مسعود زمانی مقدم
1.47K subscribers
337 photos
11 videos
66 files
401 links
دکتری جامعه‌شناسی و مترجم
در این کانال یادداشت‌ها، نوشته‌ها و مقالاتم را به اشتراک می‌گذارم.

ارتباط با من:
@masoudzmp

اینستاگرام:
https://www.instagram.com/m.zamani_moghadam

صفحه مقالات علمی در مگ‌ایران:
http://magiran.com/R441950
Download Telegram
در_تقلای_خوشبختی_پرتره‌نگاری_سه_زن_سرپرست_خانوار.pdf
373.5 KB
🟠 در تقلای خوشبختی: پرتره‌نگاری سه زن سرپرست خانوار

✍️ مسعود زمانی مقدم، سیدعلیرضا افشانی، کاریا بوتین، آنکه نیهوف

🔹 منتشرشده در فصلنامۀ مطالعات اجتماعی ایران، زمستان ۱۴۰۰، دورهٔ ۱۵، شماره ۴: صفحات ۸۲ تا ۱۰۸.

@masoudzamanimoghadam
بخش زیادی از این همه خشم و نفرت و خشونت کلامی در شبکه‌های اجتماعی حاصل تحقیر شدن جامعه در یک فرآیند بلندمدت است. مسئله فراتر از دو ماه اخیر است؛ ما با انباشتی از ناکارآمدی‌ها، بی‌عدالتی‌ها و فشارهای مختلف اجتماعی مواجه‌ایم. این نتیجهٔ احساس حقارت اکثریت مردمی است که همواره امید به بهبود اوضاع داشتند اما هر بار نومید و نومیدتر شدند.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
کودن‌سالاری و پخمه‌سالاری در بلندمدت مفهوم شهروندی را تضعیف می‌کند و نتیجهٔ تضعیف شهروندیْ کاهش تعلق بخشی عظیمی از مردم به جامعه و نهادهای اجتماعی است. ما در حال حاضر در چنین وضعیتی قرار داریم که بسیار هم نگران‌کننده است.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
در چند ویدئو، علی میرسپاسی به تاریخ معاصر ایران، به‌ویژه بین دو جنگ جهانی، می‌پردازد. پیشنهاد می‌کنم ببینید. برای دیدن آن بر روی این لینک را کلیک کنید.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
امروز بازی ایران و ولز را دیدم. ایران عالی بازی کرد و به حق‌اش رسید. این روزها تیم ملی بسیار تحت فشار عمومی بود. قابل درک است! وضعیت جامعه بسیار بحرانی و ناخوشایند و غم‌انگیز است. اما باید منصف باشیم. اکثر فوتبالیست‌های تیم ملی از خانواده‌های فرودست و متوسط جامعه برخاسته‌اند، از همهٔ اقوام (کرد و لر و ترک و عرب و ترکمن و ... در آن حضور داشته‌اند)، شیعه و سنی و حتی ارمنی در این تیم بازی کرده‌اند. این دقیقاً تیم ملی ایران است و قرار نیست مخالف و اعتراض سیاسی ما موجب شود که از سر بیزاری این نهاد و نماد ملی را سرکوب و طرد کند؛ این خودتخریبی است. باید به خودمان رحم کنیم! انتظارات ما از فوتبالیست‌ها نباید غیرواقع‌بینانه و مبتنی بر خشم باشد.
زنده باد ایران!

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
🟠 مقالهٔ انگلیسی‌ای که با همکاری دو جامعه‌شناس هلندی (استادان دانشگاه واخنینگن هلند) انجام داده بودم، در یکی از مجلات انتشارات معتبر سیج در آمریکا منتشر شد. مدت زیادی را، چه وقتی‌که در دورهٔ فرصت مطالعاتی در دانشگاه واخنینگن بودم و چه پس از بازگشت به ایران، صرف این مقاله کردم. چاپ مقاله انگلیسی در علوم اجتماعی دشوار است، به‌ویژه اگر پژوهش کیفی باشد. از این‌رو خوشحالم که تلاش‌مان به سرانجام رسید. دریافت متن کامل مقاله از سایت ژورنال رایگان نیست و فعلاً هم نمی‌توانم مقاله را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک بگذارم. پس اگر دوستان فایل کامل مقاله را می‌خواهند، به من ایمیل (masoudzmp@yahoo.com) بدهند.

