کیوان محمدی (بازمانده)
87 subscribers
78 photos
13 videos
31 links
فعال فضای مجازی

یادداشت هایی که تا به ذهنم میرسن مکتوبشون میکنم،بدون رعایت هیچ قاعده و قانونی
ادمین:
@bluefarr

instagram.com/keyvanmohammadiii
twitter.com/keyvanmohammadi
Download Telegram
حتی توی دنیای دونفره اول خلقت هم اگه حوا بدون بکارت چشم به جهان باز می‌کرد یا بدون دخالت آدم بکارتش رو از دست می‌داد، آدم اونقدر انسان بود که به حوا اتهام هرزگی نزنه.
.
حالا توی این دنیای شلوغ حواهایی که بکارتشون رو از دست دادن که هرزه نیستن تعدادشون زیاده ولی آیا آدمایی هستن هنوز که علاوه بر آدم بودن، انسانی و منطقی هم قضاوت کنن و همه حواهارو قربانی هوای نفس قلمداد نکنن؟ تعداد امثال این آدمای منصف از تعداد آدمای اول الزمان هم کمتره؟
.
همونطور که فاحشه‌هایی هستن که هرزگی بخشی از ذاتشون نیست بلکه اقتضای کارشونه، بانوان بدون بکارتی هم هستن که فاحشگی مرامشون نیست و نجابت جزئی از ذاتشونه.
.
درک و قبولش توی این جامعه تابو زده وقت میبره ولی بهرحال حقیقت تا ابد در بند ظاهربینی نمیمونه. چه خوبه که ما زودتر به پیشوازش بریم و توی آزادیش نقشی داشته باشیم تا شرمنده خودمون و نسل آیندمون نباشیم.
.
پ.ن: حرف و تایید، مقدمه خوبیه ولی فقط عمل و روشنگری حسابه. شما چه قدمی در جهت از بین بردن این بکارت های ذهنی برداشتید که دیگران هم ازش تاثیر گرفته باشن؟ (تلاش یه نفر هم توی از بین بردن تابو ها مهم و موثره. مطمئن باشین)
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
حتما باید "فروغ" باشی تا در موردت به خطا قضاوت نکنن توی وقتی که فریاد میزنی از آزادی بکارت فراموش شده دخترهایی که بخاطر جهل و انحراف عده ای خرافه  پرست محکوم به انزوا شدن...
.
آیا حتما باید"فروید" باشی تا توی زمانی که از غریزه جنسی حرف میزنی، بجای اینکه شهوتت بهت غلبه پیدا کنه، کمی ذهن تابو زدت تکونی -هرچند مقطعی- بخوره...

ولی حالا چون نه "فروغیم" و نه "فروید"، پس آیا باید تا ابد از ترس کج اندیشی دیگران سکوت کنیم...

شاید حالا زمان اینه که حداقل "سوالی" باشیم "انسانی" و "منطقی" از تابوپروران خودسر...

چرا به چالش نکشیم تابوهارو... تابوهایی چون: بکارتهای بیش از حد باکره مونده...
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
زمان هایی هستند در زندگی که تجربه، منطق، عقل یاداور می شوند به تو که داری اشتباه می کنی، در چارچوب های منطقی خودت نمی گنجی، پایت را گذاشتی آن سوی مرز و صدایی که می شنوی آژیر قرمز است به نشانه به خطر افتادن امنیت دست سازت!


نگاه می کنم به زندگیم و می بینم کیوانب که هست تا چه حد مدیون همین اوقاتی است که بی توجه به صدای آژیر، پا گذاشته آنسوی چپر. انگار والاترین لذت ها و عمیق ترین رنج هایم دقیقا حاصل همین لحظه هایی بوده که از مرز گذشته ام و خدایا زندگی مگر چیزی جز همین توالی رنج و لذت است؟ و مگر نه هر چه عمق این توالی فزون تر، آدمی در آستانه ملاقات با فرشته مرگ آسوده تر زمزمه می‌کند یگانه بود و هیچ کم نداشت؟


