آثار کهن شیعه
Photo
احسن الكبار في معرفة الأئمة الاطهار
کتابخانه ملی
لینک مشاهده : http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3124484&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
کتابخانه ملی
لینک مشاهده : http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3124484&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author
#حدیث
همه ی ما از پدرانمان به یاد داریم که از حرف زدن سر سفره نهی میکردند! ؛
در عین حال در قسمتی از منقولات مجموعه ی شهید به نقل از کتاب التعریف صفوانی در آداب سفره چنین آمده:
«..و طول الجلوس علی المائدة، و الحدیث علیها، لأن المجوس لا یری الکلام».
همه ی ما از پدرانمان به یاد داریم که از حرف زدن سر سفره نهی میکردند! ؛
در عین حال در قسمتی از منقولات مجموعه ی شهید به نقل از کتاب التعریف صفوانی در آداب سفره چنین آمده:
«..و طول الجلوس علی المائدة، و الحدیث علیها، لأن المجوس لا یری الکلام».
👍1
بسم الله الرحمن الرحیم
🔷ترس بیجا در بیان حقایق دینی
#یادداشت
حفظ و نشر میراث اهل بیت علیهمالسلام در دو قسمت قابل انجامست: چاپ و پخش متون احادیث، و نشر وبیان مفاهیم والای آن برای دیگران.
شکی نیست که قسم اول بیشتر از جهت مقدمه ای برای انجام قسمت دومِ وظیفه ی ماست، در حالیکه متاسفانه کار ما در این زمینه بسیار محدودست.
علت اصلی این کمبود، افول تخصص کافی در حوزه های مختلف علوم دینیست ولی از جمله عواملی که به این نقص اسف بار دامن می زند امتناع بسیاری از متخصصین در بیان حقایق دینی به علت ترس موهومیست که از سرباز زدن مردم و جامعه نسبت به پذیرش برخی مسائل مذهبی دارند.
البته مقداری از علوم اهل بیت علیهم السلام از مسائل صعب مستعصب است که نباید برای هرکسی بیان کرد؛ امّا سخن در مسائل اساسی دین است که آگاهی و هشدار لازم به عموم جامعه داده نمیشود.
در جامعه ای که انواع و اقسام تفکرهای مختلف از لائیک گرفته تا عرفان های کاذب ، آزادانه اندیشه های خود را مطرح می کنند ، دین شناسان ، و بالاخص طلاب و روحانیونی که با حقایق دینی انسی دارند ، از کار باز مانده و چون به آن ها اعتراض می شود بهانه می کنند که : زمانه ، دوره ی تقیه است! و بعضا به این حدیث هم تمسک می کنند که: (کلما قرب هذا الأمر کانت التقیة أشدّ). مشخصست که این حدیث در مقام پیشگویی از شدّت تقیه در زمان نزدیکی ظهور است نه تعیین وظیفه ی فعلی. وظیفه ی ما ایجاب می کند که به اوامر شدید و اکید امر به معروف و نهی از منکر پایبند باشیم، تا زمانیکه مانع شرعی دیگر حاصل نشود. ضمن اینکه تقیه در اصطلاح خاصش به اظهار همراهی با عامه و اهل خلاف در عملست، گر چه خوفی در میان نباشد. اما تقیه به این معنی از خود شیعه کاملا بی معناست ، و احدی از فقها فتوا نداده که حتی در صورت عدم خوف، مطابق میل باطل فرقه ای ، به رنگ آنها در آییم.بلکه نهی از منکر واقعی در این موارد موضوع پیدا می کند. بسیار رنج آور است که در جامعه ای که انواع و اقسام تفکرهای باطل و رنگارنگ آزادانه مزخرفات خود را تحویل افکار آشفته ی جوانان می دهند ؛ آنگاه اهل علم و روحانیون به بهانه های واهی؛ معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام را در بیان ندارند....متأسفانه شاهد هستیم که بعضا اهل علم با فضاحت تمام در مجلس معصیت شرکت کرده و گستاخانه فعل خود را با تقیه توجیه می کنند!
