کانال شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران
19.6K subscribers
11.1K photos
2.39K videos
184 files
3.52K links
منبع مستند اطلاعیه ها، بیانیه ها، فراخوانها و نامه های سرگشاده شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، این کانال می باشد. (مقالات ونوشته های افراد، گروهها و احزاب که از این کانال پخش شود، لزومادیدگاه شورا نیست.)
Download Telegram
🔴 «ماهی سیاه کوچولو»
یک غزل تقدیم به معلم آزاده، #عزیز_قاسم_زاده
✍️ مهران اکبری قاضی چاکی اشکوری

🔸 در اعتراض به حکم اخراج از صنف تدریس و انفصال دائم از تمام مشاغل دولتی معلم آزاده‌، موزیسن و هنرمند ارجمند اشکور؛ «استاد عزیز قاسم‌زاده لیاسی اشکوری»

سَرو آزادم به این تن ها،چه خوش تنها شدن!
وه! چه خوش تنها میان جنگل مولا شدن!

جنگل تعلیم گیلان را درختان صد هزار
سَرو آن تنها تو و باقی، نهال ِ تا شدن!

گر که پشتت بشکند چوب ستم بهتر از آن
دست بر سینه به نزد ظالمان، دولا شدن

باغ آزادی نباشد جای هر خاشاک و خس
سَرو باید بودن و چون گل جهان آرا شدن

درس آزادی نداند صنف تدریس، ای عجب!
بِه اگر خارج ازین اصناف و سندیکا شدن!

تا نخوانده درس آزادی، معلم را چه سود
گر که عمری اوستادی بر«الف» تا «یا» شدن!

ماهیان  آبگیر  مصلحت را  آرزو؛
کِی بوَد ماهی سیاه! چون تو پی دریا شدن!

سوی دریا رفتی از این برکه و لوءلوء شدی
مابقی خوابیده یا لولوی  هر  لالا شدن!

بحر استبداد را امواج مرگ و اضطرار
ای بسی گم گشتن و مفتون و ناپیدا شدن

گرچه تنها شأن سیمرغست، قاف راستی
لاجرم عزلت بوَد تاوان  این عنقا شدن

بند و زندان کِی برَد آزاده را، آزادگی؟
شب نپاید گر که سودا باشدش، یلدا شدن!

اشکور را تو همان «ماهی سیاه کوچکی»
چه گوارا! گر چریکی چون «چه گوارا» شدن

سربلند تی سر «سُماموس» موثان،تی عمر آب
کاش تی هندی وکتن مرداکان و آقا شدن!(گیلکی)

ای «عزیز» تا مرگـ دنیا زنده نام و یاد تو
ای خوشا مانند تو، جاوید و نامیرا شدن

در گِل امروز مانده مردم و«مهران» چه خوش
گر سالک چون «عزیز» در مسلک فردا شدن

📎متن کامل این غزل را همراه یاداشت و توضیحات شاعر در لینک زیر بخوانید
https://bit.ly/3A2nizO

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسائل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔
@kashowranews
🔴 چرا #رسول_بداقی، رسول کنشگران صنفی ایران است؟
✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸۱- رسول بداقی بیشترین هزینه را در عرصه صنفی طی نزدیک به دو دهه و اندی پرداخت کرده اما هرگز لحظه‌ای این هزینه‌های پی در پی و ناتمام را معیاری برای حقانیت و مرجعیت خود بر دیگری قرار نداده است.

🔸۲- حقیقت مبتنی بر واقعیت این است که نسبت حضور بداقی در لحظات حساس به شکل‌های مختلف همیشه حضوری پر رنگ، اثرگذار و آموزگارانه بوده است. از تلاش برای تشکل سازی در نقاط مختلف کشور درست در لحظاتی که به علت خطرها و هزینه‌ها، عده‌ای با لحاظ کردن ملاحظات مختلف و حساب و کتاب‌ها یا به انفعال یا به سکوت و یا به دنبال یافتن راهی برای کاری در آینده بودند تا از احتضار به وجود آمده بجهند، این رسول بداقی بود که از تولید محتوای آموزشی تا انجام مصاحبه و حضور میدانی و بیان مواضع همیشه شفاف و شجاعانه و تلاش برای ایجاد یک تشکل تازه در جاهای مختلف کشور، چهره‌ای خستگی ناپذیر و تعطیل برندار از کنشگری صنفی را به همگان آموخت. این ویژگی او یعنی حرکت در درون ناشناختگی‌ها، تفاوت او را با انواع دیگر کنشگری مشخص می‌کند. مراد از ناشناختگی‌ها در اینجا همه لحظات تیره و تار و مبهمی است که هر ذهنی قادر به خلق راهبرد در این هنگامه‌ها برای عبور نیست. بیشترین انفعال‌ها مربوط به زمانی است که فشارها به حداکثر خود برسد. انفعال و کناره گیری و عقب نشستن در چنین مواردی امری عقلانی برای بقای تشکیلات تلقی می‌شود‌. ممکن است این سخن دلایل منطقی خود را داشته باشد اما از سوی دیگر بقای تشکل‌ها با حفظ میراث و هویت حقیقی خود نیازمند مردان و زنان شجاعی است که در این لحظات بر سر آرمان‌ها بمانند و بر آن پای فشرند‌‌. بداقی نشان داده که در این لحظات نه تنها به پاشیدگی ذهنی دچار نمی‌شود که از قضا مسیرها را با آگاهی توام با مقاومت طی می‌کند و به تکثیر شجاعت یاری می‌رساند.

🔸۳- شجاعت منحصر به فرد بداقی، شاید چنین تلقی ایجاد کند که او در کار جمعی قادر به توافق با دیگر نیروهای عقب‌تر از خود نباشد اما نگاه سندیکالیستی بداقی به حرکت صنفی و تأکید همیشگی او بر تمایز کنشگری از ساحت سیاسی، که به آن باور عمیق داشت، موجب می‌شد که او مدام بر این نکته تاکید کند که ساختار احزاب سیاسی بر نگاه دبیرکل‌های آن بنا شده و عملا روند تصمیم‌ها در آن اغلب دموکراتیک نیست، اما نگاه اصناف بر آرای جمعی نمایندگان تشکل‌ها است و حرکت جمعی در اصناف همواره وفادار به اصل نصف به علاوه یک است.

🔸۴- رسول نگاه محفلی و افق‌های کوچک را نمی‌پذیرفت و از همین رو لحظه‌ای آرام و قرار نداشت تا به معلمان کشور روح حرکت جمعی حق طلبانه‌ی عدالت محور را بیاموزد. از همین رو او بر آن بود که تشکل‌ها باید دیدگاه‌های واقعی کنشگران صنفی را نمایندگی کنند. برخی از نمایندگان تشکل‌ها می‌خواهند نمایندگی دیدگاه‌های بسیاری از معلمانی را داشته باشند که اساسا اهل کنشگری نیستند و به این دایره ورود نکرده‌اند. اما تشکل‌ها و نمایندگان آن باید، دیدگاه‌های جمعی کنشگران صنفی را نمایندگی کنند و پوشش دهند. از همین رو برخی از تشکل‌ها که در اوج تجمعات معلمان رأی‌شان نسبت به تجمع بر خلاف بدنه‌ای بود که ادعای نمایندگی آن‌ها را داشتند، رسول بداقی به آن‌ها می‌گفت حق بدنه است که از نظر و آرای شما مطلع باشد و نمی‌توان با پنهان کردن نظر، خود را نماینده معلمانی دانست که رأیی بر خلاف نظر و دیدگاه آن‌ها می‌دهید و در عین حال می‌خواهید در خوشه چینی توفیق‌های تجمع با وجود مخالفت با تجمع، خود را شریک بدانید. این نگاه رسول هم حاکی از شفافیت اندیشی او و صداقت و یکرنگی او است.

🔸۵- رسول بداقی اهل مرید پروری و باند بازی‌های پشت صحنه‌ای و سیاست بازی برای نمایاندن خود نیست. او در تمام این سال‌ها به تعبیر درست تقی رحمانی، یک کارگر- معلم بوده و در سال‌های بعد از هفت سال زندان بدون مرخصی و اخراج از آموزش و پرورش، لحظات زیادی را با کارگری سپری نموده است.