Zamani Moghadam, M., Butijn, C., Niehof, A. (2022). Authenticity, Socio-cultural Constraints and Wellbeing: A Portraiture of Three Single Mothers in Iran. The Family Journal: SAGE Journals. First published online, November 17: 1-10.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
امروز با یکی از دختران نوزده‌سالۀ فامیل در مورد حوادث اخیر صحبت کردم. واقعاً دلم می‌سوزد برای این نسل که به‌واسطۀ سیاست‌های نابخردانه، همه‌جوره آن‌ها را سرگردان و خشمگین و بلاتکلیف و ناامید کرده‌اند. نمی‌دانم چه آینده‌ای در انتظار این دهه‌هشتادی‌ها است!

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
در حال بازبینی نهایی ترجمهٔ کتاب «سقوط رضاشاه: استعفا، تبعید و مرگ بنیان‌گذار ایران مدرن» هستم. کتابی است خواندنی از شائول بخاش که در سال ۲۰۲۱ منتشر شده است. روایت بخاش بی‌طرفانه، مستند و جالب است. امیدوارم این کتاب به‌زودی منتشر بشود. فکر می‌کنم ما در شرایط کنونی بیش‌ازپیش به مطالعهٔ تاریخ ایران و آن‌چه بر جامعهٔ ما گذشته نیازمندیم.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
این روزها در اوقات فراغت‌ام این کتاب را می‌خوانم؛ مجموعه‌ای است از تعدادی از نامه‌های ماکسیم گورکی، نویسندهٔ صاحب‌نام روسی، به مشاهیر زمانهٔ خودش از جمله تولستوی، چخوف، تسوایگ، رولان، شاو، استانیسلاوسکی، رپین و دیگران. صداقت و سادگی روح و کلام گورگی و شور و اشتیاق‌اش برای زیستن را می‌توان در لابه‌لای سطور این نامه‌ها دریافت و از آن لذت برد.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
ما در خود فرو رفته‌ایم. خنده و شادی عمیق را فراموش کرده‌ایم. گاهی لبخندی می‌زنیم اما همین‌که یادمان می‌آید در چه وضعیت بغرنج و اسفناک و فلاک‌‌باری هستیم، آه سردی می‌کشیم. در جامعه‌ای زخم‌خورده و خشمگین و بحرانی و تحقیرشده سعی می‌کنیم اندک امیدی داشته باشیم، که اگر همین امید درونی نبود، تاکنون نیست و نابود می‌شدیم. اما در چنین جامعه‌ای همین امیدواری ناچیز نیز در معرض خطر جدی قرار دارد؛ تجمیع فزایندهٔ خشم و نفرت و نادانی و دروغ و تحقیر و ستمْ روح این جامعه را فرسوده کرده است. به چه دل خوش کنیم؟ بیشتر اوقات به این پرسش فکر می‌کنم. هر کس به طریقی به خودش امید می‌دهد و خودش را مشغول می‌کند تا زندگی را تاب بیاورد؛ زندگی‌ای که با تمام رنج‌هایش باز هم خواستنی‌ترین است.

پ.ن: عکس را پسرم از سایه‌ی خودش گرفته است. چقدر خوشحال می‌شوم وقتی بازیگوشی و بازی سرخوشانهٔ کودکان را می‌بینیم‌!. کاش می‌شد همچون کودکان زندگی را می‌نگریستیم؛ تازه و شگفت‌انگیز و جالب و در لحظهٔ حال!

