﷽
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#غزل
آخر از راه می آید پدرم صبر کنید...
می رسد نور دو چشمان ترم صبر کنید...
خواب دیدم که به من گفت می آید پیشم
من که از آمدنش با خبرم صبر کنید...
عمه جان از تو خجالت زده هستم اما
به خدا کم بشود درد سرم صبر کنید...
ناقه آهسته برانید دگر خسته شدم
به خدا درد گرفته کمرم صبر کنید...
با طنابی که به دستم زده اید ای لشگر
نَکِشیدم که شکسته است پرم صبر کنید...
پیش چشمان عمو نیزه به کتفم زده اید
من شکایت به عمویم ببرم صبر کنید...
آنقدر ناله زنم یا ابتا می گویم
تا خودِ حشر بماند اثرم صبر کنید...
شب شد و ناقه زمینم زد و عمه هم رفت
بی امان داد زدم در خطرم صبر کنید...
کاش پاهای مرا هم به شتر می بستند
تا نیفتد به بیابان گذرم صبر کنید...
زجر نگذاشت بگویم که چرا جا ماندم
گفتم اینقدر نکش موی سرم صبر کنید...
گفتم ای زجر مزن من که خودم می آیم
همه جا تار شده در نظرم صبر کنید
ضربهء زجر مرا یاد مدینه انداخت
یاد زخم فدک و پهلو و سینه انداخت
#مجتبی_شکریان
#رقیه_س
#لبیڪ_یا_حُسین
🍃🌺 @labaykayahosein🌺🍃
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#غزل
آخر از راه می آید پدرم صبر کنید...
می رسد نور دو چشمان ترم صبر کنید...
خواب دیدم که به من گفت می آید پیشم
من که از آمدنش با خبرم صبر کنید...
عمه جان از تو خجالت زده هستم اما
به خدا کم بشود درد سرم صبر کنید...
ناقه آهسته برانید دگر خسته شدم
به خدا درد گرفته کمرم صبر کنید...
با طنابی که به دستم زده اید ای لشگر
نَکِشیدم که شکسته است پرم صبر کنید...
پیش چشمان عمو نیزه به کتفم زده اید
من شکایت به عمویم ببرم صبر کنید...
آنقدر ناله زنم یا ابتا می گویم
تا خودِ حشر بماند اثرم صبر کنید...
شب شد و ناقه زمینم زد و عمه هم رفت
بی امان داد زدم در خطرم صبر کنید...
کاش پاهای مرا هم به شتر می بستند
تا نیفتد به بیابان گذرم صبر کنید...
زجر نگذاشت بگویم که چرا جا ماندم
گفتم اینقدر نکش موی سرم صبر کنید...
گفتم ای زجر مزن من که خودم می آیم
همه جا تار شده در نظرم صبر کنید
ضربهء زجر مرا یاد مدینه انداخت
یاد زخم فدک و پهلو و سینه انداخت
#مجتبی_شکریان
#رقیه_س
#لبیڪ_یا_حُسین
🍃🌺 @labaykayahosein🌺🍃
#بابایی
میل پریدن هست اما بال و پر، نه
هر آن چه می خواهی بگو اما بپر، نه
حالا که بعد از چند روزی پپش مایی
دیگر به جان عمه ام حرف سفر، نه
یا نه اگر میل سفر داری، دوباره
باشد برو اما بدون همسفر، نه
با این کبودیهای زیر چشم هایم
خیلی شبیه مادرت هستم، مگر نه؟!
ازکیسوان خاکیم تا که ببافی
یک چیزها یی مانده اما آنقدر نه
دیشب که گیسویم به دست باد افتاد
گفتم: بکش، باشد ولی ازپشت سرنه
امروز دیدم لرزه های خواهرم را
در مجلسی که داد می زد: ای پدر نه
تو وقت داری خیزران ها را ببوسی
اما برای این لب خونین جگر نه؟!