تجربه، از جنس گذشته است و زندگی در لحظه ی حال، به سوی آینده جریان دارد. آدم زنده، باید زندگی کند، باید این چرخه ی مقدس رنج و لذت، عشق و مرگ را در آغوش بگیرد و بگذارد کیمیای گذر از گذشته رخ دهد...حالا که نگاه می کنم می بینم شیفته ی تک تک آن لحظات جنونم که از مرزی گذشته ام و تن ندادم به باید های مصنوعی...زندگی شاید نه در لحظه های سکون میان حریم امن که دقیقا در هنگام طلایی گذار به سوی نمی دانم کجا باشد...زندگی اصلا شاید همین باشد!
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
پشت لبخندی پنهان می‌شویم و می‌گذاریم چشم‌ها حرف بزنند... حیرانی، آغاز می‌شود...
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
بعد از ۲۵ سال زندگی اگه چیزی رو خوب فهمیده باشم اینه که "دید" مقوله ایه که هرگز نمیشه تحمیلش کرد، هزارِ هم که حرف زده بشه، میزگرد تشکیل بشه، دلیل و استداد آورده بشه، تا خودمون تصمیم نگیریم دیدمون رو در مورد موضوعی عوض کنیم حل نمیشه و به همین دلیله که بعد از دعواها یا توبیخ شدن ها یا اعتراض ها همیشه تغییر رفتارها موقتیه.

گاهی اوقات باید تجدید نظر کنیم، باید ترس رو کنار بزاریم، باید اعتراف کنیم... که من، منی که توی خیلی چیزا بهترینم، منی که توانایی انجام سخت ترین کارها رو دارم از "تغییر زاویه ی نگاهم" عاجزم، چون که چندین ساله که این طور باراومدم.

هستن آدمایی که از حقیقت نترسیدن و تمام سعیشون رو کردن و فقط یک عنوان "روشن فکر" رو دنبال خودشون نکشیدن، هستن آدمایی که با درک درست از شرایط و آدما بهترین خودشون رو انجام دادن تا راکد نمونن تا خسته کننده نباشن...
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
روز خبرنگار بر تمامی تلاشگران عرصه رسانه مبارک باد

#کیوان_محمدی
@keyvantweet
آدمی که فرار می‌کنه پیدا نمی‌کنه، گم می‌کنه...

#کیوان_محمدی
@keyvantweet
به کسی ابراز علاقه کرده ای و نه شنیده ای و یا پاسخ مبهمی گرفته ای. ابهام، آدمی را مجبور به تفسیر می کند. این شفافیت است که اجبار به تاویل حرف یا رفتاری را از بین می‌برد. از سوی دیگر ابهام، لذت دل‌بازی را افزایش می دهد. اصلا تو فرض کن آن مبهم بودن خواسته شدن یا ناخواستنی بودن گاهی خودش بخش اصلی عاشقی است. در این لحظه تو هرگز نمی‌توانی مطمئن باشی آن نه ای که اول کار گرفته ای یعنی ″صبر کن ببینم چقدر جدی هستی″ یا ″نه نمی‌خواهمت.″ اینکه به آدم‌ها بگوییم شفاف و واضح رفتار کنید پیشنهادش تنها روی کاغذ کار می‌کند. آیا حواس‌مان هست داریم روشی را پیشنهاد می‌کنیم که خلاف هزاران سال تاریخ عاشقی است؟ که آن بازی ناز و نیاز، به طور کاملا غریزی در جان ما موکد شده است؟ این شفافیت به صورت نظری راحت است و در مقام عمل نه تنها دشوار که نچسب هم هست.

نمیدانم چاره کار چیست. اگر می‌دانستم حتما ثبتش می‌کردم. تنها چیزی که می‌دانم این است: گاهی مرز مبهمی هست میان احترام گذاشتن به حریم کسی که دلت را برده و جنگیدن برای اثبات اینکه او را از ته دلت خواسته ای.