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
🖥️ کلاس آنلاین جامعه‌شناسی
👉 @online_sociology
یکی از بهترین زندگی‌نامه‌هایی که تاکنون خوانده‌ام؛ کتاب دربارهٔ زندگی و آثار یکی از مؤثرترین و برجسته‌ترین شخصیت‌های تاریخ و فرهنگ انگلستان است. تامس مور، نویسنده و متفکری که جان‌اش را بر سر حفظ و دفاع از اصول اخلاقی (در مورد او، اصول کلیسای کاتولیک) گذاشت. نویسندهٔ کتاب، آنتونی کنی، فیلسوف صاحب‌نام انگلیسی، است که در این کتاب نه‌تنها زندگی مور بلکه نوشته‌های او را نیز عالمانه تحلیل کرده است. ترجمهٔ کتاب به دست عبدالله کوثری نیز در یک کلمه درخشان است. واقعاً کتاب خواندنی و ارزشمندی است.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
جامعه‌شناسی ایران همچنان عمیقاً مقلد است و بنیادی زمینه‌مند ندارد، به همین دلیل علی‌رغم نظرات و تحلیل‌های عامه‌پسندی که در آن مطرح می‌شود و علی‌رغم پُرکاری کنشگران‌اش و پُرطمطراقی فضای دانشگاهی‌اش، در نهایت بی‌فایده و بیگانه با جامعه به نظر می‌رسد و در آن جامعه‌شناس-سلبریتی‌ها و جامعه‌شناس-کارمندها طلایه‌داران میدان‌اند و بلاهت و نادانی سیستماتیک روبه‌رشد است.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
Meryam Bokani
Hassan Zirak
ترانه‌ای قدیمی از حسن زیرک به زبان کُردی که صدا و ریتم و درون‌مایهٔ عاشقانه و البته حزن‌انگیزی‌اش بسیار جذاب است.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
گاهی بعضی از هم‌زمانی‌های اتفاقی رخ می‌دهند که بسیار جالب‌اند. امروز در حین ترجمهٔ یک کتاب، نام یک فیلسوف فرانسوی به نام برنارد استیگلر را در پاراگرافی از کتاب دیدم و پس از ترجمهٔ کل پاراگراف از ترجمه دست کشیدم. چند دقیقه بعد در حین مطالعهٔ یک کتاب، در همان پاراگراف اولی که شروع به خواندن‌اش کردم، نام برنارد استیگلر را دیدم. شگفت‌زده شدم. این دو کتاب هیچ ارتباطی با هم ندارند و درست در جایی که دو نویسنده به استیگلر اشاره کرده‌اند، ترجمه و مطالعهٔ من به صورت کاملاً اتفاقی تلاقی کردند. قبلاً هم چنین مواردی -چه در مطالعه یا در صحبت‌ها و مشاهدات- برای من پیش آمده بود ولی نه با این دقت در هم‌زمانی.

مسعود زمانی مقدم
@masoudzamanimoghadam
🟠 جامعه‌ناشناسی ایرانی (بخش نخست)

✍️ مسعود زمانی مقدم (جامعه‌شناس و مترجم)
▪️روزنامۀ فرهیختگان، ۲۷ دی ۱۴۰۱، صفحهٔ ۷

جامعه‌شناسیِ ایران عمدتاً بی‌هویت است؛ فرهنگ و جامعه را نسنجیده و متعصبانه مورد حمله قرار می‌دهد و تحقیر می‌کند و فاقد آگاهی تاریخی-سرزمینی است. در جامعه‌شناسیِ ایران مدرنیته نیز بد فهمیده شده و خود جامعه‌شناسی به یک ایدئولوژیِ بی‌ریشه مبدل گشته است که می‌خواهد جامعۀ ایرانی را با نگاهی زمینه‌زدوده آسیب‌شناسی کند، حال آن‌که خودش نیاز به آسیب‌شناسی بنیادین دارد. جای تعجب نیست که با وجود این همه گسترش کمی (در گروه‌های دانشگاهی، اعضای هیئت علمی، دانشجویان، دانش‌آموختگان و کتاب‌ها و مقالات منتشرشده) در فضای آکادمیک، جامعه‌شناسی در برقراری ارتباط حقیقی با جامعۀ ایرانی ناکام است و زایش چندانی برای جامعۀ ایرانی ندارد و همچون بخشی از ساختار بوروکراتیک جامعۀ نابسامان ایران نقشی فرمالیته و دکوری بازی می‌کند. البته، علی‌رغم جامعه‌پذیری معیوب دانشگاهی در ایران، نمی‌توان و نباید از تلاش و جدیت آن‌هایی که در این میدان پُرچالش و معیوب دانشگاهی فعالیت علمی درست و ارزشمند دارند چشم پوشید و دقیقاً با وجود آن‌ها است که همچنان می‌توان به بهبود و بالندگی علم اجتماعی در ایران امید بست. اما مسئله این است که جامعه‌شناسی ایران همچنان عمیقاً مقلد است و بنیادی زمینه‌مند ندارد. از این‌رو، علی‌رغم نظرات و تحلیل‌های اجتماعی فراوان و عامه‌پسندی که از سوی جامعه‌شناسان در فضای عمومی مطرح می‌گردد و علی‌رغم پُرکاری کنشگران جامعه‌شناسی و پُرطمطراقی فضای دانشگاهی آن، جامعه‌شناسی در نهایت بی‌فایده و بیگانه با جامعه به نظر می‌رسد و در آن جامعه‌شناس-سلبریتی‌ها و جامعه‌شناس-کارمندها طلایه‌داران میدان‌اند و بلاهت و نادانی سیستماتیک روبه‌رشد است.