🔸۶- دغدغه رسول برای داشتن رسانه و تولید محتوا به خاطر بضاعت‌های اندک در کار صنفی، موجب شد که او دوره‌های آموزشی عکاسی و تدوین و فیلمبرداری را طی کند او ساعت‌ها برای ساخت کلیپ‌های آموزشی وقت و فرصت می‌گذاشت. به معنی واقعی کلمه تفاوت او با بسیارانی در این است که عده‌ی بسیاری از ما مشغول تفریح صنفی هستیم و رسول بداقی به مبارزه صنفی مشغول بود. مراد از تفریح صنفی این است که همه کارهای روزمره و زندگی را انجام می‌دهیم و برای تفریح روحی و روانی خود، کار صنفی را هم در کنار خود داریم اما رسول تمام زندگیش را...
📎 متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3zTaID5

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران


🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:

🆔 @kashowra


📍ارتباط با ادمین 👇

🆔 @kashowranews
🔴 عمل جراحی #عزیز_قاسم_زاده

🔸 در پی آزمایشات گوناگون پزشکی #عزیز_قاسم_زاده طی مدت پس از آزادی از زندان، ایشان چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ در بیمارستان بستری شد و پنج شنبه ۴ مرداد تحت عمل جراحی قرار گرفت. طبق گفته پزشک و کادر درمان، عزیز قاسم زاده باید چند روز بستری باشد.

🔸#شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران  برای این معلم هنرمند و کنش‌گر صنفی آرزوی بهبودی و سلامت عاجل دارد. همچنین این شورا  بار دیگر مراتب اعتراض خود را نسبت به اخلال مسئولان قضایی در روند درمان این معلم شریف اعلام می‌نماید.

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔
@kashowranews
🔴 یونس آزادبر،عزیز قاسم‌زاده ،عباس حقگو و پیمان سکوتی خواستار پایان اعتصاب غذای حافظ فروحی و منوچهر فلاح شدند

دوستان ارجمند و درد کشیده آقایان #حافظ_فروحی و #منوچهر_فلاح:
🔸امروز که این نامه را برای شما می نویسیم ۱۲ شبانه روز است که شما دو نفر در اعتراض به بلاتکلیفی و قانون شکنی چاره را تنها در سپردن جسم و جان پر درد خود به فروبستن از غذا یافته اید.پرسش اینجاست که بر چه ساز و کار و مبنایی می توان یک زندانی را بیش از ۱۳ ماه بلاتکلیف گذاشت و زندانی دیگری را علی رغم صدور حکم همچنان بلاتکلیف نگه داشت؟ پرونده منوچهر فلاح علی رغم طی همه مراحل قانونی در شهریور ۱۴۰۲ و صدور وثیقه، بنا به دلایل نامشخص تا هم اکنون همچنان در بازپرسی مانده و گفته می شود که تحقیقات پایان نیافته این در حالی است که محکومیت او در پرونده دیگری، در پایان اردیبهشت ۱۴۰۳ به اتمام رسیده و او به خاطر این بلاتکلیفی، اکنون ناچار شده دست به اعتصاب غذا بزند.حافظ فروحی که در هر دو پرونده دادگاه انقلاب و کیفری رای خود را گرفته به همراه آقایان #آرمان_صدقی و #مهدی_میرزایی همچنان زندانی است.

🔸مسئولان دادگستری #گیلان چه توجیهی دارند که یک زندانی را در حالت بلاتکلیفی و زندانی دیگری را علی رغم صدور حکم همچنان در زندان نگه می دارند تا آنان مجبور شوند از طریق اعتصاب غذا صدای خود را به گوش همه برسانند.آیا در موازین دادرسی،کمترین وجاهت قانونی برای این امر می توان یافت؟

🔸ما ضمن نگرانی شدید از اعتصاب غذای دوستان و هم بندی های سابقمان آقای حافظ فروحی و منوچهر فلاح با توجه به مشکلات معدوی هر دو زندانی،از مقامات قضایی استان انتظار داریم تا با تمهیدات قانونی شرایط آزادی آقایان فروحی و فلاح و دو زندانی دیگر آقایان صدقی و میرزایی را از #زندان_لاکان_رشت فراهم آوردند.

🔸از دوستان هم بندی سابق خود آقایان حافظ فروحی و منوچهر فلاح می خواهیم با توجه به نگرانی های عمیقی که این اعتصاب برای سلامتی هر دو در پی داشته، به اعتصاب خود پایان دهند و از همه رنجوران و دردمندان می خواهیم که صدای زندانیان بی گناه و بی پناهی چون حافظ فروحی و منوچهر فلاح باشند و آنان را از یاد نبرند.

هم بندی‌های سابق شما:
#یونس_آزادبر
#عزیز_قاسم_زاده
#عباس_حقگو
#پیمان_سکوتی

جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳
https://bit.ly/FreeHafezForouhiandManoucherFalah
🔹🔹🔹

شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران



🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:

🆔 @kashowra



📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇

🆔 @kashowranews
🔴 رطب خوردگان انتخاباتی و شکوه های نابهنگام اکنونی...
✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸اساسنامه‌های تشکل‌های صنفی مسیر فعالیت روشن کنشگران را پیش چشم قرار داده است. با تفاسیر مضیق یا موسع نمی توان کنشگری صنفی را به فعالیت تبلیغی سیاسی به نفع جریاناتی خاص سوق داد؛ به ویژه اینکه در انتخابات ورود کرد. در غیر مناقشه انگیزترین تفسیر از اساسنامه‌ها باید چنین گفت که انتخابات برای کنشگران، موضوعی علی السویه است یعنی نه له و نه علیه کاندیدایی ورود نباید کرد؛ اما در عین این رویکرد، از همه دولت‌ها با رویکردهای اصلاحی و اعتدالی و افراطی، مطالبه‌گری از الزامات کنشگری صنفی و مدنی است.

🔸برخی از چهره های صنفی متاسفانه در انتخابات اخیر ورود کردند و به نفع پزشکیان موضع گرفتند. این رویکرد بر خلاف بیانیه‌های شورای هماهنگی و کانون‌های صنفی بود که مستقیم و غیر مستقیم، فعالان صنفی را از این امر بر حذر داشته بودند. البته برخی برای فرار از نقض اساسنامه می‌گویند به صفت فردی ورود کرده‌اند؛ اما این منطق، قابل دفاع نیست چرا که نمی‌توان تمام اعتبار خود را از تشکیلاتی اخذ کرد و در نهایت اساسنامه آن را به بهانه ورود فردی نقض کرد و زیر پا گذاشت. چنانچه در همان ایام در بیانیه مشترک اینجانب و #اسماعیل_عبدی به صراحت آمده بود که انتخابات زمین بازی کنشگران صنفی نیست.

🔸از سوی دیگر به لحاظ جامعه شناسی علت شکست های پی در پی در حیطه های مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و مشخصا آموزش و پرورش در دولت های مختلف بعد از انقلاب، امری «نهادی» نیست، بلکه ساختاری و حقوقی است. ورود کنشگران صنفی در این عرصه و دفاع از اشخاص با توجه به تجارب گذشته نشان می‌دهد که جز تنور گرمابخش کاندیداها شدن و مشروعیت بخشی به آنها، عایدی برای جامعه فرهنگیان به دنبال ندارد. مشخصا انتخاباتی که سپری شد، محتوا و مضمون و نتایجش، آشکارتر از آن بود که از چشم نه تنها ناظران و تحلیل‌گران که حتی عامی‌ترین مردم پنهان بماند که دولت کنونی نه توانایی و اراده‌ی کمترین تحولی در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی و آموزش و پرورش را دارد و نه اساسا کمترین نشانه‌ای از این خواسته در بینش رئیس دولت کنونی وجود داشت و مهم‌تر اینکه نظام سیاسی موجود با داشتن همه امکانات سیاسی و نظامی و رسانه‌ای و دیپلماتیک، کمترین اراده‌ای برای تغییرات روتین را هم نپذیرفته و یکی از بارزترین این نشانه‌ها این بود که حتی به افرادی چون لاریجانی با آن پیشینه امنیتی و رسانه‌ای و وفادار به مبانی ایدئولوژیک و بینشی حکومت، اعتماد نکرد که با ریسک تایید صلاحتیش، وارد عرصه انتخابات شود و با رد صلاحیت گسترده کاندیداهای مختلف دو جناح و عبور دادن نام پزشکیان از شورای نگهبان، پیام روشن خود را علنی کرد که با حضور این فرد، اطمینان کافی از برهم نخوردن وضع موجود با پیروزیش دارد. البته عرصه سیاست پیش بینی ناپذیر است و محمود احمدی نژاد تجربه عینی این ماجراست اما اتفاقا با عنایت به تجربه احمدی نژاد و بی اعتمادی حکومت به اکثر نیروهای وفادار خود در شرایط موجود اما اعتماد به پزشکیان، خود نکته‌ای قابل تامل است که با همه محاسبات و الزامات کلیت نظام سیاسی، پزشکیان در شرایط بحران، نیرویی مورد وثوق و همراه‌تر خواهد بود. ترکیب کابینه پیشنهادی به ویژه وزرای اطلاعات که وزیر دولت پیشین است و در کارنامه خود از نظر نظام توفیق مدیریت بحران ۱۴۰۱ را دارد، وزیر کشور که بارها از جریان فتنه و سران فتنه تبری جسته و در عرصه نظامی فعالیت گسترده داشته و وزیر آموزش و پرورش که رویکرد ایدئولوژیک و بسته او با توجه به پیشینه‌اش، نشان می‌دهد که چرا اکثریت جامعه رویکرد عدم مشارکت را برگزیده بودند و اساسا درستی نگاه تحلیگرانی که دلبستن به  نتیجه  انتخابات را سراب می‌انگاشتند، تا چه اندازه واقع بینانه بود.

