دکتر حسن محدثی در یادداشتی با عنوان تصویر نسلهای جدید به جامعهشناسی ایران: نقدی به دکتر فردین علیخواه به یادداشتی از من با عنوان جامعهشناسی ایران؛ سرگردان در بحران! اشاره کردهاند و به آن نقد داشتهاند. من میپذیرم که جامعهشناسی ایران امری یکپارچه نیست و جامعهشناسان ایرانی نیز همینطور. اما بحث من این است که این جامعهشناسی هویتاش شکل نگرفته و خروجی و عملکرد آن در مجموع، با وجود تنوعی که ممکن است در آن باشد، پراکنده و زمینهزدوه است و بیشتر درگیر فضایی بروکراتیک و صوری است. چنین جامعهشناسیای عمدتاً ایده یا اندیشهٔ زمینهمندی دربارهٔ جامعهٔ ایرانی و تحولات بنیادین آن خلق نمیکند که بتوان بر اساس آن جامعه را فارغ از پیشفرضها و کلیشههای مفهومی مسلط جهان غربی فهمید. در واقع چه در فهم جامعه و چه در نقد آن، ما در جامعهشناسیمان همچنان گرفتار نگرش غربی به خودمان هستیم. پس در بحرانهای اجتماعی نیز این جامعهشناسی سرگردان است.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
چرا جامعهشناسی اصلاحطلبانه در ایران به بنبست رسیده است؟
مسعود زمانی مقدم
دو جامعهشناس اصلاحطلب، دکتر تقی آزاد ارمکی و دکتر محمد فاضلی، در چند روز گذشته در برنامهٔ شیوه در شبکهٔ چهار حضور داشتند و پیرامون حوادث اخیر اظهار نظر کردند. سخنان آنها همانی بود که قبلاً بارها در نوشتههای علمی و مطبوعاتی و رسانهای قبلیشان بیان کرده بودند؛ تکراری و ظاهراً بیفایده. حال مسئله این است که چرا این بحثها با وجود اینکه تا حدی درستاند و نشاندهندهٔ خواست بخش زیادی از مردم جامعهاند، بینتیجه و بیهوده به نظر میرسد. چرا جامعهشناسی اصلاحطلبانه (البته اصلاحطلبی به معنای یک گرایش سیاسی و نه اصلاحطلبی به معنای مفهومی که هر جامعهشناسی میتواند داشته باشد) درجا میزند؟
پاسخ در رویکرد نادرست این نوع جامعهشناسی به جامعهٔ ایران است. دکتر فاضلی و دکتر آزاد ارمکی، هر دو، بر طبقهٔ متوسط تأکید دارند و معتقدند که این طبقهٔ متوسط است که میبایست معیار قرار گرفته و تقویت شود. حتی نگاه توسعهای در این نوع جامعهشناسی نیز غربگرا و معطوف به بالندگی و رشد طبقات متوسط جامعه است. میتوان گفت آنها بحرانهای اصلی جامعه را نیز با محوریت رویکرد غربی و توجه به توسعه اقتصادی و سیاسی طبقات متوسط تبیین میکنند. آنها خود را مدافع طبقهٔ متوسط میدانند غافل از اینکه رویکرد آنها و همچنین سیاستگذاریهای سیاستمداران اصلاحطلب نهتنها طبقات و اقشار متوسط جامعه را توانمند نکرده بلکه آنان را از نظر اقتصادی ضعیفتر و از نظر سیاسی سرگردانتر نموده است. در این رویکرد اگرچه الگوی توسعه غربی است، اما کارآمدی توسعهٔ غربی را هم ندارد. در واقع، توسعهٔ غربی در خود غرب اگرچه معایب بسیاری داشته اما حداقل مولد بوده است، درحالیکه، توسعهٔ غربگرا در ایران نهتنها بهطور شایستهای مولد و سازنده نبوده است، بلکه غارتگر نیز بوده است؛ طبقات متوسط جامعه فقیرتر شدند، فرودستان جامعه زیر بار فشارهای اقتصادی له گشتند، از بسیاری از مردم سلبمالکیت شد، نابرابریهای اجتماعی افزایش یافت، نارضایتی گسترش یافت و توسعهٔ اصلاحطلبانه نیز محقق نشد. در اینجا ما شاهد تناقضی در نیت و عمل هستیم که از قضا همین تناقض جامعه را آشفتهتر کرده است. پیامد اجتماعی چنین رویکردی را میتوان در رویگردانی بخش عظیمی از طبقات متوسط جامعه از اصلاحطلبان در سالهای اخیر مشاهده کرد.
حال در چنین وضعیتی، طبیعی است که این جامعهشناسی دچار استیصال شود و به تکرار بیفتد. خطای بنیادین این جامعهشناسان این است که همچنان میخواهند مسائل را با نگاهی جزئی ببینند و راهحلهای آنها نیز نه بر اساس منطق درونی دولت-ملت (با دیدن تمام جوانب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داخلی و خارجی) بلکه بر اساس فضای کلی حاکم بر طبقات متوسط، و بر اساس درستپنداشتن الگوی غربی در سیاست و جامعه است. در نتیجه، جامعهشناسیِ اصلاحطلبانه با نوعی بنبست مواجه شده که به نظرم باید از آن عبور کرد؛ وقت آن رسیده که جامعهشناسیِ اصلاحطلبانه خود را مورد بازبینی جدی قرار دهد.
