#داستان_جذب_سلامتی
🔻ماجرای من در 10 مارس 1981 رخ داد در این روز کل زندگیم متحول شد روزی که هرگز فراموشش نخواهم کرد هواپیمایم سقوط کرد و ستون فقراتم آسیب جدی دید و تمام بدنم به طور کامل فلج شد.
🔻مهره های اول و دوم گردنم شکسته بود نه می توانستم چیزی بخورم و نه می توانستم چیزی بیاشامم
دیاگرافمم نیز پاره شده بود و نمی توانستم نفس بکشم فقط قادر بودم پلک بزنم، همه پزشکان بیمارستان معتقد بودند تا آخر عمر زندگی گیاهی خواهم داشت و تنها کاری که می توانم بکنم پلک زدن است.
🔻این تصویری بود که آنها از من می دیدند اما برای من مهم نبود که آنها چی فکر می کنند بلکه مهم این بود که من به این وضعیت خود چگونه می اندیشم من خودم را به صورت انسانی معمولی می دیدم که بالاخره موفق می شود بیمارستان را ترک کند.
🔻 تنها چیزی که در بیمارستان باید روی آن کار می کردم ذهنم بود آدم وقتی با ذهنش کار کند می تواند همه چیز را سر و سامان ببخشد من به کمک دستگاه تنفس نفس می کشیدم پزشکان اعتقاد داشتند به دلیل پارگی دیافراگم هرگز قادر نخواهم بود نفس بکشم اما ندایی ضعیف از اعماق قلبم به من می گفت: "نفس عمیق بکش"
🔻و بالاخره هم توانستم خودم نفس بکشم آنها دستگاه تنفس را از من جدا کردند آنها باور نمی کردند اما من نمی توانستم اجازه دهم چیزی مرا از هدفی که دنبال می کردم دور کند هدفی که برای خودم تعیین کرده بودم این بود که کریسمس از بیمارستان مرخص شوم، و این کار را نیز کردم من با پاهای خودم از بیمارستان بیرون رفتم آنها می گفتند امکان چنین چیزی وجود ندارد آن روز را هرگز فراموش نمی کنم.
🔻اگر بخواهم به کسانی که هم اکنون در بیمارستان هستند و درد می کشند پیامی بفرستم و بگویم چه کارهایی می توانند در زندگی خود انجام دهند این است که: انسان به هر چیزی فکر کند همان می شود.
#موریس_گودمن
به ما بپیوندید👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEF58zV8EVCDmo6FKA
🔻ماجرای من در 10 مارس 1981 رخ داد در این روز کل زندگیم متحول شد روزی که هرگز فراموشش نخواهم کرد هواپیمایم سقوط کرد و ستون فقراتم آسیب جدی دید و تمام بدنم به طور کامل فلج شد.
🔻مهره های اول و دوم گردنم شکسته بود نه می توانستم چیزی بخورم و نه می توانستم چیزی بیاشامم
دیاگرافمم نیز پاره شده بود و نمی توانستم نفس بکشم فقط قادر بودم پلک بزنم، همه پزشکان بیمارستان معتقد بودند تا آخر عمر زندگی گیاهی خواهم داشت و تنها کاری که می توانم بکنم پلک زدن است.
🔻این تصویری بود که آنها از من می دیدند اما برای من مهم نبود که آنها چی فکر می کنند بلکه مهم این بود که من به این وضعیت خود چگونه می اندیشم من خودم را به صورت انسانی معمولی می دیدم که بالاخره موفق می شود بیمارستان را ترک کند.
🔻 تنها چیزی که در بیمارستان باید روی آن کار می کردم ذهنم بود آدم وقتی با ذهنش کار کند می تواند همه چیز را سر و سامان ببخشد من به کمک دستگاه تنفس نفس می کشیدم پزشکان اعتقاد داشتند به دلیل پارگی دیافراگم هرگز قادر نخواهم بود نفس بکشم اما ندایی ضعیف از اعماق قلبم به من می گفت: "نفس عمیق بکش"
🔻و بالاخره هم توانستم خودم نفس بکشم آنها دستگاه تنفس را از من جدا کردند آنها باور نمی کردند اما من نمی توانستم اجازه دهم چیزی مرا از هدفی که دنبال می کردم دور کند هدفی که برای خودم تعیین کرده بودم این بود که کریسمس از بیمارستان مرخص شوم، و این کار را نیز کردم من با پاهای خودم از بیمارستان بیرون رفتم آنها می گفتند امکان چنین چیزی وجود ندارد آن روز را هرگز فراموش نمی کنم.
🔻اگر بخواهم به کسانی که هم اکنون در بیمارستان هستند و درد می کشند پیامی بفرستم و بگویم چه کارهایی می توانند در زندگی خود انجام دهند این است که: انسان به هر چیزی فکر کند همان می شود.
#موریس_گودمن
به ما بپیوندید👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEF58zV8EVCDmo6FKA