#یک_جرعه_شعر 🍷
ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت
سزای سبک سری ست
#فاضل_نظری
@Man_az_baraye_digaran
ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت
سزای سبک سری ست
#فاضل_نظری
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند
ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
#حافظ_خان
@Man_az_baraye_digaran
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند
ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
#حافظ_خان
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
اما خدا نيآورد آن روز را که آه ...
گيرد دلی بهانهی پاييز در بهار
..
..
..
میبینم ای شکوفه که خون میشود دلت
از شاخهی انار ميآويز در بهار
#محمدمهدی_سیار
@Man_az_baraye_digaran
اما خدا نيآورد آن روز را که آه ...
گيرد دلی بهانهی پاييز در بهار
..
..
..
میبینم ای شکوفه که خون میشود دلت
از شاخهی انار ميآويز در بهار
#محمدمهدی_سیار
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
تو را می خواست
قایق ران
که هر شب تور می انداخت
و گرنه داشت دریا بی نهایت ماهی قرمز !
#پانته_آ_صفایی
@Man_az_baraye_digaran
تو را می خواست
قایق ران
که هر شب تور می انداخت
و گرنه داشت دریا بی نهایت ماهی قرمز !
#پانته_آ_صفایی
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
دريا برای مردن ماهی
بی اختيار فاتحه می خوانْد
ماهی به خنده گفت كه گاهی
هجرت علاج عاشق تنهاست
اما درون تابه نمی پخت
از بس كه بی قرار وطن بود
•
قلبم!
تو جز شكست به چيزی
هرگز نخواستی بگريزی
#حسین_صفا
@Man_az_baraye_digaran
دريا برای مردن ماهی
بی اختيار فاتحه می خوانْد
ماهی به خنده گفت كه گاهی
هجرت علاج عاشق تنهاست
اما درون تابه نمی پخت
از بس كه بی قرار وطن بود
•
قلبم!
تو جز شكست به چيزی
هرگز نخواستی بگريزی
#حسین_صفا
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست
پیش مردم شمع در بر میکشد پروانه را
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست
پیش مردم شمع در بر میکشد پروانه را
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
ای عشق، ای پدر صلواتی چه کردهای
با این دل نجیب علیه السلام ما !؟
#علی_فردوسی
@Man_az_baraye_digaran
ای عشق، ای پدر صلواتی چه کردهای
با این دل نجیب علیه السلام ما !؟
#علی_فردوسی
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
چه غم !
نداشته باشم #تو را که در نظر من
سعادتی به جهان،
مثل #دوست_داشتنت نیست
#آقاحسین_منزوی
@Man_az_baraye_digaran
چه غم !
نداشته باشم #تو را که در نظر من
سعادتی به جهان،
مثل #دوست_داشتنت نیست
#آقاحسین_منزوی
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
هر ساغری به آن لب خندان نمیرسد
هر تشنهلب به چشمهٔ حیوان نمیرسد
کار مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی شکسته به طوفان نمیرسد
وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار
دایم نسیم مصر به کنعان نمیرسد
کوتاهی از من است نه از سرو ناز من
دست ز کار رفته به دامان نمیرسد
آه من است در دل شبهای انتظار
طومار شکوهای که به پایان نمیرسد
هر چند صبح عید ز دل زنگ میبرد
صائب به فیض چاک گریبان نمیرسد
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
هر ساغری به آن لب خندان نمیرسد
هر تشنهلب به چشمهٔ حیوان نمیرسد
کار مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی شکسته به طوفان نمیرسد
وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار
دایم نسیم مصر به کنعان نمیرسد
کوتاهی از من است نه از سرو ناز من
دست ز کار رفته به دامان نمیرسد
آه من است در دل شبهای انتظار
طومار شکوهای که به پایان نمیرسد
هر چند صبح عید ز دل زنگ میبرد
صائب به فیض چاک گریبان نمیرسد
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
به زیر چرخ دل شادمان نمیباشد
گل شکفته درین بوستان نمیباشد
خروش سیل حوادث بلند میگوید
که خواب امن درین خاکدان نمیباشد
به هر که مینگرم همچو غنچه دلتنگ است
مگر نسیم درین گلستان نمیباشد؟
به طاقت دل آزرده اعتماد مکن
که تیر آه به حکم کمان نمیباشد
به یک قرار بود آب، چون گهر گردد
بهار زندهدلان را خزان نمیباشد
کناره کردن از افتادگان مروت نیست
کسی به سایهٔ خود سرگران نمیباشد
مکن کناره ز عاشق، که زود چیده شود
گلی که در نظر باغبان نمیباشد
هزار بلبل اگر در چمن شود پیدا
یکی چو صائب آتشزبان نمیباشد
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
به زیر چرخ دل شادمان نمیباشد
گل شکفته درین بوستان نمیباشد
خروش سیل حوادث بلند میگوید
که خواب امن درین خاکدان نمیباشد
به هر که مینگرم همچو غنچه دلتنگ است
مگر نسیم درین گلستان نمیباشد؟
به طاقت دل آزرده اعتماد مکن
که تیر آه به حکم کمان نمیباشد
به یک قرار بود آب، چون گهر گردد
بهار زندهدلان را خزان نمیباشد
کناره کردن از افتادگان مروت نیست
کسی به سایهٔ خود سرگران نمیباشد
مکن کناره ز عاشق، که زود چیده شود
گلی که در نظر باغبان نمیباشد
هزار بلبل اگر در چمن شود پیدا
یکی چو صائب آتشزبان نمیباشد
#صائب_خان_تبریزی
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
شبم به وعده و روزم به انتظار گذشت
به هیچ و پوچ مرا روز و روزگار گذشت
#شاپور_تهرانی
#در_انتظار
#در_بطالت
@Man_az_baraye_digaran
شبم به وعده و روزم به انتظار گذشت
به هیچ و پوچ مرا روز و روزگار گذشت
#شاپور_تهرانی
#در_انتظار
#در_بطالت
@Man_az_baraye_digaran
Forwarded from من از برای دیگران...
