دومان
169 subscribers
500 photos
67 videos
243 files
3.41K links
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
Download Telegram
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد

چه اتّفاقی از این خوب‌تر که برف آمد

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
دست‌خطی دارم از او بر دل خود یادگار

عشق کاری کرد با قلبم که چاقو با انار

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
از لای لبم، سر زده یک شاخه‌
گیلاس
 
از لاله ی گوشت غزلی تازه
بیاویز!
 
#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که من چون غنچه‌های صبحدم بسیار دلتنگم

مرا چون آینه هرکس به کیش خویش پندارد
و الّا من چو مِی با مست و با هشیار یکرنگم

شبی در گوشه‌ی محراب قدری «ربّنا» خواندم
همان یک بار تارِ موی یار افتاد در چنگم

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم

به خاطر بسپریدم دشمنان! چون «نام من عشق است»
فراموشم کنید ای دوستان! من مایهٔ ننگم

مرا چشمان دلسنگی به خاک تیره بنشانید
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم

#علی‌رضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
در چشمم آب و در دلم آتش گرفته جای

بنگر مرا که خانه ی اضداد کرده اند

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
مردی پیاده آمده تا روستای تو

شعری شکفته روی لبانش برای تو



آورده لهجه های پر از دود شهر را

آرام شست و شو بدهد در صدای تو



یک استکان طراوت گل های تازه دم

یک لقمه آفتاب سحر ناشتای تو



هر چار فصل، دامن چل تکه ات بهار

هر هشت روز هفته دلم مبتلای تو



در کوچه باغ های نشابور و باغرود

پیچیده ماجرای من و ماجرای تو



گه گاه اگر که سر به هوا می شوم چه عیب؟

گه گاه می زند به سر من هوای تو



جسم مرا بگیر، و در خود مچاله کن!

خواهد چکید از بدنم  چشم های تو

!

               !

!

این رد کفش نیست، نشان تعجب است

روییده وقت رفتن ات از رد پای تو!

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دلِ قالیچه جا کند

او می‌رسد که از پسِ نُه ماه انتظار
راز ِدرخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال، از سفر
اندوه‌های تازه بیارد؛ خدا کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها
یک فصل را به خاطر او جابجا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش خش؛ صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
قشلاق كرده ام به تو از دست زندگى

چندی ست پايتخت جهانم اتاق توست

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
کبریت های سوخته در سطل آشغال، عیناً شبیه شاعرِ از سر گذشته اند

تا پیک نیک بد قِلِقی شعله ور شود، لبّیک گفته اند و سپس درگذشته اند


کبریت نیز پشت تریبون قوطی اش، خوانده ست بارها غزل از جنس روشنی

البتّه عرض می کنم این هر دو جان به کف، از خیِر زندگانیِ بی شر گذشته اند


کبریتِ نیمه سوز -که ماییم ظاهرا- بر شانه اش رسالتِ سنگینِ روشنی ست

کبریت ها کلاس اکابر نرفته لیک، از رهبر و امام و  پیمبر گذشته اند
 

تصریح می کنم: متشاعر زیاد هست، مِن جمله: حاج حضرت فندک! که گاهگاه

از روی گاز معده بیانیّه می دهد، این واعظان نرفته به منبر، گذشته اند


یک قوطیِ مکعّب و یک سیخِ سوخته، یک گور و نعش شاعر و لب های دوخته

این هر دو متّهم به گناهی مشابه اند، از چارچوبِ خویش فراتر گذشته اند

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
لحظه هایی که با تو سرگرمم: اولین صبح سال خورشیدی

لحظه هایی که از تو دلسردم: آخرین عصر سال میلادی ست

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
چه حاجت است
به این شیوه دلبری از من؟

تو را که از همه‌ی جنبه‌ها
سری از من


درخت خشکم و
هم صحبت کبوترها

تو هم که خستگی‌ات رفت
می‌پری از من ...!

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
فصلِ بهار آمد و رنگِ بهار نیست

اُردی‌جهنم است زمانی که یار نیست...!

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
آغوش تو چقدر می آید به قامتم
در آن به قدر پیرهن خویش راحتم

می پوشمت که سخت برازنده ی منی
امشب به شب نشینی خورشید دعوتم

با خود تو را به اوج _ به معراج_ می برم
امشب اگر به خاک بریزد خجالتم

دَه رند خبره اند سرانگشت های تو
یورش می آورند شبانه به غارتم

این ده شریک قافله، این ده رفیق دزد
تا آمدم به خویش، ندادند مهلتم

بازار شام کن شبمان را به موی خود
بگذار تا شلوغ شود با تو خلوتم

بر شانه ام گدازه ای از بوسه ها گذار
قافم ولی تمام شده استقامتم

بگذار تا دخیل ببندم به دامنت
حالا که در حریم تو گرم زیارتم

من سیرتم همان که تو می خواستی شده
لب تر کنی عوض شود این بار صورتم!

جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم
این است از تمامی دنیا غنیمتم

با من بمان که نوبت پیروزی من است
چیزی نمانده است به پایان فرصتم

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
‍ دیری‌ست دلم در گرو ناز پری هاست
روشن شده چشمم که نظرباز پری هاست

دیوانه ام و با پریانم سَر و سِرّی ست
لب تر کنم این جا پُر آواز پری هاست

لب تر‌کنم این خانه پریخانه‌ی محض است
دفترچه‌ی شعرم پَر پرواز پری هاست

جنّات نعیم است، گریبان کلیم است
پردیس مگر در یقه باز پری هاست

ای دختر شاه پریان! خانه ات آباد!
زیبایی تو خانه برانداز پری هاست

هر بافه‌ی مویت شجره‌نامه‌ی جنّی‌ست
چشمان تو دنیای خبرساز پری هاست

من راز نگهدارترین دیو جهانم
آغوش تو صندوقچه راز پری هاست

#علیرضا_بدیع
🎤 #قاسم_فرخی

https://telegram.me/nimaasakk
دیری‌ست که از دشنه و دشنام به دورم
من ماهیِ خو کرده به این تُنگ بلورم

از دوستی دشمن و از دشمنی دوست
گهواره‌ی لذت شده چون ذلت گورم

پرورده‌ی نازم؛ چه نیازم به پری‌ها؟
حالا که خودِ ماه در افتاده به تورم

پیشانی‌ات ای دوست! جهان‌تاب‌تر از پیش
آیینه‌ی مصداقم و وابسته‌ی نورم

نه غوره، نه انگور! شرابم بکن ای عشق!
یا بی‌نمکم این همه یا آن همه شورم

ای آینه! هم صحبت من باش که دیری‌ست
بی سنگ صبور است دل تنگ صبورم

#علیرضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk
چه حاجت است به این شیوه دلبری از من؟
تو را که از همه‌ی جنبه‌ها سری از من

درخت خشکم و هم‌صحبت کبوترها
تو هم که خستگی‌ات رفت، می‌پری از من

اجاق سردم و بهتر همان که مثل همه
مرا به خود بگذاری و بگذری از من

من و تو زخمی یک اتفاق مشترکیم
که برده دل پسری از تو، دختری از من

گذشت فرصت دیدار و فصل کوچ رسید
دم غروب، جدا شد کبوتری از من

نساخت با دل آیینه‌ام دل سنگت
تویی که ساختی انسان دیگری از من

چه مانده از تو و من؟ هیزم تری از تو
اجاق سوخته‌ی خاک بر سری از من

چه مانده باقی از آن روز؟ دختری از تو
چه مانده باقی از آن عشق؟ دفتری از من

#علی‌رضا_بدیع

https://telegram.me/nimaasakk