Forwarded from عکس نگار
#الهی؛ یک ماه به میزبانی صفات جلالهات، #امساک آموختیم #گناه را، تا به #انوار الهیات #روشن کنیم این غبارآلوده #نگاه را ...
الهی؛ به مقدسان #درگاه بندگیات، ادامهی این #راه را چراغمان باش و #لقایت را #پایان فراقمان ...
الهی؛ #فرج مولایمان را - در #قنوت سبز اهل الکبریا و العظمه- #نزدیک فرما ...
«تطهیر در چشمهی زلال #رمضان و طلوع خورشید #فطر بر وجودتان، مبارك باد»💐
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
الهی؛ به مقدسان #درگاه بندگیات، ادامهی این #راه را چراغمان باش و #لقایت را #پایان فراقمان ...
الهی؛ #فرج مولایمان را - در #قنوت سبز اهل الکبریا و العظمه- #نزدیک فرما ...
«تطهیر در چشمهی زلال #رمضان و طلوع خورشید #فطر بر وجودتان، مبارك باد»💐
🆔 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
🔴دلنوشته دختر گرامى شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى)؛
📝بسم الله الرحمن الرحیم
روزی که #خبر_شهادتش به گوشم رسید حسی دوگانه داشتم، از یک طرف برای #پدرم و #آرزوی_نابی که حالا به آن رسیده بود، خوشحال بودم و از طرفی بودنش را که دیگر در کنارم نداشتم ناراحتم می کرد.
در آن روز ها هر کسی به من تسلیت میگفت ناراحت میشدم، چرا که از #شهادت_پدرم فقط #خواسته_قلبی او مهم بود و حالا او به #آرزویش رسیده بود و من خوشحال بودم از این #پایان_زیبای_عمر_پدرم.
هنگامی که او را در #معراج لمس کردم، قلبش بسیار سرد بود، بر عکس آن روز های کودکانه ام که تا ناراحت میشدم او مرا در آغوش می گرفت و سرم را در کنج بغلش محصور می کرد.
لب هایش یخ زده بود بر عکس آن وقت ها که در کاری موفق میشدم پیشانی ام را می بوسید و من دیگر آن گرمای وجودش را حس نمیکردم و تن محکم و مردانه اش را حفاظ خود در برابر نامحرمان نمی دیدم.
او #شهید شده بود و #من_میدانستم_که_دیگر_تنهايی_های_دخترانه_ام_را_احساس_پدرانه_اش_پر_نمی _کند.
اولین شبی که بدون حضور او به خواب رفتم ، خود را #غریب می دیدم، گاه از خواب می پریدم و گویی به خواب رفتن را نمی دانستم.
#روز _های_دختر و #تولدم را هیچگاه از خاطر نمی برم. همان روز هایی که #پدر مختص من میدانست و برنامه را طبق نظر من پیش میبرد.
آن روز هایی که #خستگی_کار را پشت درب خانه مان می گذاشت و همراه کادو به خانه می آمد و شام مطابق میل من صرف میشد.
کودکانه ها و نوجوانی هایم را به خاطر می آورم، همان زمان هایی که به #کربلا می رفتیم. #پدر_را_قهرمان_آن_روزهای_خوبم_میدانم، چرا که به واسطه ی او فامیل هم همراهمان به کربلا می آمدند.
به #سالمندان_فامیل کمک میکرد تا آنها هم به #زیارت بپردازند. او معتقد بود سالمندان را فرزندان خودشان به زیارت نمی آورند و گویی او این #وظیفه را #سهم_خود میدانست.
به یاد ندارم که در کربلا کفش به پا کند، او همیشه میگفت:#خاک_کربلا_حرمت_دارد، چرا که #خون_حسین (ع) و #یارانش در آنجا ریخته شده است.
پيامرسان سروش
🆔 sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پيامرسان تلگرام
🆔 t.me/Labbaykeyazeinab
📝بسم الله الرحمن الرحیم
روزی که #خبر_شهادتش به گوشم رسید حسی دوگانه داشتم، از یک طرف برای #پدرم و #آرزوی_نابی که حالا به آن رسیده بود، خوشحال بودم و از طرفی بودنش را که دیگر در کنارم نداشتم ناراحتم می کرد.
در آن روز ها هر کسی به من تسلیت میگفت ناراحت میشدم، چرا که از #شهادت_پدرم فقط #خواسته_قلبی او مهم بود و حالا او به #آرزویش رسیده بود و من خوشحال بودم از این #پایان_زیبای_عمر_پدرم.
هنگامی که او را در #معراج لمس کردم، قلبش بسیار سرد بود، بر عکس آن روز های کودکانه ام که تا ناراحت میشدم او مرا در آغوش می گرفت و سرم را در کنج بغلش محصور می کرد.
لب هایش یخ زده بود بر عکس آن وقت ها که در کاری موفق میشدم پیشانی ام را می بوسید و من دیگر آن گرمای وجودش را حس نمیکردم و تن محکم و مردانه اش را حفاظ خود در برابر نامحرمان نمی دیدم.
او #شهید شده بود و #من_میدانستم_که_دیگر_تنهايی_های_دخترانه_ام_را_احساس_پدرانه_اش_پر_نمی _کند.
اولین شبی که بدون حضور او به خواب رفتم ، خود را #غریب می دیدم، گاه از خواب می پریدم و گویی به خواب رفتن را نمی دانستم.
#روز _های_دختر و #تولدم را هیچگاه از خاطر نمی برم. همان روز هایی که #پدر مختص من میدانست و برنامه را طبق نظر من پیش میبرد.
آن روز هایی که #خستگی_کار را پشت درب خانه مان می گذاشت و همراه کادو به خانه می آمد و شام مطابق میل من صرف میشد.
کودکانه ها و نوجوانی هایم را به خاطر می آورم، همان زمان هایی که به #کربلا می رفتیم. #پدر_را_قهرمان_آن_روزهای_خوبم_میدانم، چرا که به واسطه ی او فامیل هم همراهمان به کربلا می آمدند.
به #سالمندان_فامیل کمک میکرد تا آنها هم به #زیارت بپردازند. او معتقد بود سالمندان را فرزندان خودشان به زیارت نمی آورند و گویی او این #وظیفه را #سهم_خود میدانست.
به یاد ندارم که در کربلا کفش به پا کند، او همیشه میگفت:#خاک_کربلا_حرمت_دارد، چرا که #خون_حسین (ع) و #یارانش در آنجا ریخته شده است.
پيامرسان سروش
🆔 sapp.ir/Labbaykeyazeinabs
پيامرسان تلگرام
🆔 t.me/Labbaykeyazeinab
sapp.ir
ویترین سروش پلاس
دنیایی متنوع و رنگارنگ از کانالها و باتها در سروشپلاس وجود دارد. اما چطور باید از بین اینهمه کانال و بات، آنهایی که مورد نظرمان هستند را پیدا کنیم؟ ویترین، راه حل این مساله است و منتخبی از بهترین کانالها و باتهای کاربردی را به شما معرفی میکند. معرفی…