🌀 معرفی داستان
♦️«آنوقتها که دنبال ما میگشتند، یک روز مادرم تا نزدیکی من آمده بود. داد زدم، مامان! مامان جان! من این جا هستم. بیا کنارم بنشین. صدایم را نشنید. دور شد. مرا پیدا نکرد. گلها و شمعهایش را روی گور دیگری گذاشت و نشست به درد دل کردن و اشک ریختن.»
📌 بخشی از داستان کوتاه «آنها هنوز جوانند»
نوشته علی اشرف درویشیان، که برای مادران خاوران و از زبان اعدامیان با گورهای بی نشان نوشته شده است.
🔸 فایل صوتی این داستان کوتاه با صدای
ناصر زراعتی را می توانید فردا از کانال صنفی معلمان ایران دریافت کنید.
#فرهنگ
#داستان_کوتاه
#علی_اشرف_درویشیان
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
♦️«آنوقتها که دنبال ما میگشتند، یک روز مادرم تا نزدیکی من آمده بود. داد زدم، مامان! مامان جان! من این جا هستم. بیا کنارم بنشین. صدایم را نشنید. دور شد. مرا پیدا نکرد. گلها و شمعهایش را روی گور دیگری گذاشت و نشست به درد دل کردن و اشک ریختن.»
📌 بخشی از داستان کوتاه «آنها هنوز جوانند»
نوشته علی اشرف درویشیان، که برای مادران خاوران و از زبان اعدامیان با گورهای بی نشان نوشته شده است.
🔸 فایل صوتی این داستان کوتاه با صدای
ناصر زراعتی را می توانید فردا از کانال صنفی معلمان ایران دریافت کنید.
#فرهنگ
#داستان_کوتاه
#علی_اشرف_درویشیان
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🌀 یادآر
🔸۴ آبان سالروز درگذشت علیاشرف درویشیان
📌 ( زاده ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۹۶ تهران ) معلم و داستاننویس دهکهای پایین!
🔹 درویشیان داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه بود که بسیاری از افسانهها را در کتاب افسانهها و متلهای کردی آورده است.
او درباره قصههای کودکیاش میگفت:
"در زندگی پای قصههای خیلی از قصه گویان نشستم، اما مادر بزرگم از همه آنها بهتر بود و به آنچه میگفت آگاهی کافی داشت. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثلها و اصطلاحات محلی بیان میکرد. آنها را با مسائل روز و نکتههای مورد علاقه ما میآمیخت، آرام و بیشتاب قصه میگفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی میشود، بنابراین همیشه شبها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه میگفت. پدرم هم قصهگوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم. او کم سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را میخواند. نخستین کتاب داستانی که به خانه ما آمد، امیرارسلان نامدار بود که من در ۹ سالگی در شبهای زمستان برای خانواده میخواندم".
وی در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه، ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و گیلانغرب آموزگار بود.
در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.
از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب "از این ولایت" و فعالیتهای سیاسی ۳ بار دستگیر و ممنوعالقلم شد. او در کتابهایش زندگی کودکان فرودست و مقاومت و تلاش پیوسته آنها را در زندگی نشان میداد. وی شش سال به خاطر انتشار کتابهایش در زندان بود. مجموعه "فصل نان" و قصه "رنگینه" را در زندان نوشت و توسط همسرش به خارج از زندان فرستاد.
وی در بسیاری از آثارش از جمله در آبشوران، سالهای ابری، فصل نان و همراه آهنگهای بابام به زندگی خودش و سختیهای آن سالها پرداخته است.
در سال۱۳۳۶ که به دانشسرای مقدماتی کرمانشاه رفت، روز به روز علاقهاش به مطالعه بیشتر میشد.
علی اشرف درویشیان در ۷۶ سالگی درگذشت.
♦️آثار:
بیستون.
آبشوران: نشر چشمه.
فصل نان: نشر چشمه.
همراه آهنگهای بابام: نشر چشمه.
گل طلا وکلاش قرمز.
ابر سیاه هزار چشم.
روزنامه دیواری مدرسه ما.
رنگینه.
کی برمیگردی داداش جان.
آتش در کتابخانه بچهها.
چون و چرا.
داستانهای محبوب من (۶ جلد): نشر چشمه.
سلول ۱۸.
سی و دوسال مقاومت در زندان.
افسانهها و متلهای کردی: نشر چشمه.
سالهای ابری (۲ جلد): نشر چشمه.
درشتی (مجموعه داستان کوتاه): نشر چشمه.
مجموعه ۲۰ جلدی فرهنگ افسانههای ایرانی با همکاری رضا خندان مهابادی.
واژهنامه گویش کرمانشاهی.
یادمان صمد (صمدبهرنگی).
شب آبستن.
از این ولایت: نشر چشمه.
قصههای آن سالها: نشر چشمه.
خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان): نشر چشمه.
#فرهنگ
#ادبیات
#علی_اشرف_درویشیان
https://s4.uupload.ir/files/img_20211026_112455_088_zynx.jpg
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🔸۴ آبان سالروز درگذشت علیاشرف درویشیان
📌 ( زاده ۳ شهریور ۱۳۲۰ کرمانشاه -- درگذشته ۴ آبان ۱۳۹۶ تهران ) معلم و داستاننویس دهکهای پایین!
🔹 درویشیان داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه بود که بسیاری از افسانهها را در کتاب افسانهها و متلهای کردی آورده است.
