یکی اسبی به عاریت خواست
گفت:اسب دارم اما سیاه است
گفت:مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد
گفت:چون نخواهم داد همینقدر بهانه بس است
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌹🍃🌻🍃
گفت:اسب دارم اما سیاه است
گفت:مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد
گفت:چون نخواهم داد همینقدر بهانه بس است
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌹🍃🌻🍃
@pandoandarzz
👆🆔🌹🍃🌻🍃
شخصی به دارالحکومه رفت
و گفت:
از کسی پولی طلب دارم
و او پس نمیدهد
گفتند:
آیا شاهدی هم داری؟
گفت: #خدا!
گفتند:
کسی را معرفی کن
که قاضی او را بشناسد...
#عبید_زاکانی
👆🆔🌹🍃🌻🍃
شخصی به دارالحکومه رفت
و گفت:
از کسی پولی طلب دارم
و او پس نمیدهد
گفتند:
آیا شاهدی هم داری؟
گفت: #خدا!
گفتند:
کسی را معرفی کن
که قاضی او را بشناسد...
#عبید_زاکانی
شیخی را گفتند :
"ای شیخ" عبا و عمامه خویش میفروشی؟
گفت: اگر صیاد دام خود بفروشد، به چه صید کند..؟!!!
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌹🍃🌻🍃
"ای شیخ" عبا و عمامه خویش میفروشی؟
گفت: اگر صیاد دام خود بفروشد، به چه صید کند..؟!!!
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌹🍃🌻🍃
#حکایت
#عبید_زاکانی
روباهی به فرزندش گفت؛
فرزندم از تمام این باغ ها میتوانی انگور بخوری،غیر از آن باغی که متعلق به "ملای"ده است!
حتی اگر گرسنه هم ماندی به سراغ آن باغ نرو!
روباه جوان از پدرش پرسید؛
چرا مگر انگور آن باغ سمی است؟
روباه به فرزندش پاسخ داد؛
نه فرزندم،اگر"ملا"بفهمد که ما از انگور باغش خورده ایم،فتوا می دهد و گوشت روباه را حلال می کند و دودمانمان را به باد می دهد! با این جماعت که قدرتشان بر "جهل مردم"استوار است،هیچ وقت در نیفت!!
@pandoandarzz
👆🆔🌹🍃🌻🍃
#عبید_زاکانی
روباهی به فرزندش گفت؛
فرزندم از تمام این باغ ها میتوانی انگور بخوری،غیر از آن باغی که متعلق به "ملای"ده است!
حتی اگر گرسنه هم ماندی به سراغ آن باغ نرو!
روباه جوان از پدرش پرسید؛
چرا مگر انگور آن باغ سمی است؟
روباه به فرزندش پاسخ داد؛
نه فرزندم،اگر"ملا"بفهمد که ما از انگور باغش خورده ایم،فتوا می دهد و گوشت روباه را حلال می کند و دودمانمان را به باد می دهد! با این جماعت که قدرتشان بر "جهل مردم"استوار است،هیچ وقت در نیفت!!
@pandoandarzz
👆🆔🌹🍃🌻🍃
خوش آن نسیم که بوئی ز زلف یار آرد
به عاشقی خبر یار غمگسار آرد...
خوشا کسی که سلامی بدان دیار برد
وز آن دیار پیامی بدین دیار آرد
#عبید_زاکانی 🌹
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻🍃
به عاشقی خبر یار غمگسار آرد...
خوشا کسی که سلامی بدان دیار برد
وز آن دیار پیامی بدین دیار آرد
#عبید_زاکانی 🌹
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻🍃
گویند چون خزانه انوشیروان عادل
را گشودند، لوحی دیدند که پنج سطر
بر آن نوشته شده بود :
هر که مال ندارد، آبرویي ندارد
هر که برادر ندارد، پشت ندارد
هر که زن ندارد، عیش ندارد
هر که فرزند ندارد، روشنی چشم ندارد
و هر که را هم این چهار ندارد،
هیچ غم ندارد ...!👌🏻
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻🍃
را گشودند، لوحی دیدند که پنج سطر
بر آن نوشته شده بود :
هر که مال ندارد، آبرویي ندارد
هر که برادر ندارد، پشت ندارد
هر که زن ندارد، عیش ندارد
هر که فرزند ندارد، روشنی چشم ندارد
و هر که را هم این چهار ندارد،
هیچ غم ندارد ...!👌🏻
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻🍃
گویند چون خزانه ی انوشیروان عادل را گشودند،
لوحی دیدند که پنج سطر بر آن نوشته شده بود؛
"هر که مال ندارد،آبروی ندارد"
"هر که برادر ندارد،پشت ندارد"
"هر که زن ندارد،عیش ندارد"
"هر که فرزند ندارد،روشنی چشم ندارد"
"هر که این چهار ندارد،هیچ غم ندارد...!