🔸در ایام انتخابات دوستان فعال صنفی بدون درس گرفتن از تجارب گذشته و عهد شکنی‌های دولت اصلاحات و اعتدالی، ناگهان پزشکیان را منجی دیدند و هنوز دولت پزشکیان آغاز به کار نکرده، از رای خود پشیمان شده‌اند. البته نفس این اعتراض خوب است و باید از آن استقبال کنیم اما ابتدا ضروری است این دوستان از بابت نقض اساسنامه و محاسبه باز هم اشتباه و عبور از کنشگری به فعالیت انتخاباتی، از عموم فعالان صنفی و معلمان و مردم، عذرخواهی کنند تا اعتماد عمومی شکل بگیرد والا باز هم ممکن است در انتخابات دیگری همین دوستان، داعیان شرکت در آن باشند.

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
🔴 صدور رأی دادگاه تجدید نظر ده تن از فعالین صنفی فرهنگیان گیلان

صدور رأی دادگاه تجدید نظر برای ۵ تن از اعضای هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان گیلان و ۵ تن از فرهنگیان فعال صنفی گیلان.

شعبه ۲۰ دادگاه تجدید نظر استان گیلان رأی نهایی اقایان: #تیمور_باقری_کودکانی #انوش_عادلی #عزیز_قاسم_زاده #طهماسب_سهرابی از اعضا هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان گیلان
به همراه چند تن از فرهنگیان فعال صنفی گیلان
آقایان #جهانبخش_لاجوردی #محمد_جواد_حجتی_سعیدی #علی_نهالی #غلامرضا_اکبرزاده_باغبان را به جریمه نقدی ۳۳,۰۰۰/۰۰۰ ریالی و مجازات تکمیلی منع عضویت در احزاب سیاسی و تشکل های صنفی و مدنی و گروه های اجتماعی به مدت ۲ سال محکوم نمود.

اقایان: #محمود_صدیقی_پور از اعضای هیئت مدیره کانون صنفی فرهنگیان گیلان و #یدالله_بهارستانی از فرهنگیان فعال صنفی گیلان را به دلیل فقدان ادله تبرئه کرد.

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
🔴 #منوچهر_فلاح زندانی سیاسی زندان لاکان رشت را دریابیم ...
✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸 منوچهر فلاح  زندانی محبوس در #زندان_لاکان_رشت از اول مرداد دست به #اعتصاب_غذا زده و طبق اخبار واصله حال و روز او پس از بیست و دو روز اعتصاب با توجه به مشکلات معدوی که از قبل داشت، چندان مساعد نیست. او از ۲۸ خرداد سال ۱۴۰۲ زندانی است و در یک پرونده با عنوان اتهامی تبلیغ علیه نظام، یازده ماه حکم گرفت که در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ این حکم به پایان رسید اما بابت پرونده دیگری او همچنان بعد از  نزدیک به  ۱۴ ماه بازداشت موقت، همچنان بلاتکلیف در زندان به سر می‌برد.

🔸 در شهریور ۱۴۰۲ برای فلاح وثیقه ۴۰۰ میلیونی صادر شد. این وثیقه تامین شد و مراحل قانونی آن برای آزادی منوچهر فلاح  انجام شد و حتی در بند برای او جشن آزادی گرفته شد ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و از آزادی او ممانعت به عمل آمد. این روزها هم زمان با اعتصاب او، وثیقه‌اش را به ناگهان به ۵ میلیارد افزایش داده‌اند. انتظار می‌رفت بعد از ماه‌ها بلا تکلیفی، روند امور با گشایش جلو می‌رفت اما متاسفانه گره‌ها برای منوچهر فلاح بیشتر و بیشتر شده است.

🔸 هم زمان چند تن از هم بندی‌های منوچهر فلاح آقایان: #عیسی_چولاندیم، #هومن_طاهری، #جمشید_عزیزی، #ساسان_خانزاده و #محمد_میری در همراهی با منوچهر فلاح از روز یکشنبه  ۲۱ مرداد دست به اعتصاب غذا زده‌اند. جای تعجب و شگفتی است که چرا برخی از دست اندرکاران می‌گذراند کار زندانیان تا این اندازه بیخ پیدا کند. اساسا پیدا کردن راه حلی برای حل معضلات زندانیان، تنها نجات زندانی نیست، بلکه کاهنده بحران‌ها و گرفتاری‌های سیستم قضایی هم هست.

🔸 با توجه به اینکه اینجانب یک سال را پیوسته و مدام با منوچهر فلاح در یک بند گذرانیده‌ام، به جرات می‌توانم بگویم نظیر او را در زندان ندیده‌ام؛ او الگوی اخلاقی بسیار شایسته بود طوری که او را ابوالحسن خرقانی بند میثاق نامیدم. وکیل بندی که به جای دستور دادن به بقیه زندانی‌ها، بیشتر از همه کار می‌کرد. وقتی برخی از زندانی‌ها مسئولیت‌های تقسیم شده‌ی خود را انجام نمی‌دادند، منوچهر بی آنکه به آن افراد اعتراض کند کار ناتمام‌شان را تمام می‌کرد بدون تذکری به آن افراد. وقتی علت رفتارش را از او پرسیدم، گفت: اینجا باید دلی کار کنیم. او حواسش به همه چیز و همه کس بود...

📎متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/4dm4wSR
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
#یادداشت
🔴 #مختار_اسدی الگوی بی ادعایی از کنشگری خموش پر گفتار

✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸 مختار اسدی یک معلم معمولی و به تعبیری کارمند صرف آموزش و پرورش نیست. او معلم راستین و حق طلبی است که در میانه انتخاب‌های دوگانه منفعت و موقعیت شخصی و موقعیت ملی برای مردم و به ویژه آموزش پرورش بارها پشت به منافع شخصی خود زده  و رنج‌های زیادی را به دوش کشیده است. هیچ اغراق نیست اگر گفته شود او یک کنشکر صنفی شریف و راستین نبود، تا رده‌های بالای مناصب، دست کم در حد معاونت یا مشاورت وزیر ارتقا می‌یافت‌. اما این معلم شریف با حقوق ناچیز معلمی در هوای سوزان در مزارع با دست‌هایی پینه بسته و بی سر و صدا رنج بی شمار برده تا حداقل زندگی شرافت‌مندانه خود را تامین کند. او علاوه بر تحصیل در رشته زبان انگلیسی، در علوم اجتماعی کارشناسی ارشد خود را با رتبه هشت و گرایش برنامه ریزی رفاه اجتماعی در دانشگاه علامه طباطبایی به پایان برده است. در سال ۱۳۸۵ در حالی که برای آزمون دکترا می‌رفت مانع از حضور او در جلسه امتحان شدند.

🔸مقالات علمی و متعدد مختار اسدی از جمله مقاله‌ای که به «کنگره همبستگی ملی» مصلحت نظام در خرداد ۸۵ ارائه شد، بسیار مورد توجه قرار گرفت. طوری که از ۲۰ مقاله برتر، مقاله او در میان یکی از سه مقاله برتر اول معرفی شد. در این کنگره چهره‌های برجسته جمهوری اسلامی همچون اکبر هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، عبدالواحد موسوی لاری، علی یونسی، محسن رضایی و... شرکت داشتند و از میان این جمع، علی یونسی و عبدالاحد موسوی لاری به حمایت از دیدگاه‌های ارائه شده او پرداختند. او در این مقاله، تنها راه را برای رسیدن به  همبستگی ملی، برقراری دموکراسی و حکومت فدرالی اعلام نموده بود. مختار اسدی تاکید داشت که به رسمیت شناخته شدن حقوق همه ملت ایران از هر زبان و قوم و مذهب و هر گرایش سیاسی، منجر به همبستگی ملی می‌شود. اما با این وجود نه تنها هیچ گاه دیدگاه‌های مهم او در ساختار سیاسی مهندسی نشد، بلکه مختار اسدی به واسطه این دیدگاه‌ها انواع محرومیت‌ها را از سال‌های ۸۵ تاکنون چشیده و کشیده است.