به‌علاوه، جامعه‌شناسی مقلد، که در بند پیش‌داوری‌های غیرواقع‌بینانه است، به‌واسطۀ زمینۀ ابتذال دانشگاهی و رسانه‌ای بیش‌ازپیش از خود و جامعه بیگانه شده است. یکی از نمودهای ابتذال در فضای جامعه‌شناسی، کمبود اندیشه و اندیشیدن است. امروزه آن‌چه در فضای دانشگاهی دانش و علم نامیده می‌شود را با معیار جایگاه و رتبه دانشگاهی و کمیّت رزومۀ کنشگران دانشگاهی می‌سنجند و نه با میزان و کیفیت اندیشه‌ورزی آن‌ها. طبیعتاً فقدان اندیشه‌ورزی نیز عدم مسئولیت‌پذیری فکری در میدان آکادمیک را در پی خواهد داشت؛ یک فرد جامعه‌شناس دانشگاهی که نمی‌اندیشد، لاجرم مسئولیتی نیز در قبال حرفۀ علمی خود در دانشگاه احساس نمی‌کند و نسبت به دانش و گسترش آن بی‌اعتنا است، که نتیجۀ آن ابتذال جامعه‌شناسی و تقلیدگری است. از سوی دیگر، گسترش شبکه‌های اجتماعی و امکانی که این رسانه‌ها برای اظهار نظر آزادانه و وسیع عموم مردم فراهم کرده‌اند منجر به شکل گرفتن فضایی شده است که در آن شاهد عصر وراجیِ مدرن/پسامدرن هستیم. در گذشته هر کسی که اندیشه‌ای و یا حرفی برای گفتن داشت سخنی می‌گفت و تعداد وراج‌ها و یاوه‌گویان کم بود. در واقع، وراج‌ها مجالی برای وراجی و یاوه‌گویی در سطحی وسیع نمی‌یافتند. ولی امروزه فضا کاملاً برای ابراز هر حرف سخیف و کم‌مایه‌ای فراهم است. در چنین فضایی، جامعه‌شناسان در خطر فروغلتیدن در ابتذال و تقلید رسانه‌ای قرار گرفته‌اند و کنشگریِ فکری جامعه‌شناسان تا حد زیادی مبتذل و مقلد شده است.

حال چه باید کرد؟ به نظرم جامعه‌شناسی باید به جامعه برگردد؛ یعنی با رویکردی واقع‌بینانه، عینی و روش‌مند به مطالعه و بررسی زمینه‌مند جامعه بپردازد. البته جامعه‌شناسی ایران تاکنون در این زمینه بی‌حرکت نبوده است و می‌توان اندک پژوهش‌های زمینه‌مندی را مشاهده کرد که انجام شده‌اند، اما در زمینۀ فکری جامعه‌شناسی ما عمدتاً زمینه‌مند نبوده است. از این‌رو، من جامعه‌شناسی ایران را سرگردان در بحران می‌دانم. زیرا انباشت مسائل فراوان و نارضایتی‌های عمیق و مداوم اقشار گوناگون اجتماعی در جامعه خودِ جامعه‌شناسی مقلد را در وضعیتی ناپایدار قرار داده است. در واقع، جامعه‌شناسی مقلد از آن‌جایی‌که زمینه‌مند نیست و بنیاد قوی‌ای ندارد، در بحران‌های اجتماعی دچار استیصال می‌شود و غرق در احساسات می‌گردد. از این‌رو، در وضعیت‌های بحرانی جامعه، اغلب جامعه‌شناسان یا رسماً سکوت پیشه می‌کنند و یا تحت تأثیر فضای عمومی واکنش‌هایی عمدتاً عاطفی نشان می‌دهند، و گروه‌های جامعه‌شناسی در دانشگاه‌ها نیز که عملاً در وظایف بروکراتیک‌شان غرق‌اند.