عقل من چه می گوید؟ برای اثبات خواستنم تلاش کنم اما بار دلم را روی دوش کسی که دوستش دارم نگذارم، به عنوان گروگان خودم فرضش نکنم، مدیونش نکنم. نه شنیدن را بدل به بهانۀ دشمنی نکنم و ... به راستی از کدام دوست‌داشتن حرف می‌زنیم وقتی کمر به شکستن شادمانی کسی میبندیم که چشمانش برایمان نور بوده است؟ سعی کردم هرچه که شد حرمت دل خودم را نگه دارم و از یاد نبرم که تمام آن تاب و تب دل‌نشین، مدیون حضور اوست. کدام عاشقی است که نداند غیبت دلبرش، گاهی پررنگ‌ترین حضور است؟ از سوی دیگر نیز کوشیده‌ام نگهبان عزت‌ نفسم باشم. عزت نفس الزاما مغرور بودن نیست، احترام گذاشتن به دل است. اگر که من نمی‌توانم حرمت نگه‌دار دلم باشم، چگونه می‌توانم حرمت دل دیگری را حفظ کنم؟

آیا موفق بوده‌ ام؟ قطعا من هم خیلی وقت‌ها خراب کرده‌ام، از پسش برنیامده‌ام، طرف مقابلم را آزرده‌ام، هرچه که باشد معشوق بودن هم دردسرهای خودش را دارد... دیگر چه؟ آدم اگر عقل داشت اصلا عاشق نمی‌شد؟ این هم برای خودش حرفی است.
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
Forwarded from کیوان محمدی (بازمانده) (کیوان محمدی🇵🇸🇮🇷)
دوستی زنگ زده بود و در پاسخ به گلایه های مکرر این روزهای من به اوضاع کشور می‌گفت: «جسارتن آن روز که دم می زنیم از این که هنوز به مرتب شدن اوضاع خوش بین هستیم و رای میدهیم، حالا حالاها فکر کندن از ایران را نداریم، این مسائل را نیز باید با جان و دل پذیرا باشیم».
تعجب کردم از ینکه اینهارا به من می‌گوید، منی که هزاران بار گفته ام من در این خاک ریشه کرده ام، اهل رفتن نیستم،می‌مانم و ... به حرف هایش فکر کردم و تصمیم گرفتم پاسخش را اینجا بدهم:
.
و پاسخش خیلی ساده است.زمانی وطن برایت یک دوست است، ناباب که شد رهایش می کنی؛ گاهی اوقات معشوق است، خیانت که کرد ترکش می کنی؛ شاید وطن بشود پدر یا مادر،آزارت که داد قهر کنی و بروی...اما برای آدمهایی مثل من، وطن همه اینها هست و هیچ کدام از اینها نیست. برای آدم هایی مثل من وطن می شود فرزند. تو مادر سرزمینت می‌شوی و رنج میهنت می شود رنج تو، تو پدر مملکتت میشوی و غصه اش، درد های جاودان تو اند. ایران دیگر نه دوست، معشوق یا خانه من که گویی فرزند من است و کدام پدر و مادری را دیده ای که بتوانند دل از فرزند ،حتی فرزند ناخلف خود بکنند؟ وطن من، فرزند من است. می‌دانم چه کژی هایی دارد و بیشتر از بیش نگران فردای اویم،چون فرزند من است و این حس را به هزار کتاب هم نمی توانم وصف کنم برایت که چطور میشود میهنت بشود فرزندت؛غرورش، غرورت؛رنجش،رنجت و نمیتوانی به هیچ قیمتی از آن دل بکنی... فقط می توانی آهسته آهسته به تنگت که می آورد گوش محرمی بیابی و از فرزندی که ناخلف شده گلایه کنی...
دوست خوب من. هیچ وقت این گلایه ها نشان دل کندن هیچ پدر و مادری از فرزندشان نیست، این گلایه ها فقط استخوان سبک کردن است برای اینکه فردا باز هم از نو و بیشتر از قبل فرزندت را دوست بداری و من ایرانم را همین گونه دوست دارم...
ایرانی که فرزند من است...
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
روح هر مردی رازهایی در باره زنان را در خود جای داده که ذهن آگاه مرد از آنها مطلع نیست. ناگهان می‌بینی دلت رفته برای زنی و نمی‌دانی دلیلش چیست. دلت می‌خواهد لمسش کنی، تنش را، روحش را، دلت می‌خواهد بنشیند رو به رویت و تو فقط نگاهش کنی، دلت می خواهد...
.
بارها پیش آمده که چنین فضایی را تجربه کرده ام و خود را در حالی یافته‌ام که جذب زنی شده‌ام بدون آنکه بدانم چه چیزی در او مرا این همه جذب کرده است...
حتی شده شدیدا جذب زنی شده‌ام که با تمام معیار های من در تضاد بوده است...
چند بار که نشستم و خوب توجه کردم که ببینم جذب چه چیزی شده ام، دیدم قصه حکایت یک لبخند، یک لمس کوچک، یک جور لباس پوشیدن خاص، کرشمه کوچک چهره یا مسائلی در همین حد بوده اما میلی که پشتش آمده هیچ تناسبی با محرک نداشته است...
بعد می دانی آدم ها از یاد می‌روند و تنها وقتی به یادشان می آوری که همان لمس کوچک دست ها، پشت چشم نازک کردن شوخ طبعانه یا لبخندی ناغافل از ناکجا فضای ذهنت را پر می‌کند تا تو بمانی یک راز، رازی که فقط روحت از آن خبر دارد.
.
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
Forwarded from کیوان محمدی (بازمانده) (کیوان محمدی🇵🇸🇮🇷)
یادمان اگر باشد که یلدا شب تولد خورشید است و طلوع امید، باور می کنیم امسال بیشتر از هر سال باید سور یلدا را بر سفره بنشینیم که مردمان این خاک، شاید هرگز تا بدین حد محتاج حفظ امید در قلب هایشان نبوده اند.
یلدا مبارک
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
زمین خوردن همواره فضیلتی است. انگار آدمی در تنهایی شکست بهتر خود را می‌یابد تا در ولوله پیروزی. با هر بار زمین خوردن، جان آدمی پالایشی ناگزیر را تجربه می‌کند. می‌دانی! ما در شکست‌هایمان و با شکست‌هایمان معنا پیدا می‌کنیم. تو بگو هربار زمین خوردن، لمس خاک مادر است و مقدمه‌ای برای از نو زاده شدن. آدمی را با زخم هایش، تنهایی‌ها و سرگردانی‌هایش می سنجند. اینجاست که طاقت گنج می‌شود و دوام شرط شیرینی شوکران زندگی...
در دوام آوردن پس از شکست همواره فضیلتی است. بیهوده نیست که خیال ققنوس همیشه در ذهن بشر است. انگار رنج ناکامی، آتش تطهیرکننده است و تطهیر همان کیمیایی است که زنده بودن را به مزیت زندگی‌کردن تبدیل می‌کند. شاید ما با تیمم در خاک شکست یاد می‌گیریم چطور سر به آسمان بکشیم... باورم کن؛ در زمین خوردن همواره فضیلتی است...
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
این موضوع غیرت چه مرز های گشادی دارد. چه حماقت هایی که به اسم غیرت انجام نمی‌دهیم. چندسال پیش نمی دانم در کدام سایت بود که خواندم برادری در تهران رفته سراغ دوست پسر خواهرش و او را کشته...
به همین سادگی یک جوان ١٩ ساله شد قاتل و یک جوان دیگر با کلی آرزوی آشکار، دیگر نیست...
.
من فکر می کنم موضوع غیرت به شدت بر شانه‌های سنتی مرد ایرانی سنگینی می کند. یعنی از آن موضوعاتیست که به راحتی نمی شود از دستش خلاص شد اما باید شد. غیرت چیزی را به شما تحمیل می کند که با زندگی مدرن در تضاد است. دقت کنید، من دارم از غیرت به مفهوم سنتی آن حرف می زنم که به راحتی تبدیل به تسلط مرد سالارانه مردان خانواده بر زنان آن شده. مجوزی برای دخالت در زندگی شخصی زنان زندگیشان به آنها می دهد. یادم می آید با چند تن از بستگان برای تفریح به بیرون رفته بودیم. دخترکی از جمع با دوست پسرش مشغول صحبت شد، آن هم یواشکی و صدایی سراغ من آمد: «واکنش نشان بده و الا بی غیرتی» و در آخد غیرتم را روی دیوار خالی کردم. باید مرد ایرانی باشید تا بفهمید این لغت بی غیرت چطور مثل تازیانه تا عمق روحتان را می سوزاند و مجبور به واکنش های احمقانه تان می کند.
.
فکر می‌کنم باید دوباره از اول به خودمان نگاه کنیم و به عنوان مرد یاد بگیریم زنان ملک شخصی ما نیستند و خودشان دارای شعور و اختیارند و فرض صحیح این است که اگر لازم باشد خودشان از ما کمک می‌خواهند. یاد بگیریم این تساهل و تسامح نباید منجر به بی مرزی شود که آن هم مخاطرات خودش را دارد. یاد بگیریم مرز های شخصی خودمان را داشته باشیم و اخلاق شخصی خودمان را.... وقتش است یاد بگیریم که ما صاحب غیرتمان باشیم نه غیرت صاحب ما...
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
پیام داده است و می‌گوید دارد می‌رود. فردا... چنان در اطرافم همه دارند می روند که ترس برم داشته اگر من نمی روم حتما یک عیبی دارم... دارید می روید. یکی یکی دارید می روید و من در عجبم که چرا نمی‌روم یا حتی به رفتن فکر هم نمی‌کنم.
.
می‌ترسم از بی ریشه شدن، از دوری، از اینکه جایی باشی که برای نوشتن هر چیزی آزاد باشی اما چیزی برای نوشتن نداشته باشی. از اینکه خیابان های اصفهان را از صفحه تلویزیون ببینی، از اینکه به روز مبادا کنار خانواده ات نباشی...من از همه این‌ها می ترسم!
.
اما ورای ترس، واقعیت دیگری هست. به درست و غلط یا چراییش کاری ندارم اما در هر حال من شادمانیم را با آبادی این خاک گره زده ام. من گرفتار این خاکم. خودم را اینجا تعریف کرده ام، شادمانی، اندوه و جنگ مقدس زندگی‌ام بودن در جریانی است که می‌خواهد ایرانش آزاد و آباد باشد. مساله به هبچ عنوان وطن پرستی نیست. مساله خود پرستی است. مساله لذت شخصی است. من از برداشتن یک قدم کوچک برای رشد این سرزمین غرق شعف می‌شوم. قدم کوچک که می‌گویم واقعا منظورم کوچک در حد همین نوشته های موجود در فضای مجازی، خبر رسانی و شرکت در هر کاری که بتوانم انجام دهم و حس کنم آگاهی جمعی مردم این کشور را یک اپسیلون افزایش داده ام.
.
مساله اصلا فداکاری نیست، مساله لذت است. لذت من و وجد من با این آب و خاک گره خورده. من اینجا با همه سختی‌ها و فشارها؛پ، عضوی از یک جمعم، ابراز وجود می‌کنم و آرمانی در دل دارم... آن بیرون جز حداکثر رفاه و امنیت چه چیزی انتظارم را می‌کشد؟ خوشبختی من اینجاست. در ماندن و مشارکت در برداشته شدن همین قدم های کوچک. تا روزی که مانع قدم برداشتن هایم نشوند؛ به رفتن فکر نمی‌کنم. از من مهاجر در نمی آید و دعا می‌کنم هرگز تبعیدی هم نباشم...خوب است که آدم تکلیفش با خودش روشن باشد: من به خاطر خودم و رضایت درونی‌ام می‌خواهم که بمانم، باید بمانم.