او درباره قصههای کودکیاش میگفت:
"در زندگی پای قصههای خیلی از قصه گویان نشستم، اما مادر بزرگم از همه آنها بهتر بود و به آنچه میگفت آگاهی کافی داشت. افسانه را با آب و تاب و با سود جستن از مثلها و اصطلاحات محلی بیان میکرد. آنها را با مسائل روز و نکتههای مورد علاقه ما میآمیخت، آرام و بیشتاب قصه میگفت و عقیده داشت که گفتن متل در روز سبب کسالت و خستگی میشود، بنابراین همیشه شبها و به ویژه پیش از خواب برای ما قصه میگفت. پدرم هم قصهگوی خوبی بود، اما نه به اندازه مادربزرگم. او کم سواد بود و برای ما اشعار حافظ و باباطاهر را میخواند. نخستین کتاب داستانی که به خانه ما آمد، امیرارسلان نامدار بود که من در ۹ سالگی در شبهای زمستان برای خانواده میخواندم".
وی در سال ۱۳۳۷ پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه، ۸ سال در روستاهای کرمانشاه و گیلانغرب آموزگار بود.
در سال ۱۳۴۵ در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی و سپس تا کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی درس خواند و همزمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته مشاوره و راهنمای تحصیلی پیش رفت.
از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ به سبب نوشتن کتاب "از این ولایت" و فعالیتهای سیاسی ۳ بار دستگیر و ممنوعالقلم شد. او در کتابهایش زندگی کودکان فرودست و مقاومت و تلاش پیوسته آنها را در زندگی نشان میداد. وی شش سال به خاطر انتشار کتابهایش در زندان بود. مجموعه "فصل نان" و قصه "رنگینه" را در زندان نوشت و توسط همسرش به خارج از زندان فرستاد.
وی در بسیاری از آثارش از جمله در آبشوران، سالهای ابری، فصل نان و همراه آهنگهای بابام به زندگی خودش و سختیهای آن سالها پرداخته است.
در سال۱۳۳۶ که به دانشسرای مقدماتی کرمانشاه رفت، روز به روز علاقهاش به مطالعه بیشتر میشد.
علی اشرف درویشیان در ۷۶ سالگی درگذشت.
♦️آثار:
بیستون.
آبشوران: نشر چشمه.
فصل نان: نشر چشمه.
همراه آهنگهای بابام: نشر چشمه.
گل طلا وکلاش قرمز.
ابر سیاه هزار چشم.
روزنامه دیواری مدرسه ما.
رنگینه.
کی برمیگردی داداش جان.
آتش در کتابخانه بچهها.
چون و چرا.
داستانهای محبوب من (۶ جلد): نشر چشمه.
سلول ۱۸.
سی و دوسال مقاومت در زندان.
افسانهها و متلهای کردی: نشر چشمه.
سالهای ابری (۲ جلد): نشر چشمه.
درشتی (مجموعه داستان کوتاه): نشر چشمه.
مجموعه ۲۰ جلدی فرهنگ افسانههای ایرانی با همکاری رضا خندان مهابادی.
واژهنامه گویش کرمانشاهی.
یادمان صمد (صمدبهرنگی).
شب آبستن.
از این ولایت: نشر چشمه.
قصههای آن سالها: نشر چشمه.
خاطرات صفرخان (صفر قهرمانیان): نشر چشمه.
#فرهنگ
#ادبیات
#علی_اشرف_درویشیان
https://s4.uupload.ir/files/img_20211026_112455_088_zynx.jpg
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
🎆عکس نوشته
«آن وقتها که دنبال من می گشتند ، یک روز مادرم تا نزدیکی ما آمده بود . داد زدم مامان! مامان جان ! من اینجا هستم . بیا کنارم بنشین . صدایم را نشنید .دور شد مرا بیدار نکرد گلها و شمع هایش را روی قبر دیگری گذاشت و نشست به درد و دل و اشک ریختن»...
بخشی از داستان کوتاه:
📃«آنها هنوز جوانند»
🖋اثر: #علی_اشرف_درویشیان
🍃عکس: #گورستان_خاوران
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
«آن وقتها که دنبال من می گشتند ، یک روز مادرم تا نزدیکی ما آمده بود . داد زدم مامان! مامان جان ! من اینجا هستم . بیا کنارم بنشین . صدایم را نشنید .دور شد مرا بیدار نکرد گلها و شمع هایش را روی قبر دیگری گذاشت و نشست به درد و دل و اشک ریختن»...
بخشی از داستان کوتاه:
📃«آنها هنوز جوانند»
🖋اثر: #علی_اشرف_درویشیان
🍃عکس: #گورستان_خاوران
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
📌جملات ناب
دولتها مثل ابرهای گریزان بدون باران، تند تند آمدهاند و رفتهاند؛ تنها فرقشان در قیافههایشان بوده است، یکی کوتاه یکی بلند، یکی با دماغ بزرگ یکی کوچک، یکی با صدای بم یکی زیر، یکی چاق و یکی لاغر، و مردم همچنان فقیر و پابرهنه ماندهاند...
#علی_اشرف_درویشیان
#سالهای_ابری
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi
دولتها مثل ابرهای گریزان بدون باران، تند تند آمدهاند و رفتهاند؛ تنها فرقشان در قیافههایشان بوده است، یکی کوتاه یکی بلند، یکی با دماغ بزرگ یکی کوچک، یکی با صدای بم یکی زیر، یکی چاق و یکی لاغر، و مردم همچنان فقیر و پابرهنه ماندهاند...
#علی_اشرف_درویشیان
#سالهای_ابری
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🔸🔸🔸
🆔 @kasenfi