قابل درکی شده است.
در این شعر البته می شد به ساختار نیز پرداخت که دارای فراز و فرود و نکات قابل بهبودی به لحاظ سطر نویسی و پرداخت می باشد که فکر می کنم از حوصله این مقال خارج باشد.
طبق معمول از کاستی های ویرایشی و تایپی عذر خواهم.
از #کتاب"4+20شاعر،4+20 نقد"
انتشارات#نظری
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
در این شعر البته می شد به ساختار نیز پرداخت که دارای فراز و فرود و نکات قابل بهبودی به لحاظ سطر نویسی و پرداخت می باشد که فکر می کنم از حوصله این مقال خارج باشد.
طبق معمول از کاستی های ویرایشی و تایپی عذر خواهم.
از #کتاب"4+20شاعر،4+20 نقد"
انتشارات#نظری
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
من همیشه رها در خودم،شماها چی؟!
به جستجوی شما در خودم،شما ها چی؟!
همیشه در پی حالی شگرف می سوزم
که محو چون و چرا در خودم،شماهاچی؟!
من آسمان و زمین را ندوختم امّا
بت همیشه خدا در خودم،شما ها چی؟!
اگرچه داد زدم آسمان نمی فهمید!
منم شکست صدا در خودم،شماها چی؟!
چه ذهن بی هنری فکر می کنم دارم
کسی نخواست مرا در خودم،...شماها چی؟!
1382/6/16
#محمد_تقی_قشقایی
#کتاب_خلسه_چنارها_ص_۱۳۰
@mohammad_ghashghaei
به جستجوی شما در خودم،شما ها چی؟!
همیشه در پی حالی شگرف می سوزم
که محو چون و چرا در خودم،شماهاچی؟!
من آسمان و زمین را ندوختم امّا
بت همیشه خدا در خودم،شما ها چی؟!
اگرچه داد زدم آسمان نمی فهمید!
منم شکست صدا در خودم،شماها چی؟!
چه ذهن بی هنری فکر می کنم دارم
کسی نخواست مرا در خودم،...شماها چی؟!
1382/6/16
#محمد_تقی_قشقایی
#کتاب_خلسه_چنارها_ص_۱۳۰
@mohammad_ghashghaei
در شعر عناصر متعددی هستند که کمک میکنند زیباییها بیشتر نمود پیدا کنند،استفاده از ابزار مختلف زبانی،موسیقیایی،و بیانی از این جملهاند.
بگذارید خاطرهای بگویم،
در دوران تحصیل معلم بسیار با دانش و به اصطلاح امروزیها باسوادی داشتیم،اما متأسفانه از بیان خوب و مورد پسندی برخوردار نبود،به همین دلیل واقعا بهره بردن از آن همه فضایل و دانش برای دانشآموزان مقدور نبود! چون واقعا جذبهای در کلامش نبود،و البته موارد دیگر که نمیخواهم به آنها ورود کنم،
باور کنید به عنوان یک نوجوان دلم برای آن معلم اهل دانش که خوب حرف نمیزد میسوخت،
اصلیترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود!
برگردیم به شعر،
اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد!
در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی میشود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمیآید،
در برخی سطرها شعر هراسان است و میتوانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ میماند،
تغییر لحن میتواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید...
تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است.
فعلهای "میخواند،بود،میکرد،میشدند،میریخت،مینشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کردهاند.
3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!
در مورد ابهام در شعر سخنهای مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خواندهایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم،اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد،
شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل مند تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست!
تا اینجا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهامآلود هم خود مسلکی دارد!
فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد میخواهد!)
پیشتر در مورد ابهام و گونههای مختلف در شعر در نوشتهای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم،
این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمیگردد نوعی ابهام ایجابی است،یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است...
در شعری میبینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد!
"ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی
سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آنقدر راز آلود و ابهامآلود است که از او خبری نیست!
به تعبیر واضح ابهام موجود آنقدر ایجابیست که طبیعی به نظر میرسد!
در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. اینگونه ابهامها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند،ایجاد شدهاند! اینگونه شعرها نه تنها تاویلمندی را یدک نمیکشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه میزنند!
در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاریست،
"در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود"
این تلمیح ابهام گونه که می تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی میتواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرنها قبل:
"به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنانکه پای در برف فرو شود/ به عشق فرو میشدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..."
اما سطر" از بسیار میآمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه میکرد/..."
ابهامی جاریست که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر میرسد مخاطب باید بدود دنبال شعر...
در نهایت شعر نشان می دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد.
در مورد این شعر میشد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند:
-"از" ها و حروف دیگر،بایدها و نبایدها
-سطربندی شعر سپید،چراها
-پراکندگیها،تناسبها
#محمد_تقی_قشقایی
از:#کتاب"7+20شاعر،7+20 نقد"
#انتشارات_نظری
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
بگذارید خاطرهای بگویم،
در دوران تحصیل معلم بسیار با دانش و به اصطلاح امروزیها باسوادی داشتیم،اما متأسفانه از بیان خوب و مورد پسندی برخوردار نبود،به همین دلیل واقعا بهره بردن از آن همه فضایل و دانش برای دانشآموزان مقدور نبود! چون واقعا جذبهای در کلامش نبود،و البته موارد دیگر که نمیخواهم به آنها ورود کنم،
باور کنید به عنوان یک نوجوان دلم برای آن معلم اهل دانش که خوب حرف نمیزد میسوخت،
اصلیترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود!
