🔴کانون های صنفی و تعیین نادرست اهداف و کنش های صنفی
✍ابوالفضل جلیلوند
#نگاه_انتقادی
یکی از بزرگترین ضعف هایی که در کنش های صنفی کانون ها دیده می شود تعیین نادرست و غیر قابل چانه زنی اهداف همراه با کنش های نادرست است .
معمولا اهدافی که کانون ها به عنوان مطالبات هر کنش تعیین می کنند،بسیار گسترده هستند
از تعیین سیاست های کلان آموزشی بگیر تا آموزش رایگان همگانی و بالا بردن خط حقوق کارکنان به بالای خط فقر.
مطالباتی از این دست مطالباتی نیستند که بتوان به عنوان مطالبات یک کنش خاص صنفی در یک روز خاص مطرح کرد.
اینها مطالبات کل صنف هستند نه مطالبات یک کنش خاص در یک روز خاص.
مطالباتی که در هر بار توسط یک کنش مطرح می شوند باید قابل دستیابی و چانه زنی باشند.
پاسخ مطالباتی مانند مطالبات بالا چیزی جز سکوت نمی تواند باشد چرا که عملا قابل دستیابی و چانه زنی نیستند.
این مطالبات را باید خرد و قابل چانه زنی و دستیابی کرد .
وقتی حقوق معلم با بودجه فعلی سه برابر زیر خط فقر است چگونه دولت می توانددر یک بازه زمانی کوتاه آن را به بالای خط فقر برساند ؟
آیا اساسا دولت چنین توانی دارد؟
قطعا خیر.
پس این مطالبه مطالبه ای غیر قابل دستیابی و غیر قابل چانه زنی است .
به جای طرح چنین مطالبات کلانی که برآورده شدنشان نیاز به سالها همراهی دستگاه های مختلف حکومتی و صرف هزاران میلیارد بودجه و سالها برنامه ریزی و تلاش دارد، باید مطالبات را چنان خرد کرد که با همین دولت بتوان بر سر تحقق آنها به مذاکره نشست .
مطالباتی مانند افزایش یک میلیون تومانی حقوق معلمان،
آزاد کردن معلمان دربند،
اختصاص سرانه کافی به مدارس،
تعمیر مدارس فرسوده و ایجاد مدارس استاندارد به جای مدارس کپری تا مدت زمانی که تعیین می شود ووو هر کدام به تنهایی و یا به صورت چند مطالبه شبیه به هم می توانند به عنوان اهداف یک کنش تعیین شوند.
در بخش کنش هم ایرادی که وجود دارد این است که کنش ها عمدتا یک روزه تعیین و پس از اجرا به حال خود رها می شوند.
این نوع کنش فرصتی برای چانه زنی ایجاد نمی کند.
کنش ها باید به صورت متوالی تا کشاندن دولت به پای میز مذاکره طراحی شوند.
به طور مثل می توان تجمعی یک روزه را به عنوان اولین قدم برای آمدن دولت به پای میز مذاکره تعیین کرد و تجمعات دو روزه ، سه روزه ووو را به عنوان قدم های بعدی تعیین کرد و همچنان به روزهای تجمع افزود تا دولت به پای میز مذاکره بیاید.
باید به دولت گفت اگر به پای میز مذاکره نیاید هر بار به حجم کنش افزوده خواهد شد.
یک بار اجرای چنین کنشی این پیام را به دولت می دهد که اگر زودتر به پای میز مذاکره نیاید متحمل هزینه بیشتری خواهد شد، پس بهتر است هر چه سریعتر به پای میز مذاکره آمده و به چانه زنی با معلمان بنشیند.
مذاکره کنندگان هم باید تا می توانند امتیازات بیشتری گرفته و به سلسله کنش ها تا طرح مطالبات بعدی در سلسله کنش های بعدی پایان دهند.
طرح دهها مطالبه کلان و اجرای کنشی مانند یک تجمع یک روزه و پایان دادن به کنش هرگز نمی تواند مطالبات معلمان را برآورده کند چرا که فرصتی برای چانه زنی ایجاد نمی کند زیرا هزینه بسیار بسیار کمی برای دولت دارد.
هزینه ای کمتر از گردن نهادن به انبوه مطالبات طرح شده توسط معلمان .
این روند باید معکوس شود.
باید کنش ها را سلسله ای تا رسیدن به اهداف تعیین کرده و اهداف را خرد و قابل چانه زنی کرد.
به عبارت دیگر باید با گسترده تر کردن کنش ها در هر دور هزینه دولت را افزایش و با خرد کردن مطالبات ، مطالبات را قابل دستیابی کرد.
از تمرکز بر فعالیت مجازی که از یک طرف برای دولت چندان هزینه بر نبوده و از طرف دیگر کنشگر را به اشباع می رساند بدون آنکه به هدفی رسیده باشد باید جدا خودداری کرد.
حیات فعالیت صنفی در کنش های میدانی است .
کنش های مجازی بدون کنش های میدانی هزینه ساز برای دولت که باعث عدم تحقق مطالبات خواهند شد، به مرور باعث مرگ کنش صنفی خواهند شد.