گویا این بی مبالاتی ها در زمان ائمه علیهم السلام هم صورت می گرفته و حضرات معصومین علیهم السلام نیز به شدت از این گونه رفتار انتقاد می فرمودند.به این روایت عبرت انگیز از کافی توجه کنید:
عن الحارث بن المغيرة قال: لقيني أبو عبد الله ع في طريق المدينة فقال من ذا أ حارث قلت نعم قال أما لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم ثم مضى فأتيته فاستأذنت عليه فدخلت فقلت لقيتني فقلت لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم فدخلني من ذلك أمر عظيم فقال نعم ما يمنعكم إذا بلغكم عن الرجل منكم ما تكرهون و ما يدخل علينا به الأذى أن تأتوه فتؤنبوه و تعذلوه و تقولوا له قولا بليغا فقلت [له] جعلت فداك إذا لا يطيعونا و لا يقبلون منا فقال اهجروهم و اجتنبوا مجالسهم
بله ؛ مسئله ی خوف تلف نفس جهت دیگری غیر از تقیه است که حکم خود را دارد؛ که این بهانه هم در اکثر موارد ناشی از ترسی موهوم و غیر عقلاییست.
🔷ترس بیجا در بیان حقایق دینی
#یادداشت
حفظ و نشر میراث اهل بیت علیهمالسلام در دو قسمت قابل انجامست: چاپ و پخش متون احادیث، و نشر وبیان مفاهیم والای آن برای دیگران.
شکی نیست که قسم اول بیشتر از جهت مقدمه ای برای انجام قسمت دومِ وظیفه ی ماست، در حالیکه متاسفانه کار ما در این زمینه بسیار محدودست.
علت اصلی این کمبود، افول تخصص کافی در حوزه های مختلف علوم دینیست ولی از جمله عواملی که به این نقص اسف بار دامن می زند امتناع بسیاری از متخصصین در بیان حقایق دینی به علت ترس موهومیست که از سرباز زدن مردم و جامعه نسبت به پذیرش برخی مسائل مذهبی دارند.
البته مقداری از علوم اهل بیت علیهم السلام از مسائل صعب مستعصب است که نباید برای هرکسی بیان کرد؛ امّا سخن در مسائل اساسی دین است که آگاهی و هشدار لازم به عموم جامعه داده نمیشود.
در جامعه ای که انواع و اقسام تفکرهای مختلف از لائیک گرفته تا عرفان های کاذب ، آزادانه اندیشه های خود را مطرح می کنند ، دین شناسان ، و بالاخص طلاب و روحانیونی که با حقایق دینی انسی دارند ، از کار باز مانده و چون به آن ها اعتراض می شود بهانه می کنند که : زمانه ، دوره ی تقیه است! و بعضا به این حدیث هم تمسک می کنند که: (کلما قرب هذا الأمر کانت التقیة أشدّ). مشخصست که این حدیث در مقام پیشگویی از شدّت تقیه در زمان نزدیکی ظهور است نه تعیین وظیفه ی فعلی. وظیفه ی ما ایجاب می کند که به اوامر شدید و اکید امر به معروف و نهی از منکر پایبند باشیم، تا زمانیکه مانع شرعی دیگر حاصل نشود. ضمن اینکه تقیه در اصطلاح خاصش به اظهار همراهی با عامه و اهل خلاف در عملست، گر چه خوفی در میان نباشد. اما تقیه به این معنی از خود شیعه کاملا بی معناست ، و احدی از فقها فتوا نداده که حتی در صورت عدم خوف، مطابق میل باطل فرقه ای ، به رنگ آنها در آییم.بلکه نهی از منکر واقعی در این موارد موضوع پیدا می کند. بسیار رنج آور است که در جامعه ای که انواع و اقسام تفکرهای باطل و رنگارنگ آزادانه مزخرفات خود را تحویل افکار آشفته ی جوانان می دهند ؛ آنگاه اهل علم و روحانیون به بهانه های واهی؛ معارف نورانی اهل بیت علیهم السلام را در بیان ندارند....متأسفانه شاهد هستیم که بعضا اهل علم با فضاحت تمام در مجلس معصیت شرکت کرده و گستاخانه فعل خود را با تقیه توجیه می کنند!