برگردیم به شعر،
اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد!
در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی میشود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمیآید،
در برخی سطرها شعر هراسان است و میتوانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ میماند،
تغییر لحن میتواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید...
تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است.
فعلهای "میخواند،بود،میکرد،میشدند،میریخت،مینشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کردهاند.
3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!
در مورد ابهام در شعر سخنهای مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خواندهایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم،اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد،
شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل مند تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست!
تا اینجا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهامآلود هم خود مسلکی دارد!
فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد میخواهد!)
پیشتر در مورد ابهام و گونههای مختلف در شعر در نوشتهای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم،
این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمیگردد نوعی ابهام ایجابی است،یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است...
در شعری میبینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد!
"ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی
سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آنقدر راز آلود و ابهامآلود است که از او خبری نیست!
به تعبیر واضح ابهام موجود آنقدر ایجابیست که طبیعی به نظر میرسد!
در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. اینگونه ابهامها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند،ایجاد شدهاند! اینگونه شعرها نه تنها تاویلمندی را یدک نمیکشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه میزنند!
در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاریست،
"در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود"
این تلمیح ابهام گونه که می تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی میتواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرنها قبل:
"به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنانکه پای در برف فرو شود/ به عشق فرو میشدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..."
اما سطر" از بسیار میآمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه میکرد/..."
ابهامی جاریست که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر میرسد مخاطب باید بدود دنبال شعر...
در نهایت شعر نشان می دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد.
در مورد این شعر میشد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند:
-"از" ها و حروف دیگر،بایدها و نبایدها
-سطربندی شعر سپید،چراها
-پراکندگیها،تناسبها
#محمد_تقی_قشقایی
از:#کتاب"7+20شاعر،7+20 نقد"
#انتشارات_نظری
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
در شعر عناصر متعددی هستند که کمک میکنند زیباییها بیشتر نمود پیدا کنند،استفاده از ابزار مختلف زبانی،موسیقیایی،و بیانی از این جملهاند.
بگذارید خاطرهای بگویم،
در دوران تحصیل معلم بسیار با دانش و به اصطلاح امروزیها باسوادی داشتیم،اما متأسفانه از بیان خوب و مورد پسندی برخوردار نبود،به همین دلیل واقعا بهره بردن از آن همه فضایل و دانش برای دانشآموزان مقدور نبود! چون واقعا جذبهای در کلامش نبود،و البته موارد دیگر که نمیخواهم به آنها ورود کنم،
باور کنید به عنوان یک نوجوان دلم برای آن معلم اهل دانش که خوب حرف نمیزد میسوخت،
اصلیترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود!
برگردیم به شعر،
اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد!
در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی میشود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمیآید،
در برخی سطرها شعر هراسان است و میتوانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ میماند،
تغییر لحن میتواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید...
تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است.
فعلهای "میخواند،بود،میکرد،میشدند،میریخت،مینشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کردهاند.
3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!
در مورد ابهام در شعر سخنهای مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خواندهایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم،اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد،
شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل مند تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست!
تا اینجا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهامآلود هم خود مسلکی دارد!
فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد میخواهد!)
پیشتر در مورد ابهام و گونههای مختلف در شعر در نوشتهای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم،
این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمیگردد نوعی ابهام ایجابی است،یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است...
در شعری میبینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد!
"ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی
سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آنقدر راز آلود و ابهامآلود است که از او خبری نیست!
به تعبیر واضح ابهام موجود آنقدر ایجابیست که طبیعی به نظر میرسد!
در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. اینگونه ابهامها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند،ایجاد شدهاند! اینگونه شعرها نه تنها تاویلمندی را یدک نمیکشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه میزنند!
در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاریست،
"در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود"
این تلمیح ابهام گونه که می تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی میتواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرنها قبل:
"به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنانکه پای در برف فرو شود/ به عشق فرو میشدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..."
اما سطر" از بسیار میآمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه میکرد/..."
ابهامی جاریست که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر میرسد مخاطب باید بدود دنبال شعر...
در نهایت شعر نشان می دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد.
در مورد این شعر میشد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند:
-"از" ها و حروف دیگر،بایدها و نبایدها
-سطربندی شعر سپید،چراها
-پراکندگیها،تناسبها
#محمد_تقی_قشقایی
از:#کتاب"7+20شاعر،7+20 نقد"
#انتشارات_نظری
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
بگذارید خاطرهای بگویم،
در دوران تحصیل معلم بسیار با دانش و به اصطلاح امروزیها باسوادی داشتیم،اما متأسفانه از بیان خوب و مورد پسندی برخوردار نبود،به همین دلیل واقعا بهره بردن از آن همه فضایل و دانش برای دانشآموزان مقدور نبود! چون واقعا جذبهای در کلامش نبود،و البته موارد دیگر که نمیخواهم به آنها ورود کنم،
باور کنید به عنوان یک نوجوان دلم برای آن معلم اهل دانش که خوب حرف نمیزد میسوخت،
اصلیترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود!
برگردیم به شعر،
اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد!
