آثار کهن شیعه
2.67K subscribers
348 photos
4 videos
172 files
161 links
سیری در آثار متقدمین شیعه
تبیین احادیث مهمی که کمتر مطرح می شود
رجال و بزرگان شیعه
@sayed_msadegh
Download Telegram
#نشر_التراث
خوشبختانه عوامل المكتبة الشاملة در قسمت تايپ نسخ خطي (كه واقعا بايد براي ما درس آموز باشد) بسياري از نسخه هاي خطي را حروفچيني كرده اند.گويا با تصور سني بودن مؤلف، اين نسخه را نيز تايپ كرده بودند! پس از ويرايش فني مختصر و همچنين افزودن ارجاعات نمونه ای برای احادیثی که در کتب شیعه نیز وارد شده، به محققين عزيز تقديم مي كنم. براي حفظ امانت در احاديثي كه مصنف به تقيه ناچار به ذكر آنها شده هيچ كم و زيادي انجام نداديم، تنها مواردي كه درود بر پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به صورت اَبتَر آمده بود در كروشه تكميل، و روایات شیعی نیز با فونت ایتالیک متمایز شد.
بسم الله الرحمن الرحیم

#نشر_التراث
حديثان شريفان وجدتهما في نسخة نفيسة‌ قديمة من كتاب النهاية للشيخ الطوسي (ره) المحفوظة في المكتبة‌ المرعشية بالرقم 3126، تاريخها سنة 595

قال أبو جعفر محمد بن عليّ بن الحسن العلويّ –أغاثَه الله يوم الفزع الأكبر- قال:حدّثني الأستاذ الأجلّ العالم الزاهد الخطير أبو الحسن علي بن محمد بن علي بن محمد بن الحسن بن المرزبان -رضي الله عنه و أرضاه وجعل الجنّة منزله ومأواه- بإسنادٍ له إلی جابر بن عبد الله الأنصاري رحمه الله قال:
بينما عمر بن الخطّاب (لا رضي الله عنه) [كذا!] جالسٌ في المسجد بجنب أمير المؤمنين عليه السلام إذ مرَّ بهما رجلٌ من الأنصار وعلی عاتقه صبيٌّ؛ فقال عمر بن الخطاب: يا أمير المؤمنين! ما رأيت صبيّاً أشبه بأبيه من هذا الصبيّ! فنظر إليه أمير المؤمنين عليه السلام وقال: «يابن الخطّاب أتعجب من هذا؟! والذي فلق الحبّة وبرأ النسمة لقد ولدته أُمُّه وهي ميّتة في قبرها». فسمع الرجل ذلك وبقي باهتاً‌ متعجّباً، فقال عمر: ما تقول في ذلك؟ قال: والله لقد صدق أمير المؤمنين عليه السلام في مقالته، وما علم به خلقٌ سواي! قال عمر: ما كانت قصّته؟
قال: اعلم إنّي خرجت في بعض غزوات النبي صلي الله عليه وآله و سلّم وتركت امرأتي حاملاً بهذا الغلام، فأدرَكَني ما يُدرك الآباء علی الأولاد، فوضعتُ يدي علی بطنها وقلت:أستودع ما في بطنك العدلَ الذي لا يجور، والحليمَ الذي لا يعجل، وحضرني شيء من الصدقة فتصدّقت به، ثمّ خرجت في سفري فقضی رسول الله صلي الله عليه وآله ...[مقدار كلمتين خرقت] أبي بكر أيضاً وجلستَ في الخلافة، فأقبلتُ من سفري و دخلت المدينة وصرتُ إلی منزلي فأصبت باب داري ...سألت جارةً لي عن زوجتي فقالت:أعظم الله أجرك فيها. قلت: فمــ...قالت:اضطرب ساعةً ثمّ مات. فحمدت الله عزّوجلّ كثيراً ثمّ صعدت إلی داري بعد العشاء الآخرة، فأشرفت علی قبور الشهداء، فإذا أنا بنارٍ ساطعة ترفع من قبر، فقلتُ لجارَتي: ما أعجب هذه النار من القبر! فقال: والله هذا قبر امرأتك، ونحن نری منه كلّ ليلةٍ مثل ذلك. وولّيت راجعاً فهتف بي هاتف وهو يقول: ارجع يا ضعيف اليقين لتنظر إلی قدرة الجبّار. فرجعت حتّی وقفت علی شفير القبر، فإذا أنا بنور لا نار وأيت امرأتي مربّعة في جوف القبر، وإذا ولدي هذا علی فخذها ويرضع من لبنها ويمصّ من ثدييها وهي ميّتة؛ فهالني وولّيت، فهتف بي هاتف وقال: ارجع يا ضعيف اليقين وخذ ما أودعتَنا، فلوو أودعتنا أمّه أيضاً لأصبتَها في الأحياء. فأخذتُ بيد ولدي هذا ووضعت علی عاتقي، ثمّ انضمَّ القبر.
قال: فوثب عمر بن الخطّاب وقبّل بين عيني عليٍّ عليه السلام وقال: الله أعلم حيث يجعل رسالاته.