🔸 ادامۀ مطلب در پُست بعدی...

@masoudzamanimoghadam
🟠 جامعه‌ناشناسی ایرانی (بخش دوم)

✍️ مسعود زمانی مقدم (جامعه‌شناس و مترجم)
▪️روزنامۀ فرهیختگان، ۲۷ دی ۱۴۰۱، صفحهٔ ۷

حال با وجود وضعیتی که امروزه بر کشورمان حاکم است، قاعدتاً انتظار می‌رود جامعه‌شناسان بیش‌ازپیش وارد میدان شوند و شرایط و بستر اجتماعی موجود را به‌دقت و به‌صورت زمینه‌مند مشاهده و بررسی کنند. اما چرا این‌گونه نیست و چرا جامعه‌شناسی ایرانی خودش در این هنگامه‌ها دچار درماندگی و ابتذال رسانه‌ای می‌شود؟ دلیل اصلی‌اش همان است که اشاره کردم؛ جامعه‌شناسی ایران هنوز هویت ندارد و زمینه‌مند نیست، هنوز جزیی‌نگر است و مسائل اجتماعی را پاره‌پاره می‌بیند. اکثر جامعه‌شناسان ایرانی کارشان از بررسی ارتباط چند متغیر فراتر نمی‌رود، بیشترشان هیچ درک و آگاهی‌ای از تاریخ ایران، از روابط و مناسبات بین‌المللی و از کلیتی به نام جامعه و پیچیدگی‌های آن ندارند. به همین دلیل است که جامعه‌شناسی ایران در مواقع بحرانی از خود جامعه عقب‌تر می‌ماند و گاه حتی سرگردان‌تر از پیش می‌گردد. البته نمی‌توان منکر تلاش‌های ارزشمند جامعه‌شناسانی شد که از پیش نسبت به بحران‌های اجتماعی هشدار می‌دادند که متأسفانه همان‌ها نیز از سوی نهادهای قدرت شنیده نشدند. اما جامعه‌شناسی ایران در کلیت خود هنوز به‌صورت بنیادین شکل نگرفته است. پس ما به‌عنوان جامعه‌شناس ابتدا ضروری است خود جامعه‌شناسی ایران را کالبدشکافی و نقد کنیم و از آن اسطوره‌زدایی و ایدئولوژی‌زدایی کنیم تا شاید در آینده جامعه‌شناسی ایرانی بتواند دارای هویتی قابل‌توجه بشود.

اما از حیث فکری و نظری می‌توان سه رویکرد کلی -سه تیپ ایدئال در مفهوم وبری آن- در جامعه‌شناسی ایران تشخیص داد: غرب‌گرایی، چپ‌گرایی، اسلام‌گرایی. به نظرم هیچ‌یک از آن‌ها در جامعه‌شناسی آن‌چنان که لازم است زمینه‌مند نیستند و هر سه به نوعی ایدئولوژیک‌اند. غرب‌گرایی رویکرد غالب کنونی در جامعه‌شناسی ایران است، اما به‌شدت مقلد، سطحی‌نگر و عامه‌پسند است. چپ‌گرایی دارای یک سنت روشنفکری قوی در ایران است، اما جایگاه قدرتمندی در جامعه ندارد و با فرهنگ قدیم و جدید ایران بیگانه است. اسلام‌گرایی رویکردی است که از سوی حاکمیت پشتیبانی می‌شود، اما بی‌ثمر است و از نظر علمی ابتر و پارادوکسیکال است.

🔸 ادامۀ مطلب در پُست بعدی...

