Hassan kashavarz
65 subscribers
2.92K photos
90 videos
3.6K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد

در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد

زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد

آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد

با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد

ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد

جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد

یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد

یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد

با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان وای به حال دگران شد

📚 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای سوخته دل، بستر و مزار یکیست
تمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیست

تفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ ما
مسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیست ...

🎙 #حامد_عسکری


🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
نبودی؛ در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی !
دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی !

صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبی
وزیدی بر لب ایوان و ایوان شد چه ایوانی !

نبودی؛ بغض کردم حرف‌ها را خودخوری کردم
دلم ارگ است و ارگ از خشت؛ ویران شد چه ویرانی !

یکی مثل منِ بدبخت در دام نگاه تو
یکی در تنگیِ آغوش زندان شد، چه زندانی !

هلا ای پایتخت پیر! "طا"ی دسته‌دارت کو ؟
بگیرد دست من را؛ آه ! "طهران" شد چه "تهرانی"

پس از یوسف، تمام مصریان گفتند: عجب مصری
بماند گریه هم سوغات کنعان شد، چه کنعانی

من از "سهراب" بودن زخم خوردن قسمتم بوده
برو "گرد آفریدم" ! فصل پایان شد، چه پایانی

📚 #حامد عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ای دلبری ات دلهره ی حضرت آدم
پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم


پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم
تا کاسه ی تنبور  و سه تاری بتراشم


هر ماه ته چاه نشد حضرت یوسف
هر باکره ای هم نشود حضرت مریم


گاهی عسلم گم شدن رخش بهانه است
تهمینه شود همدم تنهایی رستم


تهمینه شود بستر لالایی سهراب
تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم


تهمینه ی من ترس من این است نباشد
باب دلت این رستم بی رخش پر از غم


این رستم معمولی ساده که غریب است
حتا وسط ایل خودش در وطنش بم


ناچاری از این فاصله هایی که زیادند
ناچارم از این مردن تدریجی کم کم


هر جا بروم شهر پر از چاه و شغاد است
بگذار بمانم ..... که فدای تو بگردم


من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ
تو سبز بمان من بدرک من به جهنم



✍🏻: #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1
Hassan kashavarz
Video
من هنوزم شبیه بچه گیام، داغ بستنی می سوزه تو گلوم
تمومه روزام تابستونه بمه، من هنوز عاشق کیم دوقلوم
من هنوزم شبیه بچه گیام، تو سرم هزارتا قمری می پره
هنوزم وقتی نوشابه می خرم، اونی رو ور میدارم که پر تره
کله زده با ماشین چاهار، زانو های همیشه پر از خراش
دنباله دوشاخه واسه ساختن، تیر کمونایی بادقت کلاش
ازم عکسی اگه باقی مونده یا کنار نخله یا تو کوچه هاش
هیچکی واسه من تولد نگرفت، توی اون شهری که قنادی نداشت
ولی تو یه بچه شهری بودی، مهد کودکت ماکارونی می داد
بستنی واست یه آرزو نبود، مداد نوکید گرون بوده زیاد
گل سرهای گرون و رنگا رنگ، بعد یه هفته واست تکراری بود
کمدت_ اونی که روش باربی بود
یه کلکسیون جوراب شلواری بود
توی تخت صورتیت خوابیدی، نوار قصه هاتو گوش کردی
طبق آماری که عکسا میدن، بیست و چنتا کیکو خاموش کردی
اسکی توی پیستای قرق شده، دلخوشیه روزای تعطیلته
لواشک هاتو کیلویی میخری، ماهی یه تومن پول پاستیلته
من با کاسه ای که زنجیر بهش بود، تشنگیم تلف شده اما تو
نشده یدفعه امتحان کنی، لیوان لب زده باباتو
نمیخوام ساده قضاوتت کنم، نمی خوام بگم که من خوب تو بدی
شب به شب تو آینه به خودم میگم
ای پسر! کجا بدنیا اومدی؟!
من و تو به درد هم نمی خوریم، بزار زندگیت بازم لطیف بشه
من دهاتیم به زندگیت برس، حیفه که شناسنامت کثیف بشه...

📚 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

تقدیم به دهه شصتیها که امروز تولدشون هست

من هنوزم شبیه بچه گیام، داغ بستنی می سوزه تو گلوم
تمومه روزام تابستونه بمه، من هنوز عاشق کیم دوقلوم

من هنوزم شبیه بچه گیام، تو سرم هزارتا قمری می پره
هنوزم وقتی نوشابه می خرم، اونی رو ور میدارم که پر تره

کله زده با ماشین چاهار، زانو های همیشه پر از خراش
دنباله دوشاخه واسه ساختن، تیر کمونایی بادقت کلاش

ازم عکسی اگه باقی مونده یا کنار نخله یا تو کوچه هاش
هیچکی واسه من تولد نگرفت، توی اون شهری که قنادی نداشت

ولی تو یه بچه شهری بودی، مهد کودکت ماکارونی می داد
بستنی واست یه آرزو نبود، مداد نوکید گرون بوده زیاد

گل سرهای گرون و رنگا رنگ، بعد یه هفته واست تکراری بود
کمدت_ اونی که روش باربی بود
یه کلکسیون جوراب شلواری بود

توی تخت صورتیت خوابیدی، نوار قصه هاتو گوش کردی
طبق آماری که عکسا میدن، بیست و چنتا کیکو خاموش کردی

اسکی توی پیستای قرق شده، دلخوشیه روزای تعطیلته
لواشک هاتو کیلویی میخری، ماهی یه تومن پول پاستیلته

من با کاسه ای که زنجیر بهش بود، تشنگیم تلف شده اما تو
نشده یدفعه امتحان کنی، لیوان لب زده باباتو

نمیخوام ساده قضاوتت کنم، نمی خوام بگم که من خوب تو بدی
شب به شب تو آینه به خودم میگم
ای پسر! کجا بدنیا اومدی؟!

من و تو به درد هم نمی خوریم، بزار زندگیت بازم لطیف بشه
من دهاتیم به زندگیت برس، حیفه که شناسنامت کثیف بشه

📚 #حامد_عسکری

https://tttttt.me/manotanhaih
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفته هنوز هم نفسم جا نيامده‌ست
عشق کنار وصل به ماها نيامده‌‌ست

معشوق آنچنان که تويي ديده روزگار
عاشق چو من هنوز به دنيا نيامده‌ست

صد بار وعده کرد که فردا ببينمش
صد سال پير گشتم و فردا نيامده‌ست

يک عمر زخم بر جگرم بود و سوختم
يکبار هم براي تماشا نيامده‌ست

اي مرگ جام زهر بياور که خسته‌ايم
امشب طبيب ما به مداوا نيامده‌ست

دلخوش به آنم از سر خاکم گذر کند
گيرم براي فاتحه ي ما نيامده‌ست

📚 #حامد_عسکري

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
با گلی که بوسه های آبدار از من گرفت
روزگاری داشتم که روزگار از من گرفت

من که اینطوری نبودم ساقه هایم برگ داشت
میهمانی لانه کرد و برگ و بار از من گرفت

گفت من زخمی‌ست بالم تو پناهم باش بعد
تا قراری یافت یاغی شد قرار از من گرفت

من که میدانم زغال چای چوپان می‌شوم
او چرا نبض دل امیدوار از من گرفت

او که میدانست من آیینه ای تردم چرا
با سیاه سنگی که قلبش شد غبار از من گرفت

با خدا می‌گویم آنچه بر سرم آور عشق
جان نصف و نیمه ی بود و دوبار از من گرفت

هر دو تنهاییم و از تنهایی خود دلخوشیم
بی کسی مسری‌ست پس پروردگار از من گرفت

📚 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چگونه باشی و چشم از نگاه بردارم ؟
چگونه از ته یک چاه ماه بردارم ؟

چه فرق دارد وقتی همیشه می بازم
سپید بردارم یا سیاه بردارم ؟

همیشه دلخوشی ام بوده آخر بازی
یکی دو مهره به عمد اشتباه بردارم

که تو برنده شوی از شکوه خندی تو
برای دلهره ام سرپناه بردارم

تو مثل قلیانی ، لب گذار روی لبم
به قدر ظرفیتم از تو آه بردارم

به لطف فاصله ها عشق پاک میماند
مخواه فاصله ها را ... مخواه بردارم

✍🏻 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شانه برای زلف پریشان چه فایده؟
خانه برای بی سر و سامان چه فایده؟

بر ساقه‌های سوخته از زخم رعد و برق
رنگین‌کمان چه فایده؟ باران چه فایده؟

بادی که از حوالی یوسف گذر نکرد
گیرم رسید بر در کنعان چه فایده؟

وقتی که چشم‌های کسی می‌کشد تو را
چاقوی دسته نقره‌ی زنجان چه فایده؟

با یاد دوست غیر تلمبار بغض و آه...
هی گوش دادن شجریان چه فایده؟

✍🏻 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتی یه مدت دور باشیم عشق
با دوریه كه بی‌كران می‌شه
گفتم نمی‌شه گفتی: جون من ...
من می‌دونستم داستان می‌شه

ویزات كه اومد ساكتو بستی
گفتی واسه آینده‌مون میری
با هم بلیتاتو گرفتیم و
بعدش همش غر می‌زدی: گیری

یه مدتی رفتی دلت یخ زد
ای‌میل دادی كه: فراموش كن
شب‌پرسه‌هامو كه تو جریانی
حالا از این به بعدشو گوش كن:

