و تو را
به یاد آوردن
حکایت بارانی بی قرار است
این گونه که من دوستت میدارم.
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
به یاد آوردن
حکایت بارانی بی قرار است
این گونه که من دوستت میدارم.
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
حیف نیست
بهار باشد و تو نباشی؟
حیف نیست بهار
از سرِ اتفاق بغلتد در دستم
آن وقت
تو نباشی...!؟
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
بهار باشد و تو نباشی؟
حیف نیست بهار
از سرِ اتفاق بغلتد در دستم
آن وقت
تو نباشی...!؟
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
روز، با کلماتِ روشن حرف میزند
عصر، با کلماتِ مبهم
شب...
سخن نمیگوید
حکم میکند!
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
عصر، با کلماتِ مبهم
شب...
سخن نمیگوید
حکم میکند!
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
دوست دارم
در اين شب دلپذير
عطر تو
چراغ بينایی من شود
و محبوبه شب راهش را گم كند.
دوست دارم
شب لرزان از حضورت
پايش بلغزد
در چالهای از صدف كه ماهش میخوانند
و خنده آفتاب دريا را روشن كند.
اما نه آفتاب است و نه ماه
عصرگاهی غمگين است
و من اين همه را جمع كردهام
چون دلتنگ توام...!
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
در اين شب دلپذير
عطر تو
چراغ بينایی من شود
و محبوبه شب راهش را گم كند.
دوست دارم
شب لرزان از حضورت
پايش بلغزد
در چالهای از صدف كه ماهش میخوانند
و خنده آفتاب دريا را روشن كند.
اما نه آفتاب است و نه ماه
عصرگاهی غمگين است
و من اين همه را جمع كردهام
چون دلتنگ توام...!
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارم
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچینِ باغِ بستهدری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم ...!
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
این گونه که من
دوستت میدارم
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچینِ باغِ بستهدری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم ...!
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
در هر ایستگاهی که پیاده شوی
کنار توام
این قطار
مثل همیشه در کف دستم راه میرود
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
کنار توام
این قطار
مثل همیشه در کف دستم راه میرود
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak
نه نمیتوانم فراموشت کنم
زخمهای من بیحضور تو، از تسکین سر باز میزنند
بالهای من تکهتکه فرو میریزند
برّههای مسیح را میبینم، که به دنبالم میدوند
و نشان فولوت تو را میپرسند
نه نمیتوانم فراموشت کنم
خیابانها بیحضور تو
راههای آشکار جهنماند
تو پرندهای معصومی که راهش را در باغ حیات زندانی گم کرده است
تکصورتی ازلی بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنهی تابستانی که گندم زاران رسیده، در قدوم تو خم می شوند
آشیانهی رودی از برف، که از قلههای بهار فرو میریزد
نه نمیتوانم، نمیخواهم که فراموشت کنم!
تپههای خشکیده از پلههای تو بالا میآیند
تا به بوی نفسهای تو درمان شوند و به کوهستان باز گردند
ماه هزار ساله، دست نوشتهی آخرش را برای تو میفرستد تا تصحیحاش کنی
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
قزلآلای عصیانگری که به چشمهی خود باز می رود
خونینشده در رودها که به جانب دریا روان است!
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
زخمهای من بیحضور تو، از تسکین سر باز میزنند
بالهای من تکهتکه فرو میریزند
برّههای مسیح را میبینم، که به دنبالم میدوند
و نشان فولوت تو را میپرسند
نه نمیتوانم فراموشت کنم
خیابانها بیحضور تو
راههای آشکار جهنماند
تو پرندهای معصومی که راهش را در باغ حیات زندانی گم کرده است
تکصورتی ازلی بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنهی تابستانی که گندم زاران رسیده، در قدوم تو خم می شوند
آشیانهی رودی از برف، که از قلههای بهار فرو میریزد
نه نمیتوانم، نمیخواهم که فراموشت کنم!
تپههای خشکیده از پلههای تو بالا میآیند
تا به بوی نفسهای تو درمان شوند و به کوهستان باز گردند
ماه هزار ساله، دست نوشتهی آخرش را برای تو میفرستد تا تصحیحاش کنی
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
قزلآلای عصیانگری که به چشمهی خود باز می رود
خونینشده در رودها که به جانب دریا روان است!
#شمس_لنگرودی
https://telegram.me/nimaasakk
شعر و دنیایی که می سازمش
شعر و دنیایی که می سازمش | شمس لنگرودی
شعر و دنیایی که می سازمش برای دلم