هر کدام تان که می‌روید سفرتان خوش، دلتان شاد؛ من اما می‌خواهم بمانم. من اینجاست که رویایی در دل دارم، آرمانی در سر، نوری در چشم...من فقط اینجاست که معنا دارم؛ برای همین می‌مانم...

#کیوان_محمدی

@keyvantweet
این موضوع غیرت چه مرز های گشادی دارد. چه حماقت هایی که به اسم غیرت انجام نمی‌دهیم. چندروز پیش خواندم که پدری در تالش بالای سر رخت خواب دخترش که روز قبلش با دوست پسرش فرار کرده بود رفته و او را کشته است.
.
به همین سادگی یک پدر! (اگر بتوان گفت پدر) شد قاتل و یک جوان دیگر با کلی آرزوی آشکار، دیگر نیست...
.
من فکر می کنم موضوع غیرت به شدت بر شانه‌های سنتی مرد ایرانی سنگینی می کند. یعنی از آن موضوعاتیست که به راحتی نمی شود از دستش خلاص شد اما باید شد. غیرت چیزی را به شما تحمیل می کند که با زندگی مدرن در تضاد است. دقت کنید، من دارم از غیرت به مفهوم سنتی آن حرف می زنم که به راحتی تبدیل به تسلط مرد سالارانه مردان خانواده بر زنان آن شده. مجوزی برای دخالت در زندگی شخصی زنان زندگیشان به آنها می دهد. یادم می آید با چند تن از بستگان برای تفریح به بیرون رفته بودیم. دخترکی از جمع با دوست پسرش مشغول صحبت شد، آن هم یواشکی و صدایی سراغ من آمد: «واکنش نشان بده و الا بی غیرتی» و در آخد غیرتم را روی دیوار خالی کردم. باید مرد ایرانی باشید تا بفهمید این لغت بی غیرت چطور مثل تازیانه تا عمق روحتان را می سوزاند و مجبور به واکنش های احمقانه تان می کند.
.
فکر می‌کنم باید دوباره از اول به خودمان نگاه کنیم و به عنوان مرد یاد بگیریم زنان ملک شخصی ما نیستند و خودشان دارای شعور و اختیارند و فرض صحیح این است که اگر لازم باشد خودشان از ما کمک می‌خواهند. یاد بگیریم این تساهل و تسامح نباید منجر به بی مرزی شود که آن هم مخاطرات خودش را دارد. یاد بگیریم مرز های شخصی خودمان را داشته باشیم و اخلاق شخصی خودمان را....
.
شاید قتل #رومینا درسی باشد برای همه آنهایی که سنگینی واژه بی غیرت آزارشان داده تا بدانند باید از خودشان شروع کنند؛ و بدانیم که دختر فامیل، دوست دخترمان، خواهرمان، مادرمان و یا حتی همسرمان، ملک شخصی ما نیستند. باید یاد بگیریم که ما صاحب غیرتمان باشیم نه غیرت صاحب ما...
.
#کیوان_محمدی
@keyvantweet
شطرنج بازها خوب می‌دانند چه می‌خواهم بگویم. زمانی هست در بازی شطرنج که نوبت حرکت توست، اما نمی‌توانی بازی کنی؛ راه حرکت تمام مهره‌هایت بسته است و اگر هم مهره‌ای را جا به جا کنی، شاهت کیش می‌شود، پس نمی‌توانی بازی کنی و مجبوری نوبتت را واگذار کنی به رقیب.

چنان حقارت بار است این آچمز شدن که آدم ترجیح می‌دهد مات شود، اما آچمز نشود.

این روزها آچمزِ آچمزم. شطرنج بازها خوب می‌دانند چه می‌گویم...

