دومان
169 subscribers
500 photos
67 videos
242 files
3.4K links
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍🎧#ساقی
#علیرضا_افتخاری🎧

@nimaasakk
دِگر بارم افتاده شوری به سر
به جانم شده آتشی شعله ور

که دستارِ تقوی زِ سر افکنم
زِ پا کُنده‌ی نام را بشکنم

ملولم از این خرقه و طیلسان
که بت‌هاست در آستینم نهان

تو بنمای آن چهره‌ی آتشین
که آتش فتد در بت و آستین

چه آتش که از خود ستاند مرا
نه از غیر، تنها رهاند مرا

زِ وحدت دلا تا کی اندر شکی
یکی گو یکی دان یکی بین یَکی

بیا ساقیا در ده آن راحِ روح
که یابم زِ فیضش هزاران فتوح

صباح است ساقی صبوحی بیار
مِئی کو نخواهد صُراحی، بیار

بلی کی صُراحی بُوَد رازدار
به بزمی که نَبود خودی را شُمار

نخستین که کردند تخمیرِ طین
گِلِ ما نمودند با می عجین

ندیمان وصیت کنم بشنوید
که عمرِ گرامی به آخر رسید

چو این رشته‌ی عمر بگسسته شد
به آغاز، انجام پیوسته شد

بشد مُلکِ تن بی سپهدارِ جان
به یغما ربودند نقدِ روان

خدا را دهیدم به می شست‌وشوی
بپاشید سِدرم از آن خاکِ کوی

بجویید خشتم زِ بهرِ لحد
زِ خشتی که بر تارکِ خُم بُوَد

بسازید تابوتم از چوبِ تاک
کنیدم می آلوده در زیرِ خاک

چو از برگِ رَز نیز کفنم کنید
به پای خُم باده دفنم کنید

بکوشید کاندر دم احتضار
همین بر زبانم بُوَد نام یار

نه شمعم جز آن مه به بالین نهید
نه حرفم جز از عشق تلقین دهید

زِ مرد و زن اندر شبِ وحشتم
نیاید کسی بر سرِ تربتم

بجز، مطرب آید زند چنگ را
مُغنی کشد سرخوش آهنگ را

به خونم نگارید لوح مزار
که هست این شهیدِ ره عشقِ یار

چهل تن زِ رندانِ پیمانه زن
شهادت کنند این چنین بر کفن

که این را به خاکِ درش نسبت است
زِ دُردی کشانِ می وحدت است

که می ساختی شیخ سجاده‌کش
به یک دم زدن عاشقِ باده کش

زِ نظّاره گردیّ اهلِ کنشت
همه پارسایانِ تقوی‌سرشت

نبودی بجز عاشقی دین او
جز این شیوه‌ی پاک، آئین او

همه کیش از او خدمت می‌فروش
زِ جان حلقهٔ بندگی‌ّاش به گوش

ندیدیم کاری از او سر زند
بجز اینکه پیوسته ساغر زند

چو ساغر منزه زِ چون و زِ چند
چو خورشید تابان بر اوجِ بلند

نباشد صداعش نیارد خمار
کند یاربینش هم از چشمِ یار

الهی به خاصانِ درگاه تو
به سرها که شد خاک در راه تو

به افتادگانِ سرِ کوی تو
به حسرت کشانِ بلاجوی تو

به دردِ دلِ دردمندانِ تو
به سوزِ دلِ مستمندانِ تو

به حق سبوکش، به میخارگان
که هستند از خویش آوارگان

به پیرِ مغان و می و میکده
به رندانِ مستِ صبوحی زده

که فرمان دهی چون قضا را که هان!
ز اسرار نقد روانش ستان

نخستین ز آلایشش پاک کن
پس آنگاه منزل‌گهش خاک کن

#ملاهادی_سبزواری
#ساقی_نامه

https://telegram.me/nimaasakk