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
دو جامعهشناس اصلاحطلب، دکتر تقی آزاد ارمکی و دکتر محمد فاضلی، در چند روز گذشته در برنامهٔ شیوه در شبکهٔ چهار حضور داشتند و پیرامون حوادث اخیر اظهار نظر کردند. سخنان آنها همانی بود که قبلاً بارها در نوشتههای علمی و مطبوعاتی و رسانهای قبلیشان بیان کرده بودند؛ تکراری و ظاهراً بیفایده. حال مسئله این است که چرا این بحثها با وجود اینکه تا حدی درستاند و نشاندهندهٔ خواست بخش زیادی از مردم جامعهاند، بینتیجه و بیهوده به نظر میرسد. چرا جامعهشناسی اصلاحطلبانه (البته اصلاحطلبی به معنای یک گرایش سیاسی و نه اصلاحطلبی به معنای مفهومی که هر جامعهشناسی میتواند داشته باشد) درجا میزند؟
پاسخ در رویکرد نادرست این نوع جامعهشناسی به جامعهٔ ایران است. دکتر فاضلی و دکتر آزاد ارمکی، هر دو، بر طبقهٔ متوسط تأکید دارند و معتقدند که این طبقهٔ متوسط است که میبایست معیار قرار گرفته و تقویت شود. حتی نگاه توسعهای در این نوع جامعهشناسی نیز غربگرا و معطوف به بالندگی و رشد طبقات متوسط جامعه است. میتوان گفت آنها بحرانهای اصلی جامعه را نیز با محوریت رویکرد غربی و توجه به توسعه اقتصادی و سیاسی طبقات متوسط تبیین میکنند. آنها خود را مدافع طبقهٔ متوسط میدانند غافل از اینکه رویکرد آنها و همچنین سیاستگذاریهای سیاستمداران اصلاحطلب نهتنها طبقات و اقشار متوسط جامعه را توانمند نکرده بلکه آنان را از نظر اقتصادی ضعیفتر و از نظر سیاسی سرگردانتر نموده است. در این رویکرد اگرچه الگوی توسعه غربی است، اما کارآمدی توسعهٔ غربی را هم ندارد. در واقع، توسعهٔ غربی در خود غرب اگرچه معایب بسیاری داشته اما حداقل مولد بوده است، درحالیکه، توسعهٔ غربگرا در ایران نهتنها بهطور شایستهای مولد و سازنده نبوده است، بلکه غارتگر نیز بوده است؛ طبقات متوسط جامعه فقیرتر شدند، فرودستان جامعه زیر بار فشارهای اقتصادی له گشتند، از بسیاری از مردم سلبمالکیت شد، نابرابریهای اجتماعی افزایش یافت، نارضایتی گسترش یافت و توسعهٔ اصلاحطلبانه نیز محقق نشد. در اینجا ما شاهد تناقضی در نیت و عمل هستیم که از قضا همین تناقض جامعه را آشفتهتر کرده است. پیامد اجتماعی چنین رویکردی را میتوان در رویگردانی بخش عظیمی از طبقات متوسط جامعه از اصلاحطلبان در سالهای اخیر مشاهده کرد.
حال در چنین وضعیتی، طبیعی است که این جامعهشناسی دچار استیصال شود و به تکرار بیفتد. خطای بنیادین این جامعهشناسان این است که همچنان میخواهند مسائل را با نگاهی جزئی ببینند و راهحلهای آنها نیز نه بر اساس منطق درونی دولت-ملت (با دیدن تمام جوانب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داخلی و خارجی) بلکه بر اساس فضای کلی حاکم بر طبقات متوسط، و بر اساس درستپنداشتن الگوی غربی در سیاست و جامعه است. در نتیجه، جامعهشناسیِ اصلاحطلبانه با نوعی بنبست مواجه شده که به نظرم باید از آن عبور کرد؛ وقت آن رسیده که جامعهشناسیِ اصلاحطلبانه خود را مورد بازبینی جدی قرار دهد.
@masoudzamanimoghadam
دوستی نظر دادهاند که من جامعهشناسی ایران را نقد میکنم، اما پیشنهاد جدیدی برای آن ندارم و اینکه راه کمدردسر و آسان را در این نقادی پیش گرفتهام. در پاسخ باید عرض کنم که از همین نوشتهها و نقدها باید شروع کرد. پیشنهادات نیز در دل این نقدها خود را نشان میدهند. ضمناً، رویکردها و ایدههای علمی در مدتی کوتاه شکل نمیگیرند. باید وقت گذاشت و خواند و نقد کرد و تفکر نمود. من هم در حد توانایی علمی و فکریِ اندک خودم تلاش میکنم که در این جامعهشناسی تأمل کنم و ایدههایم را بنویسم. میدانم که ممکن است این ایدهها ناقص باشند، اما امیدوارانه تلاش میکنم آنها را در یک فرآیند بلندمدت فکری و علمی منسجم کنم. جامعهٔ ایران جامعهٔ پیچیدهای است و فهم آن مستلزم اختصاص دادن زمان کافی و داشتن شوق و انگیزهٔ بسیار است؛ چیزی که در وضعیت کنونی جامعهٔ ما دشوار مینماید. اما باید قدم در این راه سخت گذاشت تا شاید در آینده، جامعهشناسی ایران وضعیت بهتری از طریق تلاشها و بازاندیشیهای جامعهٔ علمی و جامعهشناسان جوانتر پیدا کند. دربارهٔ راه آسان هم لازم است بگویم که اتفاقاً من راه آسان را پیش نگرفتهام. این راه هزینهبر و وقتگیر است و در این فضای پوسیده دانشگاهی هیچ نفع شخصی و مادی هم برای من دارد و چه بسا حتی دچار نوعی طردشدگی از سوی برخی از جامعهشناسان نیز بشوم. اما از سر علاقه به فهم جامعه و عشقام به این سرزمین چنین راهی را دنبال میکنم؛ امیدوارم که مؤثر باشد.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
