Hassan kashavarz
64 subscribers
2.9K photos
88 videos
3.59K links
إشعار حافظ ، شهريار ، سعدي ، رهي معيري ، مولانا و رباعيات دلنشين
Download Telegram
اگر که شبرو عشقی چراغ ماهت بس

ستاره چشم و چراغ شب سیاهت بس

گرت به مردم چشم اهتزار قبله نماست

به ارزیابی صد کعبه یک نگاهت بس

جمال کعبه چمن زار می کند صحرا

برو که خار مغیلان گل و گیاهت بس

تو خود چو مرد رهی خضر هم نبود نبود

شعاع چشمه حیوان چراغ راهت بس

دلا اگر همه بیداد دیدی از مردم

غمین مباش که دادار دادخواهت بس

نصیب کوردلان است نعمت دنیا

تو چشم رشد و تمیزی همین گناهت بس

چه حاجت است به دعوی عشق بر در دوست

دل شکسته و اشگ روان گواهت بس

به تاج شاهی اگر سرگران توانی بود

گدای درگه میخانه پادشاهت بس

ترا که صبح پیاله است و آسمان ساقی

چو غم سپاه کشد پای خم پناهت بس

بهار من اگرت با خزان نبردی بود

قطار سرو و گل و نسترن سپاهت بس

چنین که شعله زدت شهریار آتش شوق

به جان خرمن غم یک شرار آهت بس


📚 #شهریار - گزیده غزلیات - غزل شماره ۶۸ - #جمال #کعبه


🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست

موقف آزادگان بر سر میدان اوست

#ره_به_در_از_کوی_دوست_نیست_که_بیرون_برند

#سلسله_پای_جمع_زلف_پریشان_اوست

#چند_نصیحت_کنند_بی_خبرانم_به_صبر

#درد_مرا_ای_حکیم_صبر_نه_درمان_اوست

گر کند انعام او در من مسکین نگاه

ور نکند حاکمست بنده به فرمان اوست

#گر_بزند_بی_گناه_عادت_بخت_منست

#ور_بنوازد_به_لطف_غایت_احسان_اوست

میل ندارم به باغ انس نگیرم به سرو

سروی اگر لایقست قد خرامان اوست

چون بتواند نشست آن که دلش غایبست

یا بتواند گریخت آن که به زندان اوست

#حیرت_عشاق_را_عیب_کند_بی_بصر

بهره ندارد ز عیش هر که نه حیران اوست

#چون_تو_گلی_کس_ندید_در_چمن_روزگار

#خاصه_که_مرغی_چو_من_بلبل_بستان_اوست

گر همه مرغی زنند سخت کمانان به تیر

حیف بود بلبلی کاین همه دستان اوست

#سعدی_اگر_طالبی_راه_رو_و_رنج_بر

#کعبه_دیدار_دوست_صبر_بیابان_اوست


📚 #سعدی - دیوان اشعار - غزلیات - غزل ۹۵

🔷 https://tttttt.me/manotanhaih
درود

بامداد خوش

اینجا نماز زنده‌دلان جز نیاز نیست
وآنرا که در نیاز نبینی نماز نیست

مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست
کاین ره بپای اهل طریقت دراز نیست

#رهبانت #ار #بدیر #مغان #راه #می‌دهد
#آنجا #مقام #کن که در #کعبه #باز #نیست

گر زانکه راه سوختگان می‌زنی رواست
چیزی بگو بسوز که حاجت بساز نیست

بازار قتل ما که چو نیکو نظر کنی
صیاد صعوه جز نظر شاهباز نیست

دردیکشان جام فنا را ز بی نیاز
جز نیستی بهیچ عطائی نیاز نیست

محمود را رسد که زند کوس سلطنت
کز سلطنت مراد دلش جز ایاز نیست

عشق مجاز در ره معنی حقیقتست
عشق ار چه پیش اهل حقیقت مجاز نیست

آن یار نازنین اگرت تیغ می‌زند
خواجو متاب روی که حاجت بناز نیست

📚 #خواجوی کرمانی - غزلیات - غزل شماره ۱۹۷

🆔 https://tttttt.me/manotanhaih