در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی میشود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمیآید،
در برخی سطرها شعر هراسان است و میتوانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ میماند،
تغییر لحن میتواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید...
تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است.
فعلهای "میخواند،بود،میکرد،میشدند،میریخت،مینشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کردهاند.
3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!
در مورد ابهام در شعر سخنهای مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خواندهایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم،اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد،
شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل مند تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست!
تا اینجا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهامآلود هم خود مسلکی دارد!
فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد میخواهد!)
پیشتر در مورد ابهام و گونههای مختلف در شعر در نوشتهای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم،
این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمیگردد نوعی ابهام ایجابی است،یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است...
در شعری میبینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد!
"ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی
سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آنقدر راز آلود و ابهامآلود است که از او خبری نیست!
به تعبیر واضح ابهام موجود آنقدر ایجابیست که طبیعی به نظر میرسد!
در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. اینگونه ابهامها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند،ایجاد شدهاند! اینگونه شعرها نه تنها تاویلمندی را یدک نمیکشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه میزنند!
در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاریست،
"در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود"
این تلمیح ابهام گونه که می تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی میتواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرنها قبل:
"به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنانکه پای در برف فرو شود/ به عشق فرو میشدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..."
اما سطر" از بسیار میآمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه میکرد/..."
ابهامی جاریست که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر میرسد مخاطب باید بدود دنبال شعر...
در نهایت شعر نشان می دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد.
در مورد این شعر میشد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند:
-"از" ها و حروف دیگر،بایدها و نبایدها
-سطربندی شعر سپید،چراها
-پراکندگیها،تناسبها
#محمد_تقی_قشقایی
از:#کتاب"7+20شاعر،7+20 نقد"
#انتشارات_نظری
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
گریه نمی کنم!
مباد که زمین به سخره ام بگیرد
کوچ نمی کنم
که این روزها
همه به ایل پشت کرده اند
حتی
تفنگ سرپر پدرم را
بر شانه ام نمی گذارم!
می زنم به دورترین دشت
آنقدر که بتوانم
خنکای قصر بهرام را
بغل کنم!
آنقدر که
از شیار رودخانه های منتظر
به چشمه سیاه کوه برسم
می دانم می دانم
تفنگ سرپر پدرم را
نیاورده ام!
_اما _
آهوها رفته اند
پدرم می گفت
آهوها از خیال جنگ هم می ترسند...
#ورامین_سیاه_کوه
#کتاب
#ایل_به_کوچش_می_ارزد
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
مباد که زمین به سخره ام بگیرد
کوچ نمی کنم
که این روزها
همه به ایل پشت کرده اند
حتی
تفنگ سرپر پدرم را
بر شانه ام نمی گذارم!
می زنم به دورترین دشت
آنقدر که بتوانم
خنکای قصر بهرام را
بغل کنم!
آنقدر که
از شیار رودخانه های منتظر
به چشمه سیاه کوه برسم
می دانم می دانم
تفنگ سرپر پدرم را
نیاورده ام!
_اما _
آهوها رفته اند
پدرم می گفت
آهوها از خیال جنگ هم می ترسند...
#ورامین_سیاه_کوه
#کتاب
#ایل_به_کوچش_می_ارزد
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
خودنمایی کرده است)،یعنی چهل سال گذشته،
اما واقعه تاریخی فین از این زمان 40 سال گذشته خارج شده است!
و البته رنسانس و ...
هرچند در انتها شاعر اشاره داشته است در این چهل سال شاعری اندوه فراوان و آوارگی های ناگزیر را یدک می کشد و این نشان از احترام و رسالت پیامبرگونه در شعر دارد.
3-شعر در زمان
در مورد اینکه شعر آیا باید در زمان حرفش را بزند یا نه بررسی ها و نقد های مختلفی وجود دارد،
به این تعبیر که ممکن است یک حادثه یا واقعه شاعر را متاثر کند(خوشحال،اندوهگین،متفکر و...) که این تاثر به سرعت در شعر ادامه یابد،
کسانی هم هستند که این باور برایشان قابل هضم نیست! و عنوان می دارند که شعر به لحاظ معنوی و جایگاه از همه پدیده های جهان رفیع تر است و خود وسیله نباید باشد! و خود شعر هدف است!
همانهایی که به و
اژه به معنی اخص احترام می گذارند تا به اندیشه ای که واژه را به خدمت می گیرد!
به زعم حقیر،در شعر خطایی نه احساسی بودن صرف از یک واقعه تاریخی به عنوان یک احساس زود گذر نمایان است و نه شاعر خود شعر را دلیل می پندارد،و شعر به عنوان یک وسیله برای بیان و ارائه دغدغه های متعالی انسان به طور طبیعی به استخدام در آمده است، هر چند ممکن است این غلیان احساس به زیاده روی منتج شده باشد،وجود این همه دغدغه در یک شعر شاید از ظرفیت یک شعر(ظرف،وسیله)خارج باشد، و شعر را به لبه پرتگاه شعار هدایت کند.
بیت:
شبیه داعشی ها حلق خود را می برم هرشب/و بیهوده ترین تفسیر اسلام خودم هستم"
اینگونه به نظر می رسد،
نهایتا،
به خاطر دغدغه های شاعر،کلاه از سر بر می دارم.