🔸او به دلیل فعالیت‌های حقوق بشری در سال ۸۵ چند بار بازجویی شد و از تدریس در تربیت معلم کرج محروم شد. در سال ۸۶ به مدت ۵ سال به تبعید خارج از استان تهران محکوم شد که در دادگاه تجدید نظر به سه سال تقلیل یافت. قبل از اجرای این حکم به او پیشنهادهای مالی و وعده و سمت‌های بالای اداری داده شد اما مختار اسدی قاطعانه همه را رد کرد. علی احمدی وزیر وقت آموزش و پرورش، شخصا در دوران تبعید با خانواده او تماس گرفت تا مختار اسدی را از مسیر فعالیت‌های صنفی به سوی سمت‌های اداری و ستادی بکشد اما مختار اسدی دست رد به همه این تعلقات دنیوی زد‌. مختار اسدی از سال ۸۶ تا ۸۹ نیز بارها بازجویی شده است. او در تابستان ۸۹ نیز بازداشت شد و مدت ۷۰ روز را در انفرادی‌های اوین و رجایی شهر سپری نمود و سپس با سپردن وثیقه آزاد شد. شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی در سال ۹۱ و ۹۲ مختار اسدی را به اقدام علیه امنیت ملی و اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی متهم کرد و در نهایت با اتهام تبلیغ علیه نظام به  یک سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر عینا  تایید شد.

🔸مختار اسدی پس از آزادی نیز دست از کنشگری صنفی برنداشت. در تجمع اعتراضی معلمان در شهر سنندج که در روز ۱۱ بهمن‌ماه ۱۴۰۰ برگزار شد، مختار اسدی ضمن انتقاد از تعطیلی اصل ۳۰  قانون اساسی و آموزش رایگان، درباره مهاجرت و پناهندگی شاگردان خود ابراز ناراحتی کرد. او از اینکه بسیاری از جوانان از فرط بیماری به اعتیاد، خودکشی و اجبار به خروج از ایران روی می‌آورند، دردمندانه هشدار داد و این وضعیت را «حاصل بی‌عرضگی مسئولان» خواند.

🔸اما جمله پایانی مختار اسدی در آن تجمع چنین است: «ما آخرین نسلی هستیم که با شما به زبان مدنیت صحبت می‌کنیم.» مختار اسدی علاوه بر بازداشت اخیر پس از حضور در تجمع ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ در اعتراض به مسموم‌سازی‌ها نیز  بازداشت شد که در نهایت روز ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ با تودیع وثیقه آزاد شد. او در سال‌های اخیر بیشتر وقتش صرف کشاورزی می‌شد؛ دست‌های پینه بسته او نقش مقدس رنج شرافتمندانه را به اهتزاز می‌کشد. آن هم رنجی اختیاری و آگاهانه از میان دو گانه انتخاب منزلت‌های دنیوی و تعلقات شخصی و محرومیت‌های هر چه بیشتر که مختار اسدی سرافرازانه دومی را انتخاب کرده است. البته این انتخاب از کسی که محمد مصدق را الگوی بزرگ خود می‌داند، بعید نیست. جای مختار اسدی زندان نیست. او عالِم علوم اجتماعی و کنشگری صادق و دلسوز است.
https://bit.ly/3X86dxI
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

📍ارتباط
🆔
@kashowranews
🔴برای هنرمند محبوب و کنشگر صنفی عزیز قاسم زاده

اسماعیل عبدی

🔸مردم ایران برای هنرمندان احترام ویژه ای قائلند و از اینرو استاد سخن سعدی شیرازی می گوید: "هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند و بی هنر خوشه چیند". اما شوربختانه حاکمان در ایران هنرمندان مستقل را تبعید کرده، به بند می کشند و از فعالیتهای اجتماعی محرومشان‌ می کنند.

🔸#عزیز_قاسم_زاده  یکی از این هنرمندان مردمی و محبوب است که تا پیش از دستگیری هم جفاهای بسیار دید از حکم تبعید از انزلی به رودبار به واسطه خواندن آوازی در زنگ هنر که گرچه با اعتراض گسترده، نهایتا در تجدید نظر شکسته شد.علاوه بر این،بارها طی چند سال در دهه نود  کنسرت های او پی در پی، علی رغم کسب مجوز و تبلیغات محیطی و چند ماه تمرین با گروه و هزینه های مختلف، لغو می شد. فردای تجمع ۳ مهر ۱۴۰۰ در منزلش در جلوی چشم مادر سالخورده و خواهر زاده سه ساله اش با خشونت و ضرب و شتم دستگیر می شود و بعد از دو هفته به قید وثیقه آزاد می شود در ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ برای دادگاه او لشکری را برای تعطیل کردن شهر گسیل کردند معلمانی را کتک زدند و دستگیر کردند و معلمان دیگری را ضرب و شتم کردند که برخی از آنها روانه بیمارستان شدند. مادر سالخورده اش که برای حمایت از پسرش در جلوی دادگستری آمده بود، با خشونت هل دادند.

🔸 به رغم این فشارها او در تمام تجمعات پس از آزادیش از زندان، همواره از معلمان زندانی دفاع کرد در تجمع  لاهیجان محکم و استوار بر سکو ایستاد و از اخراج ۲۸ هزار معلم پس از انقلاب گفت و از ظلم هایی که بر فعالان صنفی معلمان از جمله اینجانب رفته، سخن  گفت و آزادی همه معلمان زندانی را خواستار شد‌.

🔸در تجمع ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ او به رغم شرایط امنیتی و در حضور ماموران در حالی که درب اداره کل را بسته بودند، روی نرده های اداره کل در اعتراض به صدور احکام امنیتی برای فعالان صنفی از جمله اینجانب اعلام کرد که اعتصاب غذا می کند. در ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ او با ضرب و شتم چند مامور در حضور معلمان دستگیر شد و در نهایت به یک سال زندان در دادگاه رشت محکوم شد. در زندان دچار مشکلاتی چون فشار خون و سنگ صفرا و سرطان پروستات شد و به رغم همه این بیماری ها، تجمیع پرونده های او در لحظه آخر انجام شد و در حالی که با احتساب بازداشت موقت، می بایست در ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ آزاد می شد تا روزهای آخر خرداد ۱۴۰۳ عملا با چند ماه اضافه زندان، دوران حبسی که غیر قانونی بود را هم کشید.

🔸 پس از آزادی تا به امروز مدام  او در راهروی آزمایشگاه های مختلف و پزشکان مختلف رفت و آمد کرد تا اینکه در نهایت مشخص شد،پروستات او که به توده بدخیم دچار شده،راهی جز تخلیه و عمل جراحی  ندارد و اکنون نزدیک یک ماه است که عزیز قاسم زاده  پس از عمل جراحی سختی که سپری نموده و تحمل فشار های زیاد جسمی و اسپاسم های شدید،همچنان در منزل دوران نقاهت خود را سپری می کند اما  اندیشه اش کماکان  به دردهایی معطوف است که این جامعه بدان مبتلاست.

🔸آموزش و پرورش ایران کینه ای به مراتب بیشتر از قوه قضاییه با عزیز قاسم زاده داشته او را به ۲۵ اتهام ابتدا به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم کردند و ابلاغیه اتهام را کارمندان آموزش و پرورش در زندان به دستش سپردند. و در نهایت او را به تعبیر خودشان با تخفیف اخراج کردند که متاسفانه دیوان عدالت اداری هم بدون بررسی و اعتراض عزیز قاسم زاده، این حکم ظالمانه را تایید کرد.

🔸عزیز قاسم زاده سخنی نگفته جز اینکه پیوسته و مدام بر مطالبات معلمان و دانش آموزان و تضییع حقوق آنها و تبعات ویران کردن آموزش و تسری یافتن آن به ابعاد مختلف جامعه و اجتماع به زبانی مسالمت و آرام تاکید داشته است. او در سخنرانی ۳ مهر ۱۴۰۰ گفت: "ما معلمان آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می گوییم اگر این صدا شنیده نشود، به زودی صداهایی خواهد آمد که همه را با خود، خواهد برد".

🔸معلمانی چون عزیز قاسم زاده با کارنامه ای روشن و شفاف، چرا باید چنین گرفتار ظلم و بی عدالتی شوند؟ آیا حاکمان گمان می برند این تضییع حق ها، معلمان مطالبه گر و معترضان حق جو را از خواسته های خود پشیمان می کند؟ نه تنها چنین اندیشه ای خطا و نادرست است که اتفاقا سنت اعتراض و مطالبه گری را بیشتر توسعه می بخشد.