رُوي عن الصادق عليه السلام أنّ أمير المؤمنين عليه السلام خرج ذاتَ يوم يريد الخطبة، فصعد المنبر وخطب حتّی بكت العيون. فقام إليه رجل وقال:يا أمير المؤمنين، ما بالُ نِعَم الدنيا ممزوجة بمِحَنها، وسرورها مخلَّطة بكدرها؟
فقال عليه السلام:«علي الخبير سقطتَ وعن البصير سألت، و أنا أجمع لك في كلمات تامّات مباركات جامعة لصلاح الدنيا وفلاح الآخرة، وهي نتاج فكري ونجوم سهري.
إنّ الله خلق الخلق حين خلقهم امناء بمعصيتهم، غنيّاً عن طاعتهم، لأنّه لا يضرّ[ه] معصية من عصاه ولا تنفعه طاعة من أطاعه؛ وأحبَّ أن يجمع لهم خيرَ الدنيا ونعم الآخرة، فخلقهم فضلاً وكلَّفهم عدلاً، وأحبّ أن يُعَرِّفَهم ما لَهُم وعليهم، وعلم أنّ التعريف لا يكون إلّا بالأمر والنهي، والأمرُ والنهيُ لا ينجعان إلّا بالوعد والوعيد، والوعدُ لا يكون إلّا بالترغيب، والوعيدُ لا يكون إلّا بالترهيب، والترغيبُ لا يكون إلّا بشيء تشتهيه نفوسهم، والترهيبُ لا يكون إلّا بالضدّ من ذلك. فخلقهم في داره وأراهم طرفاً من اللذّات ليستدلّوا بها علی اللذّات الخالصة التي لا يشوبها أَلَم، ألا وهي الجنّة؛ وأراهم طرفاً من الآلام ليستدلّوا بها علی الآلام الخالصة التي لا يشوبها لذّة، ألا وهي النار؛ فلأجل ذلك صار نعم الدنيا ممزوجةً بمحنهها، وسرورها مخلّطة بكدرها».
ثمّ عُرض هذا الكلام علی أبي عمرو الجاحظ فقال: هذا الذي يدوّنه في الكتب؛ ثم عرض بعد ذلك علی أبي علي الجبائي فقال: هذا ممّا لا يحتمل الزيادة والنقصان.
[روی هذا الحديث ابن شهراشوب في متشابه القرآن ومختلفه/119، والطبرسي في الاحتجاج 1/ 207 مع بعض الاختلاف، وفي آخره هكذا: و سمع الجاحظ هذا الحديث فقال: هو جماع الكلام الذي دونه الناس في كتبهم و تحاورهم بينهم ثم سمع أبو علي الجبائي فقال: صدق الجاحظ هذا ما لا يحتمله الزيادة و النقصان‏.]
رساله جواب الاعتراضات.pdf
1.8 MB
🔷رسالة في جواب الاعتراضات علی الشيعة الإمامية
محقق حلي (ره)
مجله المحقق/ش۱۶
تحقيق: حیدر البیاتی، سعید شایان

#نشر_التراث
این رساله‌ی ارزشمند کلامی که بر اساس نسخه‌ ای کهن تحقیق شده، در مقام پاسخ اعتراضات یکی از امراء و شرفاء حجاز در بحث امامت نگاشته شده است.
همان‌گونه که محققان در مقدمه بیان نموده اند، سیاق مباحث می‌رساند معترض از زیدیه بوده است. در این رساله مختصر به تبیین مسائل نصّ جلیّ، معجزات ائمه علیهم السلام و اعلمیّت آنان پرداخته می‌شود.

@kotob_sh
مقتل الحسین علیه السلام.pdf
5.1 MB
◼️مقتل الحسین علیه السلام من کتاب تاریخ الخلفاء
#نشر_التراث

حدود صد سال پیش نسخه‌خطی کهنی متعلق به قرن ۶-۷ به عنوان «تاریخ الخلفاء» توسط مستشرقین روس یافت شد و مورد بررسی آنان قرار گرفت. کتاب دارای ناقصی بوده و قسمت موجود از خلافت عمر تا ابوالعباس سفاح را در بر دارد. مؤلف مجهول است و حدس زده شده که در اوائل قرن ۵ کتاب را تحریر نموده است.
معهد آسیا شناسی آکادمی علوم شوروی، متن نسخه را به صورت عکسی در ۱۹۶۷ منتشر و ترجمه کرد اما ظاهرا تا به حال هیچ تصحیحی از کتاب صورت نگرفته است.
آقای رسول جعفریان قسمت مربوط به مقتل سید الشهداء علیه السلام از این نسخه را به صورت مستقل تصحیح کرده و همراه معرفی کوتاهی در مجله تراثنا ش۶۸ منتشر ساخته است.