#محمد_تقی_قشقایی
#کتاب_4+20_شاعر_4+20_نقد،
#انتشارات_نظری
#کانال_شعرها_و_نقدها 👇
@mohammad_ghashghaei
اما واقعه تاریخی فین از این زمان 40 سال گذشته خارج شده است!
و البته رنسانس و ...
هرچند در انتها شاعر اشاره داشته است در این چهل سال شاعری اندوه فراوان و آوارگی های ناگزیر را یدک می کشد و این نشان از احترام و رسالت پیامبرگونه در شعر دارد.
3-شعر در زمان
در مورد اینکه شعر آیا باید در زمان حرفش را بزند یا نه بررسی ها و نقد های مختلفی وجود دارد،
به این تعبیر که ممکن است یک حادثه یا واقعه شاعر را متاثر کند(خوشحال،اندوهگین،متفکر و...) که این تاثر به سرعت در شعر ادامه یابد،
کسانی هم هستند که این باور برایشان قابل هضم نیست! و عنوان می دارند که شعر به لحاظ معنوی و جایگاه از همه پدیده های جهان رفیع تر است و خود وسیله نباید باشد! و خود شعر هدف است!
همانهایی که به و
اژه به معنی اخص احترام می گذارند تا به اندیشه ای که واژه را به خدمت می گیرد!
به زعم حقیر،در شعر خطایی نه احساسی بودن صرف از یک واقعه تاریخی به عنوان یک احساس زود گذر نمایان است و نه شاعر خود شعر را دلیل می پندارد،و شعر به عنوان یک وسیله برای بیان و ارائه دغدغه های متعالی انسان به طور طبیعی به استخدام در آمده است، هر چند ممکن است این غلیان احساس به زیاده روی منتج شده باشد،وجود این همه دغدغه در یک شعر شاید از ظرفیت یک شعر(ظرف،وسیله)خارج باشد، و شعر را به لبه پرتگاه شعار هدایت کند.
بیت:
شبیه داعشی ها حلق خود را می برم هرشب/و بیهوده ترین تفسیر اسلام خودم هستم"
اینگونه به نظر می رسد،
نهایتا،
به خاطر دغدغه های شاعر،کلاه از سر بر می دارم.
#محمد_تقی_قشقایی
#کتاب_4+20_شاعر_4+20_نقد،
#انتشارات_نظری
#کانال_شعرها_و_نقدها 👇
@mohammad_ghashghaei
Forwarded from محمد تقی قشقایی
قابل درکی شده است.
در این شعر البته می شد به ساختار نیز پرداخت که دارای فراز و فرود و نکات قابل بهبودی به لحاظ سطر نویسی و پرداخت می باشد که فکر می کنم از حوصله این مقال خارج باشد.
طبق معمول از کاستی های ویرایشی و تایپی عذر خواهم.
از #کتاب"4+20شاعر،4+20 نقد"
انتشارات#نظری
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
در این شعر البته می شد به ساختار نیز پرداخت که دارای فراز و فرود و نکات قابل بهبودی به لحاظ سطر نویسی و پرداخت می باشد که فکر می کنم از حوصله این مقال خارج باشد.
طبق معمول از کاستی های ویرایشی و تایپی عذر خواهم.
از #کتاب"4+20شاعر،4+20 نقد"
انتشارات#نظری
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
Forwarded from محمد تقی قشقایی
قابل درکی شده است.
در این شعر البته می شد به ساختار نیز پرداخت که دارای فراز و فرود و نکات قابل بهبودی به لحاظ سطر نویسی و پرداخت می باشد که فکر می کنم از حوصله این مقال خارج باشد.
طبق معمول از کاستی های ویرایشی و تایپی عذر خواهم.
از #کتاب"4+20شاعر،4+20 نقد"
انتشارات#نظری
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
در این شعر البته می شد به ساختار نیز پرداخت که دارای فراز و فرود و نکات قابل بهبودی به لحاظ سطر نویسی و پرداخت می باشد که فکر می کنم از حوصله این مقال خارج باشد.
طبق معمول از کاستی های ویرایشی و تایپی عذر خواهم.
از #کتاب"4+20شاعر،4+20 نقد"
انتشارات#نظری
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
جال جداگانه ای می طلبد.نکته ای که بنا دارم به آن تاکید شود این است که "شعر ساده نوشتن کار هرکسی نیست!" به عنوان مثال این شعر سهراب سپهری :
"دیر گاهی است در این تنهایی/رنگ خاموشی در طرح لب است/بانگی از دور مرا می خواند/لیک پاهایم در قیر شب است/رخنه ای نیست در این تاریکی/در ودیوار به هم پیوسته..."
حال به شعر دیگری از همان شاعر توجه بفرمایید:
" و شبی از شبها/مردی از من پرسید/تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟/باید امشب بروم/باید امشب چمدانی را/که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم..."
ببینید! موضوع و تم اصلی هر دوشعر"شب" است اما چطور شاعر به زبانی دست یافته است که توانسته ساده تر، صمیمی تر،شاعرانه تر و مناسب تر در این مورد حرف بزند.
قالب دوبیتی برای کسانی که می خواهند با مخاطب بی رودربایستی و صمیمی باشند قالب بسیار مناسبی است. از طرفی به همان دلیلی که همه حرف صمیمی شاعر می بایست در دوبیت خلاصه شود شاعر به روده درازی نیز متهم نمی شود!. پس هم حرف حساب شده است هم اندازه احساس و عاطفه متر شده!
