بمان که این دل لبریزم هنوز با تو سخن دارد
و با تو این غزل کوتاه سر قصیده شدن دارد

چو زخم های مرا دیدی ز خار بادیه کمتر پرس
مگر نگاه غریب تو چه چیز کم ز گون دارد!؟
.........................
قال کی بو دولغون اوره یین
هه لم سنین له سؤزو وار.
سنله بو قيسا غزلين
قصيده اولماق اوزو وار.

گؤرركن يارالاريمى
چؤل تيكانيندان آزراق سور،
آخی غریب باخیشلارین
گه وندن نه لر آزی وار؟!

#عاصم_اسدی
ترجمه: #حسین_رزمی(یارای)


🔻🔻🔻

https://tttttt.me/kasenfi

قلم، دست، گفتار، كوتاه تر
افق، بال، منقار، كوتاه تر
به ساطورها، شیر، بی یال ودُم
غزلهام، هر بار كوتاه تر
ز بیراهه ها، جاده، بیراه تر
عَلم، از علمدار كوتاه تر
به ناچار، حق باز بالا نشست
كه منبر شد از دار كوتاه تر
🔹ـ
اگر ریشه پوسید، راه كسی
نشد جز تبردار، كوتاه تر
كشیدند ما را به بالای دار
به جرمی، خود از دار كوتاه تر!
ببین! كركسان، حدِ پروازشان
فراتر شد ای یار! كوتاه تر!
چنین تا بلند است برجِ بلا
كه را نیست دیوار، كوتاه تر؟!
🔹ـ
كسی بی سر از راه خواهد رسید
بزن طاق و این بار كوتاه تر!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ
#عاصم_اسدی
معلم
منبع :
@asemasadi
🔶🔷🔶🔷🔶

https://tttttt.me/kasenfi

#من_زنی_را_نگاه_خواهم_شد

من، زنی را نگاه خواهم شد
محوِ یک رویِ ماه خواهم شد

تا به ماهِ بلند خود برسم
به بلندای آه خواهم شد
🔹
پیش از این اشتباه می کردم
بعد از این اشتباه خواهم شد

ننگِ هرچه ثواب، من بودم
عصمتِ یک گناه خواهم شد

خواهم آمد به خواب و خانه ی تو
هرچه خواهی، بخواه!، خواهم شد

اوّل از خواب خویش خواهم رفت
سپس از راه...، راه خواهم شد

فتح تو، تا نصیبِ کس نشود
یک تنه، یک سپاه خواهم شد

تُرکم؛ اما به پیشمرگیِ تو
کُردِ هر کوره راه خواهم شد
🔹
تا بخواهد دلت، مرا، هر روز
مثل شب، دلبخواه خواهم شد

به دو هفته رسید، عاشقی ام
پس، تمام است؛ ماه خواهم شد!

من، زنی را نگاه می کردم
من، زنی را نگاه خواهم شد.

#عاصم_اسدی

#غزل_امروز

#شعر_عاشقانه
منبع : کانال عاصم اسدی، معلم و شاعر زنجانی

https://tttttt.me/asemasadi

🔻🔻🔻

با ما همراه شوید و با معلمان هنرمند و نویسنده آشنا شوید

🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi

#سیسمونی_سارا

🔺به دخترم #سارا در انتهای دومین دهه ی درکِ بارانی که هنوز، قاتق نانمان است.
--------------------
دیدم عزادارید..
اشاره می كردم اگر به زهره* ...
اصلا می توانستم چیز خورش بکنم
مرثیه خوان را
مثلا، دف براهنی** را به خوردش می دادم و...

كه راباید ببینم؟!
یك امروز می خواستم
قاتق نان دخترم، باران نباشد
چرا كه را باید ببینم؟!
دیدن ندارد كه
سیسمونی سارا
یك چترو چند بارانی و
عروسكی که زار می زند.
-- دایره ی زنگی ام را پناه می دهید از باران؟
-- اشتباه گریسته اید آقا!
موی بلند و
صورت اصلاح نشده ی بیدِ از اول مجنون
هیچ ربطی ندارد به مرده ای كه - دور از چشم لیلا-
اخیرا پایش چال كرده اند.

