موش ها غذا می خوردند. می گفتند، هر چه رزق و روزی برسد، بین خودمان تقسیم می کنیم. موش به اندازه ی اشتهایش می خورد، گربه به اندازه ی اشتهایش، نه ذره ای بیشتر نه کم تر و سگ نیز به هکذا...!
زندگی مسالمت آمیز گربه و سگ و موش به هیچ عنوان سرمشق اهالی نمی شد. چرا که اهالی همواره سر ِ کوچک ترین موضوعی به یکدیگر می پریدند و از این جانوران ولگرد و موذی نیز خجالت نمی کشیدند و بی خیال این شعر ِ" بنی آدم اعضای یک پیکرند..." بودند!
به قول قصه گویان قدیم: گذشت و گذشت و گذشت تا این که این دو سگ ِ با وفای محله، روز به روز به تعدادشان اضافه شد. به طوری که الان تعدادشان از تعداد اهالی محل بیشتر شده است.
این روزها نیز در قبال محبتی که اهالی بابت ریختن زباله در کوچه، و تامین آذوقه ی سگ ها دارند، آن ها نیز ضمن تکان دادن دُم شان؛ شب ها از خانه های مردم نگهبانی می کنند. تا نیمه های شب و نزدیکی های صبح، بی وقفه پارس می کنند.حافظ مال و جان و حتی ناموس مردم هستند. همین که مردِ غریبه ای وارد محله شد، با نشان دادن دندان، پارس کنان طرف را فراری می دهند! فاصله ی اجتماعی نیز به خاطر ترس از بیماری "کرونا" رعایت نمی کنند! بلکه گله ای و به صورت گازانبری به غریبه ها حمله می کنند.نیازی به زدن ماسک هم ندارند چرا که مانع پارس کردن شان می شود! چنان سگ ها با اهالی دوست شده اند که عمراً آدم ها بتوانند خودشان با خودشان این قدر صمیمی و رفیق باشند!نه کسی سنگی به طرف شان پرت می کند و نه سگی پاچه ی ساکنان محله را می گیرد.مردم محله ی ما چنان تحت تاثیر ِ وحدت و همدلی ِ بین سگ ها و گربه ها و موش ها قرار گرفته اند که الان خودشان یک لحظه نمی توانند بدون ِ سگ ها زندگی کنند!
مدتی قبل اهالی با نوشتن طوماری از شهردار محترم بندرعباس و سایر مسئولان محترم خواستند کماکان به خودشان زحمت ندهند و همچون گذشته کاری به کار سگ ها نداشته باشند که دارد خوش می گذرد!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
طنز ِ خوبه!
بداهه ای برای سالگرد انتشار روزنامه ی ندای هرمزگان.
سروده: راشدانصاری(خالوراشد)

برای گفتن ِ حق توی دنیا ،
به هر صورت یه جایی باشه خوبه

نمی گم نسل "کیهان"منقرض شه
به هرمزگان" ندایی" (۱) باشه خوبه!

عطایی(۲) را خدا بر ما عطا کرد
عطایی که عطایی (۳) باشه خوبه!

زده بر نیلِ تحریریه مشتش
اگر آدم عصایی باشه خوبه

جناب شیخ! حتی بی حجابی
به قصد دلربایی باشه خوبه

تو که هستی به فکر بیوه زن ها
اگر کارِت خدایی باشه خوبه!

تموم مملکت لیسانس دارند
سوادت ابتدایی باشه خوبه

خودت گفتی اگر ماءالشعیرت
به طعم استوایی باشه خوبه!

تو جشنای خصوصی بعد ِ سیگار،
به دستت بُطر چایی باشه خوبه!

به خارج می روی بد نیست! اما
پس از رفتن بیایی باشه خوبه!

به دور گردن ِ برخی زرنگان
اگر زنگوله هایی باشه خوبه!

به سوی آدما شلیک کردن
اگر تیر ِ هوایی باشه خوبه

به جای هی هیِ زِبر "کریمی"
نی ِنرم ِ "کسایی" باشه خوبه!

به هر شخص غریبی گیر دادن
برای آشنایی باشه خوبه

میون ِ کوچه ی جهل و خرافات
چنان چه روشنایی باشه خوبه!

به جای کشمکش های قضایی(۴)
کمی جنگ فضایی باشه خوبه!

همیشه "جنتی" اصرار می کرد
سخنگو "کدخدایی" باشه خوبه!

رییس ِ قوه ی مجریه اما ،
الف، ح م ، ش آیی باشه خوبه!

