کانال صنفی معلمان ایران
6.32K subscribers
17.5K photos
2.62K videos
408 files
8.3K links
#این_کانال_مستقل_است

حقوق دانش آموزان و معلمان
قوانین اداری
بخشنامه ها
یادداشت های صنفی و آموزشی
پلی بین معلمان و فعالان صنفی.
شعر ، داستان ، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.
@Ertebat_ba_kasenfe
Download Telegram
🕗لذت هنر

☀️معرفی یک هنرمند

🌟#بهرام_صادقی(۱۳۱۵_۱۳۶۳ ش )
نویسنده
🕌 اصفهان

🍂نویسنده معاصر ایرانی، نویسنده داستان کوتاه و از مهم‌ترین چهره‌های #جنگ_اصفهان بود.

🍂 اغلب داستان‌های وی نمایانگر فروپاشی و بیهودگی زندگی شهری است.
🍂در قصه هایش طنزی تلخ و ظریف وجود دارد.
🍂نثرش ساده و معمولی و فاقد آرایش ادبی است.
🍂تنوع و گونه گونی شکل در داستانهای او سزاوار توجه است.
🍂در یکی از معدود گفت‌وگوهای برجامانده از او دربارهٔ تردیدش در مورد زندگی حرف می‌زند: «من دائم در روح خودم بین این دو جنبه سرگردانم. یک جنبه این امید که شاید بشود خوبی را، عدالت را، برقرار کرد، شاید بشود جامعه‌ای ساخت که بتوان در آن زندگی کرد. اما با این‌همه، زندگی پوچ است، بی‌هدف است و به تمامی می‌رسد، اما معلوم نیست چرا؟ اما شاید بشود همین بی‌هدفی و همین پوچی را عمل کرد، اما قطب دیگر نیز جاذبه‌اش را دارد. این مسئلهٔ من است و مسئله‌ای است که در اغلب قهرمانان من هم دیده می‌شود.»
آثار:
📕رمان: #ملکوت
📕مجموعه داستان کوتاه: سنگر و قمقمه های خالی
#ادبیات
#رمان
#زندگی

🔸️🔸️🔸️🔸️
📚کانال صنفی معلمان ایران

🆔️@kasenfi
آوازی غمناک
کانال بانک کتاب صوتی
🎧 قصه شب 🌺

📙داستان کوتاه آوازی غمناک برای شب بی مهتاب
اثر #بهرام_صادقی

🔸بخشی از داستان : درهای اتاق بسته بود و بخاری در گوشه‌ای می‌سوخت. مردی در تختخواب خود، پس از چهل سال زندگی، آخرین لحظات عمرش را می‌گذراند. او را وقتی کوچک بود پدر و مادرش «سلمان» صدا می‌زدند، اما در این هنگام کسی نمی‌دانست به او چه بگوید و او را چه بنامد، و یا بهتر بگوئیم کسی احساس نمی‌کرد که نیازی هم به چنین کاری باشد. دور تا دور اتاق خویشاوندانش ایستاده بودند، پدر پیرش کنار تختخواب زانو زده بود و تنها موهای انبوه سپیدش به تمامی دیده می‌شد و چشم‌هایش در زیر ابروهای پرپشت و آویخته‌اش خفته بود. مادر در گوشه دیگری چادرش را به خود پیچیده بود و سرش را در سینه پنهان می‌داشت. آرام بود، اما از حرکت نومیدانه شانه‌هایش معلوم می‌شد که گریه می‌کند. دیگران ایستاده بودند، هر کدام به نحوی، ولی نگاه‌شان بر سلمان دوخته بود.

📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi