‏شناخت تاریکیهای خود بهترین روش برای کنار آمدن با تاریکیهای دیگران است...

- کارل گوستاو یونگ

اگه تو مشاجره شریک عاطفیت رو شکست
دادی دوستت رو ساکت کردی
و بچه ت مجبور به کناره گیری شد
ممکنه حس کنی بردی ولی تدریجا
یه چیز ارزشمند رو به تحلیل میره
شاید اعتمادش
شاید احترامش
شاید احساس امنیتش
و یا از همه بدتر اتصال عاطفی بین تون

+ چرا که ؟؟

ناکامی خشم میاره
خشم سیستم جنگ و گریز رو فعال میکنه
و تو سیستم جنگ و گریز
رفتارها واکنشی میشن نه ارتباطی
در نتیجه رابطه به جای محل امن
تبدیل میشه به میدان بقا.

میدانی که در اون آمیگدالای ترسیده ی مغز
دائم داد میزنه
شل بگیری سفت میخوری
و فاصله بگیر تا آسیب نبینی...

خلاصه کلام اینکه

بردن تو روابط نزدیک
یه جور باخت پنهانه

گاهی، شنیدن یه بغض ناتمام.....
با ارزش تر از برنده شدن تو یه بحث تمام قده .....

رابطه ای که در اون هر دو طرف
حس شنیده شدن دارن همیشه برنده است.

ناامیدی، یعنی رنجی که در آن انسان نتواند معنایی پیدا کند!

- ویکتور فرانکل

هیستری (Hysteria)
نه ادا درآوردنه، نه فیلم بازی کردنه!

هیستری یعنی:
⚡ علائم جسمی واقعی (مثل فلجی، نابینایی، تشنج)
بدون هیچ علت پزشکی قابل شناسایی.

🔹 مغز انقدر تحت فشاره که اون استرس، خودش رو به شکل علائم فیزیکی نشون می‌ده.

مثلاً یه زن که شاهد صحنه‌ی مرگ‌آور بوده، ممکنه واقعاً بینایی‌شو از دست بده؛ در حالی‌که چشمش کاملاً سالمه.
بهش می‌گن: اختلال تبدیلی (conversion disorder) – یکی از شاخه‌های هیستری.

عشق به کلمه نیاز دارد. مدتی کوتاه می‌توان به حسِ بی‌کلام اعتماد کرد ، اما در دراز مدت، عشقِ بی‌کلام و کلامِ بی عشق دوام نخواهد آورد!
📚تصرف عدوانی:
لنا آندرشون

‏من به این نتیجه رسیدم که کلا همه چی سخته.
ایران بمونی سخته، مهاجرت کنی سخته، مستقل شی سخته ،با خونواده زندگی کنی سخته، سینگل باشی سخته، تو رابطه باشی سخته
کلااااااا سخته
اما هيچ‌وقت بی‌خیال اون چیزی که از ته دل می‌خوای نشو.
صبر کردن سخته، ولی خب پشیمونی خیلی خیلی سخت‌تره ✌️🏻

یکی از مخاطبینمون این پستو فرستاد و گفت:
برای من درس مهم عشق ابدی اون جمله بهار بود درباره کاری که «اثر جمعی» میکنه و تو ۶۰ قسمت دیدیم.
کلی آزمایش روانشناسی انجام دادن که حتی وقتی به رفتارت مطمئنی، حتی وقتی جواب واضحه (در حد ۲+۲) بازم اثر جمعی باعث میشه بخوای همسو شی با بقیه. مخالفم باشی میدَرَرنت!
اثر جمعی ترسناکه، چون کم‌کم یاد می‌گیری با خودت نجنگی...
با حق نجنگی...
بلکه فقط با جماعت هماهنگ شی!
و تهش؟
یه توی خالی می‌مونه که سال‌هاست برای تأیید جمع، دست از خودِ واقعیش کشیده...

اون یدونه فلوکستین وقتی وارد بدنم میشه و میبینه ازش انتظاردارم ده سال تروما و دلبستگی ناایمنم رو درمان کنه😦