#حکایت
راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد..
همان جا شروع به شکایت از خدا کرد:《خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟؟و.....》
در همین حال،چون خسته بود،خوابش برد.
وقتی صبح از خواب بیدار شد..
از شکایت شب گذشته اش خیلی شرمنده شد..
ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود!!😱
همه ما امکان به خطا رفتن را داریم..پس اگــر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمیرود،شکایت نکنیــــم!!....شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگــاه باشد...
به ما بپیوندید👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEF58zV8EVCDmo6FKA
راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد..
همان جا شروع به شکایت از خدا کرد:《خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟؟و.....》
در همین حال،چون خسته بود،خوابش برد.
وقتی صبح از خواب بیدار شد..
از شکایت شب گذشته اش خیلی شرمنده شد..
ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود!!😱
همه ما امکان به خطا رفتن را داریم..پس اگــر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمیرود،شکایت نکنیــــم!!....شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگــاه باشد...
به ما بپیوندید👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEF58zV8EVCDmo6FKA
@mthi_jazebe
#حکایت
بزرگی را گفتند: تو برای تربیت فرزندانت چه می کنی؟
گفت: هیچ کار!
گفتند: مگر می شود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
گفت: من در تربیت خود کوشیدم تا الگوی خوبی برای آنان باشم...
به ما بپیوندید👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEF58zV8EVCDmo6FKA
👭👬 #برا_دوستاتم_بفرست
#حکایت
بزرگی را گفتند: تو برای تربیت فرزندانت چه می کنی؟
گفت: هیچ کار!
گفتند: مگر می شود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
گفت: من در تربیت خود کوشیدم تا الگوی خوبی برای آنان باشم...
به ما بپیوندید👇
https://tttttt.me/joinchat/AAAAAEF58zV8EVCDmo6FKA
👭👬 #برا_دوستاتم_بفرست
💯
#حکایت 📜
بسیار زیبا و خواندنی👌
مردی شبی را در خانه ای روستایی میگذراند
پنجرههای اتاق باز نمیشد .
نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمیتوانست آن را باز کند
با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد
و سراسر شب را راحت خوابید
صبح روز بعد فهمید که شیشه کمدکتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است
"او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود...
وقتی بهترینها را می خواهید افکارتان بِکر است و زلال.
افکار از جنس انرژیاند و انرژی، کار انجام میدهد...
@mthi_jazebe
#حکایت 📜
بسیار زیبا و خواندنی👌
مردی شبی را در خانه ای روستایی میگذراند
پنجرههای اتاق باز نمیشد .
نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمیتوانست آن را باز کند
با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد
و سراسر شب را راحت خوابید
صبح روز بعد فهمید که شیشه کمدکتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است
"او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود...
وقتی بهترینها را می خواهید افکارتان بِکر است و زلال.
افکار از جنس انرژیاند و انرژی، کار انجام میدهد...
@mthi_jazebe
💯
#حکایت 📜
بسیار زیبا و خواندنی👌
روزی ملانصرالدين خطايی مرتکب میشود
و او را نزد حاکم میبرند تا مجازات را تعيين کند.
حاکم برايش حکم مرگ صادر میکند
اما مقداری رافت به خرج میدهد و به وی میگويد
اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بياموزانی از مجازاتت درمیگذرم .
ملانصرالدين هم قبول میکند
و ماموران حاکم رهايش میکنند!!!!!
عدهای به ملا میگويند
مرد حسابی آخر تو چگونه میتواني
به يک الاغ خواندن و نوشتن ياد بدهی؟
ملانصرالدين میفرمايد :
انشاءالله در اين سه سال يا حاکم میميرد يا خرم...!!
✅ هميشه اميدوار باشيد🌹🌹🌹
@mthi_jazebe
#حکایت 📜
بسیار زیبا و خواندنی👌
روزی ملانصرالدين خطايی مرتکب میشود
و او را نزد حاکم میبرند تا مجازات را تعيين کند.
حاکم برايش حکم مرگ صادر میکند
اما مقداری رافت به خرج میدهد و به وی میگويد
اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بياموزانی از مجازاتت درمیگذرم .
ملانصرالدين هم قبول میکند
و ماموران حاکم رهايش میکنند!!!!!
عدهای به ملا میگويند
مرد حسابی آخر تو چگونه میتواني
به يک الاغ خواندن و نوشتن ياد بدهی؟
ملانصرالدين میفرمايد :
انشاءالله در اين سه سال يا حاکم میميرد يا خرم...!!
✅ هميشه اميدوار باشيد🌹🌹🌹
@mthi_jazebe
💯
#حکایت 📜
بسیار زیبا و خواندنی👌
گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند.
بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت میخورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت میخورد. برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟
برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر میداریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی.
آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند. زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم...
@mthi_jazebe
#حکایت 📜
بسیار زیبا و خواندنی👌
گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند.
بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. هرکس بردارد حسرت میخورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت میخورد. برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟
برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر میداریم.
وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی.
آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند. زندگی هم بدین شکل است، اگر از لحظات استفاده نکینم حسرت می خوریم و اگر استفاده کنیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. پس تلاشمان را بکنیم که هرچه بیشتر از این لحظات استفاده کنیم...
@mthi_jazebe