دومان
167 subscribers
500 photos
67 videos
243 files
3.41K links
ارتباط با ادمین
@Nimaasak
Download Telegram
مادرت را ببخش دخترکم
شعر، آتش به خانه‌اش زده است 
روزگارش شبیه گنجشکی‌ست 
که سموری به لانه‌اش زده است

بین انبوهی از تفاوت‌ها 
شاعران درد مشترک دارند 
مثل ظرفی عتیقه زیبایند 
مُنتها از درون ترک دارند

آفت شعر را بکُش در خود 
نکُشی کُلّ باغ می‌میرد 
لاک‌پشتی که روی لاک افتاد 
زیر خورشید داغ می‌میرد

دخترم فرض کن که جادوگر 
یک طلسم سیاه آورده 
کوچه‌ی خلوت خیالت را 
بُرده و چارراه آورده

مثلا فرض کن خدایت را 
گاه غولی سیاه می‌بینی 
در همین گیر و دار گرگی را 
بَرّه‌ای بی‌پناه می‌بینی

ناگهان شکل واژه می‌گیرند 
همه‌ی چیزهای دور و بَرَت 
سطری از شعر می‌شود حتی 
آن لباس نَشُسته‌ی پدرت

مادرت آن نهالِ کوچک بود 
که به فصلِ جوانه‌اش نرسید 
تا قیامت کلاغِ قصه‌ی من 
شعر گفت و به خانه‌اش نرسید

لای لا لا، بخواب دخترکم!
ای به قربان دست و چشم و لبت 
آخ، باز این غذای من سر رفت 
شعر امشب، به جای شام شبت

 #رویا_ابراهیمی

https://telegram.me/nimaasakk