@masoudzamanimoghadam
🟠 جامعه‌ناشناسی ایرانی (بخش سوم)

✍️ مسعود زمانی مقدم (جامعه‌شناس و مترجم)
▪️روزنامۀ فرهیختگان، ۲۷ دی ۱۴۰۱، صفحهٔ ۷

رویکرد غرب‌گرا در جامعه‌شناسی ایران می‌خواهد جامعه را از بیرون و عمدتاً با نگاهی غربی ببیند، در حالی‌که حتی غرب و تغییرات آن را هم به درستی نمی‌شناسد و در نتیجه مجبور است مقلد باشد. این رویکرد به جامعه‌شناسی را می‌توان عمدتاً ریشه‌گرفته از ارزش‌های طبقۀ متوسط جامعۀ ایران، و نه از کلیت جامعۀ ایرانی، دانست که از قضا همچون همین طبقه نیز عمل می‌کند و دنباله‌رو آن است و آن را نمایندگی و بازنمایی می‌کند. طبیعتاً از چنین جامعه‌شناسی‌ای نمی‌توان خیلی انتظار داشت که کاملاً زمینه‌مند باشد، نه در نظر و نه در عمل. شاید به همین دلیل است که تحلیل‌های جامعه‌شناسانی که این رویکرد را اتخاذ می‌کنند، با وجود این‌که تا حدی درست‌‌اند و نشان‌دهندۀ خواست بخش زیادی از مردم جامعه‌اند، بی‌نتیجه و تکراری به نظر می‌رسند و با وجود نزدیکی کم‌وبیش این جامعه‌شناسان به نهادهای قدرت و ثروت، همواره با حاکمیت در ستیزی متناقض و مبهم‌اند. می‌توان این رویکرد را نوعی جامعه‌شناسی اصلاح‌طلبانه (البته اصلاح‌طلبی به معنای یک گرایش سیاسی و نه اصلاح‌طلبی به معنای مفهومی که هر جامعه‌شناسی می‌تواند داشته باشد) نامید که از قضا مانند سیاست اصلاح‌طلبانه در نسبت با جامعه دچار چالش جدی شده است. جامعه‌شناسانی با این نوع رویکرد عموماً بر طبقۀ متوسط تأکید دارند و معتقدند که این طبقۀ متوسط است که می‌بایست معیار قرار گرفته و تقویت شود. حتی نگاه توسعه‌ای در این نوع جامعه‌شناسی نیز غرب‌گرا و معطوف به بالندگی و رشد طبقات متوسط جامعه است. می‌توان گفت آن‌ها بحران‌های اصلی جامعه را نیز با محوریت رویکرد غربی و توجه به توسعه اقتصادی و سیاسی طبقات متوسط تبیین می‌کنند. آن‌ها خود را مدافع طبقۀ متوسط می‌دانند غافل از این‌که رویکرد آن‌ها و همچنین سیاست‌گذاری‌های سیاستمداران اصلاح‌طلب نه‌تنها طبقات و اقشار متوسط جامعه را توانمند نکرده بلکه آنان را از نظر اقتصادی ضعیف‌تر و از نظر سیاسی سرگردان‌تر نموده است. در این رویکرد اگرچه الگوی توسعه غربی است، اما کارآمدی توسعۀ غربی را هم ندارد. در واقع، توسعۀ غربی در خود غرب اگرچه معایب بسیاری داشته اما حداقل مولد بوده است، درحالی‌که، توسعۀ غرب‌گرا در ایران نه‌تنها به‌طور شایسته‌ای مولد و سازنده نبوده است، بلکه غارت‌گر نیز بوده است؛ طبقات متوسط جامعه فقیرتر شدند، فرودستان جامعه زیر بار فشار‌های اقتصادی له گشتند، از بسیاری از مردم سلب‌مالکیت‌ شد، نابرابری‌های اجتماعی افزایش یافت، نارضایتی گسترش یافت و توسعۀ اصلاح‌طلبانه نیز محقق نشد. در این‌جا ما شاهد تناقضی در نیت و عمل هستیم که از قضا همین تناقض جامعه‌ را آشفته‌تر کرده است. پیامد اجتماعی چنین رویکردی را می‌توان‌ در روی‌گردانی بخش عظیمی از طبقات متوسط جامعه از اصلاح‌طلبان در سال‌های اخیر مشاهده کرد. خطای بنیادین این جامعه‌شناسان این است که همچنان می‌خواهند مسائل را با نگاهی جزئی ببینند و راه‌حل‌های آن‌ها نیز نه بر اساس منطق درونی دولت-ملت (با دیدن تمام جوانب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داخلی و خارجی) بلکه بر اساس فضای کلی حاکم بر طبقات متوسط، و بر اساس درست‌پنداشتن الگوی غربی در سیاست و جامعه است. در نتیجه، این رویکرد جامعه‌شناسی با نوعی بن‌بست مواجه شده که باید از آن عبور کرد و وقت آن رسیده که خود را مورد بازبینی اساسی قرار دهد.