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

📍درج اخبار، نظرات و انتقادات:
🆔
@kashowranews
🔴 چکامه‌ای برای لعل درخشان معلمان ایران #جواد_لعل_محمدی

✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸 بعضی نام‌ها و موصوف‌ها را پیوندی با صفات وجودیشان است. گویی از ازل دستی در کار بوده تا موصوفی به صفتی متصل گردد. در ادبیات ایران لعل از پر بسامدترین‌هاست که به ویژه در غزلیات حافظ و سعدی و خیام و به ویژه رباعیات مولانا بسیار آمده است.
لعل در ادبیات استعاری و عرفانی به سه معنا بیشتر  اشاره دارد؛ نخست اشاره به لب معشوق و سرخی آن و دیگر  استعاره از می و باده و در مواردی هم به معنای اشک سرخ و خونین است.

🔸 جواد لعل محمدی بی تردید لعل درخشان معلمان سرزمین ماست. تسلط او به ادبیات، تجربه سال‌ها روزنامه‌نگاری، ارتباط وثیق با جریانات مختلف سیاسی و فکری و نواندیشان دینی طی دست کم از دهه هفتاد تاکنون و در نهایت حضور در جریانات معلمان و دفاع پر شور و حرارت او از معلمان آسیب دیده و اعتراض به پیکره مجروح نظام آموزشی فسرده، او را به چهره‌ای دغدغه‌مند، مبارز و پیگیر در میان جامعه معلمان تبدیل کرد.

🔸 لعل محمدی در مطبوعات اغلب دبیری  تحریریه‌ها و شورای سیاستگذاری و تصمیم‌گیری  نشریاتی چون هفته نامه توس را در کارنامه دارد. برخی از نزدیکان نسبی و سببی او و همراهان دیروزش، امرور در نقطه مقابل او ایستاده‌اند؛ ترجیح داده‌اند به راهی بروند که نه اعتراض و گوشمالی اهل قدرت، کمی بیازاردشان و نه به معیشت زندگیشان، کمتربن تنگنایی آید و البته معرفت رفاقت را هم به همراهش به بایگانی سپرده‌اند. البته مسیر انتخاب منزلت و منفعت شخصی برای لعل محمدی هم، میسر و هموار بود. او امروز می‌توانست مواهب بسیاری را با خود داشته باشد‌ اما جواد لعل محمدی در به روی همه‌ی آن مواهب و دلبستگی‌ها هوشیارانه بست و رنج و در به دری را پنج سال است به دوش می‌کشد. این رنج‌ها او را نه خسته کرده و نه مأیوس.

🔸روح لطیف و شاعرانه و ملیح او نگران آینده سرزمینش هست. جواد لعل محمدی با همه مقاومت و ایستادگیش دلی چونان کودکی معصوم دارد. اشک‌های لعل خیلی زود عاطفه‌ی پر رنگ او را به ویرانی سیل می‌کشاند و زار زار بر هر پلشتی و زشتی می‌گرید. او هنرمند است، قالیبافی او تماشایی است دستان هنرمند او نقش ها بر تار و پود قالی آفریده است. اما این همه لطافت و ظرافت موجب نشده او به سان بسیاری از اهالی هنر، عزلت و گوشه نشینی منزه طلبانه و منفعلانه را برگزیند او در ایامی که در به دری می‌کشید، به یاد یاران هم بند دور افتاده‌اش: مهندس #هاشم_خواستار، #محمدحسین_سپهری، دکتر #کمال_جعفری زار زار می‌گریست. بر او و خانواده‌ی رنجور او رنج‌های بسیار رفته است.

🔸جامعه معلمان و کنشگران بی تردید سرمایه‌های معنوی و مقاوم خود را از یاد نخواهند برد. جواد لعل محمدی از لعل‌های گران‌بهای این حلقه و زنجیره‌ی تماشایی کنشگری است.

من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است

https://bit.ly/4dUCZYG

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹
نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔
@kashowranews
#یادداشت
🔴 توصیف دیدار دوست

✍️ #یدالله_بهارستانی

🔸چهارم شهریور ۱۴۰۳ساعت ۱۷:۴۰ برای عيادت همکار و همراه عزیزمان استاد آواز و آموزگار آگاه و مدافع حقوق معلمان ایران جناب آقای #عزیز_قاسم_زاده،  هنرمند نام آشنای کشور رسیدیم.
قبل از هر بیانی جا دارد از مادری که چنین فرزندی را در دامن خویش پرورش داده‌اند ادای احترام کنیم.

🔸تاثیر معنوی آن فضای همدلی، تصورم را برای تعریف، به بازه فلسفه هنر می‌کشاند...

📝
این سرزمین
همیشه زال دارد،
همواره قاف دارد،
سیمرغ او هنوز
در سکوت کتیبه‌هایش فضا را می‌شکافد،
همواره کمند حماسه بر ‌کُنگره کاخ‌های سر افراشته خواهد افتاد
ونسیم خروش از شالیزارها و گندم زارهای آن بر خواهد خاست.
آموزگارانش، پرستارانش،
هیچگاه باغبانی را رها نخواهند کرد
و در کشتزاران،
بذر انسانیت وآزادی خواهند کاشت،
افتخار بزرگی است،
پرچمی بر فراز تاریخ بودن
چونان فانوس دریاها ایستادن در برابر امواج
در تمام لحظه‌ها از وجود و هستی قرائت کردن.
ای پرنده آوازخوان
تو بمان وتو بخوان.
تو آن خورشید بخشنده‌ای که به روز عاشقان مشتاق می‌تابی وآن درخت مقدسی ‌که سایه‌های گسترده‌ات پناهگاه هزاران درد در گلو مانده است.
چه نیرویی است، همچون باران بودن در سرزمین شبنم ناشناس بی گیاه سفر کردن واز سبزه‌ها سخن گفتن و کتاب عشق را در مشرق آیینه‌ها خواندن؟
باران بی‌دریغ مهرت آسمان قلب مشتاق را سیراب می‌کند.
به چه کسی باید حکایت کرد که پرندگان چگونه با افسون طلائی آفتاب تو می‌توانند سفر کنند، تو تقارن از خود گذشتگی هستی که بر کوهساران باستانی اندیشه‌ام، قامت برافراشته‌ای، آنچه تویی حیرت در برابر آن فقط باید سکوت کند.
ذره‌ای هستم که از دورترین ‌کهکشان‌های حیات به جاذبه خورشیدی، خورشید تو کشیده شده‌ام.
پس تو بمان و بخوان آواز رهایی پرندگان را..‌.

https://bit.ly/3Z0eyVu

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
#یادداشت
🔴 دومین مهر و شرح پریشانی اخراج از معلمی
#عزیز_قاسم_زاده

🔸به سال‌های دوردست پرواز می‌کنم زمانی که خودم را در مدرسه دیدم و سال‌های ابتدایی را می‌گذرانیدم، بدون آنکه کسی مرا تشویق و یا تحریک و تعریض کند، در ذهنم لحظه‌ای نمی‌گنجید در آینده شغلی غیر از معلمی داشته باشم. بر خلاف رویاهای کودکانه که اغلب پروازهای دیگر و مرتفع‌تری دارند. آنکه آسمان اندیش است خود را خلبانی در هواپیما می‌بیند و آنکه اقتدار و برقراری نظم و امنیت را در ذهن کودکانه‌اش تصویر می‌کشد، دوست می‌دارد، پلیس شود. آنکه عقل عملیش فعال‌تر است، می‌خواهد در یکی از رشته‌های مهندسی درس بخواند و آنکه در پی نجات جان بیماران است، در رویاهای کودکانه‌اش می‌خواهد طبیب شود تا دیگر مریضی نباشد. این رویاها در عوالم کودکی و نوجوانی گاه متغیر می‌شوند و کودکان تا بزرگسالی در این رویاها چند شغل عوض می‌کنند. اما من از اواخر دوران ابتدایی تا پایان دبیرستان، همیشه خود را تنها در قاب یک معلم، تصور می‌کردم و یقین داشتم، نمی‌توانم شغل دیگری داشته باشم. می‌دانستم که معلمی به لحاظ درآمد، از شغل‌های پایین جامعه است، اما این عشق مرا چنان به جنون کشانیده بود که از دوران راهنمایی تا پایان دبیرستان با برادران و خواهران کوچک‌تر خود قرار امتحان در تمام دروس را در پایان هفته نهاده بودم. تقریباً پنج شنبه‌ها که می‌شد من بیست، سی برگه امتحانی برای تصحیح داشتم از دروس مختلف هر پایه. برادران و خواهرانم می‌دانستند پدر که شب به خانه می‌آید، من جدی جدی، حتی جدی‌تر از مدرسه، این برگه‌ها را جلوی او می‌گذارم...

