🌀 یاد بعضی نفرات
#میرزا_حسن_تبریزی (مشهور به #رشدیه) در ۱۲۳۰ در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خود فرا گرفت و بنا داشت برای ادامه تحصیلات دینی به نجف مهاجرت کند.
او در جوانی تحت تاثیر خواندن روزنامههای فارسی منتشره در خارج از ایران (از جمله حبل المتین، اختر و ثریا) به تعلیم و تربیت علاقهمند و از فکر پیشین خود برای سفر به نجف منصرف شد.
اندکی بعد “اصلاح اصول تعلیم و تربیت” را به عنوان هدف خود برگزید و برای تدارک مقدمات آن راهی بیروت شد.
به مدت دو سال در دارالمعلمین بیروت که به وسیله فرانسویان، تاسیس یافته بود به تحصیل علوم جدید پرداخت و به شیوههای تدریس آشنایی پیدا کرد. سپس برای تکمیل مطالعات خود به استانبول و مصر سفر کرد و در روش تدریس در مدارس رشدیه (استانبول) و اعدادیه (مصر) آنجا مطالعاتی نمود.
در استانبول به طرح نقشههایی برای تعلیم تربیت اطفال و نو آموزان پرداخته و اقدام به رفع مشکلات تدریس در زبان فارسی و اختراع الفبای صوتی در این زبان کرد و سپس به ایروان رفته، در سال ۱۲۶۲ نخستین مدرسه ایرانی را تاسیس کرد و با اصول (الفبای صوتی) که از اختراعات خودش بود، شروع به تدریس نمود. مدرسه او دو زبانه بود و نخستین کتاب آموزش زبان ترکی را تالیف کرد.
پس از چهار سال به تبریز بازگشت. پس از ورود به ایران عدهای از اقوام با سواد خود را گرد آورد و طرز تدریس اسلوب جدید خود را به آنان آموخت و اولین دبستان را در سال۱۲۶۷ در مسجد مصباح الملک تاسیس نمود.
اشتیاق مردم به باسواد شدن کودکانشان، باعث گرمی بازار مدرسه شد. اما مکتبداران سنتی یکی از عالمان تبریز را وادار نمودند، رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسه جدید را صادر کند. رشدیه نیز شبانه به مشهد فرار کرد.
پس از شش ماه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محله بازار تأسیس کرد. اما این مدرسه هم مورد هجوم قرار گرفت و رشدیه دیگربار به مشهد فرار کرد.
مدرسه سوم را در چرنداب تبریز تأسیس نمود. این بار، طلبههای علوم دینی به تحریک مکتب داران به مدرسه حمله کردند و رشدیه را تهدید به قتل نمودند.
چهارمین مدرسه را در محله نوبر تبریز، برای کودکان تهیدست بنیان گذاشت؛ که شمار شاگردانش به ۳۵۷ و شمار معلمان به ۱۲ نفر رسید. این بار مکتب داران به پدر رشدیه متوسل شدند و او را تهدید کردند. پدر رشدیه نیز از او خواست به مشهد برود و او چنین کرد.
بعد از چندی، باز به تبریز برگشت و پنجمین مدرسه را در محله بازار دائر نمود. باز هم مدرسه مورد هجوم واقع شد. دانش آموزان مجروح شدند و یکی از آنان کشته شد. میرزا حسن دیگر بار به مشهد گریخت.
رشدیه در مشهد مدرسهای تأسیس کرد اما آنجا نیز با هجوم کهنه پرستان مواجه شد. مدرسه را چپاول و دست اش را نیز شکستند.
ششمین مدرسه را در لیلی آباد دایر نمود. این مدرسه سه سال دوام آورد. چندی بعد کلاسی برای بزرگسالان نیز باز کرد که در مدت ۹۰ ساعت خواندن و نوشتن را به آنان آموخت. این بار، مخالفان با شلیک تیری به پای او مجروحش ساختند. با مجروح شدن او مدرسه هم بسته شد.
مدرسه هفتم او هم به وسیله بمبی از باروت و زرنیخ تخریب شد و رشدیه تصمیم به ترک ایران گرفت و به قفقاز رفت.
هنگامی که امینالدوله به عنوان والی آذربایجان، انتخاب شد، رشدیه را به تبریز دعوت کرد. او دبستان باشکوهی در تبریز ساخت که هشتمین مدرسه او بود. به سبب حمایتهای امین الدوله، مخالفین کاری از پیش نبردند اما بعد از رفتن او به تهران منحل شد.
میرزا حسن مدارسی را به نام مدارس رشدیه در تهران بنیان گذاشت. اما بعد از عزل امین الدوله مدرسه تعطیل شد. بعدها شایعه شد که رشدیه بابی شدهاست. مدتی به استخدام وزارت معارف درآمد و به گیلان رفت و همانجا بازنشسته شد. او در دوران بازنشستگی در رشت، تهران و اردبیل نیز مدارسی تاسیس کرد. پس از آن به قم رفت و تا آخر عمر در این شهر سکونت داشت. در همان سال ورود مدرسهای تأسیس کرد و در آن به تدریس با شیوه خاص خود مشغول شد.
رشدیه نهایتا در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ در قم در سن ۹۷ سالگی درگذشت و چنین وصیت کرده بود:
مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود. وی در قبرستان نو در نزدیکی حرم فاطمه معصومه در قم دفن شدهاست.