گویا این بی مبالاتی ها در زمان ائمه علیهم السلام هم صورت می گرفته و حضرات معصومین علیهم السلام نیز به شدت از این گونه رفتار انتقاد می فرمودند.به این روایت عبرت انگیز از کافی توجه کنید:
عن الحارث بن المغيرة قال: لقيني أبو عبد الله ع في طريق المدينة فقال من ذا أ حارث قلت نعم قال أما لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم ثم مضى فأتيته فاستأذنت عليه فدخلت فقلت لقيتني فقلت لأحملن ذنوب سفهائكم على علمائكم فدخلني من ذلك أمر عظيم فقال نعم ما يمنعكم إذا بلغكم عن الرجل منكم ما تكرهون و ما يدخل علينا به الأذى أن تأتوه فتؤنبوه و تعذلوه و تقولوا له قولا بليغا فقلت [له] جعلت فداك إذا لا يطيعونا و لا يقبلون منا فقال اهجروهم و اجتنبوا مجالسهم
بله ؛ مسئله ی خوف تلف نفس جهت دیگری غیر از تقیه است که حکم خود را دارد؛ که این بهانه هم در اکثر موارد ناشی از ترسی موهوم و غیر عقلاییست.
آثار کهن شیعه
نسخه ی مجلس که با عنوان (روایات) معرفی شده
#اغلاط_الفهارس
وعده دادم که درباره ی این نسخه توضیحات بیشتری عرض کنم . متأسفانه فهرستنگار توضيحات كاملی درمورد اين نسخه ي نفيس ارائه نداده است، و این مشکل عمومیست که در نسخه های حدیثی غیر معروف داریم؛ اغلب فهرستنگاران در زمینه ی علوم حدیث تخصص لازم را ندارند و این نقیصه ی بزرگیست که در بسیاری از فهرستها مشهودست، حتی فهرستگان نسخ خطی علوم حدیث نیز از این اشکال مبرّی نیست. کمبود فهرست جامعی در زمینه ی علوم حدیث ایجاب می کند در این زمینه کار بیشتری انجام شود.
وعده دادم که درباره ی این نسخه توضیحات بیشتری عرض کنم . متأسفانه فهرستنگار توضيحات كاملی درمورد اين نسخه ي نفيس ارائه نداده است، و این مشکل عمومیست که در نسخه های حدیثی غیر معروف داریم؛ اغلب فهرستنگاران در زمینه ی علوم حدیث تخصص لازم را ندارند و این نقیصه ی بزرگیست که در بسیاری از فهرستها مشهودست، حتی فهرستگان نسخ خطی علوم حدیث نیز از این اشکال مبرّی نیست. کمبود فهرست جامعی در زمینه ی علوم حدیث ایجاب می کند در این زمینه کار بیشتری انجام شود.