🔸... در دو سه سال اول روستاهایی که بودم، هنوز دستگاه کپی وجود نداشت و سئوالات را در استنسیل می‌نوشتیم و تکثیر می‌کردیم. گمان نمی‌کنم که جوانان انقلابی که بر اخراج من صحه گذاشتند، حتی نام این دستگاه را هم شنیده باشند که با چه زحمتی باید سوالات را می‌نوشتیم و تکثیر می‌کردیم. به همین خاطر من که هر هفته باید آزمونی را برگزار می‌کردم و دستگاه استنسیل جواب نمی‌داد، وقتی از عمارلو به منزل پدری می‌آمدم، با اشتیاق تمام سوالات آزمون‌ها را که اغلب به دو شکل تستی و تشریحی برگزار می‌شد، به تعداد دانش آموزان کپی می‌گرفتم و با خود به روستا می‌بردم. از آنجا که به علت کمبود معلم، عملاً تمام معلمان در دو شیفت درس می‌دادند، باید بلافاصله بعد از تعطیلی مدرسه، سرپایی لقمه‌ای را می‌خوردم و به مدرسه دوم در روستای دیگری می‌رفتم. راه‌هایی صعب العبور که رفت و برگشت هر روز ۸۰ دقیقه بود. مسیری که به حدی باد می‌وزید که گاهی تصور می‌کردی این باد مانع رفتن تو می‌شود؛ تو می‌کوشیدی که به جلو بروی، اما باد قدرت و زورش از تو بیشتر بود و با قدرت تو را پس می‌زد. یادگار سیلی سرد زمستان و گوش سرما برده را بارها باید در مسیر راه تجربه می‌کردی. هرچه این سرخی و سرما فزونی می‌گرفت، به همان نسبت عشق و اشتیاق من به معلمی نیز هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد و من با وجود این مشقت‌ها و درآمد ناچیز آن، از انتخاب معلمی، پشیمان نبودم...

🔸در ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ برای اجرای حکم یک ساله عازم زندان شدم و به همین خاطر درخواست رسمی مرخصی بدون حقوق دادم در مهر ۱۴۰۲ دوباره این درخواست را دادم و در آموزش و پرورش ثبت کردم. بعد از این درخواست، جناب آقای پورخانی معلم دوران پیش دانشگاهیم به آموزش و پرورش چابکسر مراجعه کرد تا کلاس مرا به طور رایگان پر کند، به او اجازه تدریس ندادند. کلاس با معلم دیگری پر شد اما به رغم آن وقتی حکم من در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ صادر شد، در آن قید شده بود حکم غیبت و حقوق مرا به استناد غیبت قطع کرده بودند در حالی که اینجانب چنانچه سندش در این نوشتار ارائه شده، درخواست مرخصیم را ثبت کرده بودم...

🔸حالا مهر ۱۴۰۳ آمده است و من نمی‌توانم در کلاس درس حاضر باشم چرا که آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی ایران مرا با ۲۵ عنوان اتهامی از دستگاه خود اخراج کرده است. هیئت تخلفات آموزش و پرورش در رأی بدوی مرا به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم کرد و در تجدید نظر با قید کلمه «تخفیف» مرا مستحق اخراج دانستند و نه انفصال دائم و دیوان عدالت اداری نیز با تأکید و تصریح بر تخفیف داده شده، بر آن صحه گذاشت!

🔸دنیای عجیبی است. معلمانی را در این سرزمین با سوابق بسیار یا کم تنها به خاطر گفتن حقایق تلخ آموزشی و تبعیضات ناروا، از آموزش و پرورش توسط عوامل آموزش و پرورش اخراج می‌کنند...

📎 متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3ZwECYu

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔
@kashowranews
#یادداشت
🔴 غم‌نامه‌ی کارگران #معدن_طبس

✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸 اگر عدالت را توزیع برابر و یکسان هر پدیده‌ای بنامیم، در سرزمینی به نام ایران، مسئولانش تمام همت خود را بر این نهاده‌اند که یکی از مظاهر توزیع برابر را برای رسیدن به عدل در میان اقشار گوناگون جامعه به وفور جاری و ساری سازند. ظلم پدیده‌ای است که تلاش شده به صورت برابر در میان شهروندان گوناگون توزیع شود و این تنها عدالتی است که همت زیادی برای برپاییش انجام شده است اما گویند کرم از عدل بالاتر است. عدالت توزیع برابری چیزی است و کرم توزیع و تکثیر بیشتر و فراتر از عدل. به کارگران ایران و به ویژه کارگران معدن در برخورداری از عدل توزیعی پدیده ظلم، کرم بسیاری روا شده است و با سخاوت هر چه بیشتر همیشه به آنها ظلم مضاعف روا شده است.

🔸 بنا بر نقل فرهیختگان در ۱۲ سال اخیر بیش از ۵۰۰ نفر از کارگران معدن جان خود را از دست داده‌اند. به طور دقیق‌تر از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱، ۵۲۵ معدنچی جان خود را در حوادث معدن از دست داده‌اند. در سیزدهم اردیبهشت ۹۶ انفجار معدن یورت در آزاد شهر باعث مرگ تمامی ۴۳ کارگر و مهندس شد که بعد از ۶ روز، اجساد این عزیزان مظلوم کشف شد. در فروردین ۸۸ انفجار معدن نیروز زرند به علت جمع شدن گاز متان و تخلیه نشدن آن باعث مرگ ۱۲ معدنچی شد. در سال ۹۱ نیز در یال شمالی طبس ۸ کارگر جان باختند. ریزش تونل شماره یک معدن اشکلی هجدک کرمان در آذر ۸۹ جان ۵ کارگر معدن را گرفت و جسد آنها بعد از ۱۱۴ روز پیدا شد. سال گذشته نیز یکی از کارگران معدن منگنز قم بر اثر ریزش بخشی از معدن در زیر آوار محبوس شد و جان خود را از دست داد. واقعه دردناک کشته شدن مظلومان معدن طبس که به ۵۰ نفر رسیده حکایت از مظلومیت غریبانه قشری زحمت کش و دردمند است که از تمام تعلقات این دنیا، تنها رنج نصیبشان شده است. تمام مشقتی که برای معاش می‌کشند گاه راه نفس را هم بر آنها می‌بندد و برخی از آنها در این سال‌ها به این زندگی مشقت بار پایان داده‌اند تا صدای درد و رنجشان شنیده شود.

🔸 در طی سال‌های اخیر چند بار کارگران معدن بر اثر بی کفایتی مسئولان در کام مرگ رفته‌اند و هیچ کدام از این جان‌های شریف به قربانگاه رفته، موجب نشد که تمامی تمهیدات لازم برای حفظ جانشان به کار بسته شود. از طرفی نبود سندیکاهای مستقل کارگری به خاطر فشار و سرکوب حاکمیت، موجب شده توازن قوای واقعی برای اعمال فشار بر مدیران و تصمیم سازان در جهت ایمن کردن شرایط برای کارگران و تأمین حقوق آنها، با مانع جدی مواجه شود و از سوی دیگر گویی هر چیز در تبلیغ بیشتری باشد، گویی برای همگان حقانیت و اهمیت بیشتری می‌یابد. اینکه واکنش روانی بسیاری از ما به حکم زندان اجرا نشده‌ی هنرمندی، بسیار بیشتر از مرگ جانکاه و سترگ کارگران سرزمین ما حائز اهمیت است، حکایت از ناهمگونی ذهنی و روحی ما دارد. گویی ما مسخ شدگانی شده‌ایم که در مواقعی، بر پشت موجی می‌ایستیم که برایمان یا تدارک دیده‌اند و یا اینکه خود این موج را تدارک می‌بینیم. از جان شریف‌تر زحمت کشان مزد بگیر که ارزان‌ترین کالای از دست رفتنی این سرزمین شده، مگر چه چیز مهم‌تری هست؟ در میان کشته شدگان اخیر کارگری بوده که کودک چشم به راهش منتظر بود او به خانه بیاید و اول مهر با پدر به مدرسه برود. جوانی که تحصیل کرده حقوق دانشگاه علوم فردوسی مشهد بود و نمراتش در دانشگاه بین ۲۰_۱۹ بود اما به خاطر لقمه نانی باید در سخت‌ترین شرایط مشغول باشد. چه کسی پاسخگوی این ظلم عظیم است؟ وزیر کار بی مسئولیت و بی رحمی که با دیدن جنازه‌های مظلومان و بلاتکلیفی بقیه کارگرها و بدون اینکه حتی به صورت صوری دستور به بررسی دهد، ماجرا را در بدو ورودش به محل حادثه، تمام یافته تلقی می‌کند. چنین شخصی چگونه می‌تواند رنج طبقه کارگر را ذره‌ای درک کند که حتی یک همدلی عاطفی موضعی را هم از آنها دریغ می‌کند و هیچ عاملی را جز سیر طبیعی و تصادفات، دخیل در از دست رفتن این قربانیان بی پناه نمی بیند. چنین شخصی در چنین ساختاری جز نابودی منافع کارگران و ظلم و ستم بیشتر به آنها چه چیز در آستین مرقع ناکرداری خویش دارد که ارمغان نیک برای کارگران به همراه آورد؟

https://bit.ly/47KbFuv
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇
🆔 @kashowranews
🔴 کانون صنفی معلمان ایران یا کانون صنفی معلمان تهران؟

✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸 #کانون_صنفی_معلمان_تهران یکی از ستون‌های سترگ کانون‌های صنفی در جنبش صنفی معلمان است. در اواخر دهه هفتاد مؤسسان این کانون، تلاش‌های مضاعفی در جهت شکل گیری  جریان مطالبه گری انجام داده‌اند. در تبیین مبانی صنفی و کنشگری، چهره‌های شاخصی از این کانون ظهور کرده‌اند و دیگر اینکه چند تن از چهره‌های اثر گذار این کانون سال‌ها تجربه زندان را به واسطه کنشگری صنفی از سر گذرانده‌اند. این نکات از آن رو یاد آور شد که نقد حاضر هرگز معطوف به نادیده انگاشتن این تلاش‌های ارزنده و ماندگار نیست. اما چندی است که کانون صنفی معلمان تهران در تیترهای اصلی صدور بیانیه عنوان «کانون صنفی معلمان» را برای متن بیانیه‌های خود انتخاب می‌کند و در میانه متن بیانیه نیز از همین عنوان استفاده می‌کند و در پایان کانون صنفی معلمان ایران (تهران) را در پای امضا می‌آورد. در این رابطه ملاحظه چند نکته ضروری است:

🔸کانون صنفی معلمان تهران یکی از تشکل‌های ۲۳ گانه کانون‌های سراسری است که در ذیل #شورای_هماهنگی_تشکلهای_صنفی_فرهنگیان_ایران فعالیت می‌کند و این کانون به سان کانون‌های دیگر در شورا دارای یک حق رای می‌باشد. بنابراین تا زمانی که این تشکل تحت جریان شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران فعالیت می‌کند، استفاده از عنوان کانون صنفی معلمان این شائبه را ایجاد می‌کند که در کنار شورای هماهنگی یکی از تشکل‌های عضو، هم زمان و به صورت موازی مرجع رسیدگی به مطالبات معلمان است. تا زمانی که این کانون در ذیل شورا فعالیت دارد، استفاده از این عنوان شائبه موازی سازی را تقویت می‌کند اما اگر این کانون تصمیم بگیرد به صورت مستقل و جدا از شورای هماهنگی فعالیت کند و به عضو گیری سراسری معلمان و تکثیر شعبه در سراسر کشور مبادرت ورزد و اساسنامه‌ای مستقل از فعالیت‌های شورای هماهنگی ارائه دهد، مسلما این نقد سالبه به انتفای موضوع تلقی می‌شود و از قضا می‌تواند به بسط جنبش مدنی معلمان و تقویت آن منجر گردد و نتایج مبارک و خجسته‌ای به بار آورد.

🔸 #رسول_بداقی در استفاده از عنوان کانون صنفی معلمان ایران و یا کانون صنفی معلمان پیش از این در پاره‌ای از نوشته‌هایش نقدی بر استفاده از این عنوان مطرح کرده بود، اما برخی از اعضای این کانون معتقدند عنوان کانون صنفی معلمان ایران مصوب مجمع عمومی بوده است و طبق اساسنامه، این بیانیه‌ها صادر می‌شود. بر فرض صحت و درستی این ادعا، تا زمانی که این کانون در کنار ۲۲ تشکل دیگر یک حق رای در شورای هماهنگی دارد، استفاده از این عنوان ولو با تصویب در مجمع و اساسنامه نمی‌تواند وجاهتی برای اجرا داشته باشد. در این صورت کانون‌های دیگر نیز با همین منطق می‌توانند با انتخاب عنوانی مشابه، به شائبه رقابت با شورای هماهنگی در حین عضو بودن در این شورا دامن زنند. ضمن اینکه گفته می‌شود در مجمع عمومی سال ۹۵ تهران که نمایندگان برخی از تشکل‌های دیگر هم حضور داشته‌اند، اذعان می‌دارند که این تشکل مصوب کرده پس از این تاریخ فقط از عنوان کانون صنفی معلمان تهران برای صدور بیانیه‌ها و مواضع خود استفاده کند.

🔸پیش از شکل گیری شورای هماهنگی، در کنار تشکل‌های استانی و شهرستانی، کانون تهران در برخی از شهرستان‌ها به صورت محدود عضو گیری کرده است‌. این موضوع می‌بایست با شکل گیری چتر واحدی به نام شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، خاتمه یافته تلقی می‌شد اما گویا برخی از اعضای کانون صنفی معلمان تهران با استناد به مصوبه پیش از سال ۹۵ خود را کانون صنفی معلمان ایران می‌خوانند...

📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/4eFUY5Z

🔹🔹🔹

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران

نشانی کانال تلگرامی شورا:

🆔 @kashowra

📍اخبار، نظرات و انتقادات خود در حوزه مسایل صنفی و آموزشی را از طریق آی‌دی زیر برای درج در کانال ارسال کنید 👇

🆔 @kashowranews
امتداد و ادامه  ترکتازی های هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان

#عزیز_قاسم_زاده

#هیأت_تخلفات_اداری آموزش و پرورش استان #گیلان که در سال (۱۴۰۲_۱۴۰۱) بسیاری از معلمان شاغل رسمی و باسابقه بیشتر از ۲۵ سال و بسیاری از  نومعلمان این استان را با احکامی چون انفصال، اخراج و بازنشستگی پیش از موعد محکوم کرد، در دولت پزشکیان نیز به تحرکات سرکوبگرانه خود ادامه می‌دهد.

همان تیم دولت رئیسی در هیئت تخلفات اداری این استان، در هفته‌های اخیر بسیاری از معلمانی را که حتی کنشگر صنفی نیستند، احضار نموده و برای آن‌ها پرونده سازی کرده است. در جدیدترین مورد این نهاد با فهرست کردن اتهامات بی اساس و خارج از حوزه تخلفات اداری برای خانم #شهرزاد_علمباز ثابت کرد که گماشتگان بر این منصب حتی با الفبای علم حقوق آشنا نیستند و هنوز فرق «جرم» و «تخلف» را نمی‌دانند و آگاه نیستند که طبق آیین نامه تخلفات اداری، تخلف به فعلی گفته می‌شود که مرتبط به محیط آموزشی و افعال متبادر بر آن است و هر گونه فعلی که خارج از این چارچوب باشد، اساساً تخلف اداری محسوب نمی‌شود و احیاناً  اگر در خارج از این چارچوب، اتهامی متوجه کارکنان این نهاد باشد، در حوزه مدعی العموم قابل بررسی و تحقیق و تعقیب است تا در نهایت مشخص شود آیا فعل مجرمانه محسوب می‌شود یا خیر؟ پرسش اینجاست وقتی افراد تصمیم ساز این نهاد هنوز تفاوت میان «تخلف» و «جرم» و مرجع رسیدگی ذی صلاح برای هر یک را نمی‌دانند، چگونه حضورشان و جلوس‌شان در این جایگاه مشروعیت پیدا می‌کند؟ آیا می‌توان برای رأی‌های صادر شده آن‌ها علیه معلمان کمترین وجاهتی قائل شد؟ به راستی گماشتن افرادی تا این حد بی اطلاع از الفبای موضوعی که علی‌رغم  تکیه بر صندلی، از آن بی خبر هستند، چه اندازه اعتبار دارد؟ از میان رأی‌هایی که این هیئت تاکنون علیه همکاران گیلانی داده، چه اخراج، چه انفصال و چه بازنشستگی پیش از موعد، غیر از رأی اخراج  اینجانب که در دیوان تأیید شد، بقیه رأی‌های دست کم منتشر شده حاکی از شکسته شدن آن در دیوان عدالت اداری است و تمامی این معلمان بازگشت به کار کرده‌اند. آیا چنین افرادی با این حجم از آرایی با ابطال در دیوان، باز هم باید بر سر کار باشند؟ 

پزشکیان که در ایام انتخابات از این‌که با باتوم به استقبال معلم می‌رویم، انتقاد می‌کرد، اکنون در دولتش همین جماعت با غلاظ و شداد به پرونده سازی علیه معلمان اقدام می‌کنند. آیا خانه تکانی اساسی در هیأت‌های تخلفات سراسر کشور نباید در دستور کار مدعیانی باشد که روش و منش خود را از دولت‌های پیشین مجزا می‌دانند؟ وقتی تیم سرکوب معلمان با فشاری مضاعف همچنان در پی حذف معلمان مطالبه‌گر است، چرا برخی گمان می‌کنند که معلمان باید باور کنند رویکرد این دولت با دولت قبل متفاوت است؟

نگارنده در تیر ۱۴۰۲ وقتی در زندان لاکان رشت نامه هیأت تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان را با ۲۵ عنوان اتهامی دریافت کردم، نیک دانستم که پریشانی این سلسله را پایانی نیست. جماعتی خشک مغز و تهی از دانش و سرشار از کینه و عداوت علیه معلمان، بدون ذره‌ای آگاهی از جایگاه اداری خود، تنها برای ارعاب و سرکوب معلمان در قامت سرهنگی بر فضای فرهنگی جامه‌ای قصیر دوخته‌اند. با توجه به اینکه دست کم در استان گیلان غیر از اینجانب، تمامی رأی های صادر شده این هیأت حاکی از نقض آن در دیوان است، ضرورت یک خانه تکانی اساسی در هیأت‌های تخلفات استان‌های مختلف و به ویژه استان گیلان که رتبه‌ی نخست برخورد با معلمان را دارد، ضروری می‌نماید.