كه را باید ببینم؟!
می خواستم
در سطر آخر این شعر - شخصا - گریه كنم
كه بیست و نهم اسفند است
و چراغ نفتی ام دارد می میرد
دیدم عزادارید
دف دف ددف دف دف...!
_
#عاصم_اسدی
#زنجان _ ۲۹ اسفند ۱۳۷۹

*...سرود زهره به رقص آورد مسیحا را (حافظ)
** شعر دف ، رضا براهنی
http://instagram.com/u/asemasadi
                                              

#شعر_معلمان
#اشعار_مخاطبان
🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi

#قلم_معلم
#یک_شاعر_یک_شعر

#خواب_تو

دوباره می نویسم
و تحریر اول پرنده را
خیس می کنم
در کاسه ی آبی که روی میز تحریر است
بعد، پاره می کنم.
خواب تو نزدیک است آخر
نزدیکتر از پاسبانی
که به چای دعوتش کرده ام
و در حالی که سوتش را از کار می اندازد
فکر می کند:
کاسه ی آب از لوازم شاعری است!؟
◾️ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عاصم_اسدی
@asemasadi

لطفا از طریق آی دی زیر آثار خود را برای ما ارسال کنید

#ارتباط_با_ما
@Ertebatbama1399

🔹🔹🔹🔹

🆔 @kasenfi

از طریق لینک زیر عضو #کانال_صنفی_معلمان شوید و اخبار صنفی و آموزشی را دنبال نمایید :

https://tttttt.me/kasenfi

🔻🔻🔻🔻🔻

#یک_شعر_یک_شاعر
دل خوش نکنم به سبزه ی باغ
چون سبزه ی یار، خوشتر آمد

ای نحسی سیزده، به در شو!
ماهِ شب چارده در آمد

#عاصم_اسدی
----------------------------------
لطفا از طریق آی دی زیر آثار خود را برای ما ارسال کنید
#ارتباط_با_ما
@Ertebatbama1399
🔹🔹🔹🔹
🆔 @kasenfi
از طریق لینک زیر عضو #کانال_صنفی_معلمان شوید و اخبار صنفی و آموزشی را دنبال نمایید :
https://tttttt.me/kasenfi

🔻🔻🔻🔻🔻

#یک_شعر_یک_شاعر
من،ازعاشق شدن درکوچه ای بن بست میآیم
صبور و ساکت و سنگین، خراب و خُرد،تنها هم

چه پایان غم انگیزی که مثل ماهی قرمز
برای چند روزی عید می خواهند ما را هم
#عاصم_اسدی
----------------------------------
لطفا از طریق آی دی زیر آثار خود را برای ما ارسال کنید
#ارتباط_با_ما
@Ertebatbama1399
🔹🔹🔹🔹
🆔 @kasenfi
از طریق لینک زیر عضو #کانال_صنفی_معلمان شوید و اخبار صنفی و آموزشی را دنبال نمایید :
https://tttttt.me/kasenfi

🔻🔻🔻🔻🔻

#معلم_نوشت
#یک_شعر_یک_شاعر
‍ تب بيش از اين كه هست ميسّر نمی شود
عاشق، جهنمی است و كيفر نمی شود

شيرازه بندها، همه در باد می دوند
در چالشی عقيم كه دفتر نمی شود

مردن ز بوسه ای و تولد ز بوسه ای 
هر بار با تو می شد و ديگر نمی شود

زين راستی اميد گريزی نمانده است
چرخی بزن! كه جاده مدوّر نمی شود

ای نخ به نخ تنيده دلم را در عاشقی!
نقشی زدی كه هيچ مكرر نمی شود

هر آن قطاری از قلم و رنگ می رسد
آه! از ملاحتت كه مصوّر نمی شود

با آن ملاحتی که نمک گير می كند
عاشق، جراحتی است كه بهتر نمی شود

سقای آبروی منی، اين منم كه باز
سيراب گشته شهر و لبم تر نمی شود

حيف از اميد نامه برِ پير شهرمان
يک عمر، نامه برد و كبوتر نمی شود
#عاصم_اسدی
----------------------------------
🔹🔹🔹🔹
🆔 @kasenfi
از طریق لینک زیر عضو #کانال_صنفی_معلمان شوید و اخبار صنفی و آموزشی را دنبال نمایید :
https://tttttt.me/kasenfi