قصد من بررسی و نقد جامعهشناسی ایران است و برای این کار فکر میکنم نخست باید سراغ فضای فکری مسلط در جامعهشناسی رفت، یعنی جامعهشناسیِ اصلاحطلبانه و جامعهشناسیِ چپ. این الزاماً به معنای تأیید دیگر رویکردها نیست؛ رویکردهای دیگر یا شکل نگرفتهاند، یا صدایی ندارند و یا اینکه در فضای علمی پذیرفته نشدهاند. مسئله من نقد کلیشهای دیدن جامعهشناسی و نگاه جامعهشناسانهای است که بر اساس آن هر کسی جامعهشناسیِ اصلاحطلبانه یا جامعهشناسیِ چپ را نپذیرد، مورد بدگمانی قرار میگیرد و کموبیش از جامعهٔ علمی طرد میشود. باید از این کلیشهها گذر کرد و به نظرم برای این کار باید ابتدا جامعهشناسیِ چپ و جامعهشناسیِ اصلاحطلبانه را نقد کرد.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
با توجه به اعتراضات اخیر و حضور پُررنگ رسانهها در جنبشهای سیاسی جدید ایران و جهان، پیشنهاد میکنم مقالهٔ رسانههای جمعی و تئاتری شدن سیاست را که سهسال پیش منتشر کردیم بخوانید 👇
رسانههای_جمعی_و_تئاتری_شدن_سیاست.pdf
331 KB
🔹 رسانههای جمعی و تئاتری شدن سیاست
▪️لِس بک و همکاران
▪️ترجمهٔ مسعود زمانی مقدم و ایرج حقندری
▪️فصلنامهٔ جامعه، فرهنگ و رسانه، سال هشتم، شماره سیودوم، صفحات ۱۶۱ - ۱۸۳. پاییز ۱۳۹۸.
@masoudzamanimoghadam
▪️لِس بک و همکاران
▪️ترجمهٔ مسعود زمانی مقدم و ایرج حقندری
▪️فصلنامهٔ جامعه، فرهنگ و رسانه، سال هشتم، شماره سیودوم، صفحات ۱۶۱ - ۱۸۳. پاییز ۱۳۹۸.
@masoudzamanimoghadam
«کنشگران سیاسی ماهرانه رویدادهای سیاسی را بهگونهای نمایشی سازمان میدهند تا بر اقتدار مشروعشان بیفزایند. از این نظر، سیاست همچون تئاتر است؛ سیاست بهطور فزاینده و بهواسطهٔ رشد اهمیت رسانههای جمعی در حال تئاتریشدن است».
🔹 رسانههای جمعی و تئاتری شدن سیاست. لِس بک و همکاران. ترجمهٔ مسعود زمانی مقدم و ایرج حقندری. فصلنامهٔ جامعه، فرهنگ و رسانه. ۸ (۳۲): ۱۶۱ - ۱۸۳.
📌 فایل کامل مقاله:
http://scm.iaocsc.ir/article_104386_be51c78c758f0a787f404d11df5f8693.pdf
@masoudzamanimoghadam
🔹 رسانههای جمعی و تئاتری شدن سیاست. لِس بک و همکاران. ترجمهٔ مسعود زمانی مقدم و ایرج حقندری. فصلنامهٔ جامعه، فرهنگ و رسانه. ۸ (۳۲): ۱۶۱ - ۱۸۳.
📌 فایل کامل مقاله:
http://scm.iaocsc.ir/article_104386_be51c78c758f0a787f404d11df5f8693.pdf
@masoudzamanimoghadam
در این تنشها و التهابها و اعتراضات، به غیر از آشوبها و خشونتها و سرکوبها و افراطیگرایهای آن، نوعی زایش و بلوغ در جامعهٔ مدنی (در همهٔ طیفها و گروههای اجتماعی موافق و مخالف) مشاهده میشود که تأثیرش در طی زمان در متن جامعه مشخص میگردد. نوعی بازاندیشی نسبت به خویشتن و دیگری در زمانهٔ بحران میتواند شکل بگیرد که اگرچه همراه با تنش و رنج و کشمکش است، اما ظرفیت آگاهیبخشی دارد. حتی این زایش و بلوغ و بازاندیشی به نظرم در نسبت دولت-ملت نیز میتواند اثر مثبت داشته باشد، البته اگر دولت این ظرفیت مثبت را بفهمد و به رسمیت بشناسد و بپذیرد. کلیت جامعهٔ ایران، چه مخالف و چه موافق سیاسی، همچنان واجد ظرفیت بالندگی و رشد و همدلی اجتماعی است. شکاف دولت-ملت که در تاریخ ایران همواره مسئلهساز و پُرتنش بوده چه بسا با فهم ظرفیت مثبت جامعه از سوی حاکمیت، کمتر شده و جامعه منسجمتر از پیش به راه خود ادامه بدهد. در غیر اینصورت سرخوردگیها و نارضایتیها افزایش خواهند یافت و شکاف دولت-ملت بیشازپیش خواهد شد و نقشآفرینی بیگانگان در این سرزمین پُررنگتر خواهد گشت. بههرحال، جامعه در حالت سکون و رکود نیست و همین امیدوارکننده است.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
برای کسی که اهل فکر و قلم است نوشتن امری ضروری است. البته تحمل شنیدن صداها یا خواندن نوشتههای مخالف نیز لازم است. متأسفانه فضای این روزهای ایران بهشدت دوقطبی و ملتهب شده و احساسات بسیاری از مردم جریحهدار شده است. در چنین فضایی، باید مراقب باشیم نوشتههایمان در دام این دوقطبی نیفتد که اگر چنین کنیم خودمان مروج خشونت کور در متن جامعه (در هر طیفی) خواهیم شد. من فکر میکنم در کنار نوشتنهایمان، با در نظر گرفتن هر گرایش سیاسیای که داریم، لازم است که اهل مدارا باشیم و همهٔ جوانب را در نظر بگیریم. ما نه فقط در ازای یک مطالبهٔ اجتماعی و سیاسی خاص، بلکه در قبال کلیت جامعه و آیندهٔ آن نیز مسئولیت داریم.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
🟡 تجربۀ نوجوانی: گذارِ سهل و ممتنع از کودکی به بزرگسالی
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
منتشرشده در روزنامۀ ایران (ویژهنامۀ پرسه)، جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۹.