#فرهنگ
#آموزش_نوین
#یاد_بعضی_نفرات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi
#میرزا_حسن_تبریزی (مشهور به #رشدیه) در ۱۲۳۰ در تبریز متولد شد. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خود فرا گرفت و بنا داشت برای ادامه تحصیلات دینی به نجف مهاجرت کند.
او در جوانی تحت تاثیر خواندن روزنامههای فارسی منتشره در خارج از ایران (از جمله حبل المتین، اختر و ثریا) به تعلیم و تربیت علاقهمند و از فکر پیشین خود برای سفر به نجف منصرف شد.
اندکی بعد “اصلاح اصول تعلیم و تربیت” را به عنوان هدف خود برگزید و برای تدارک مقدمات آن راهی بیروت شد.
به مدت دو سال در دارالمعلمین بیروت که به وسیله فرانسویان، تاسیس یافته بود به تحصیل علوم جدید پرداخت و به شیوههای تدریس آشنایی پیدا کرد. سپس برای تکمیل مطالعات خود به استانبول و مصر سفر کرد و در روش تدریس در مدارس رشدیه (استانبول) و اعدادیه (مصر) آنجا مطالعاتی نمود.
در استانبول به طرح نقشههایی برای تعلیم تربیت اطفال و نو آموزان پرداخته و اقدام به رفع مشکلات تدریس در زبان فارسی و اختراع الفبای صوتی در این زبان کرد و سپس به ایروان رفته، در سال ۱۲۶۲ نخستین مدرسه ایرانی را تاسیس کرد و با اصول (الفبای صوتی) که از اختراعات خودش بود، شروع به تدریس نمود. مدرسه او دو زبانه بود و نخستین کتاب آموزش زبان ترکی را تالیف کرد.
پس از چهار سال به تبریز بازگشت. پس از ورود به ایران عدهای از اقوام با سواد خود را گرد آورد و طرز تدریس اسلوب جدید خود را به آنان آموخت و اولین دبستان را در سال۱۲۶۷ در مسجد مصباح الملک تاسیس نمود.
اشتیاق مردم به باسواد شدن کودکانشان، باعث گرمی بازار مدرسه شد. اما مکتبداران سنتی یکی از عالمان تبریز را وادار نمودند، رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسه جدید را صادر کند. رشدیه نیز شبانه به مشهد فرار کرد.
پس از شش ماه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محله بازار تأسیس کرد. اما این مدرسه هم مورد هجوم قرار گرفت و رشدیه دیگربار به مشهد فرار کرد.
مدرسه سوم را در چرنداب تبریز تأسیس نمود. این بار، طلبههای علوم دینی به تحریک مکتب داران به مدرسه حمله کردند و رشدیه را تهدید به قتل نمودند.
چهارمین مدرسه را در محله نوبر تبریز، برای کودکان تهیدست بنیان گذاشت؛ که شمار شاگردانش به ۳۵۷ و شمار معلمان به ۱۲ نفر رسید. این بار مکتب داران به پدر رشدیه متوسل شدند و او را تهدید کردند. پدر رشدیه نیز از او خواست به مشهد برود و او چنین کرد.
بعد از چندی، باز به تبریز برگشت و پنجمین مدرسه را در محله بازار دائر نمود. باز هم مدرسه مورد هجوم واقع شد. دانش آموزان مجروح شدند و یکی از آنان کشته شد. میرزا حسن دیگر بار به مشهد گریخت.
رشدیه در مشهد مدرسهای تأسیس کرد اما آنجا نیز با هجوم کهنه پرستان مواجه شد. مدرسه را چپاول و دست اش را نیز شکستند.
ششمین مدرسه را در لیلی آباد دایر نمود. این مدرسه سه سال دوام آورد. چندی بعد کلاسی برای بزرگسالان نیز باز کرد که در مدت ۹۰ ساعت خواندن و نوشتن را به آنان آموخت. این بار، مخالفان با شلیک تیری به پای او مجروحش ساختند. با مجروح شدن او مدرسه هم بسته شد.
مدرسه هفتم او هم به وسیله بمبی از باروت و زرنیخ تخریب شد و رشدیه تصمیم به ترک ایران گرفت و به قفقاز رفت.
هنگامی که امینالدوله به عنوان والی آذربایجان، انتخاب شد، رشدیه را به تبریز دعوت کرد. او دبستان باشکوهی در تبریز ساخت که هشتمین مدرسه او بود. به سبب حمایتهای امین الدوله، مخالفین کاری از پیش نبردند اما بعد از رفتن او به تهران منحل شد.
میرزا حسن مدارسی را به نام مدارس رشدیه در تهران بنیان گذاشت. اما بعد از عزل امین الدوله مدرسه تعطیل شد. بعدها شایعه شد که رشدیه بابی شدهاست. مدتی به استخدام وزارت معارف درآمد و به گیلان رفت و همانجا بازنشسته شد. او در دوران بازنشستگی در رشت، تهران و اردبیل نیز مدارسی تاسیس کرد. پس از آن به قم رفت و تا آخر عمر در این شهر سکونت داشت. در همان سال ورود مدرسهای تأسیس کرد و در آن به تدریس با شیوه خاص خود مشغول شد.
رشدیه نهایتا در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ در قم در سن ۹۷ سالگی درگذشت و چنین وصیت کرده بود:
مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود. وی در قبرستان نو در نزدیکی حرم فاطمه معصومه در قم دفن شدهاست.
#فرهنگ
#آموزش_نوین
#یاد_بعضی_نفرات
🔸🔸🔸
📚 کانال صنفی معلمان ایران
🆔 @Kasenfi