در بیشتر دوبیتی های مورد نقد به نظر می رسد از این منظر شاعر تا حدود زیادی توانسته است گام های خوبی بردارد. به تعبیر واضح اینکه در بیشتر دوبیتی ها کلام شاعر دچار دست اندازنشده است و این ویژگی نشان از شاعری دارد که تازه به میدان نیامده است! هرچند دوسه شعر این قاعده را به هم زده اند مانند دوبیتی های اول ، چهارم و ششم که نیاز به مراقبه بیشتری از منظر سادگی و صمیمیت دارند و الباقی دوبیتی ها امتیاز قابل قبولی به لحاظ ویژگی سهل نوشتن کسب می کنند.
در مورد این دوبیتی ها می شد موارد دیگری را نیز به بررسی گذراند مانند:
-مجال ردیف در دوبیتی!
-دوبیتی و امروز!
-پیوند فرم و محتوای دوبیتی
-آواها در فهلویات و کارکردها
#محمد_تقی_قشقایی
#کتاب
#بیست_باضافه_هفت_شاعر_بیست_باضافه_هفت_نقد
#دفتر_چهارم_نقد
#انتشارات_نظری
#کانال_شعر_ها_و_نقدها 👇
@mohammad_ghashghaei
"دیر گاهی است در این تنهایی/رنگ خاموشی در طرح لب است/بانگی از دور مرا می خواند/لیک پاهایم در قیر شب است/رخنه ای نیست در این تاریکی/در ودیوار به هم پیوسته..."
حال به شعر دیگری از همان شاعر توجه بفرمایید:
" و شبی از شبها/مردی از من پرسید/تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟/باید امشب بروم/باید امشب چمدانی را/که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم..."
ببینید! موضوع و تم اصلی هر دوشعر"شب" است اما چطور شاعر به زبانی دست یافته است که توانسته ساده تر، صمیمی تر،شاعرانه تر و مناسب تر در این مورد حرف بزند.
قالب دوبیتی برای کسانی که می خواهند با مخاطب بی رودربایستی و صمیمی باشند قالب بسیار مناسبی است. از طرفی به همان دلیلی که همه حرف صمیمی شاعر می بایست در دوبیت خلاصه شود شاعر به روده درازی نیز متهم نمی شود!. پس هم حرف حساب شده است هم اندازه احساس و عاطفه متر شده!
در بیشتر دوبیتی های مورد نقد به نظر می رسد از این منظر شاعر تا حدود زیادی توانسته است گام های خوبی بردارد. به تعبیر واضح اینکه در بیشتر دوبیتی ها کلام شاعر دچار دست اندازنشده است و این ویژگی نشان از شاعری دارد که تازه به میدان نیامده است! هرچند دوسه شعر این قاعده را به هم زده اند مانند دوبیتی های اول ، چهارم و ششم که نیاز به مراقبه بیشتری از منظر سادگی و صمیمیت دارند و الباقی دوبیتی ها امتیاز قابل قبولی به لحاظ ویژگی سهل نوشتن کسب می کنند.
در مورد این دوبیتی ها می شد موارد دیگری را نیز به بررسی گذراند مانند:
-مجال ردیف در دوبیتی!
-دوبیتی و امروز!
-پیوند فرم و محتوای دوبیتی
-آواها در فهلویات و کارکردها
#محمد_تقی_قشقایی
#کتاب
#بیست_باضافه_هفت_شاعر_بیست_باضافه_هفت_نقد
#دفتر_چهارم_نقد
#انتشارات_نظری
#کانال_شعر_ها_و_نقدها 👇
@mohammad_ghashghaei
باور کنید به عنوان یک نوجوان دلم برای آن معلم اهل دانش که خوب حرف نمیزد میسوخت،
اصلیترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود!
برگردیم به شعر،
اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد!
در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی میشود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمیآید،
در برخی سطرها شعر هراسان است و میتوانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ میماند،
تغییر لحن میتواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید...
تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است.
فعلهای "میخواند،بود،میکرد،میشدند،میریخت،مینشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کردهاند.
3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!
در مورد ابهام در شعر سخنهای مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خواندهایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم،اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد،
شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل مند تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست!
تا اینجا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهامآلود هم خود مسلکی دارد!
فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد میخواهد!)
پیشتر در مورد ابهام و گونههای مختلف در شعر در نوشتهای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم،
این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمیگردد نوعی ابهام ایجابی است،یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است...
در شعری میبینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد!
"ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی
سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آنقدر راز آلود و ابهامآلود است که از او خبری نیست!
به تعبیر واضح ابهام موجود آنقدر ایجابیست که طبیعی به نظر میرسد!
در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. اینگونه ابهامها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند،ایجاد شدهاند! اینگونه شعرها نه تنها تاویلمندی را یدک نمیکشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه میزنند!
در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاریست،
"در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود"
این تلمیح ابهام گونه که می تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی میتواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرنها قبل:
"به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنانکه پای در برف فرو شود/ به عشق فرو میشدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..."
اما سطر" از بسیار میآمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه میکرد/..."
ابهامی جاریست که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر میرسد مخاطب باید بدود دنبال شعر...
در نهایت شعر نشان می دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد.