در اوایل قرن بیستم، استنلی هال برای نخستین بار اصطلاحِ نوجوانی (Adolescence) را بهعنوان یک دورۀ تحولی در مطالعۀ روانشناختی نسلی مطرح کرد و این دوره را دورۀ طوفان و استرس نامید. در سال 1941 نیز واژۀ تینیجر (Teenager) ابداع شد، که به ردۀ سنی 13 تا 19 سال اطلاق میشود. اگرچه عمدتاً آغاز نوجوانی با بلوغ جنسی تعریف میشود و نمیتوان آن را صرفاً به سن شناسنامهای تقلیل داد، اما ردۀ سنی نوجوانان در جوامع گوناگون بر اساس وضعیت متفاوت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میتواند از 10 تا 19 سال متغیر باشد.
پیدایش نوجوانی
نوجوانی همواره دورۀ سنی چالشبرانگیزی بوده است که بهعنوان مرحلۀ گذار از کودکی به بزرگسالی تلقی میشده. چگونگیِ این دورۀ سنی نیز همچون دیگر دورههای سنی متأثر از تغییرات و تحولات اجتماعی، بهویژه در سطح خانواده، بوده است. در جوامع سنتی کودکان در اقتصاد خانوار مشارکت میجستند و زودتر به بلوغ و نوجوانی میرسیدند. همچنین تمایز بین نوجوانی و جوانی کمتر به چشم میآمد و از نوجوانان به مردان و زنان جوان تعبیر میشد. با ظهور مدرنیته و تغییرات جمعیتی و اجتماعی از جمله، گسترش شهرنشینی، برآمدن فرهنگ مصرف و مصرفگرایی، بهبود وضعیت رفاهی و اقتصادی خانوادهها، کاهش بُعد خانوار و گسترش خانوادههای هستهای، تغییر نگرش عمومی به فرزندآوری و فرزندپروری، و نیز تصویب قانون منع کار کودکان، شیوۀ درک دورۀ نوجوانی تغییر پیدا کرد. مفهوم نوجوانی بهمثابۀ دورهای متمایز مطرح شد که کودکی را به بزرگسالی متصل میکرد. با شکلگیری دورۀ نوجوانی بهعنوان مرحلهای منحصربهفرد از زندگی، وابستگی به والدین در دوران کودکی به دورۀ نوجوانی نیز بسط یافت و شروع گذار به دورۀ بزرگسالی نیز به تأخیر افتاد. اگرچه فرآیند تغییر مفهوم نوجوانی در غرب آغاز شد، اما جامعۀ ایرانی نیز، به تبع تحولات اجتماعی مدرن، تغییر مفهوم نوجوانی را تجربه کرد.
ویژگیهای نوجوانی
نوجوانی دورهای مهم و اساسی در زندگی است که عمدتاً واجد ویژگیهایی است از جمله، هویتیابی، خودیابی، خودشناسی، بیان خویشتن، استقلالطلبی، میل به پذیرفته شدن از سوی دیگران، میل به اثبات تواناییها، شکلگیری تمایلات جنسی، کشف ارتباطات جنسی، بیثباتی رفتاری، داشتن حالات ناپایدار مانند ابهام و سردرگمی، پرخاشگری، انرژی فراوان و هیجانات افراطی، درگیری با خود، میل به ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی، و بحران هویت. نوجوانی زمانی برای سرگرمیهای بیقید و سهلانگارانه است. البته باید توجه داشت که نحوۀ بروز این ویژگیها تا حد زیادی به وضعیت خانوادهها بستگی دارد.
نوجوانیِ پُرتنش
نوجوانی بهعنوان دورۀ انتقال از کودکی به بزرگسالی در نظر گرفته میشود. اما امروزه، به دلیل تغییرات اقتصادی و اجتماعی جامعۀ ایران از جمله تأخیر در ازدواج، افزایش بیکاری و وابستگی اقتصادی جوانان به والدین، گذار از نوجوانی به بزرگسالی با پدیدههایی چون «نوجوانی طولانیمدت»، «بزرگسالیِ بهتعویقافتاده» و «ناکامی در شروع دورۀ بزرگسالی» همراه شده است. این دورۀ طولانیمدتِ وابستگی در دورۀ نوجوانی همچنین نشاندهندۀ عدم قطعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه است.
رابطۀ بین نوجوانان و والدین نیز معمولاً پُرتنش است. ویژگیهای خاص نوجوانان آنها از والدینشان دور میکند، در حالیکه والدین به طور مداوم سعی میکنند نوجوانان را تحت نظر داشته باشند و از آنها در مقابل خطرها مراقبت کنند. با وجود این، نوجوانان تمایل به عدم دخالت والدین در کارهایشان دارند. میل والدین به کنترل فرزندان نوجوان خود و تسلط بر آنها به این تنش متقابل دامن میزند.