در پایان بخش‌هایی از یادداشت ۷ تیر ۱۴۰۲  را دیگر بار یادآور می‌شوم: «اینجانب ناصحانه و مشفقانه انذار می‌دهم که آمیختن عَلَم ضَلالت و قلَم جهالت و رقم سفاهت، ثمری جز ویرانیِ افزون‌تر این خانه‌ی ویران ندارد. افرادی با کمترین دانش حقوقی و تجربه کاری و گماردنشان بر هیأت‌های تخلفات اداری، حاصلی جز نارضایتمندی در جامعه معلمان و کارنامه‌ای سیاه بر جای نخواهند گذاشت. با این حجم از بی‌خبری و بهره‌ی حتی ناچیز از ابتدایی‌ترین دانش حقوقی و جلوس بر مصطبه‌ی چنین هیأتی، در واقع "غصب فرهنگی" با "منش چنگیزی" است. از همین رو توصیه معلمانه‌ی اینجانب به زُعمای امور این است که برای جلوگیریِ بیشتر از این همه "پریشانی بر سر پریشانی" با معزول کردن امضا‌کننده‌ی این ابلاغیه و بر سر جای نشاندن او، جامعه معلمان را مسرور و مشعوف نمایند  و در این سیاهی نومیدی و یاس، روزنِ باریکِ امید را گشوده نمایند.
🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra


📍اخبار، نظرات و انتقادات:  👇
🆔
@kashowranews
🔴 آرزوهای گم شده و بر باد رفته...
(در سوگ #آرزو_خاوری دانش آموز کلاس نهم شهر ری و #آیناز_کریمی دانش کلاس دوازدهم دریس کازرون)

✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸 این سرزمین ادبیات مغمومی دارد، هنر غمناکی دارد و هر چه که بوی اصالت دهد، از سر چشمه‌ی اندوه بیرون می‌آید. چرا که تاریخ ما به غم آغشته است. درست است سنت مبارزه همیشه در این دیر کهن پا برجا بوده است و مردان و زنان از گوشه و کنار این جغرافیای متکثر با آداب و رسوم و زبان و فرهنگ‌های مختلف دلیری‌ها کرده‌اند اما تاریخ شکست‌های‌شان طولانی و پیروزی‌های‌شان کوتاه بوده است. ولی به رغم آن، هنوز به آستانه‌ی یأس نکوچیده‌اند. مگر می‌توان انسان بود و تنها به تماشا نشست و دم فرو برد که ما همیشه شکست خورده‌ایم پس لاجرم سرشت ما را به شکست، سرشته کرده‌اند؟ اگر حق آن است که «انسان را رعایت کنیم» و این اصل را گوهر عشق ورزی بدانیم، فارغ از تمام نتیجه‌ها و دستاوردها، سکوت و سکون در برابر درد و رنج آدمیزاد گناه زیر پا نهادن تعهد انسانی است.

🔸دو خبر تلخ و جانسوز در فاصله‌ی کمی به رغم دردناکی و هولناکی‌اش به‌سان خبری عادی از میان صدها خبر آمد و گذشت. اما ما را چه شده است که این شبیخون بلا را چنین آسان از پی بی تفاوتی گذر می‌کنیم؟! ما عادت کرده‌ایم که در یک روح جمعی که از موجی بر می‌خیزد و می‌آید، احساسات جمعی خود را بروز دهیم. بی شک رسانه یکی از ابزارهای مهم در ابراز این احساسات جمعی است و آوخ که آرزو و آیناز به آسمان کوچیده، سهمی از این احساسات جمعی را برای مرگ دلخراش خود که نوعی قتل خاموش است، به همراه نداشتند و هم زمان با این دو مرگ جانسوز، افکار عمومی در سمت و سوی دیگری بود چرا که رسانه‌ها به تهییج تمام در جهت دیگری برخاسته بودند. سرزمین ما عجایب بسیار دارد. هم قهرمانان واقعی و تاریخی دارد و هم قهرمانان موسمی و مقطعی که دوره‌ی کوتاهی می‌آیند و تا ظهور قهرمان دیگری موقتاً نشو و نمایی می‌کنند و سپس در خاموشی می‌لولند. اما قصه بسیاری از گمنامان تاریخ ساز را چه کسی قرار است بنویسد چه در کنج زندان و چه در بیرون از زندان؟ چرا ما همیشه دوست داریم صدای با صدایان باشیم تا صدای بی صدایان؟

🔸آرزو خاوری دانش آموز ۱۶ ساله آن‌چنان که در گزارش پریسا ربیعی خبرنگار آمده است در پی تهدید و فشار شدید وارده از سوی مدیری به نام «مهناز قنبری» تهدید به اخراج می‌شود. جرم او هم پوشیدن شلوار لی و رقصیدن در اتوبوس بود.

🔸به همین راحتی و مثل آب خوردن جان آرزو گرفته شد و همه آرزوهای قشنگ و رویاهایش به خروارها خاک سپرده شد. کافی است گفتگوی تلفنی پریسا ربیعی خبرنگار را با این به اصطلاح مدیر بشنوید و فرض را بر این بگذارید که او کمترین نقشی در این مرگ ندارد اما شما در صحبت‌های این فرد، اندکی اندوه و حسرت و ناراحتی و مسئولیت شناسی و عذاب وجدان از مرگ دانش آموزش نمی‌بینید. او تنها به دنبال اثبات چگونگی مرگ آرزو از طریق پزشکی قانونی است. آرزویی که از بالای ساختمان با همه‌ی آرزوهایش خداحافظی کرد و این بی درد چه می‌داند که درد چیست؟ در فاصله بسیار کمی از تراژدی اندوهبار آرزو، خبر رسید آیناز کریمی دانش آموز مدرسه قبازرد دهستان دریس، سر صف از سوی یک به اصطلاح مدیر دیگری به نام «رحیمی» مورد بازخواست قرار می‌گیرد که "چرا موهای تو رنگ شده؛ دو هفته از مدرسه اخراجی تا ابروهات در بیاد" و حتی گفته شده که به صورت آیناز سیلی زده شد طوری که او سر صف از حال رفت و بعد از خوب شدن حالش، مدیر مدرسه برگه‌ی امتحان را از زیر دستش می‌کشد و به برادرش زنگ می‌زند که برای بردن آیناز به مدرسه مراجعه کند. آیناز به خانه می‌رود و بعد از نهار و عمیق شدن خواب مادرش، در انباری خود را حلق آویز می‌کند.

🔸اگر در هر نقطه‌ای از عالم چنین سوگ سترگی از ناکار آمدی قوانین آموزشی و مدیریت ایدئولوژیک و بسته روی می‌داد، بلافاصله وزیر آموزش و پرورش استعفا می‌داد و گناه این مرگ‌ها را از سمت مدیرانش به گردن می‌گرفت اما وزیر آموزش و پرورش در اینجا هیچ دغدغه‌ای از جان دانش آموزان ندارد. برای بی اهمیت‌ترین موضوعات جلسه و سمینار می‌گذارند اما به خاطر سیاست‌های نادرست کلان آموزشی و مدیران نالایقشان، فرزندان این سرزمین با خودکشی اینچنینی که به نوعی قتل خاموش است، به زندگی خود پایان می‌دهند و آب هم از آب تکان نمی‌خورد. تازه شاید مدیرانی از این دست به خاطر چنین رفتارهای خشونت باری که با جان فرزندان این کشور بازی می‌کنند، ارتقا و افزایش رتبه هم بگیرند...

📎 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/48HQkC8

🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔
@kashowra


📍اخبار، نظرات و انتقادات صنفی و آموزشی : 👇
🆔
@kashowranews