🔻🔻🔻🔻

🔴 شعر «گفته بودند وبا را بردند ...» را تا حدودی در ذهن داشتم احتمالا از شعرخوانی‌های دانشگاه زنجان.
وقتی می‌خواستم آن را در این یادداشت استفاده کنم جستجو کردم شعر منتسب به چند نفر بود پس با همین توضیح نام هیچ یک را ننوشتم و توضیح دادم که هویت شاعر برایم مشخص نشد تا اینکه دوست شاعر و همکار نازنینم آقای #عاصم_اسدی ، که ما دانشگاه زنجانی‌ها با خودش و شعرهایش خاطره زیاد داریم این توضیح را برایم ارسال نمودند :

درود ....جناب ابراهیمی!
درباره ی اون غزلی که ( با مطلع: گفته بودند وبا را بردند/ نه، غلط بود، دوا را بردند) در یادداشت شما و کانال صنفی معلمان ایران، بدون نام شاعرش منتشر شده است:

چند سال پیش، ابتدا در وبلاگ دوست هم دانشگاهیم آقای دکتر رضا صادقی شهپر و بعدا در بعضی وبلاگ‌های دانشجویان دهه‌ی هفتاد دانشگاه زنجان، دیدم که این غزل را گاهی بدون اسم و در مواردی هم به اسم من نشر داده‌اند.
علتش هم این بود که اواسط دهه ۷۰ این شعر را در کارگاه‌های شعرم در دانشگاه زنجان، خوانده بودم... و برخی دوستان فکر کرده‌بودند که این غزل از سروده‌های خود من است.
جست وجویم برای یافتن سر رسیدی که که شاعر این غزل، این شعر را در آن به یادگار نوشته بود( در جلسه ی شعر حوزه‌ی هنری تهران، سال ۱۳۷۴) به جایی نرسید.
از نام و نام خانوادگی شاعر هم فقط نام کوچک ایشان در ذهنم مانده بود. و بین سه شاعر هم نسلم که این نام را داشتند، مردد بودم...
به هر روی، به مدد وب گردی، وبلاگ شاعر ارجمند جناب #شاهین_رهنما را پیدا کرده و از انتساب این غزل به ایشان مطمئن شدم.
شکل کامل و صحیح غزل و یاداشت شاعر را از وبلاگ ایشان برایتان ارسال کردم.

با احترام و ارادت
عاصم اسدی ۱۷ فروردین ۱۳۹۹ زنجان


با تشکر از عاصم گرامی که باامانت داری ، حساسیت و پیگیری هویت شاعر یکی از شعرهای محبوب نزد ما بچه‌های دانشگاه زنجان را برایمان مشخص نمودند.

ارادت بیکران
جعفر ابراهیمی
۱۸ فروردین ۱۳۹۹

📌در ضمیمه تصویر وبلاگ شاعر خوش ذوق #شاهین_رهنما، که ایشان هم از فرهنگیان شاعر و ادیب گیلان هستند را می‌توانید مشاهده نمایید.

🆔 @kahimeh

https://tttttt.me/kahimeh/516?single

🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi

#یک_شعر_یک_شاعر

ساحل شدیم و مدّ تمام شراب ها
چون جان رسید بر لب و مدهوشمان نکرد

کو، کی، کجاست اسب و سواری که بگذرد
از این جهنمی که سیاووشمان نکرد!!؟

#عاصم_اسدی
🔻🔻🔻🔻🔻
شعر، داستان، یادداشت خود را از طریق آی دی زیر برای ما ارسال نمایید.


#ارتباط_با_کانال
@Ertebat_ba_kasenfi

🔻🔻🔻
🔻🔻🔻🔻
🔹 #کانال_صنفی_معلمان

🆔 @kasenfi
👇👇👇
https://tttttt.me/kasenfi