از سوی دیگر، با توجه به ویژگیهای دورۀ نوجوانی و در شرایطی که نوعی شکاف نسلی میان نوجوانان و والدینشان احساس میشود، آنها به روابط دوستانه و دلبستگی به همسالان تمایل مییابند. در واقع، مشارکت نوجوانان در خردهفرهنگهای نوجوانی از طریق فرآیند همنوایی عامل مهمی در هویتیابی آنهاست. اگرچه روابط نوجوانان با دوستان و همسالان امری ضروری و اجتنابناپذیر است، اما میتواند زمینهساز انحرافات و کجرویهای روانی و اجتماعی نیز بشود. علاوه بر این، فشارها و انتظارات دوستان و همسالان ممکن است جای کنترل والدین را بگیرد.
ادامه یادداشت در پست بعدی 👇
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
منتشرشده در روزنامۀ ایران (ویژهنامۀ پرسه)، جمعه ۲۱ آذر ۱۳۹۹.
در اوایل قرن بیستم، استنلی هال برای نخستین بار اصطلاحِ نوجوانی (Adolescence) را بهعنوان یک دورۀ تحولی در مطالعۀ روانشناختی نسلی مطرح کرد و این دوره را دورۀ طوفان و استرس نامید. در سال 1941 نیز واژۀ تینیجر (Teenager) ابداع شد، که به ردۀ سنی 13 تا 19 سال اطلاق میشود. اگرچه عمدتاً آغاز نوجوانی با بلوغ جنسی تعریف میشود و نمیتوان آن را صرفاً به سن شناسنامهای تقلیل داد، اما ردۀ سنی نوجوانان در جوامع گوناگون بر اساس وضعیت متفاوت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میتواند از 10 تا 19 سال متغیر باشد.
پیدایش نوجوانی
نوجوانی همواره دورۀ سنی چالشبرانگیزی بوده است که بهعنوان مرحلۀ گذار از کودکی به بزرگسالی تلقی میشده. چگونگیِ این دورۀ سنی نیز همچون دیگر دورههای سنی متأثر از تغییرات و تحولات اجتماعی، بهویژه در سطح خانواده، بوده است. در جوامع سنتی کودکان در اقتصاد خانوار مشارکت میجستند و زودتر به بلوغ و نوجوانی میرسیدند. همچنین تمایز بین نوجوانی و جوانی کمتر به چشم میآمد و از نوجوانان به مردان و زنان جوان تعبیر میشد. با ظهور مدرنیته و تغییرات جمعیتی و اجتماعی از جمله، گسترش شهرنشینی، برآمدن فرهنگ مصرف و مصرفگرایی، بهبود وضعیت رفاهی و اقتصادی خانوادهها، کاهش بُعد خانوار و گسترش خانوادههای هستهای، تغییر نگرش عمومی به فرزندآوری و فرزندپروری، و نیز تصویب قانون منع کار کودکان، شیوۀ درک دورۀ نوجوانی تغییر پیدا کرد. مفهوم نوجوانی بهمثابۀ دورهای متمایز مطرح شد که کودکی را به بزرگسالی متصل میکرد. با شکلگیری دورۀ نوجوانی بهعنوان مرحلهای منحصربهفرد از زندگی، وابستگی به والدین در دوران کودکی به دورۀ نوجوانی نیز بسط یافت و شروع گذار به دورۀ بزرگسالی نیز به تأخیر افتاد. اگرچه فرآیند تغییر مفهوم نوجوانی در غرب آغاز شد، اما جامعۀ ایرانی نیز، به تبع تحولات اجتماعی مدرن، تغییر مفهوم نوجوانی را تجربه کرد.
ویژگیهای نوجوانی
نوجوانی دورهای مهم و اساسی در زندگی است که عمدتاً واجد ویژگیهایی است از جمله، هویتیابی، خودیابی، خودشناسی، بیان خویشتن، استقلالطلبی، میل به پذیرفته شدن از سوی دیگران، میل به اثبات تواناییها، شکلگیری تمایلات جنسی، کشف ارتباطات جنسی، بیثباتی رفتاری، داشتن حالات ناپایدار مانند ابهام و سردرگمی، پرخاشگری، انرژی فراوان و هیجانات افراطی، درگیری با خود، میل به ناهنجاریهای اجتماعی و اخلاقی، و بحران هویت. نوجوانی زمانی برای سرگرمیهای بیقید و سهلانگارانه است. البته باید توجه داشت که نحوۀ بروز این ویژگیها تا حد زیادی به وضعیت خانوادهها بستگی دارد.
نوجوانیِ پُرتنش
نوجوانی بهعنوان دورۀ انتقال از کودکی به بزرگسالی در نظر گرفته میشود. اما امروزه، به دلیل تغییرات اقتصادی و اجتماعی جامعۀ ایران از جمله تأخیر در ازدواج، افزایش بیکاری و وابستگی اقتصادی جوانان به والدین، گذار از نوجوانی به بزرگسالی با پدیدههایی چون «نوجوانی طولانیمدت»، «بزرگسالیِ بهتعویقافتاده» و «ناکامی در شروع دورۀ بزرگسالی» همراه شده است. این دورۀ طولانیمدتِ وابستگی در دورۀ نوجوانی همچنین نشاندهندۀ عدم قطعیت اجتماعی و اقتصادی جامعه است.
رابطۀ بین نوجوانان و والدین نیز معمولاً پُرتنش است. ویژگیهای خاص نوجوانان آنها از والدینشان دور میکند، در حالیکه والدین به طور مداوم سعی میکنند نوجوانان را تحت نظر داشته باشند و از آنها در مقابل خطرها مراقبت کنند. با وجود این، نوجوانان تمایل به عدم دخالت والدین در کارهایشان دارند. میل والدین به کنترل فرزندان نوجوان خود و تسلط بر آنها به این تنش متقابل دامن میزند.