🔸 ادامۀ مطلب در پُست بعدی...

@masoudzamanimoghadam
🟠 جامعه‌ناشناسی ایرانی (بخش چهارم)

✍️ مسعود زمانی مقدم (جامعه‌شناس و مترجم)
▪️روزنامۀ فرهیختگان، ۲۷ دی ۱۴۰۱، صفحهٔ ۷

رویکرد چپ‌گرا در جامعه‌شناسی ایران عمدتاً خارج از فضای دانشگاهی فعال است و واجد نوعی گرایش انتقادیِ احساسی و ژست روشنفکرمآبانه است. البته نوعی چپ‌گرایی دانشگاهی نیز در ایران موجود است که زیست و منش کنشگران آن محافظه‌کارانه است و تحلیل-سخنرانی‌های پُرشور گاه‌به‌گاه آن‌ها نیز اساساً نسبت اندکی با جامعۀ ایرانی دارد. باری، چپ‌ها احتمالاً بیشتر از غرب‌گراها و اسلام‌گراها نسبت به جامعۀ ایرانی احساس بیگانگی می‌کنند. زیرا در کشورهایی مثل ایران که هم دین و دین‌داری در آن همواره عنصری اساسی در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه بوده و هم هویت تاریخی و باستانی‌اش نزد اکثر ملت اهمیت بسیار داشته است، به نظر می‌رسد چپ‌بودن امری بیگانه با فضای هویتی جامعه است. اگرچه توجه رویکرد چپ‌گرا به مسائل بنیادین جامعۀ کنونی از جمله عدالت و فقر و مسائل جهانی نظام سرمایه‌داری واجد نوعی زمینه‌مندی است، اما مسئله این است که خود رویکرد چپ‌گرا زمینه‌مند نیست و به کلیت فرهنگی جامعه توجه ندارد. مثال آن، استفادۀ شدید آن‌ها از مفهوم نولیبرالیسم است، که به نظرم استفاده‌اش در فهم و بررسی جامعۀ ایرانی ناکافی و حتی گمراه‌کننده است.

رویکرد اسلام‌گرا در جامعه‌شناسی ایران که اغلب به‌اشتباه با جامعه‌شناسی بومی یکسان انگاشته می‌شود، ظاهراً تلاشی مذبوحانه برای بومی‌کردن علم اجتماعی است، حال آن‌که با ماهیت کار علمی در تناقض است. ما می‌توانیم از جامعه‌شناسان مسلمان، جامعه‌شناسی در جهان اسلام، تفکر اجتماعی در اندیشۀ اسلامی، مسائل اجتماعی جوامع مسلمان نام ببریم، اما مطرح کردن جامعه‌شناسی اسلامی نوعی تشدید ایدئولوژیک علم است. رویکرد جامعه‌شناسی اسلامی که به اصول‌گرایی سیاسی نزدیک است، مبتنی بر مجموعه‌ای از گزاره‌های مذهبی-سیاسی است که قرار است علم اجتماعی را بر پایۀ آن‌ها بنا کند. اما چنین نگاهی به علم در نهایت علمی عینی و زمینه‌مند ارائه نمی‌کند و با جامعه ارتباطی نمی‌یابد. افزون بر این، جامعه‌شناسی اسلامی، جامعه‌شناسی بومی نیز نیست. زیرا جامعه‌شناسی بومی که واجد زمینه‌مندی است، می‌تواند علمی باشد و ایدئولوژیک نباشد. جامعه‌شناسی بومی به واقعیات عینی و متغیر جامعه توجه دارد. البته من ترجیح می‌دهم از مفهوم جامعه‌شناسی زمینه‌مند استفاده کنم که خود را صرفاً به بوم و محل محدود نمی‌کند و در برابر ویژگی‌های جهان‌شمول علم اجتماعی گشوده است.

🔸 ادامۀ مطلب در پُست بعدی...

