نگاهم كن كه دلتنگ توأم، بانوی من، لطفا!
پريشانم، بيا دستی بكش بر موی من لطفا!
تو سردت میشود خوابت میآيد، استرس داری
سرت را زودتر بگذار بر بازوی من لطفا!
بد است اين نور، نورِ مستقيمِ آفتاب بد!
تو خورشيدم شو و چشمی بچرخان سوی من لطفا!
چرا اين مُبلها اینقدر بیرحمانه دور از هم
بيا بنشين كمی نزديكتر، پهلوی من لطفا!
شبيه كوچهای بیعابرم انگشتهايت را
بگو تا رد شوند از لابه لای موی من لطفا!
ندارد بالش اصلا اين هواپيما، تو مثل ماه
سرت را باز هم بگذار بر زانوی من لطفا!
نمیخواهم بخوابم دوست دارم دستهايت را
ببينم اين پتو را هی نكش از روی من لطفا!
بيا و در لباسِ ميهماندارِ هواپيما
بگو اين چشم! اين لبهام! اين گيسوی من لطفا!
خودت خمشو، نگاهمكن، ببوس، آهسته نازم كن
بگو امشب بنوش از قهوه با ليموی من لطفا!
ببر با خود درون باغ يك افسانه خوابم كن
ببر خنجر بساز از گوشهی ابروی من لطفا!
شكارت میكنم گم میشوی با گريه میگويم
تنت مه میشود كم كم بخواب آهوی من لطفا!
من از اين ارتفاع پست میترسم، تو با من باش
شبيه ماه بنشين تا سحر پهلوی من لطفا!
#محمدسعيد_ميرزايی
https://telegram.me/nimaasakk
پريشانم، بيا دستی بكش بر موی من لطفا!
تو سردت میشود خوابت میآيد، استرس داری
سرت را زودتر بگذار بر بازوی من لطفا!
بد است اين نور، نورِ مستقيمِ آفتاب بد!
تو خورشيدم شو و چشمی بچرخان سوی من لطفا!
چرا اين مُبلها اینقدر بیرحمانه دور از هم
بيا بنشين كمی نزديكتر، پهلوی من لطفا!
شبيه كوچهای بیعابرم انگشتهايت را
بگو تا رد شوند از لابه لای موی من لطفا!
ندارد بالش اصلا اين هواپيما، تو مثل ماه
سرت را باز هم بگذار بر زانوی من لطفا!
نمیخواهم بخوابم دوست دارم دستهايت را
ببينم اين پتو را هی نكش از روی من لطفا!
بيا و در لباسِ ميهماندارِ هواپيما
بگو اين چشم! اين لبهام! اين گيسوی من لطفا!
خودت خمشو، نگاهمكن، ببوس، آهسته نازم كن
بگو امشب بنوش از قهوه با ليموی من لطفا!
ببر با خود درون باغ يك افسانه خوابم كن
ببر خنجر بساز از گوشهی ابروی من لطفا!
شكارت میكنم گم میشوی با گريه میگويم
تنت مه میشود كم كم بخواب آهوی من لطفا!
من از اين ارتفاع پست میترسم، تو با من باش
شبيه ماه بنشين تا سحر پهلوی من لطفا!
#محمدسعيد_ميرزايی
https://telegram.me/nimaasakk
Telegram
دومان
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
@Nimaasak