اگر که چار سالی ظلم باشه
ولی بعدش رهایی باشه خوبه

ولایت رفتم و فهمیدم اون جا...
اگر شاعر وِلایی باشه خوبه

پیاده تا زیارت راه رفتن
اساسش کربلایی باشه خوبه

طلا از جنس مس تولید کردن
مسیرش کیمیایی باشه خوبه

اصولاً زیر میزی هم اگرهست
به قدرِ "پولِ چایی" باشه خوبه

چنان چه سنت همسر گزینی
سرانجامش جدایی باشه خوبه!

"یکی درد و یکی درمون پسندد"
ولی آدم دوایی (۵)باشه خوبه!

گرونی سمت بالا می ره ، اما
مسیرش کلّه پایی باشه خوبه

مهاجم تیم ملی داره اما
یکی مانند "دایی" باشه خوبه!

پیام اومد که گل می خواهم از تو
منم گفتم که لایی باشه خوبه؟!

پس از دَه سال فهمیدم ، "نفیسی"(۶)
اگر جای "کذایی" باشه خوبه!

یکی گفته که "خالو" دیده بانی ست(۷)
بگو خالو کجایی باشه خوبه؟!
پی نوشت:
۱- منظور روزنامه ی ندای هرمزگان ِ خودمان است.
۲- منظور آقای عطایی مدیر مسئول روزنامه ی یاد شده است.
۳- این عطایی اما به معنای عطا و بخشش است و با آقای عطایی فرق می کند!
۴-اشاره شده است به صحبت های رد و بدل شده بین روسای سابق و اسبق قوه ی قضاییه!
۵- منظور از دوایی، ی نکره یا وحدت، یعنی یک جور دوا باشد. دوای درد، نه دوایی با ی نسبت (یعنی مثلا اهل دوا خوری) و...!!
۶- منظور آقای احمدنفیسی است که پس از تغییر دادن ِ فامیلی ِ خود از کذایی به نفیسی، بلافاصله صاحب پست و مقام شدند!
۷- اشاره شده است به "دیده بان" زادگاه خالوراشد که عده ای عقیده دارند وی لاری و عده ی دیگری می گویند بندری است و....
#خالوراشد(نهنگ خلیج فارس)
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
گربه ی بدبخت‌تر
نوشته ی: راشدانصاری

از ما بدبخت‌تر، همین گربه‌ای است که روی دیوار حیاط خرناس می‌کشد و می‌داند در این شرایط اقتصادی، از این خانه چیزی به او نمی‌ماسد.
دندان قروچه ای می کند،دُمش را روی کولش می گذارد و می رود!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
گپون مردم
نوشته ی: راشدانصاری

یادش به خیر ، در روزنامه ی ما یعنی "ندای هرمزگان" ، سال ها ستونی منتشر می شد که گاهی به نصف صفحه هم می رسید با عنوان " گپون مردم" . در این ستون،شهروندان تلفنی مسایل و مشکلات موجود را در زمینه های مختلف بیان می کردند و چاپ می شد. طنز ذیل بر همین اساس و به مناسبت بیست و نهمین سالگرد انتشار روزنامه نوشته شده است.

۱
من:"بفرمایید."
او:" سلام، می خواستم از شهرداری بندرعباس تشکر کنم."
من:" بابت چی؟"
او:" بابت چاله ی وسط کوچه مون."
من:" چاله رو پُر کردن؟"
او:"خیر."
من:"پس چرا تشکر؟"
او:" دیشب صاحبخانه ی ما داشته می اومده برای دریافت اجاره خونه که افتاده توی چاله و پاهاش شکسته !"

۲
طرف:" ستون گپون مردم ِ ندای هرمزگان؟"
من" بفرمایید."
طرف:" حسن یادگارفر هستم.می خواستم بگم من چند دقیقه ی پیش میدان یادبود بودم و متاسفانه مشاهده کردم ، شهروندان روی اکثر درخت های وسط فلکه و اطراف فلکه با چاقو اقدام به نوشتن یادبودی و یادگاری کردن..."

۳
ایشان:" می خواستم بگم محله ی ما خیلی کثیفه ، همسایه ها اصلا مراعات نمی کنن آشغال می ریزن ، هر روز توی کوچه ی ما دعواست، روی در و دیوار محله فحش های بد بد می نویسن! لطفا رسیدگی کنن."
بنده:"از کجا تماس می گیری؟"
ایشان:"مجید هستم از کوچه ی فرهنگ."

۴
من:"(گپون مردم) بفرمایید...."
او:" ببخشید من از خیابان برق تماس می گیرم ، الان دو ساعته که برق نداریم! بی زحمت چاپ کنید تا مسوولین توی این گرما فکری به حال ما بکنن..."
من:" چشم".

