........«سرخ مثل انار».......
پدرم با انار میخندد
با پرستو و سار میخندد
پدرم از قبیلهی آب است
با لب جویبار میخندد
صبحدم با صدای گنجشکان
در دل دیمهزار میخندد
ظهرگاهان که خسته از کار است
زیر شاخ چنار میخندد
شب در آواز روشن مهتاب
ساده و بیشمار میخندد
میدهد بوی سبزه دستانش
خالی از رنج خار میخندد
سالهایی که ابر خاموش است
با دلی سوگوار میخندد
گرچه دارد به دل غمی مبهم
روشن و آشکار میخندد
گرچه موی سرش زمستانی است
مثل گل در بهار میخندد
در هجومی که زرد و پاییزی است
سرخ مثل انار میخندد
#سیدعلی_موسویعلیآبادی
https://telegram.me/nimaasakk
پدرم با انار میخندد
با پرستو و سار میخندد
پدرم از قبیلهی آب است
با لب جویبار میخندد
صبحدم با صدای گنجشکان
در دل دیمهزار میخندد
ظهرگاهان که خسته از کار است
زیر شاخ چنار میخندد
شب در آواز روشن مهتاب
ساده و بیشمار میخندد
میدهد بوی سبزه دستانش
خالی از رنج خار میخندد
سالهایی که ابر خاموش است
با دلی سوگوار میخندد
گرچه دارد به دل غمی مبهم
روشن و آشکار میخندد
گرچه موی سرش زمستانی است
مثل گل در بهار میخندد
در هجومی که زرد و پاییزی است
سرخ مثل انار میخندد
#سیدعلی_موسویعلیآبادی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak