کاش اسم تو #آخرین کلامم باشد
#پروانه شدن حُسن ختامم باشد
مانند کبوترانِ در #خون_خفته
عنوان " #شهید" قبل نامم باشد...
🕊 #شهیدخزائی_به_آرزویش_رسید 🕊
#شهید_شهیدت_میکند😭😭
#پروانه شدن حُسن ختامم باشد
مانند کبوترانِ در #خون_خفته
عنوان " #شهید" قبل نامم باشد...
🕊 #شهیدخزائی_به_آرزویش_رسید 🕊
#شهید_شهیدت_میکند😭😭
🍃لحظه دیدار تو...♥:
همسر شهید #پویا_ایزدی :
شادی روحشون صلوات🌹
🔸 روز اعزام
خدایا چه لحظات سنگین و گران قیمتی
فقط گریه پشت گریه😭
.
پویا اما حرف میزد
می خندید😀
و من را با کلام زیبایش آرام میکرد. گفت :
خانم توکلت به خدا باشه🙂
من دوست دارم عمر نوح را بکنم
اما محبت و عشق به اهل بیت آرام و قرار و از من گرفته.😔
.
لحظه آخر گفت
خواهش میکنم گریه و بیتابی نکن😔
تا من با خیالی آسوده، به کشتن این حرامیها فکر کنم. 💪
.
آن روز ریحانه خواب بود که همسرم بیدارش کرد.😴
او را با خودش به بیرون از خانه برد.
۴۵ دقیقهای طول کشید تا به خانه بازگشتند.
یک شاخه گل رز 🌹خریده بود.
با ریحانه به من داد❤️
احساس کردم آخرین محبتهایش❤️ را میخواهد در حقم تمام کند.
و در حال وداع با من است.
گفت: خیلی دوستت دارم.❣
فراموش نکن…
.
من هم زدم زیر گریه💔
پویا فقط لبخند بر لب داشت که حال من از این بدتر نشه.
بعد گفت
مراقب خودت و ریحانه باش....
.
به ریحانه گفته بود که
مراقب خودت و مامانت باش.
خون تو که از خون رقیه(سلام الله علیها) سه ساله حسین(علیه السلام) پر رنگتر نیست. انشاءالله حضرت رقیه(سلام الله علیها) نگاه ویژه به تو خواهد داشت.
.
لحظه خداحافظی آخر
ریحانه گریه میکرد😭😭😭
اما او سوار ماشینش شد و رفت...
#آخرین_دیدار
شهادت یکم آبان ماه
🆔👉🏻
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEFE4CoGVeWs1aPLaQ
همسر شهید #پویا_ایزدی :
شادی روحشون صلوات🌹
🔸 روز اعزام
خدایا چه لحظات سنگین و گران قیمتی
فقط گریه پشت گریه😭
.
پویا اما حرف میزد
می خندید😀
و من را با کلام زیبایش آرام میکرد. گفت :
خانم توکلت به خدا باشه🙂
من دوست دارم عمر نوح را بکنم
اما محبت و عشق به اهل بیت آرام و قرار و از من گرفته.😔
.
لحظه آخر گفت
خواهش میکنم گریه و بیتابی نکن😔
تا من با خیالی آسوده، به کشتن این حرامیها فکر کنم. 💪
.
آن روز ریحانه خواب بود که همسرم بیدارش کرد.😴
او را با خودش به بیرون از خانه برد.
۴۵ دقیقهای طول کشید تا به خانه بازگشتند.
یک شاخه گل رز 🌹خریده بود.
با ریحانه به من داد❤️
احساس کردم آخرین محبتهایش❤️ را میخواهد در حقم تمام کند.
و در حال وداع با من است.
گفت: خیلی دوستت دارم.❣
فراموش نکن…
.
من هم زدم زیر گریه💔
پویا فقط لبخند بر لب داشت که حال من از این بدتر نشه.
بعد گفت
مراقب خودت و ریحانه باش....
.
به ریحانه گفته بود که
مراقب خودت و مامانت باش.
خون تو که از خون رقیه(سلام الله علیها) سه ساله حسین(علیه السلام) پر رنگتر نیست. انشاءالله حضرت رقیه(سلام الله علیها) نگاه ویژه به تو خواهد داشت.
.
لحظه خداحافظی آخر
ریحانه گریه میکرد😭😭😭
اما او سوار ماشینش شد و رفت...
#آخرین_دیدار
شهادت یکم آبان ماه
🆔👉🏻
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEFE4CoGVeWs1aPLaQ
#تلنگر
◈ مبادا ضعف برخے مسئولان شما را ضعیف ڪند...
◈ مبادا دنیازدگے برخے مدیران شما را از هوادارے انقلاب دور ڪند...✨
ما رزمندگان تا #آخرین_نفس پای انقلاب هستیم شما چطور؟
@modafeharam_zeynab
◈ مبادا ضعف برخے مسئولان شما را ضعیف ڪند...
◈ مبادا دنیازدگے برخے مدیران شما را از هوادارے انقلاب دور ڪند...✨
ما رزمندگان تا #آخرین_نفس پای انقلاب هستیم شما چطور؟
@modafeharam_zeynab
مدافعان حرم بی بی زینب (س)
#شـہـیدے_کـہ_بـوی_بـہـشت_از_آرامگـاهش_تشعشع_میکـند شـہـید حـاج حـسـن تمـیمـی کـه توفیق لبیڪ گفتـن بـه عمـه سادات نصیبشان شـد زیباترین اتفاقـی کـه در حین قرار دادن المـان و برداشتـن سنـگ قبـر شہـید بعـد از مـدت ۶مـاه از بـه خـاڪ سپـردن شـہـید همـه را متحیـر…
#آخرین_بار
.
✍نمیدانستن وقتی دارن پشت سرش آب میریزن
آخرین بار است
🍂نمیدانستن وقتی برگشتی و نگاهشان کردی آخرین بار بود
اگر میدانستن آنقدر به تماشایت مینشستن که آنها را هم با خود ببری
🍂پـدرومـادر نمیدانستن سفارشاتت به ما برای چیست
🍂پـدرومـادر نمیدانستن نگاه نگرانت از گوشه چشمانت به ما برای چیست
🍂پـدرومـادر نمیدانستن چرا در حال رفتن برگشتی و نگاهشان کردی
🍂پـدرومـادر نمیدانستن خداحافظی بی برگشت چیست
🍁پـدرومـادر نمیدانستن...😔
🍂اما حال خوب میدانند
خوب میدانند تنهایی چیست
خوب میدانند دلتنگی چیست
.
🍂خوب میدانند تشیع جنازه فرزنـد چیست
.
🍂اما حال با تمام وجودشان لمسش کردن
#شـہـید_مـدافع_حــرم_حسـن_تمـیمــی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_على_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_ارزقنا_شهادت
🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🍄✨مـدافـعـان حـرم بـی بـی زیـنـب✨🍄
✨🍄✨🍄✨🍄✨🍄✨
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEFE4CoGVeWs1aPLaQ
✨🍄✨🍄✨🍄✨🍄✨
.
✍نمیدانستن وقتی دارن پشت سرش آب میریزن
آخرین بار است
🍂نمیدانستن وقتی برگشتی و نگاهشان کردی آخرین بار بود
اگر میدانستن آنقدر به تماشایت مینشستن که آنها را هم با خود ببری
🍂پـدرومـادر نمیدانستن سفارشاتت به ما برای چیست
🍂پـدرومـادر نمیدانستن نگاه نگرانت از گوشه چشمانت به ما برای چیست
🍂پـدرومـادر نمیدانستن چرا در حال رفتن برگشتی و نگاهشان کردی
🍂پـدرومـادر نمیدانستن خداحافظی بی برگشت چیست
🍁پـدرومـادر نمیدانستن...😔
🍂اما حال خوب میدانند
خوب میدانند تنهایی چیست
خوب میدانند دلتنگی چیست
.
🍂خوب میدانند تشیع جنازه فرزنـد چیست
.
🍂اما حال با تمام وجودشان لمسش کردن
#شـہـید_مـدافع_حــرم_حسـن_تمـیمــی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_على_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#اللهم_ارزقنا_شهادت
🕊┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
🍄✨مـدافـعـان حـرم بـی بـی زیـنـب✨🍄
✨🍄✨🍄✨🍄✨🍄✨
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEFE4CoGVeWs1aPLaQ
✨🍄✨🍄✨🍄✨🍄✨
Forwarded from اتچ بات
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹
#آخرین_دیدار
🌺آخرین دیدار حضوری ما روز دوازدهم تیرماه بود، آن روز رضا را برای آخرین بار دیدم و شب هم منزل برادرش با هم بودیم. حتما خودش می دانست که آخرین دیداره ، چون خیلی از کارهای ما را سروسامان داد مثلاً برای دستگاه تست قند خون من باتری مناسب خرید، دوچرخه محمد مهدی را درست کرد، به همه خواهرها و برادرش سر زد ، به دیدن دایی اش رفت ، حتی سراغ دوستان نوجوانی اش را هم گرفته بود و با جندتا از آنها دیدار داشت .
انگار میخواست بیدغدغه برود و حتما در دلش با همه وداع کرد . البته سه روز قبل از شهادتش تماس گرفت و با من و پدرش صحبت کرد، همهاش میگفت: من حالم خوبه. خیلی با بغض با او صحبت کردم، به من گفت: مادر هروقت دسترسی به تلفن داشته باشم باز زنگ میزنم. با خنده برای اینکه شرایط سخت آنجا را برایم تجسم کند گفت: مادر من 11روز است که به تلفن دسترسی نداشتم. در حالی که میدانستم ایران نیست اما همیشه حضورش را کنارم حس میکردم. دیدار بعد ما شد روز دوازدهم مرداد ماه که پیکر رضا را برایم آوردند. از اینکه خدا من را هم لایق دانست تا در صف مادران شهید باشم، شکرگزارش هستم. راضیام به رضای خدا.
شهادت مبارک رضا باشد ، خودش خواست ، خدا هم بهش داد.
#شهید_رضا_کارگربرزی
#یاد_شهدا_باصلوات
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
مدافعان حرم بی بی زینب (س)
https://telegram.me/modafeharam_zeynab
#آخرین_دیدار
🌺آخرین دیدار حضوری ما روز دوازدهم تیرماه بود، آن روز رضا را برای آخرین بار دیدم و شب هم منزل برادرش با هم بودیم. حتما خودش می دانست که آخرین دیداره ، چون خیلی از کارهای ما را سروسامان داد مثلاً برای دستگاه تست قند خون من باتری مناسب خرید، دوچرخه محمد مهدی را درست کرد، به همه خواهرها و برادرش سر زد ، به دیدن دایی اش رفت ، حتی سراغ دوستان نوجوانی اش را هم گرفته بود و با جندتا از آنها دیدار داشت .
انگار میخواست بیدغدغه برود و حتما در دلش با همه وداع کرد . البته سه روز قبل از شهادتش تماس گرفت و با من و پدرش صحبت کرد، همهاش میگفت: من حالم خوبه. خیلی با بغض با او صحبت کردم، به من گفت: مادر هروقت دسترسی به تلفن داشته باشم باز زنگ میزنم. با خنده برای اینکه شرایط سخت آنجا را برایم تجسم کند گفت: مادر من 11روز است که به تلفن دسترسی نداشتم. در حالی که میدانستم ایران نیست اما همیشه حضورش را کنارم حس میکردم. دیدار بعد ما شد روز دوازدهم مرداد ماه که پیکر رضا را برایم آوردند. از اینکه خدا من را هم لایق دانست تا در صف مادران شهید باشم، شکرگزارش هستم. راضیام به رضای خدا.
شهادت مبارک رضا باشد ، خودش خواست ، خدا هم بهش داد.
#شهید_رضا_کارگربرزی
#یاد_شهدا_باصلوات
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
مدافعان حرم بی بی زینب (س)
https://telegram.me/modafeharam_zeynab
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خداوندا ظهورش دیرگردید
بسی عاشق دراین ره پیرگردید
بحق مادرش زهرای اطهر
بحق فرق اکبر،حلق اصغر
مهیاکن تواسباب ظهورش
منورکن توگیتی راز نورش
اللهم عجل لولیک الفرج
#آخرین_جمعه_رمضان💔🥀
بسی عاشق دراین ره پیرگردید
بحق مادرش زهرای اطهر
بحق فرق اکبر،حلق اصغر
مهیاکن تواسباب ظهورش
منورکن توگیتی راز نورش
اللهم عجل لولیک الفرج
#آخرین_جمعه_رمضان💔🥀
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٧٠٥
#آخرین_گلوله
🌷عمليات بيت المقدس بود. رزمنده اى تيربارش را برداشت و بر روى خاكريز نشست. نمى دانم چرا ناخودآگاه نگاهم بر روى پسرك خيره ماند. ناگهان....
🌷...ناگهان گلوله اى به سينه اش اصابت نمود، اما دستش را از تيربار جدا نكرد. جلو رفتم، او به شهادت رسيده بود. اما نمى دانم چرا دستش از روى ماشه ى تيربار جدا نشد و تا آخرين گلوله را شليك نمود.
📚 كتاب سفر عشق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#آخرین_گلوله
🌷عمليات بيت المقدس بود. رزمنده اى تيربارش را برداشت و بر روى خاكريز نشست. نمى دانم چرا ناخودآگاه نگاهم بر روى پسرك خيره ماند. ناگهان....
🌷...ناگهان گلوله اى به سينه اش اصابت نمود، اما دستش را از تيربار جدا نكرد. جلو رفتم، او به شهادت رسيده بود. اما نمى دانم چرا دستش از روى ماشه ى تيربار جدا نشد و تا آخرين گلوله را شليك نمود.
📚 كتاب سفر عشق
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#آخرین_سه_شنبه_سال
سه شنبه های
ما گِره خورده ست
با جمکران
کاش! انتظار این
روزها، جورِ دیگری رقم می خورد
و دردِ بی مولا بودن مداوا می شد
اصلاً کاش همه این کاش ها تمام بشود...
#سه_شنبه_های_جمکرانی
🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج 🌷
@modafeharam_zeynab
سه شنبه های
ما گِره خورده ست
با جمکران
کاش! انتظار این
روزها، جورِ دیگری رقم می خورد
و دردِ بی مولا بودن مداوا می شد
اصلاً کاش همه این کاش ها تمام بشود...
#سه_شنبه_های_جمکرانی
🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج 🌷
@modafeharam_zeynab