اول بلایی كه سرم اومد
بیتای خوب و روشنم گم شد
عطر نجیب و ساده‌ی موهات
از یقه‌ی پیراهنم گم شد

تو آخرین مهمونی كه بودیم
با تك‌تك اون خنده‌ها سوختم
چیزی نبود من رو نگه داره
وقتی كتابخونه‌م رو می‌فروختم

ای‌میلتو می‌خوندم و بغضو
تو بی‌كسی‌هام خاك می‌كردم
خیلی چیزا روی زبونم بود
هی می‌نوشتم پاك می‌كردم

حتما زبانت خوب شده دیگه
به دوستات از كشورت می‌گی
از مزه‌ی سالاد شیرازی
رو تیكه‌های سرخ  ته‌دیگی

تو توی یه كافه با دوستاتی
نسكافه‌تو با خنده می‌نوشی
من گوشه‌ی بم توی نخلستون
غرقم تو مرداب فراموشی

آینده‌مون هروقت روشن شد
برگرد من رو صحبتام هستم
من آخرین پل رَم خراب كردم
امشب دیگه ای‌میلمم بستم

✍🏻:
#حامد_عسكری

🆔
https://tttttt.me/manotanhaih
👍1🔥1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست
هفت قرنی است در این مصر فراوانی نیست

به زلیخا بنویسید نیاید بازار
این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست

حال این ماهی افتاده به این برکۀ خشک
حال حبسیه‌نویسی است که زندانی نیست

چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش
بشنوید از من بی چشم که کرمانی نیست

با لبی تشنه و... بی بسمل و ... چاقویی کُند
ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست

عشق رازیست به اندازه آغوش خدا
عشق آنگونه که میدانم و میدانی نیست

✍🏻 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تا خنده ی تو می چکد از خوشه ی لب ها
بیچاره بمی ها و غم نرخ رطب ها


دنبال دو رج بافه از ابریشم مویت
تبریز شده قبر عجم ها و عرب ها


قاجاری چشمان تو را قاب گرفته است
قنداق تفنگ همه مشروطه طلب ها


از عکس تو و بغض همینقدر بگویم ....
دردا که چه شب ها ... که چه شب ها...  که چه شب ها...


قلیان چه کند گر نسپارد سر خود را
با سینه ی پر آه به تابیدن تب ها ؟


گفتم غزلی تا ننویسند محال است :
ذکر قد سرو از دهن نیم وجب ها

✍🏻 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چون سرمه می وزی قدمت روی دیده هاست
لطف خط شکسته به شیب کشیده هاست

هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است
فرقی که بین دیده و بین شنیده هاست

موی تو نیست ریخته بر روی شانه هات
هاشور شاعرانه‌ی شب بر سپیده هاست

من یک چنار پیرم و هر شاخه ای ز من
دستی به التماس به سمت پریده هاست

از عشق او بترس غزل مجلسش نرو
امروز میهمانی یوسف ندیده هاست

✍🏻 #حامد_عسگری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تعارفی که نداریم بال و پر زخمیم
قفس به فرض که وا شد کجا فرار کنیم؟

به ما نیامده دلتنگ دلبری باشیم
به ما نیامده طعم لبی ویار کنیم

خدا ذلیل کند انکه این جدایی را
به طالع ام دید و خواست که قمار کنیم

صدای تق تق کفش تو بر مزار من است
خوش آمدی بنشین شربتی تیار کنیم 

📚 #حامد_عسگری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1👏1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
                                               
شاید اگه یه فصل دیگه ای بود
شاید اگه برگا صدا نمیداد
صدای قلبمو نمیشنیدی
عشق به ما اینجوری پا نمیداد 

من که میگم درختا عاشق شدن
گردش فصلا وخزون بهانه است
فرقی نداره تو بهار یا پاییز  
      چتر یه اختراع احمقانه است   

   
  پاییز امسالو قدم میزنم
تموم شهر وکوچه هاشو با تو
خیابونا بلنده خسته میشی
از کمدت درآر کتونیاتو

قراره باز بخندی کورم کنه
برق سفید خنده مرمریت
قراره باز دوباره بعد بارون
عینکمو پاک کنی با روسریت

یکی باید باشه شبا نذاره
غصه وتنهایی مزاحمت شه
یکی باید باشه برات بیاره
مسکناتو اگه لازمت شه

یکی باید باشه که وقت خوابت
موهای نسکافه ایتو بو کنه
بلد باشه دست بکشه رو پلکات
بلد باشه چشماتو جادو کنه

گفتنیا رو گفتم و شنیدی
حالا خودت بشین حساب کتاب کن
اگه یه روزی غم اومد سراغت
رو قلب ساده منم حساب کن

این اولین پاییزه که دارمت
خیابونا قراره زیبا بشه
باید یه پالتو بخرم تو جیباش
دستای کوچک تو هم جا بشه

✍🏻 #حامد_عسکری

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih
1