در مورد این شعر میشد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند:
-"از" ها و حروف دیگر،بایدها و نبایدها
-سطربندی شعر سپید،چراها
-پراکندگیها،تناسبها
#محمد_تقی_قشقایی
از:#کتاب"7+20شاعر،7+20 نقد"
#انتشارات_نظری
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
اصلیترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود!
برگردیم به شعر،
اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد!
در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی میشود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمیآید،
در برخی سطرها شعر هراسان است و میتوانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ میماند،
تغییر لحن میتواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید...
تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است.
فعلهای "میخواند،بود،میکرد،میشدند،میریخت،مینشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کردهاند.
3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!
در مورد ابهام در شعر سخنهای مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خواندهایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم،اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد،
شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل مند تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست!
تا اینجا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهامآلود هم خود مسلکی دارد!
فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد میخواهد!)
پیشتر در مورد ابهام و گونههای مختلف در شعر در نوشتهای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم،
این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمیگردد نوعی ابهام ایجابی است،یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است...
در شعری میبینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد!
"ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی
سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آنقدر راز آلود و ابهامآلود است که از او خبری نیست!
به تعبیر واضح ابهام موجود آنقدر ایجابیست که طبیعی به نظر میرسد!
در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. اینگونه ابهامها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند،ایجاد شدهاند! اینگونه شعرها نه تنها تاویلمندی را یدک نمیکشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه میزنند!
در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاریست،
"در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود"
این تلمیح ابهام گونه که می تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی میتواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرنها قبل:
"به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنانکه پای در برف فرو شود/ به عشق فرو میشدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..."
اما سطر" از بسیار میآمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه میکرد/..."
ابهامی جاریست که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر میرسد مخاطب باید بدود دنبال شعر...
در نهایت شعر نشان می دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد.
در مورد این شعر میشد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند:
-"از" ها و حروف دیگر،بایدها و نبایدها
-سطربندی شعر سپید،چراها
-پراکندگیها،تناسبها
#محمد_تقی_قشقایی
از:#کتاب"7+20شاعر،7+20 نقد"
#انتشارات_نظری
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
Forwarded from محمد تقی قشقایی
گریه نمی کنم!
مباد که زمین به سخره ام بگیرد
کوچ نمی کنم
که این روزها
همه به ایل پشت کرده اند
حتی
تفنگ سرپر پدرم را
بر شانه ام نمی گذارم!
می زنم به دورترین دشت
آنقدر که بتوانم
خنکای قصر بهرام را
بغل کنم!
آنقدر که
از شیار رودخانه های منتظر
به چشمه سیاه کوه برسم
می دانم می دانم
تفنگ سرپر پدرم را
نیاورده ام!
_اما _
آهوها رفته اند
پدرم می گفت
آهوها از خیال جنگ هم می ترسند...
#ورامین_سیاه_کوه
#کتاب
#ایل_به_کوچش_می_ارزد
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
مباد که زمین به سخره ام بگیرد
کوچ نمی کنم
که این روزها
همه به ایل پشت کرده اند
حتی
تفنگ سرپر پدرم را
بر شانه ام نمی گذارم!
می زنم به دورترین دشت
آنقدر که بتوانم
خنکای قصر بهرام را
بغل کنم!
آنقدر که
از شیار رودخانه های منتظر
به چشمه سیاه کوه برسم
می دانم می دانم
تفنگ سرپر پدرم را
نیاورده ام!
_اما _
آهوها رفته اند
پدرم می گفت
آهوها از خیال جنگ هم می ترسند...
#ورامین_سیاه_کوه
#کتاب
#ایل_به_کوچش_می_ارزد
#محمد_تقی_قشقایی
@mohammad_ghashghaei
Forwarded from محمد تقی قشقایی
جال جداگانه ای می طلبد.نکته ای که بنا دارم به آن تاکید شود این است که "شعر ساده نوشتن کار هرکسی نیست!" به عنوان مثال این شعر سهراب سپهری :
"دیر گاهی است در این تنهایی/رنگ خاموشی در طرح لب است/بانگی از دور مرا می خواند/لیک پاهایم در قیر شب است/رخنه ای نیست در این تاریکی/در ودیوار به هم پیوسته..."
حال به شعر دیگری از همان شاعر توجه بفرمایید:
" و شبی از شبها/مردی از من پرسید/تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟/باید امشب بروم/باید امشب چمدانی را/که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم..."
ببینید! موضوع و تم اصلی هر دوشعر"شب" است اما چطور شاعر به زبانی دست یافته است که توانسته ساده تر، صمیمی تر،شاعرانه تر و مناسب تر در این مورد حرف بزند.
قالب دوبیتی برای کسانی که می خواهند با مخاطب بی رودربایستی و صمیمی باشند قالب بسیار مناسبی است. از طرفی به همان دلیلی که همه حرف صمیمی شاعر می بایست در دوبیت خلاصه شود شاعر به روده درازی نیز متهم نمی شود!. پس هم حرف حساب شده است هم اندازه احساس و عاطفه متر شده!
در بیشتر دوبیتی های مورد نقد به نظر می رسد از این منظر شاعر تا حدود زیادی توانسته است گام های خوبی بردارد. به تعبیر واضح اینکه در بیشتر دوبیتی ها کلام شاعر دچار دست اندازنشده است و این ویژگی نشان از شاعری دارد که تازه به میدان نیامده است! هرچند دوسه شعر این قاعده را به هم زده اند مانند دوبیتی های اول ، چهارم و ششم که نیاز به مراقبه بیشتری از منظر سادگی و صمیمیت دارند و الباقی دوبیتی ها امتیاز قابل قبولی به لحاظ ویژگی سهل نوشتن کسب می کنند.
در مورد این دوبیتی ها می شد موارد دیگری را نیز به بررسی گذراند مانند:
-مجال ردیف در دوبیتی!
-دوبیتی و امروز!
-پیوند فرم و محتوای دوبیتی
-آواها در فهلویات و کارکردها
#محمد_تقی_قشقایی
#کتاب
#بیست_باضافه_هفت_شاعر_بیست_باضافه_هفت_نقد
#دفتر_چهارم_نقد
#انتشارات_نظری
#کانال_شعر_ها_و_نقدها 👇
@mohammad_ghashghaei
"دیر گاهی است در این تنهایی/رنگ خاموشی در طرح لب است/بانگی از دور مرا می خواند/لیک پاهایم در قیر شب است/رخنه ای نیست در این تاریکی/در ودیوار به هم پیوسته..."
حال به شعر دیگری از همان شاعر توجه بفرمایید:
" و شبی از شبها/مردی از من پرسید/تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟/باید امشب بروم/باید امشب چمدانی را/که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم..."
ببینید! موضوع و تم اصلی هر دوشعر"شب" است اما چطور شاعر به زبانی دست یافته است که توانسته ساده تر، صمیمی تر،شاعرانه تر و مناسب تر در این مورد حرف بزند.
قالب دوبیتی برای کسانی که می خواهند با مخاطب بی رودربایستی و صمیمی باشند قالب بسیار مناسبی است. از طرفی به همان دلیلی که همه حرف صمیمی شاعر می بایست در دوبیت خلاصه شود شاعر به روده درازی نیز متهم نمی شود!. پس هم حرف حساب شده است هم اندازه احساس و عاطفه متر شده!
در بیشتر دوبیتی های مورد نقد به نظر می رسد از این منظر شاعر تا حدود زیادی توانسته است گام های خوبی بردارد. به تعبیر واضح اینکه در بیشتر دوبیتی ها کلام شاعر دچار دست اندازنشده است و این ویژگی نشان از شاعری دارد که تازه به میدان نیامده است! هرچند دوسه شعر این قاعده را به هم زده اند مانند دوبیتی های اول ، چهارم و ششم که نیاز به مراقبه بیشتری از منظر سادگی و صمیمیت دارند و الباقی دوبیتی ها امتیاز قابل قبولی به لحاظ ویژگی سهل نوشتن کسب می کنند.
در مورد این دوبیتی ها می شد موارد دیگری را نیز به بررسی گذراند مانند:
-مجال ردیف در دوبیتی!
-دوبیتی و امروز!
-پیوند فرم و محتوای دوبیتی
-آواها در فهلویات و کارکردها
#محمد_تقی_قشقایی
#کتاب
#بیست_باضافه_هفت_شاعر_بیست_باضافه_هفت_نقد
#دفتر_چهارم_نقد
#انتشارات_نظری
#کانال_شعر_ها_و_نقدها 👇
@mohammad_ghashghaei
Forwarded from محمد تقی قشقایی
باور کنید به عنوان یک نوجوان دلم برای آن معلم اهل دانش که خوب حرف نمیزد میسوخت،
اصلیترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود!
برگردیم به شعر،
اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد!
در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی میشود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمیآید،
در برخی سطرها شعر هراسان است و میتوانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ میماند،
تغییر لحن میتواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید...
تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است.
فعلهای "میخواند،بود،میکرد،میشدند،میریخت،مینشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کردهاند.
3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!
در مورد ابهام در شعر سخنهای مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خواندهایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم،اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد،
شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل مند تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست!
تا اینجا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهامآلود هم خود مسلکی دارد!
فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد میخواهد!)
پیشتر در مورد ابهام و گونههای مختلف در شعر در نوشتهای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم،
این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمیگردد نوعی ابهام ایجابی است،یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است...
در شعری میبینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد!
"ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی
سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آنقدر راز آلود و ابهامآلود است که از او خبری نیست!
به تعبیر واضح ابهام موجود آنقدر ایجابیست که طبیعی به نظر میرسد!
در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. اینگونه ابهامها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند،ایجاد شدهاند! اینگونه شعرها نه تنها تاویلمندی را یدک نمیکشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه میزنند!
در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاریست،
"در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود"
این تلمیح ابهام گونه که می تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی میتواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرنها قبل:
"به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنانکه پای در برف فرو شود/ به عشق فرو میشدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..."
اما سطر" از بسیار میآمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه میکرد/..."
ابهامی جاریست که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر میرسد مخاطب باید بدود دنبال شعر...
در نهایت شعر نشان می دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد.
در مورد این شعر میشد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند:
-"از" ها و حروف دیگر،بایدها و نبایدها
-سطربندی شعر سپید،چراها
-پراکندگیها،تناسبها
#محمد_تقی_قشقایی
از:#کتاب"7+20شاعر،7+20 نقد"
#انتشارات_نظری
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei
اصلیترین دلیل همان بود که تن صدا و لحنش در ارائه مطالب ثابت و یکنواخت بود!