#یک_جرعه_شعر 🍷
روییده صد جوانهی امید در دلم
شادم به وعده های سر خرمن شما
#جواد_منفرد
@Man_az_baraye_digaran
روییده صد جوانهی امید در دلم
شادم به وعده های سر خرمن شما
#جواد_منفرد
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
دانمت آستین چرا پیشِ جمال میبری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمیشود نظر بس که لطیف منظری
روی به خاک مینهم گر تو هلاک میکنی
دست به بند میدهم گر تو اسیر میبری
گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
میروی و مقابلی؛ غایب و در تصوری!
جان بدهند و در زمان زنده شوند عاشقان
گر بُکشی و بعد از آن بر سر کُشته بگذری...
#سعدی_جان
@Man_az_baraye_digaran
دانمت آستین چرا پیشِ جمال میبری
رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری
آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنم
سیر نمیشود نظر بس که لطیف منظری
روی به خاک مینهم گر تو هلاک میکنی
دست به بند میدهم گر تو اسیر میبری
گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
میروی و مقابلی؛ غایب و در تصوری!
جان بدهند و در زمان زنده شوند عاشقان
گر بُکشی و بعد از آن بر سر کُشته بگذری...
#سعدی_جان
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
از چهل سال در این بادیه بودن چه خبر؟
در غبارِ خفقان از ریه بودن چه خبر؟
.
.
ما که در خاکِ تو از هر دو جهان بیخبریم
وطن ! از فاحشه ی روسیه بودن چه خبر ؟
#یاسرقنبرلو
.
#تاریخ
تصویری از تکه الماسی معروف و فوق العاده زيبايی که فتحعلی شاه قاجار بابت خون بهای سفیر روسیه، گریبایدوف، به تزار روسیه پیشکش کرد...!
@Man_az_baraye_digaran
از چهل سال در این بادیه بودن چه خبر؟
در غبارِ خفقان از ریه بودن چه خبر؟
.
.
ما که در خاکِ تو از هر دو جهان بیخبریم
وطن ! از فاحشه ی روسیه بودن چه خبر ؟
#یاسرقنبرلو
.
#تاریخ
تصویری از تکه الماسی معروف و فوق العاده زيبايی که فتحعلی شاه قاجار بابت خون بهای سفیر روسیه، گریبایدوف، به تزار روسیه پیشکش کرد...!
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی
در عرصهی خیال که آمد ، کدام رفت
#حافظ_خان
@Man_az_baraye_digaran
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی
در عرصهی خیال که آمد ، کدام رفت
#حافظ_خان
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
تو رفتهای و رفتنت نرفته است از سرم
نمیرود...مگر خودم سر از تنم جدا کنم
..
..
"خدا کند کنار او به عشق زندگی کنی"
نمیتوانم اینچنین برای تو دعا کنم!
#یاسر_قنبرلو
@Man_az_baraye_digaran
تو رفتهای و رفتنت نرفته است از سرم
نمیرود...مگر خودم سر از تنم جدا کنم
..
..
"خدا کند کنار او به عشق زندگی کنی"
نمیتوانم اینچنین برای تو دعا کنم!
#یاسر_قنبرلو
@Man_az_baraye_digaran
#یک_جرعه_شعر 🍷
حزنی در درونم هست
پیدا و پنهان
یک غریبهگی
تازه فهمیدم که
یا من " زیادیام"
یا کسی در این شهر
" کم" است.
✍ شاعر: #جان_یوجل
🇹🇷 #ترکیه
📝ترجمه: #سیناعباسی_هولاسو
@Man_az_baraye_digaran
حزنی در درونم هست
پیدا و پنهان
یک غریبهگی
تازه فهمیدم که
یا من " زیادیام"
یا کسی در این شهر
" کم" است.
✍ شاعر: #جان_یوجل
🇹🇷 #ترکیه
📝ترجمه: #سیناعباسی_هولاسو
@Man_az_baraye_digaran