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻🍃
لوحی دیدند که پنج سطر بر آن نوشته شده بود؛
"هر که مال ندارد،آبروی ندارد"
"هر که برادر ندارد،پشت ندارد"
"هر که زن ندارد،عیش ندارد"
"هر که فرزند ندارد،روشنی چشم ندارد"
"هر که این چهار ندارد،هیچ غم ندارد...!
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻🍃
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت از کسی پولی طلب دارم و او پس نمی دهد.
گفتند آیا شاهدی هم داری؟ گفت: خدا
گفتند: کسی را معرفی کن که قاضی او را بشناسد..
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت از کسی پولی طلب دارم و او پس نمی دهد.
گفتند آیا شاهدی هم داری؟ گفت: خدا
گفتند: کسی را معرفی کن که قاضی او را بشناسد..
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
💠🔷🔷💠🔹🔹
🔹
#هر_روز_یک_پند
از در رحمت حق جوی گشـایش
بر در بستهٔ مخلوق گدائی تا چند
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
🔹
#هر_روز_یک_پند
از در رحمت حق جوی گشـایش
بر در بستهٔ مخلوق گدائی تا چند
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
اعرابیی را گفتند چگونه می گذرانی؟
گفت نه چنان که خداوند تعالی خواهد و نه چنان که شیطان خواهد و نه چنان که خود خواهم. گفتند چگونه؟
گفت از آن که خدای تعالی خواهد عابد باشم و
چنان نیستم و شیطان خواهد که کافر باشم و چنان نیستم و
خود خواهم که شاد و خوش روزی و دارای ثروت کافی باشم و چنان نیز نیستم.
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
گفت نه چنان که خداوند تعالی خواهد و نه چنان که شیطان خواهد و نه چنان که خود خواهم. گفتند چگونه؟
گفت از آن که خدای تعالی خواهد عابد باشم و
چنان نیستم و شیطان خواهد که کافر باشم و چنان نیستم و
خود خواهم که شاد و خوش روزی و دارای ثروت کافی باشم و چنان نیز نیستم.
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
روزی سه مُلا با هم خربزه میخوردند و فقیری طرف دیگری آنها را نظاره مینمود، برای آنکه هیچ کدام دلشان نمیآمد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یکی گفت : روایت است از چیزهایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه ! دومی گفت : همچنین روایت است که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند ! سومی گفت : و نیز روایت است که هرکس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه میشود !
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. باز ذکر روایت شروع شد. یکی گفت : دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد میکند ! دومی گفت : پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق میکند ! سومی گفت : دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک مینماید ! و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند ...
فقیر که همچنان آنان را مینگریست گفت : من رفتم، که اگر دقیقهای دیگر در اینجا بمانم و به شماها بنگرم ، میترسم با روایات شما پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را به جای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمهاش را تسبیح کرده با آن ذکر «یا قدوس» بگویند ...!
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. باز ذکر روایت شروع شد. یکی گفت : دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد میکند ! دومی گفت : پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق میکند ! سومی گفت : دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک مینماید ! و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند ...
فقیر که همچنان آنان را مینگریست گفت : من رفتم، که اگر دقیقهای دیگر در اینجا بمانم و به شماها بنگرم ، میترسم با روایات شما پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را به جای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمهاش را تسبیح کرده با آن ذکر «یا قدوس» بگویند ...!
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
📚حکایت نیمروزی📚
واعظي بالای منبر از اوصاف بهشت میگفت و از جهنم حرفی نمیزد. يکی از حاضرين پاي منبر خواست مزه ای بيندازد گفت:ای آقا!
شـما هميشه از بهشت تعريف می کنيد،يک بار هم از جهنم بگوييد. واعظ کـه حاضر جواب بود گفت: آنجا را کـه خودتان مي رويد و مي بينيد. بهشت اسـت کـه نمی رويد😉
حالا لااقل بايد وصفش را بشنويد😁
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻
واعظي بالای منبر از اوصاف بهشت میگفت و از جهنم حرفی نمیزد. يکی از حاضرين پاي منبر خواست مزه ای بيندازد گفت:ای آقا!
شـما هميشه از بهشت تعريف می کنيد،يک بار هم از جهنم بگوييد. واعظ کـه حاضر جواب بود گفت: آنجا را کـه خودتان مي رويد و مي بينيد. بهشت اسـت کـه نمی رويد😉
حالا لااقل بايد وصفش را بشنويد😁
#عبید_زاکانی
@pandoandarzz
👆🆔🌷🍃🌻