👈مقتل الحسين عليه السلام الطبراني

@kotob_sh
🔷 «جدّم امام حسین علیه السلام را به خاطر ری کشتند!»
#نشر_التراث

این روایت جالب در انتهای نسخه ی کهنی از ارشاد شیخ مفید موجود بوده و چند سال پیش محقق گرامی سید حسن موسوی بروجردی در کانال خود بازخوانی و ترجمه نموده است. مرور دوباره بر آن همچنان لطف دارد:

▪️دوریستی به سندش نقل کرده... روزى نزد امام صادق ع رفتم در حالى كه گروهى از مردمان رى نزد او مشرف شده بودند. آنان بر امام سلام كردند و امام (علیه السلام) سلام آنان را پاسخ داد و فرمود: اهل كجایید؟ گفتند: مردمانى از اهل جبال هستیم. امام (علیه السلام) فرمود: از كدام جبال؟ گفتند: از اهل رى.
امام (علیه السلام) سر به زیر انداخت گریست تا آنجا كه محاسن شریفش از اشك تر شد. آنگاه رو به آنان كرد و فرمود: «نفرین بر رى و آنچه در اوست. چرا كه به خاطر آن جدّم حسین (علیه السلام) كشته شد!»
سخنگوى آنان برخواست و گفت: یا ابا عبد الله ما اهل رى هستیم.
امام (علیه السلام) فرمود: آفرین بر برادران قمى ما! اين دو شهر با یكدیگر در تقابلند. آنان دوباره گفتند: ما اهل رى هستیم. امام (علیه السلام) دوباره فرمود: آفرین بر برادران قمى ما!
گفتند: یا ابا عبد الله، قمیون چه برترى‌ و فضیلتى دارند تا ما هم به آنجا برویم و ساكن شویم؟
امام (علیه السلام) فرمود: «آگاه باشید كه براى خداوند حرمى است و آن مكه است، و آگاه باشید که براى پیامبر (صلی الله علیه وآله) حرمى است و آن مدینه است، و آگاه باشید که براى امیر المومنین (علیه السلام) حرمى است و آن كوفه است، و آگاه باشید که حرم من و فرزندانم پس از من قم است. در قم بانویى از فرزندان من دفن خواهد شد كه نامش فاطمه است و با شفاعت او قمیون به بهشت وارد مى‌شوند».
گفتند این بانو از كدام یك از شما خواهد بود؟ امام (علیه السلام) فرمود: از فرزندم موسى بن جعفر (علیه السلام).

👈جنگ اهل ری با امام زمان علیه السلام

▪️متن اصلی:
حدّث الأمير السید الإمام العالم ضیاء الدین، سلطان العلماء، فضل الله بن علی بن عبیدالله الحسني، قال: أخبرني السید الإمام، السعید، تاج الدین ابوالماجد ظفر بن الحسین بن المظفّر، قال: أخبرني الشیخ المفید العالم الحسن بن جعفر الدوریستي بإسناده إلی ولد تمیم بن مهران، فقال: دخلتُ بلد کوتا قلعة محمد بن مسعود الثقفي فقلت: یا أبا الحسن تری أن تحدّثني بحدیث لم أسمعه منك، قال: نعم، حَدِّثْه... أنّه دخل یوماً علی أبي عبدالله (علیهم السلام) فقد قدم علیه وفود أهل الري فقالوا له: السلام علیکم یا أباعبدالله، فقال: «علیکم السلام، من أنتم؟» فقالوا: قوم من أهل الجبال، فقال: «من أيّ الجبال؟» فقالوا: من أهل الري، فأطرق ملیاً في الأرض حتّی ابتلت لحیته من دموعه، فقال لهم: «لعن الله الريّ وما حَوَت، فقد قتل بسببها جدّي الحسین (علیه السلام)».
قام علیه متکلِّمُهم، فقال: یا أبا عبدالله إنّا رازيّون، فقال: «مرحباً بإخوانتا القمّیین المدينتان متقابلتین»، فقال: یا ابا عبدالله إنّا رازيّون! فقال: «مرحباً بإخواننا [القمّیّین]» فقالوا: یا أبا عبدالله أيّ فضیلة لهم لننتقل إلیها ونسکنها؟
فقال علیه السلام: «ألا إنّ [لله حرماً] وهي مکّة، ألا إنّ لرسول الله (صلی الله علیه وآله) حرماً وهي المدينة، ألا إنّ لأمیر المؤمنین علیه [السلام حرماً] وهي الکوفة، ألا إنّ حرمي وحرم ولدي من بعدی قم، فتدفن فیها امرأة من ولدي اسمها فاطمة تدخل بشفاعتها القمّیّون الجنّة، قالوا: وهذه المرأة من أيّکم؟ قال: من وَلَدي موسی بن جعفر (صلوات الله علیهما)».
وجد في نسخ السعید أبي المکارم، نازویه القمي (رحمه الله)، من إملا السید الإمام ضیاء الدین بأسانید شیخنا إلی أبي عبدالله (علیه السلام)

@kotob_sh