"دم عشق،دمشق"
1.7K subscribers
3.2K photos
643 videos
139 files
698 links
Download Telegram
"دم عشق،دمشق"
نوکر نرود به کربلا پس چه کند...؟ خود را نرساند به شما پس چه کند...؟ قلبش به کرمخانه ارباب خوش است ... گر رو نزند به آشنا پس چه کند...؟ ✍️ عكس نوشت: شهيد مدافع حرم حسين معز غلامى 🔘 @labbaykeyazeinab
روايتى از شهيد مدافع حرم حسين معز غلامى؛

🌷بسم رب الشهداء و الصديقين🌷

"کنار قدم‌های جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستون‌های این جاده را ما به شوق حرم می‌شماریم؛ (بخش شانزدهم)، سلام بر ارباب" ...

🔻حسین راست می‌گفت ...
#محرم تموم شده بود و یک ماهی مونده بود به #اربعین. رفقا همه دنبال کارا بودن تا راهی بشن. منم می‌خواستم برم ولی بعضیا میگفتن: "اربعین شلوغه و توهم بار اولته؛ یه وقت دیگه تو خلوتی برو."

🔸یه شب حسین پیام داد گفت: "چی شد داداش؟ دنبال کارات هستی؟"
گفتم حقیقتش نه. میخوام تو خلوتی برم، یه دل سیر #زیارت کنم ...
گفت: "حرفت درسته، هر موقع بتونی بری حرم و ارباب بطلبه خوبه ... ولی اربعین یه حال دیگه داره خستگی و شلوغی و ..."
گفتم: "خیلی اذیت میشیما!!!"
گفت: "لذتش به خستگی و در به دریشه. تو بیا، چشمت به #حرم بخوره همش یادت میره. قول بده از فردا بری دنبال کارات."
گفتم: "چشم".

🔸گذشت ...
رسیدم به #ستون‌های آخرِ طریق؛ چشمم خورد به چراغ‌های گنبد و گلدسته حرم #حضرت_عباس [علیه السلام]. ناخودآگاه #اشک می‌ریختم. حسین به پهنای صورت اشک می‌ریخت انگار داشت ارباب رو می‌دید و التماس می‌کرد ...
حسین راست می‌گفت، همش یادم رفت. بین اون همه صدا و هیاهو و کوفتگی، عجب سلامی بود ! ...

🔺وقتی برگشتیم بعداً پرسیدم: "حسین چرا تو آنقدر سعی می‌کردی سختی بکشی؟! با کتف داغونت، کوله منم می‌بردی وقتی حالم بد بود" ...
گفت: "داداش #لذت این #سفر همش به اذیت شدن هاشه ... تو اون همه #صدا، ارباب صدا تو بشنوه بسه! "
راست می‌گفت، ارباب صداشو شنید و خوب هم جوابشو داد ...

صفحه ١٦
ادامه دارد ...

✍️ مجموعه #منش_شهدا
#اربعين_قدم_به_قدم_با_شهدا

🔘 @labbaykeyazeinab
Forwarded from عکس نگار
🗞‌ برشى از مطلب گردآورى شده توسط شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) در رثاى همسنگر شهيدش مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)؛

⚫️ «سيدابراهيم»

مى‌درخشيد و #راه ما زخميان با #نور شما #روشن مى‌گردد ...
#سيد تو هميشه زنده‌اى و ما زندگانی #مرده بيش نيستيم ...
#مصطفى جان، جهانى رها در صدايت بود و #قفس شرمگين از #شوق پروازت …
به سرسبزى نخل #ايثار
به اين آيه‌ها تناور …
دلا، گر نه‌اى سنگ، #ايمان بياور …
دنياى تو #فاطمه‌ات بودند و #محمدعلی، ولى باید #سيدابراهيم باشی تا به آسانى از آنها بگذرى …
كل يوم #عاشورا و كل عرض #كربلا
و اين جمله‌ايست كه پشت #شيطان و شيطانيان را مى‌لرزاند كه هر روزمان عاشوراست و سيدابراهيم كه باشى خودت را به #كاروان عاشورای سال شصت و يك هجرى مى‌رسانى و فراتر از #زمان و #مكان در #قافله عاشورائيان جا مى‌گيرى و #جان مى‌دهى ...
و خوب مى‌دانى كه روز #عاشورا را غروبى نيست و #ارض كربلا را مرزى …
سيدابراهيم كه باشى #ظهر تاسوعا مهمان #عباس علمدارى و همنشين اربابت اباعبدالله الحسين عليه‌السلام
غروب‌هاى #دمشق دلگير است، كافيست دلت گير باشد.
سينه‌ات مى‌سوزد. به #غربت بى‌بى كه فكر مى‌كنى دور از همسر و برادران و پدر و مادر باشى ….
و گروهى #كافر هم چشم به #حرمت حريمت داشته باشند؟
نداى هل من ناصر ينصرنى #حسين سال‌هاست كه در #گوش تاريخ مى‌پيچد و مى‌پيچد ... مگر مى‌شود #شيعه باشى و نشنوى ...؟ سيدابراهيم باشى و #حسين فرا خواندت براى #دفاع از خواهر و دخترش و نشنوی؟
#صدا به گوشت مى‌رسد و اگر #عاشق باشى ميله‌هاى #قفس را نمى‌بينى و #حصار تن را مى‌شكنى و نه با پا كه با سر مى‌روى ... سيدابراهيم كه باشى صداى مولايت و تلخى #غربت عمه‌ات آرامت نمى‌گذارد.

📸 عكس نوشت: دستخط شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى)

«دم عشق، دمشق»
پیام‌رسان سروش
🔘 http://sapp.ir/Labbaykeyazeinabs

پیام‌رسان تلگرام
🔘 https://tttttt.me/Labbaykeyazeinab