#کیوان_محمدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتی در بیست‌ و پنج بهمن هزار و سیصد و سی بر سر مزار محمد مسعود روزنامه‌نگار، تیر محمد مهدی عبد خدائی از فدائیان اسلام به قلب نافذ دکتر فاطمی، مدیر مسئول روزنامه باختر امروز خورد، در حقیقت این تیر مرتجع ترین انسان‌های زمان بود که داشت اصحاب قلم را میکشت.
.
وقتی در بحبوحه بحران دولت دکتر مصدق از او خواستند استعفا بدهد و استغفار کند تا آسیب نبیند گفت که "اگر من امروز استغفار کنم، دیگر هیچ‌کس در این مملکت حرف هیچ‌کس را باور نمی‌کند. جواب جوان‌های مملکت را در آینده تاریخ چه کسی خواهد داد؟"
.
وقتی به خارج رفت تا مداوا کند بسیاری گفتند دیگر باز نمی‌گردد، وقتی برگشت گفتند بیگانه ها حمایتش می‌کنند، وقتی متواری بود گفتند بیگانه ها فراری‌اش دادند، وقتی دستگیر شد گفتند از زندان نجاتش می‌دهند، وقتی در حین انتقال به زندان توسط شعبان بی مخ، لات‌ها و چاقو کش‌ها با دشنه و چاقو آش لاش شد گفتند این هم بازی دیگر است....
.
اما وقتی اعدام شد این همه دهان یاوه بسته شد تا فرزند وطن در خون غلط بزند....

#کیوان_محمدی
@keyvantweet
یکی از نفرت ‌انگیز‌ترین اعمال جهان، تلاش برای عوض کردن آدمی به آنچیزی است که ما می‌خواهیم. مثلا تحت فشارش بگذاریم که برود وزن کم کند، پول در بیاورد، برون ‌گرا باشد، هنرمند شود یا... با این اقدامات گویی پیامی آشکار به وی مخابره می‌کنیم که تو دوست‌ داشتنی نیستی مگر اینکه آن جوری باشب که من می‌خواهم. آدم‌ها را بخاطر همان چیزی که هستند باید خواست و دوست داشت؛ یعنی بین دوست نداشتن و دوست داشتن مشروطش، آن اولی اولویت است.
.
فکر می‌کنم روابطمان هم مثل آدم ها هستند؛ برابر تغییر مقاومت می کنند، می خواهند همان‌طوری پذیرفته شوند که هستند و حضور مشروط را قبول نمی‌کنند.
.
آدم یک رابطه را با همه مختصاتش، یا می‌پذیرد یا می‌آید از آن خارج می‌شود. تلاش مداوم برای تغییر ویژگی‌های یک رابطه همان قدر غیر منصفانه است که تلاش برای تغییر آدم سر دیگر آن.
.
پ.ن: نمی‌خواهم بگویم سیاست «همین است که هست» درست است؛ آدم ها مدام در حال تغییرند، که اگر تغییر نکنند یا تن به تغییر ندهند مرده و مردابی بیش نیستند، اما فرق است بین آدمی که تغییر کند تا کامل‌تر شود و آدمی که مجبور است تغییر کند تا دوست داشته شود. آن حالت اول در بطن خودش عشق دارد و امنیت و این حالت دوم پر از رنج است و ناامنی.

#کیوان_محمدی
@keyvantweet
سختی عشق است که آن را شیرین می‌کند و رشد می‌دهد. بزرگت می کند و شگفتا که رنج سختی را می کشی و خوشی، دوری و نزدیکی، نیستی و هستی.

همه اضداد، همه اضداد در عشقند. اصلا مگر عشق چیزی جز همین رقص بزرگ دو جرم کیهانی است بدون اینکه هیچ کدامشان آن دیگری را ببلعند؟

اگر از من بپرسی برایت می‌گویم که بی واهمه نرسیدن، قلب عاشق آن چنان که باید نمی‌لرزاند.

آدم باید تکلیفش را معلوم کند که میخواهد فقط برسد یا می‌خواهد هر بار لرزش قلبش را با زیبا ترین سمفنی جهان حس کند؟ حالا اگر رسید چه بهتر....

می‌دانم که جواب این سوال را زود می‌فهمی... می‌دانم می‌دانم...
.
#کیوان_محمدی
@keyvantweet