🔻🔻🔻🔻🔻
🆔 @kasenfi
✍ابوالفضل جلیلوند
#نگاه_انتقادی
یکی از بزرگترین ضعف هایی که در کنش های صنفی کانون ها دیده می شود تعیین نادرست و غیر قابل چانه زنی اهداف همراه با کنش های نادرست است .
معمولا اهدافی که کانون ها به عنوان مطالبات هر کنش تعیین می کنند،بسیار گسترده هستند
از تعیین سیاست های کلان آموزشی بگیر تا آموزش رایگان همگانی و بالا بردن خط حقوق کارکنان به بالای خط فقر.
مطالباتی از این دست مطالباتی نیستند که بتوان به عنوان مطالبات یک کنش خاص صنفی در یک روز خاص مطرح کرد.
اینها مطالبات کل صنف هستند نه مطالبات یک کنش خاص در یک روز خاص.
مطالباتی که در هر بار توسط یک کنش مطرح می شوند باید قابل دستیابی و چانه زنی باشند.
پاسخ مطالباتی مانند مطالبات بالا چیزی جز سکوت نمی تواند باشد چرا که عملا قابل دستیابی و چانه زنی نیستند.
این مطالبات را باید خرد و قابل چانه زنی و دستیابی کرد .
وقتی حقوق معلم با بودجه فعلی سه برابر زیر خط فقر است چگونه دولت می توانددر یک بازه زمانی کوتاه آن را به بالای خط فقر برساند ؟
آیا اساسا دولت چنین توانی دارد؟
قطعا خیر.
پس این مطالبه مطالبه ای غیر قابل دستیابی و غیر قابل چانه زنی است .
به جای طرح چنین مطالبات کلانی که برآورده شدنشان نیاز به سالها همراهی دستگاه های مختلف حکومتی و صرف هزاران میلیارد بودجه و سالها برنامه ریزی و تلاش دارد، باید مطالبات را چنان خرد کرد که با همین دولت بتوان بر سر تحقق آنها به مذاکره نشست .
مطالباتی مانند افزایش یک میلیون تومانی حقوق معلمان،
آزاد کردن معلمان دربند،
اختصاص سرانه کافی به مدارس،
تعمیر مدارس فرسوده و ایجاد مدارس استاندارد به جای مدارس کپری تا مدت زمانی که تعیین می شود ووو هر کدام به تنهایی و یا به صورت چند مطالبه شبیه به هم می توانند به عنوان اهداف یک کنش تعیین شوند.
در بخش کنش هم ایرادی که وجود دارد این است که کنش ها عمدتا یک روزه تعیین و پس از اجرا به حال خود رها می شوند.
این نوع کنش فرصتی برای چانه زنی ایجاد نمی کند.
کنش ها باید به صورت متوالی تا کشاندن دولت به پای میز مذاکره طراحی شوند.
به طور مثل می توان تجمعی یک روزه را به عنوان اولین قدم برای آمدن دولت به پای میز مذاکره تعیین کرد و تجمعات دو روزه ، سه روزه ووو را به عنوان قدم های بعدی تعیین کرد و همچنان به روزهای تجمع افزود تا دولت به پای میز مذاکره بیاید.
باید به دولت گفت اگر به پای میز مذاکره نیاید هر بار به حجم کنش افزوده خواهد شد.
یک بار اجرای چنین کنشی این پیام را به دولت می دهد که اگر زودتر به پای میز مذاکره نیاید متحمل هزینه بیشتری خواهد شد، پس بهتر است هر چه سریعتر به پای میز مذاکره آمده و به چانه زنی با معلمان بنشیند.
مذاکره کنندگان هم باید تا می توانند امتیازات بیشتری گرفته و به سلسله کنش ها تا طرح مطالبات بعدی در سلسله کنش های بعدی پایان دهند.
طرح دهها مطالبه کلان و اجرای کنشی مانند یک تجمع یک روزه و پایان دادن به کنش هرگز نمی تواند مطالبات معلمان را برآورده کند چرا که فرصتی برای چانه زنی ایجاد نمی کند زیرا هزینه بسیار بسیار کمی برای دولت دارد.
هزینه ای کمتر از گردن نهادن به انبوه مطالبات طرح شده توسط معلمان .
این روند باید معکوس شود.
باید کنش ها را سلسله ای تا رسیدن به اهداف تعیین کرده و اهداف را خرد و قابل چانه زنی کرد.
به عبارت دیگر باید با گسترده تر کردن کنش ها در هر دور هزینه دولت را افزایش و با خرد کردن مطالبات ، مطالبات را قابل دستیابی کرد.
از تمرکز بر فعالیت مجازی که از یک طرف برای دولت چندان هزینه بر نبوده و از طرف دیگر کنشگر را به اشباع می رساند بدون آنکه به هدفی رسیده باشد باید جدا خودداری کرد.
حیات فعالیت صنفی در کنش های میدانی است .
کنش های مجازی بدون کنش های میدانی هزینه ساز برای دولت که باعث عدم تحقق مطالبات خواهند شد، به مرور باعث مرگ کنش صنفی خواهند شد.
🔻🔻🔻🔻🔻
🆔 @kasenfi