۵
س:"سلام ، من حمید هستم از رودان یه سوالی داشتم. چرا از سمت بندر به طرف رودان، روی تابلوی میناب و رودان که قبل از دوراهی نصب شده ، نوشته میناب۳۵ کیلومتر _ رودان۳۵ کیلومتر؟"
ج:" خب، مشکل چیه الان؟".
س:" مشکل اینه که من دقیقاً متر کردم تا رودان ۵ متر و بیست و پنج سانتی متر بیشتره! چرا حقیقت رو به مردم نمی گن؟!".

۶

س:" ندای هرمزگان؟"
ج:"بفرمایید."
س:" امروز صبح متوجه شدیم کابل برق و سیم تلویزیون مون رو از بالای پشت بام دزدیدن.حتی رفتن بالای تیربرق و سیم ها رو دزدیدن.حسنی هستم از محله ی سیم بالا"
ج: " مواردی رو که فرمودین همه اش روی هواست. باید نیروی هوایی رسیدگی کنه!"
۷

او:"ستون گپونه؟"
من:"بفرمایید."
او:" شهنازهستم."
من:" بفرمایید خانم..."
او:" خانم چیه! من محله ی شهنازم."
من:"خب، در خدمتیم..."
او:" می خواستم بگم از وقتی شهرداری اومده یه خیابون اصلی و چندتا کوچه رو از وسط من رد کرده خیلی ناراحتم."
من:" چرا؟"
او:" چون ساقی هام همه تار و مار شدن! کاش به جای این کارا کمی خورم رو لایروبی و تمیز کرده بودن!"

۸

او:"می خواستم بگم حالا که شهرداری و مرکز بهداشت نمی تونن نسل این موش های لعنتی رو قطع کنن، تعدادی گربه ی ورزیده بفرستن محله ی ما شاید بهتر و زودتر نتیجه حاصل بشه! باور بفرمایید شب ها جلوی خونه ی ما تبدیل می شه به مدرسه ی موش ها!"
من: " خب ، اون وقت فکر نمی کنی محله تون در مدتی کوتاه با مشکل دیگری مثل تعداد زیاد گربه ها مواجه خواهد شد؟!"
او: " کاری نداره پدرجان، اگه کسی بخواد برای مردم کاری انجام بِده اینم راه حل داره."
من: " و راه حل؟".
او: " در آن صورت شهرداری تعدادی از این سگ های ولگردی که در محلات دیگر ۲۴ ساعته مشغول پرسه زدن هستن رو بیاره و در محله ی ما رها کنه."
من: " خب ، اگر پس از مدت کوتاهی محله تون با لشکری از سگ رو به رو شد ، چی؟".
او: " اون موقع می تونن بیان و سگ های ولگرد رو (با اجازه ی مرحوم صادق هدایت!) دونه به دونه بکُشن و با هر تیر ، سه نشونه بزنن! یعنی با کشتن سگ ها ، ما ؛ هم از شر اونا راحت می شیم و هم از شر گربه ها و موش ها...."
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
زمین
نوشته ی: راشدانصاری(خالوراشد)

اگر می‌خواهید
زمین نابود نشود
فکر دوختن ِ
لایه ی اُزون نباشید
گاز‌های گلخانه‌ای را وِل کنید
یقه‌ی شورای دِه را بچسبید!

#خالوراشد(نهنگ خلیج فارس)
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
خدمت به ادبیات!
نوشته ی: راشدانصاری

پس از حدود سی سال نوشتن و شعر و شاعری، احساس می کنم نتوانسته ام برای ادبیات آن طوری که دلم می خواهد مفید باشم و به ادبیات فارسی به نحو شایسته ای خدمت کنم.
به همین دلیل نشستم با خود اندیشیدم و سپس تصمیم گرفتم یعنی در اصل نشستیم ، تصمیم گرفتیم دو نفری ،خودم و عیال (چرا که بعضی از کارها را نمی توان دست تنها انجام داد!) و بهترین کاری که از دستم بر آمد، انجام دادم و آن هم این که با یک برنامه ریزی دقیق و اصولی ،درست صبح روز ۲۷ شهریور(روز شعر و ادب فارسی) صاحب فرزندی شدم ...یا شدیم!
با این کارم گفتم لااقل از این طریق هم به ادبیات خدمتی کرده باشم و هم این که به ندای مقامات ارشد نظام در راستای سفارش و تاکید بر ازدیاد جمعیت لبیک گفته باشم.
از طرفی خدا را چه دیدید شاید «یسنا» خانم ما در آینده ،جبران مافات کرد و اگر نگوییم پروینی، فروغی، سیمینی! دست کم شاعره ی نسبتا خوبی از کار درآمد تا بیش از این به قول دوستی صدای ادبیات فارسی این قدر مردانه و کلفت نباشد!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
مدرک تحصیلی!
سروده ی: راشدانصاری