#حدیث
#شایسته_تصحیح
درباره ی مجموعه 10277مجلس
این مجموعه با نثر اللئالی منسوب به مرحوم طبرسی آغاز میشود ولی تنها تا حرف الراء ادامه دارد. سپس کتاب حدیثی ابن الجعفریه آغاز میشود. ترتیب احادیث مذکور در نسخه با نسخه ی مطبوع در میراث حدیث مختلف است ونسبت میان احادیث این دو نسخه عموم و خصوص من وجه است. صفحاتی افتادگی دارد و در صفحه ی (4- ب) اوائل کتاب التعازی ابن الشجری آغاز میشود
#شایسته_تصحیح
درباره ی مجموعه 10277مجلس
این مجموعه با نثر اللئالی منسوب به مرحوم طبرسی آغاز میشود ولی تنها تا حرف الراء ادامه دارد. سپس کتاب حدیثی ابن الجعفریه آغاز میشود. ترتیب احادیث مذکور در نسخه با نسخه ی مطبوع در میراث حدیث مختلف است ونسبت میان احادیث این دو نسخه عموم و خصوص من وجه است. صفحاتی افتادگی دارد و در صفحه ی (4- ب) اوائل کتاب التعازی ابن الشجری آغاز میشود
نکته ی جالب توجه اینست که در نسخه ی مرحوم محدث نوری هم این دو کتاب متصل به هم ذکر شده اند و فهرستنگار محترم کتابخانه موسسه آیة الله بروجردی ره نیز به وجود کتاب التعازی در میان مجموعه تذکر نداده اند. مرحوم آقا بزرگ تصریح کرده که نسخه ی مورد استفاده ی میرزای نوری از کتابخانه ی رضویه استنساخ شده است: (كانت نسخة منه في الخزانة الرضوية فاستنسخ عنها شيخنا العلامة النوري نسخة بخطه وينقل عنه في مستدركه)؛ البته همانطور که قبلا بیان شد نسخه به خط خود مرحوم محدث نوری نیست، بلکه ظاهرا به سفارش ایشان استنساخ شده است. بازهم اینجا به علت کم کاری فهرست نگاران می بینیم که یکی از آثار کهن شیعه بدون اعتماد بر نسخه های معتبر به طبع رسیده است. مصحح کتاب التعازی در شماره 4 میراث حدیث شیعه تنها بر نسخه ای که توسط محقق اسوه مرحوم سید عبد العزیز طباطبایی از نسخه ی رضویه استنساخ کرده به چاب رسیده است. به احتمال بسیار قوی نسخه ی اصل ایشان، قسمتی از همان مجموعه ایست که جناب آقای جلالی در تحقیق احادیث ابن الجعفریه از آن بهره برده اند و باید بررسی شود.
کتاب تعازی چاپ شده، با روایت مشهورامیر المؤمنین علیه السلام در مراحل استغفار به پایان میرسد ولی در نسخه ی مجلس و مرحوم میرزای نوری بعد از آن چند حکایت و روایت متفرقه هم ذکر شده است.
در نسخه ی مرحوم محدث نوری حکایت یحیی بن هبیره در دیدار از بلاد امام زمان علیه السلام نیز بعد از همین حکایات ذکر شده، و با آن کتاب به اتمام میرسد.
اما در نسخه ی مجلس روایات و اخبار مختلف و بعضا منحصر به فرد در چندین صفحه تا (38-ب) ادامه دارد. ظاهرا این قسمت، از کتاب دیگری اختیار شده است، چرا که عنوان (باب الإنکار علی عثمان) در ابتدای این مجموعه احادیث به چشم می خورد. این قسمت به همین موضوع اختصاص دارد. بعد از این اخبار، حکایت یحیی بن هبیره آورده شده که نشان می دهد این حکایت، از کتاب التعازی نیست؛ همانگونه که تاریخ نقل حکایت هم به وضوح شاهدست.
در نسخه ی مرحوم محدث نوری حکایت یحیی بن هبیره در دیدار از بلاد امام زمان علیه السلام نیز بعد از همین حکایات ذکر شده، و با آن کتاب به اتمام میرسد.
اما در نسخه ی مجلس روایات و اخبار مختلف و بعضا منحصر به فرد در چندین صفحه تا (38-ب) ادامه دارد. ظاهرا این قسمت، از کتاب دیگری اختیار شده است، چرا که عنوان (باب الإنکار علی عثمان) در ابتدای این مجموعه احادیث به چشم می خورد. این قسمت به همین موضوع اختصاص دارد. بعد از این اخبار، حکایت یحیی بن هبیره آورده شده که نشان می دهد این حکایت، از کتاب التعازی نیست؛ همانگونه که تاریخ نقل حکایت هم به وضوح شاهدست.