از سوی دیگر، با توجه به ویژگیهای دورۀ نوجوانی و در شرایطی که نوعی شکاف نسلی میان نوجوانان و والدینشان احساس میشود، آنها به روابط دوستانه و دلبستگی به همسالان تمایل مییابند. در واقع، مشارکت نوجوانان در خردهفرهنگهای نوجوانی از طریق فرآیند همنوایی عامل مهمی در هویتیابی آنهاست. اگرچه روابط نوجوانان با دوستان و همسالان امری ضروری و اجتنابناپذیر است، اما میتواند زمینهساز انحرافات و کجرویهای روانی و اجتماعی نیز بشود. علاوه بر این، فشارها و انتظارات دوستان و همسالان ممکن است جای کنترل والدین را بگیرد.
ادامه یادداشت در پست بعدی 👇
ادامهٔ پست پیشین
طبقۀ اجتماعی و تجربۀ نوجوانی
طبقۀ اجتماعی بخش مهمی از تجربۀ نوجوانی را شکل میدهد. در واقع، طبقۀ اجتماعیِ خانوادهها موجب گذارهای متفاوت از نوجوانی به بزرگسالی میشود. مسیر انتقال به بزرگسالی برای نوجوانان در وضعیتهای اجتماعی مختلف، متفاوت است. نابرابریهای ساختاری و طبقاتی که بهوسیلۀ سیاستگذاریهای اجتماعی و اقتصادی تقویت میشوند، زمینه را برای نابرابری و تنوع در نوجوانی فراهم میکنند. نوجوانانی که در خانوادههای ثروتمند بزرگ میشوند، دورۀ گذار طولانیتر و راحتتری را تجربه میکنند، در حالیکه نوجوانانی که از خانوادههای فرودست هستند، این گذار را کوتاهتر و با دشواریهای متعددی تجربه میکنند. باری، امروزه در حالیکه شکاف طبقاتی و نابرابری و ناامنی و بیثباتی اقتصادی در جامعۀ ایرانی رو به فزونی نهاده، تفاوتهای طبقات اجتماعی در فرزندپروری و والدگری بیش از پیش خود را نشان داده و بر چالشهای نوجوانی افزوده است.
نوجوانی نوعی از «بودن» است!
نوجوانی دورۀ مهمی در اجتماعی شدن است و هویت نوجوانان، متمایز است از هویت کودکان و بزرگسالان. از اینرو، پذیرش فرهنگ متمایز نوجوانی و به رسمیت شناختن آن ضروری به نظر میرسد. نوجوانی صرفاً دورۀ گذاری نیست که میبایست سرکوب و کنترل شود. بلکه دورۀ گذاری سهل و ممتنع از کودکی به بزرگسالی است که در خود و برای خود دارای ارزشی برای زیستن است. نوجوانی را باید نوعی از «بودن» دانست؛ بهعنوان دورهای از زندگی که مختصات و چالشها و جذابیتهای خاص خودش را دارد. در نتیجه، کاهش اقتدار والدین بر نوجوانان، والدگری دوستانه، شناخت ویژگیهای و نگرشهای خاص این دوره و درک نیازها، دغدغهها و تفاوتهای آنها از سوی خانواده و نهادهای فرهنگی و آموزشی میتواند بستری فراهم کند تا خودِ واقعی آنها در معرض فشار و سرکوب خودِ اجتماعی آنها قرار نگیرد. نهایتاً باید توجه داشت که تصور ایدهآل از اینکه نوجوانی چگونه باید باشد، ممکن است واقعیتهای پیچیده دربارۀ اینکه نوجوانان چگونه هستند را پنهان کند.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
طبقۀ اجتماعی و تجربۀ نوجوانی
طبقۀ اجتماعی بخش مهمی از تجربۀ نوجوانی را شکل میدهد. در واقع، طبقۀ اجتماعیِ خانوادهها موجب گذارهای متفاوت از نوجوانی به بزرگسالی میشود. مسیر انتقال به بزرگسالی برای نوجوانان در وضعیتهای اجتماعی مختلف، متفاوت است. نابرابریهای ساختاری و طبقاتی که بهوسیلۀ سیاستگذاریهای اجتماعی و اقتصادی تقویت میشوند، زمینه را برای نابرابری و تنوع در نوجوانی فراهم میکنند. نوجوانانی که در خانوادههای ثروتمند بزرگ میشوند، دورۀ گذار طولانیتر و راحتتری را تجربه میکنند، در حالیکه نوجوانانی که از خانوادههای فرودست هستند، این گذار را کوتاهتر و با دشواریهای متعددی تجربه میکنند. باری، امروزه در حالیکه شکاف طبقاتی و نابرابری و ناامنی و بیثباتی اقتصادی در جامعۀ ایرانی رو به فزونی نهاده، تفاوتهای طبقات اجتماعی در فرزندپروری و والدگری بیش از پیش خود را نشان داده و بر چالشهای نوجوانی افزوده است.
نوجوانی نوعی از «بودن» است!