گفتم که نخوان، دوباره هی می خواند
من داد زدم نخوان و وی می خواند

فردا که گرفت مدرکش را در شهر،
آواز خوش ِ "دِلی دِلی" می خواند!
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
نقیضه
سروده ی: راشدانصاری

کاسبان کاین حقه در میزان و دفتر می کنند
ثروت هنگفت ِ خود را دَه برابر می کنند

کاسبان را می توان بخشید! وقتی واعظان،
"چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند!"

با دومن ريش و دو متر و نيم تسبيح گِلى
صبح تا شب مردم بی چاره را خر مى كنند!

بس که می بندند خالی از برای این و آن
حرف های پوچ خود را نیز باور می کنند

پرسشی دارم نمی پرسم که یاران گفته اند
هر کسی پرسید او را سخت کیفر می کنند

علت اصلی فقط شیر سماور بوده است
"کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند!"

هم چپی هم راستی هم این وَری هم آن وَری
بی‌توقف چوب لای چرخ کشور می‌کنند

پیش شان قُبحی ندارد حقه بازی و دروغ
زندگی را با دغلکاری ِ خود سر می کنند

خسته‌اند از مملکت‌داری مدیرانِ خدوم
در سفرهای اروپا خستگی در می‌کنند
*

آب شُرب ِ شهر ِ ما شور است ای حافظ، کجا،
" می دهند آبی که دل ها را توانگر می کنند!؟"
#خالوراشد(نهنگ خلیج فارس)
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
پست های جدید در ادارات
نوشته ی: راشدانصاری

پس از سال ها رفت و آمد در ادارات دولتی ، به این نتیجه رسیده ام که بایستی تعدادی معاونت، دوایر و بخش های جدیدی را به بخش های قبلی ادارات کل و... اضافه کنند. این پست های جدید و... را هر چه سریع تر جهت تسریع در امور، باید به چارت سازمانی ادارات اضافه و با این کار ارباب رجوع های بی چاره را از بلاتکلیفی و سردرگمی و سرگیجه در بیاورند!

دایره ی گریه
از آن جایی که در بیشتر ادارات ایران به دلیل رواج قانون من در آوردی ِسردواندن ، پس از مدتی رفت و آمد اشک ارباب رجوع را در می آورند؛ بهتر است که دایره ای تحت عنوان " دایره ی گریه" ایجاد کنند تا آدم بتواند با خیال راحت به آن بخش مراجعه و از ته دل زار زار گریه کند!

دایره ی رشوه
در راستای این که برخی کارها در ادارات این مملکت بدون پرداخت رشوه انجام نمی شود، فلذا پیشنهاد می کنیم دایره ای با عنوان " دایره ی رشوه" ایجاد کنند تا از این پس ارباب رجوع های بی چاره بدون استرس و منع قانونی رشوه را دو دستی تقدیم کنند و کارمندان محترم نیز بی رودربایستی و طبق قانون رشوه را دریافت کنند.

بخش لبخند
از آن جایی که بیشتر مسئولان محترم در پاسخ به ملت فقط لبخند می زنند، پیشنهاد می کنیم از این پس " بخش لبخند" نیز در ادارات راه اندازی کنند. در این بخش مسئول محترم بایستی سُر و مُر و گُنده پشت میزش نشسته باشد و بی وقفه در پاسخ به پرسش ها و مشکلات متعدد ارباب رجوع ، فقط لبخند بزند.

معاونت پارتی بازی
در راستای این که در این جا هیچ کاری بدون پارتی بازی به سرانجام نمی رسد، پیشنهاد می کنیم در اسرع وقت " معاونت پارتی بازی" را همراه با تعدادی دوایر زیر مجموعه و کارمند ِ آشنا به این فن ایجاد کنند تا ارباب رجوع قبل از مراجعه به بخش های دیگر ِ ادارات، اول به این معاونت برود.

دایره ی حال گیری
در راستای این که این روزها اگر کسی در ادارات نداشته باشید، واقعاً حال تان را می گیرند، پیشنهاد می کنیم دایره ای نیز تحت این عنوان راه اندازی کنند تا ارباب رجوع از لحظه ی اول این پیه را به تن خودش بمالد که چنین دایره ای وجود دارد و یکهو دچار شوک نشود.