برگردیم به شعر،
اگر در شعر از ابتدا تا انتها با لحن و زبانی برخورد کنیم که از چالش فراری باشد و موسیقی به اصطلاح خواب آور باشد! شعر هر چقدر هم دارای نگاه تیز و اندیشه قدرتمندی باشد در جذب مخاطب لنگ خواهد زد!
در شعر مورد نقد در سطرهایی شاعر ناخودآگاه دچار و گرفتار سکون لحنی میشود،با اینکه در بعضی سطرها شعر حزن دارد،این حزن به گوش و چشم نمیآید،
در برخی سطرها شعر هراسان است و میتوانست دلهره دلنشینی فراهم کند(سطر4 تا 9) که به همان دلیلی که عرض شد به دلیل کشش کم در لحن این فضا تا حدودی بدون پاسخ میماند،
تغییر لحن میتواند با تغییرات موسیقیایی و تکرار و اصوات و قص علی هذا بوجود بیاید...
تقریبا در بیشتر سطرها از یک زمان فعلی بهره گرفته شده است و شاید در همان سطرها،شعر از لبه پرتگاه نثر عبور کرده است.
فعلهای "میخواند،بود،میکرد،میشدند،میریخت،مینشست" به ایستایی و سکون لحنی کمک کردهاند.
3-ابهام ایجابی،ابهام ایجادی!
در مورد ابهام در شعر سخنهای مختلفی در آثار صاحب تفکر ادبیات خواندهایم و در این مقال بنا ندارم بازگو کنم،اما به هرحال ابهام در شعر کارکرد قابل اعتنایی دارد،
شاید مهمترین کارکرد ابهام این باشد که شعر از صراحت لهجه دور می شود! شعر به علت وجود این کارکرد با برداشتهای مختلفی ممکن است روبرو شود که تاویل مند تر شدن شعر دست آوردی کمی برایش نیست!
تا اینجا خوب! اما چگونگی ارائه سخن ابهامآلود هم خود مسلکی دارد!
فضای بوف کور را مجسم کنید! فضایی آمیخته با ابهام و خیال و گمان،(بنا ندارم به انواع زبان روایت ورود کنم که مجالی زیاد میخواهد!)
پیشتر در مورد ابهام و گونههای مختلف در شعر در نوشتهای چیزهایی نوشته و شاهدهایی آورده بودم،
این ابهام که به زعم بنده در بوف کور بیشترش به فضا و تم داستان برمیگردد نوعی ابهام ایجابی است،یعنی ابهام و وهن ثمره این فضای قالب بر اثر است و البته در برخی موارد نویسنده با زیرکی خاصی به این ابهام دامن زده است...
در شعری میبینیم گاهی ابهام به همان دلیل اتمسفر شعر اتوماتیک وجود دارد!
"ما را خوش است سیر سکوتی که پیش روست/گشت و گذار در ملکوتی که پیش روست"-زکریا اخلاقی
سکوت و ملکوتی که پیش روست! اما آنقدر راز آلود و ابهامآلود است که از او خبری نیست!
به تعبیر واضح ابهام موجود آنقدر ایجابیست که طبیعی به نظر میرسد!
در برخی شعرها می بینیم که شاعران به ابهام خود خواسته ای روی می آورند،بدون اینکه شرایط و محیط شعر ابهام فوق را فراهم آورده باشد. اینگونه ابهامها بدون اینکه شرایط ایجابی داشته باشند،ایجاد شدهاند! اینگونه شعرها نه تنها تاویلمندی را یدک نمیکشند بیشتر به سردرگمی یا پیچیدگی تنه میزنند!
در شعر مورد نقد در برخی سطرها ابهام جاریست،
"در اتصال صبح و صحرا/ و بسطام که همیشه عاشق باران بود"
این تلمیح ابهام گونه که می تواند اشارتی به شعر سپید! تذكره الاوليا باشد با شرایط مناسبی میتواند تاویل مند باشد، بله شعر سپید در قرنها قبل:
"به صحرا شدم/عشق باریده بود و زمین تر شده بود/چنانکه پای در برف فرو شود/ به عشق فرو میشدم!/ از نماز جز ايستادگي تن نديدم/ و از روزه جز گرسنگي شكم ..."
اما سطر" از بسیار میآمد/از زایمان و ضربت/و آن گسل که قعر غار عطسه میکرد/..."
ابهامی جاریست که با کدهایی ناهمگن با محیط کلی شعر و به نظر میرسد مخاطب باید بدود دنبال شعر...
در نهایت شعر نشان می دهد که شاعرش با معیارهای قابل اهمیت شعر آزاد و سپید غرابت دارد،اندیشه انسانی متبلور یافته در شعر به طرز قابل احترامی شعر را نشانه گرفته است،هرچند در آواها و موسیقی بندها نیاز به بهبود دارد.
در مورد این شعر میشد موارد دیگری را نیز طرح موضوع کرد مانند:
-"از" ها و حروف دیگر،بایدها و نبایدها
-سطربندی شعر سپید،چراها
-پراکندگیها،تناسبها
#محمد_تقی_قشقایی
از:#کتاب"7+20شاعر،7+20 نقد"
#انتشارات_نظری
کانال شعرها و مقاله های نقد:👇
@mohammad_ghashghaei