ای میهمان تازه برگشته چه بد شد
تو آمدی و شامیان خوابند ورنه
#علی اکبر_لطیفیان
#رقیه_س
#لبیڪ_یا_حُسین
🏴 @labaykayahosein🏴
میل پریدن هست اما بال و پر، نه
هر آن چه می خواهی بگو اما بپر، نه
حالا که بعد از چند روزی پپش مایی
دیگر به جان عمه ام حرف سفر، نه
یا نه اگر میل سفر داری، دوباره
باشد برو اما بدون همسفر، نه
با این کبودیهای زیر چشم هایم
خیلی شبیه مادرت هستم، مگر نه؟!
ازکیسوان خاکیم تا که ببافی
یک چیزها یی مانده اما آنقدر نه
دیشب که گیسویم به دست باد افتاد
گفتم: بکش، باشد ولی ازپشت سرنه
امروز دیدم لرزه های خواهرم را
در مجلسی که داد می زد: ای پدر نه
تو وقت داری خیزران ها را ببوسی
اما برای این لب خونین جگر نه؟!
ای میهمان تازه برگشته چه بد شد
تو آمدی و شامیان خوابند ورنه
#علی اکبر_لطیفیان
#رقیه_س
#لبیڪ_یا_حُسین
🏴 @labaykayahosein🏴
Forwarded from Deleted Account
سیدمجید بنی فاطمه شب سوم محرم الحرام 1440 هیئت ریحانه الحسین س…
@banifatemeh315
گویی تنور خولی آتش داشت آن شب
خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
.
نشناختم بابا تو را تغییر کردی😭
#رقیه_س
#لبیڪ_یا_حُسین ✋
🏴 @labaykayahosein🏴
خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
.
نشناختم بابا تو را تغییر کردی😭
#رقیه_س
#لبیڪ_یا_حُسین ✋
🏴 @labaykayahosein🏴
﷽
دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گیسو سپیدم احترامم را نگهدار
سیلی نزن من با كسی دعوا ندارم
باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی
من هیچ كس را بین این صحرا ندارم
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
این چند وقته از در و دیوار خوردم
دیگر برای ضربه هایت جا ندارم
تا گیسوانم را ز دستانت درآرم
غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد
خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
گیرم كه پس دادند هر دو گوشوارم
گوشی برای گوشواره ها ندارم
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند
آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
در پیش پایم نان و خرما پرت كردند
كاری دگر با شام و شامی ها ندارم
با ضربۀ پا دنده هایم را شكستند
كی گفته من ارثیه از زهرا ندارم
نشناختم بابا تو را تغییر کردی
امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
گویی تنور خولی آتش داشت آن شب
خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
#رقیه_س
#لبیڪ_یا_حُسین
🍃🏴 @labaykayahosein🏴
دست از سرم بردار من بابا ندارم
زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گیسو سپیدم احترامم را نگهدار
سیلی نزن من با كسی دعوا ندارم
باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی
من هیچ كس را بین این صحرا ندارم
زیبایی دختر به گیسوی بلند است
مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم
این چند وقته از در و دیوار خوردم
دیگر برای ضربه هایت جا ندارم
تا گیسوانم را ز دستانت درآرم
غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم
گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد
خسته شدم میلی به این دنیا ندارم
گیرم كه پس دادند هر دو گوشوارم
گوشی برای گوشواره ها ندارم
شیرین زبان بودم صدایم را بریدند
آهنگ سابق را به هر آوا ندارم
در پیش پایم نان و خرما پرت كردند
كاری دگر با شام و شامی ها ندارم
با ضربۀ پا دنده هایم را شكستند
كی گفته من ارثیه از زهرا ندارم
نشناختم بابا تو را تغییر کردی
امشب دگر راهی به جز افشا ندارم
گویی تنور خولی آتش داشت آن شب
خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
#رقیه_س
#لبیڪ_یا_حُسین
🍃🏴 @labaykayahosein🏴
Forwarded from 🔹لبیڪ یا حُسین (karami)