@masoudzamanimoghadam
🟠 جامعه‌ناشناسی ایرانی (بخش پنجم)

✍️ مسعود زمانی مقدم (جامعه‌شناس و مترجم)
▪️روزنامۀ فرهیختگان، ۲۷ دی ۱۴۰۱، صفحهٔ ۷

لازم است که جامعه‌شناسی ابتدا به زمینۀ واقعی جامعه و مسائل آن توجه داشته باشد و با فرهنگ و ارزش‌های جمعی و تاریخی جامعه دست به گریبان نشود و جامعه را با پیش‌فرض‌های مقلدانه‌اش تحقیر نکند. برای مثال می‌توان به فهرست طویلی از کتاب‌هایی که در عنوان‌شان از مفاهیمی همچون عقب‌ماندگی ایران استفاده شده است، اشاره کرد. پیش‌فرض این کتاب‌ها، عقب‌افتادگی از غرب و الگوی توسعۀ غربی است. اما چرا باید غرب آرمان ما باشد؟! ما نباید از علم غربی بت بسازیم، ما باید تقلیدگری از غرب را رها کنیم؛ نه برای این‌که غرب و علم غربی بد یا اشتباه است، بلکه به این دلیل که پیشینه و شرایط و زمینۀ اجتماعی و تاریخی و جغرافیایی و منطقه‌ای ما با آن‌ها یکسان نیست، به این دلیل که ارزش‌ها، هنجارها، آرمان‌ها و مسائل ما متفاوت‌اند. ضروری است که این تفاوت‌ها را بپذیریم، به‌ویژه در علم اجتماعی که نسبی‌تر و پیچیده‌تر است. تقلیدگرایی ما را دچار نوعی بیگانگی و مسخ‌شدگی می‌کند که نتیجه‌اش سرگردانی جامعه‌شناسی و تبدیل شدن ما به مصرف‌کنندگان منفعل جامعه‌شناسی غربی و همچنین جامعه‌شناسی چپ است. اما این به معنای نفی و طرد جامعه‌شناسی غربی نیست؛ زیرا جامعه‌شناسی علم است و خیلی از مؤلفه‌ها و مبانی آن می‌توانند در جوامع گوناگون مشترک باشند و به همین دلیل باید نسبت به جامعه‌شناسی غربی نیز ذهنی باز داشته باشیم و از آن با توجه به زمینۀ اجتماعی خودمان بهره بگیریم. اساساً جامعه‌شناسی زمینه‌مند در غرب به مناسب‌ترین شکل‌اش وجود داشته است، چنان‌که جامعه‌شناسی فرانسوی و جامعه‌شناسی آلمانی و جامعه‌شناسی آمریکایی با هم متفاوت‌اند چون واجد زمینه‌ها و بسترهای متفاوتی‌اند، اگرچه چون علم‌اند اشتراکاتی نیز دارند.

پس جامعه‌شناسان باید به خود جامعه برگردند و مفاهیم اجتماعی را نیز به‌طور زمینه‌مند و نه ایدئولوژیک تعریف کنند. علم اجتماعی ابعاد جهان‌شمول دارد که باید در نظر داشت، در عین حال دارای ماهیتی نسبی، بومی و محلی هم هست که باید مبنای پژوهش قرار بگیرد تا بتواند با واقعیت جامعه ارتباط برقرار کند. در نتیجه، اگرچه ما نباید با علم و فضای علمی جهانی قطع رابطه کنیم، اما باید راه و روش زمینه‌مند خودمان را داشته باشیم. باید دنباله‌رو نباشیم وگرنه دچار توهم خواهیم شد و واقع‌بینی خود را از دست خواهیم داد. همچنین، دانش اجتماعیِ زمینه‌مند پذیرای تکثر و تنوع و تغییرات اجتماعی است و بیش از هر چیز به بررسی و مطالعۀ جامعه، چنان‌که هست، توجه دارد. اینک شاید بتوان گفت که مانند یک قُطب‌نما که با استفاده از میدان مغناطیسی زمین جهت‌های جغرافیایی را نشان می‌دهد، جامعه‌شناسی زمینه‌مند می‌تواند با استفاده از میدان اجتماعیِ جامعه جهت‌های اجتماعی را نشان بدهد.

پایان

@masoudzamanimoghadam