نوجوانی دورۀ مهمی در اجتماعی شدن است و هویت نوجوانان، متمایز است از هویت کودکان و بزرگسالان. از اینرو، پذیرش فرهنگ متمایز نوجوانی و به رسمیت شناختن آن ضروری به نظر میرسد. نوجوانی صرفاً دورۀ گذاری نیست که میبایست سرکوب و کنترل شود. بلکه دورۀ گذاری سهل و ممتنع از کودکی به بزرگسالی است که در خود و برای خود دارای ارزشی برای زیستن است. نوجوانی را باید نوعی از «بودن» دانست؛ بهعنوان دورهای از زندگی که مختصات و چالشها و جذابیتهای خاص خودش را دارد. در نتیجه، کاهش اقتدار والدین بر نوجوانان، والدگری دوستانه، شناخت ویژگیهای و نگرشهای خاص این دوره و درک نیازها، دغدغهها و تفاوتهای آنها از سوی خانواده و نهادهای فرهنگی و آموزشی میتواند بستری فراهم کند تا خودِ واقعی آنها در معرض فشار و سرکوب خودِ اجتماعی آنها قرار نگیرد. نهایتاً باید توجه داشت که تصور ایدهآل از اینکه نوجوانی چگونه باید باشد، ممکن است واقعیتهای پیچیده دربارۀ اینکه نوجوانان چگونه هستند را پنهان کند.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
Forwarded from مسعود زمانی مقدم (Masoud Zamani-moghadam)
تجربۀ_نوجوانی_گذارِ_سهل_و_ممتنع_از_کودکی_به_بزرگسالی.pdf
143.4 KB
🔹 تجربۀ نوجوانی: گذارِ سهل و ممتنع از کودکی به بزرگسالی
✍️ مسعود زمانی مقدم
(روزنامۀ ایران، ویژهنامۀ پرسه، ۱۳۹۹/۱۱/۳)
@masoudzamanimoghadam
✍️ مسعود زمانی مقدم
(روزنامۀ ایران، ویژهنامۀ پرسه، ۱۳۹۹/۱۱/۳)
@masoudzamanimoghadam
معرفی و نقد کتاب در خانه برادر (2).pdf
161.9 KB
🔹 نقد و معرفی کتاب در خانهٔ برادر: پناهندگان افغانستانی در ایران
✍️ مسعود زمانی مقدم و یعقوب یسنا
🔸 منتشرشده در دوفصلنامهٔ مسائل اجتماعی ایران، سال سیزدهم، شمارهٔ ۱، بهار و تابستان ۱۴۰۱، صفحات ۳۰۳ تا ۳۰۹.
@masoudzamanimoghadam
✍️ مسعود زمانی مقدم و یعقوب یسنا
🔸 منتشرشده در دوفصلنامهٔ مسائل اجتماعی ایران، سال سیزدهم، شمارهٔ ۱، بهار و تابستان ۱۴۰۱، صفحات ۳۰۳ تا ۳۰۹.
@masoudzamanimoghadam
کتاب ۱۵۷ صفحهای «ناگفتهها» مجموعهای از پنج گفتوگو با حسن نراقی، نویسندهٔ کتاب جامعهشناسی خودمانی، است. تحلیلهای حسن نراقی اگرچه از نظر علمی روشمند نیستند، اما در آنها میتوان نکات جالب و قابلتأملی دربارهٔ جامعهٔ ایرانی یافت. در این کتاب پیرامون کتاب جامعهشناسی خودمانی ایشان بحث میشود و دیدگاه ایشان دربارهٔ زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران و مباحثی همچون آزادی، عدالت، دولت و ملت مطرح میگردد. کتاب را انتشارات اختران منتشر کرده است.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
این عکس را امروز در شهر بیرجند گرفتم. گوشهٔ پیادهرو نشسته بودند و بازی میکردند. آنها فارغ از هیاهوهای این روزها، آنچه را انجام میدادند که امری انسانی و طبیعی است؛ بازی و سرگرمی و رهایی از فشارهای زندگی. اما در دو ماه اخیر برخی از ایرانیها بهواسطهٔ حوادث اخیر دچار نوعی سیاستزدگی شدهاند که بر اساس آن زندگی روزمرهٔ دیگران را نفی میکنند. این افراد فکر میکنند همه باید کموبیش باب میل آنها عمل کنند؛ یعنی اعتصاب کنند، شادی نکنند، کار نکنند، هشتگ بزنند و موضعگیری کنند. اما زندگی واقعی الزاماً با آرزوها و خواستهای سیاسی ما و شما همداستان و همراستا نیست. در چنین وضعیتی، مبارزهٔ سیاسی آنها قطعاً مهمتر از زندگی روزمرۀ دیگران نیست! و آنچه علیه زندگی روزمرهٔ مردم عادی میایستد، هیچ نسبتی با شرافت و آزاداندیشی ندارد و حاکی از رویکردی خودخواهانه و متعصبانه است.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
امروز صبح زود در مسیرم، از شرق به غرب کشور، به اصفهان رسیدم. باید حدود ۹ ساعت منتظر میماندم تا اتوبوس بعدی را سوار شوم. زمانِ زیادی بود. پس تصمیم گرفتم بروم و میدان نقش جهان، این شاهکار فرهنگی و تاریخی و هنری ایرانزمین، را ببینم. اگرچه اصفهانی نیستم، اما فضای شهری این نصف جهان را بسیار دوست دارم. بیش از ده بار گذرم به اصفهان افتاده و چندین بار به میدان نقش جهان سر زدهام و هر بار در آنجا ناخودآگاه و ناخواسته مفهوم ایران در ذهنم نقش بسته و به ایران فکر کردهام و امروز نیز همینطور. این بار اما ایران و اندوه، ایران و غم، ایران و بیقراری، و ایران و این همه دردِ بیدرمان فکرم را مشغول کرده بود. عزیزان! دغدغه و دلهرهٔ ایران و ایرانیان ما را فرسود. به خودم آمدم؛ آسمان ابری بود و شاید منتظر گریه بر این اندوه بیپایان. کلاغها در سرتاسر میدان جولان میدادند، و عابران هر یک به سویی میرفتند. زندگی همچنان در جریان بود!