بخش امروز برو فردا بیا
این بخش البته جدید نیست اما در گذشته چون مکان خاصی نداشت، در همه ی قسمت های اداره پخش و پلا بود. از این به بعد ارباب رجوع پس از ورود به هر اداره ای در پایان موظف است به بخش " امروز برو فردا بیا" نیز مراجعه کند!

دایره ی تکمیل پرونده
همان طور که اطلاع دارید در ادارات ما هیچ گاه پرونده ی ارباب رجوع تکمیل نیست. یعنی هر وقت که شما فکر می کنید همه ی مدارک لازم را به همراه دارید و خیال تان راحت است، باز هم تعدادی مدرک کم و کسری دارید! پس بهتر آن است که دایره ای با عنوان "تکمیل پرونده" دایر شود تا مردم فکر کنند لااقل در این جا دیگر پرونده شان تکمیل خواهد شد.

دایره ی پشیمانی
حدود ۹۹ درصد ِ مراجعه کننده های بی چاره به ادارات دولتی و نیمه دولتی! در نهایت پشیمان خواهند شد. این عزیزان به دلایل مختلف از جمله انجام نگرفتن کارهای شان و سرگردانی در پایان از فرط عصبانیت در راهرو ها و راه پله و داخل آسانسور و...به رییس و کارکنان اداره ی مزبور و همچنین به زمین و زمان ناسزا خواهند گفت،پس لازم است دایره ای تحت عنوان "دایره ی پشیمانی" ایجاد کنند تا ملت با مراجعه به این دایره ضمن نوشیدن مقداری آب خنک و تکمیل فرم های مخصوص، قبل از این کارشان به جاهای باریک کشیده شود؛ بدین وسیله از کار خود یعنی ناسزا گفتن و.... اظهار پشیمانی کنند.
در پایان باید عرض کنم که اگر عمرمان یاری کند، پیشنهادات راه اندازی دوایر دیگری نیز در آینده خواهیم داد.

#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
حالا که...
نوشته ی: راشدانصاری

* حالا که ما قصد داریم کم کم بار و بندیل مان را ببندیم و از این دنیای فانی به دنیای باقی تشریف ببریم، نرخ قبر در بهشت زهرا حسابی بالا رفته است. (ای کاش یکی به مسئول آرامستان شهرمان می گفت، اگر چه به روحانیون محترم و برخی سیاستمدارها امیدی نیست، اما اگر به بنده تخفیف بدهند؛ قول می دهم از بین جماعت هنرمندان مشتری های فراوانی برای شان پیدا کنم!)

* حالا که کشورهای حاشیه خلیج فارس باید سپاس گزار ویروس کرونا باشند، چون با پیدا شدنِ سر و کله اش از ورود تماشاگران به ورزشگاه ها جلوگیری کرد، شنیده ایم تماشاگران این کشورها خواهان حضور در ورزشگاه ها هستند!(یکی نیست به این ها بگوید شما که تا قبل از کرونا، چنان ورزشگاه های تان سوت و کور بود که مسئولان عزیزتان با هزار خواهش و التماس و ترفند و جایزه و...موفق نمی شدند شما را به ورزشگاه ها بکشانند، حالا چطور دل تان هوس ورزشگاه کرده است!)
#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆
حالا که...
نوشته ی: راشدانصاری

* حالا که اهالی به اتفاق شورا و دهیاری و منابع طبیعی و محیط زیست، زحمت کشیده اند و با سهل انگاری ها و ندانم کاری های خود جنگل و مراتع را به کلی نابود کرده اند، پس از سال ها مجدداً تعدادی از اهالی به اتفاق شورا و دهیاری و منابع طبیعی و محیط زیست به فکر احیای محیط زیست افتاده اند و اقدام به کاشت نهال و...در منطقه می کنند!

* حالا که دوست شاعرم پس از سال ها کتاب شعرش را منتشر کرده است، کسی کتاب نمی خواند. طفلکی چقدر بدشانس است! نمایشگاه های کتاب ِ سراسر کشور به خاطر ویروس کرونا تعطیل هستند، شب های شعر و مراسم رونمایی از کتاب و نقد و بررسی هم به هکذا...(پی دی اف و اینستا و برنامه ی آنلاین و کرونا و...همه و همه دست به دست هم داده اند تا نان این شاعر بی چاره را آجر کنند و به خاک سیاهش بنشانند!)

#خالوراشد
@rashedansari
نشانی کانال راشدانصاری ، شاعر ، روزنامه نگار و طنزپرداز👆