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
این همه حمله و هجمه به تیم ملی و اعضای آن در آستانهٔ جام جهانی میتواند روحیهٔ جامعهٔ زخمخورده و ناآرام ایران را ضعیفتر کند. تیم ملی، فراتر از ورزش و فوتبال، نقشی نمادین در انسجام ملی دارد. در وضعیت پُرتنش کنونی این نقش حتی پُررنگتر مینماید. باید مراقب باشیم که ریشهٔ این نمادهای ملی را نخشکانیم.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
در این جدال نابخردانه و خشونتآمیز، خونهای بیگناهان ریخته میشود، موجسواریهای سیاسی بر خون آنها شکل میگیرد، و روح جامعه فرسوده و افسرده خواهد شد.
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
🟠 در تقلای خوشبختی: پرترهنگاری سه زن سرپرست خانوار
✍️ مسعود زمانی مقدم، سیدعلیرضا افشانی، کاریا بوتین، آنکه نیهوف
🔹 منتشرشده در فصلنامۀ مطالعات اجتماعی ایران، زمستان ۱۴۰۰، دورهٔ ۱۵، شماره ۴: صفحات ۸۲ تا ۱۰۸.
چکیده:
زنان سرپرست خانوار فقیر با انواع دشواریها و مسائل فراوان در مسیر خوشبختی مواجهاند. در این مقاله ما با هدف فهم چگونگی تجربۀ زنان سرپرست خانوار فقیر از خوشبختی و موانع و چالشهای مرتبط با آن با روش کیفی پرترهنگاری به مطالعۀ میانرشتهای سه زن سرپرست خانوار در یکی از محلههای محروم شهر خرمآباد پرداختهایم. دادهها با استفاده از استراتژیهای نمونهگیری هدفمند و نظری و از طریق مصاحبههای عمیق و یادداشتهای میدانی در دو مرکز بهداشت گردآوری شد. سپس دادهها را در جهت شناسایی مضمونهای اصلی و خلق پرترههای نهایی مشارکتکنندگان تجزیهوتحلیل کردیم. بر اساس یافتهها، انواع منابع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی مشارکتکنندگان زمینه را برای تحقق و یا عدم تحقق دستاوردهایی همچون افزایش رضایت از زندگی، کاهش بار اضافی نقش، و افزایش رضایتمندی فرزندان فراهم میکند و در این زمینه است که چگونگی خوشبختی مشارکتکنندگان برساخته میشود و تعیّن مییابد. در نتیجه، هر یک از مشارکتکنندگان با وجود اشتراکاتی که با هم دارند، تعریف و تجربۀ متفاوتی از جستوجوی خوشبختی را ابراز میکنند. آنها در تقلای خوشبختی از استراتژیهای گوناگونی استفاده میکنند و برای رسیدن به این هدف دارای سطوح متفاوتی از منابع درونی و بیرونیاند. هر زن بهعنوان یک انسان اجتماعی تجربۀ منحصربهفرد خود را دارد که بر گزینهها و استراتژیهایش در رفع موانع خوشبختی تأثیر میگذارد.
فایل کامل مقاله را اینجا دانلود کنید.
@masoudzamanimoghadam
✍️ مسعود زمانی مقدم، سیدعلیرضا افشانی، کاریا بوتین، آنکه نیهوف
🔹 منتشرشده در فصلنامۀ مطالعات اجتماعی ایران، زمستان ۱۴۰۰، دورهٔ ۱۵، شماره ۴: صفحات ۸۲ تا ۱۰۸.
چکیده:
زنان سرپرست خانوار فقیر با انواع دشواریها و مسائل فراوان در مسیر خوشبختی مواجهاند. در این مقاله ما با هدف فهم چگونگی تجربۀ زنان سرپرست خانوار فقیر از خوشبختی و موانع و چالشهای مرتبط با آن با روش کیفی پرترهنگاری به مطالعۀ میانرشتهای سه زن سرپرست خانوار در یکی از محلههای محروم شهر خرمآباد پرداختهایم. دادهها با استفاده از استراتژیهای نمونهگیری هدفمند و نظری و از طریق مصاحبههای عمیق و یادداشتهای میدانی در دو مرکز بهداشت گردآوری شد. سپس دادهها را در جهت شناسایی مضمونهای اصلی و خلق پرترههای نهایی مشارکتکنندگان تجزیهوتحلیل کردیم. بر اساس یافتهها، انواع منابع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی مشارکتکنندگان زمینه را برای تحقق و یا عدم تحقق دستاوردهایی همچون افزایش رضایت از زندگی، کاهش بار اضافی نقش، و افزایش رضایتمندی فرزندان فراهم میکند و در این زمینه است که چگونگی خوشبختی مشارکتکنندگان برساخته میشود و تعیّن مییابد. در نتیجه، هر یک از مشارکتکنندگان با وجود اشتراکاتی که با هم دارند، تعریف و تجربۀ متفاوتی از جستوجوی خوشبختی را ابراز میکنند. آنها در تقلای خوشبختی از استراتژیهای گوناگونی استفاده میکنند و برای رسیدن به این هدف دارای سطوح متفاوتی از منابع درونی و بیرونیاند. هر زن بهعنوان یک انسان اجتماعی تجربۀ منحصربهفرد خود را دارد که بر گزینهها و استراتژیهایش در رفع موانع خوشبختی تأثیر میگذارد.
فایل کامل مقاله را اینجا دانلود کنید.
@masoudzamanimoghadam
www.jss-isa.ir
در تقلای خوشبختی: پرترهنگاری سه زن سرپرست خانوار
زنان سرپرست خانوار فقیر با انواع دشواریها و مسائل فراوان در مسیر خوشبختی مواجهاند. در این مقاله ما با هدف فهم چگونگی تجربۀ زنان سرپرست خانوار فقیر از خوشبختی و موانع و چالشهای مرتبط با آن با روش کیفی پرترهنگاری به مطالعۀ میانرشتهای سه زن سرپرست خانوار…