#شاه_کلید
بودا میگوید:
هرکاری که میکنی، کارهای جزئی، خوردن، راهرفتن، نوشیدن آب، حمام رفتن، شنا در رودخانه
هرکاری که انجام میدهی:
کاملاً آنجا باش، با تمام وجود آنجا باش. به حواس خودت تبدیل بشو
از ذهن به سمت حواس بدنت بیا، حسهایت را احساس و تماشا کن.
و آنچه که بوداییان در این بیستوپنج قرن کردهاند درست ضد این بوده
آنان بیشتر و بیشتر به سمت سر رفتهاند، حواس خودشان را کاملاً نابود کردهاند. تاجایی که به بدنهایشان مربوط است، بیجان شدهاند. فقط سرهایشان پیوسته مشغول کار است و روز و شب مشغول تفسیرهای بزرگ خودشان هستند
و چنان قوانین مسخرهای به نام بودا ساختهاند که باور نخواهید کرد
سی و سههزار قانون و مقررات که باید از آنها پیروی کرد! حتی به یادآوردن آنها غیرممکن است: ۳۳۰۰۰ قانون و مقررات که باید از آنها پیروی کرد!
بودا فقط یک قانون میشناسد و آن، #هشیاری است ــ و همین کافیست: ترتیب همهچیز را میدهد؛ شاهکلید را به تو میدهد؛ نیازی نیست ۳۳۰۰۰ کلید با خودت حمل کنی
سیوسههزار کلید در ناخودآگاه! گرانبار خواهی شد. این چیزیست که برای بودیسم رخ دادهاست. برای تمام مذاهب چنین اتفاقی افتاده است. قوانین و مقرارت بسیار زیاد و مردم چنان گرانبار شدهاند که همهی آنها را فراموش کردهاند.
دیانت بسیار ساده است. فقط یک قانون دارد ـــ هشیاری ـــ و این شاهکلید است
هر عمل زندگیت را با هشیاری تمام انجام بده. هشیاریات را روی هر عمل متمرکز کن، و همان تمرکز عمل را متحول میسازد، زیرا وقتی هشیاریات را به هر چیزی بدهی، زنده میشود؛ زندگی را در آن میریزی. حواس تو بسیار حسّاس میشوند و چون هشیار هستی، ارباب و صاحباختیار هستی
بردگی یعنی ناهشیاری
#اشو
امّا پادا / راه حق DhammaPada تفسیر سخنان بودا توسط اشو
جلد دهم
#برگردان: محسن خاتمی
@jazbomoraghebe
بودا میگوید:
هرکاری که میکنی، کارهای جزئی، خوردن، راهرفتن، نوشیدن آب، حمام رفتن، شنا در رودخانه
هرکاری که انجام میدهی:
کاملاً آنجا باش، با تمام وجود آنجا باش. به حواس خودت تبدیل بشو
از ذهن به سمت حواس بدنت بیا، حسهایت را احساس و تماشا کن.
و آنچه که بوداییان در این بیستوپنج قرن کردهاند درست ضد این بوده
آنان بیشتر و بیشتر به سمت سر رفتهاند، حواس خودشان را کاملاً نابود کردهاند. تاجایی که به بدنهایشان مربوط است، بیجان شدهاند. فقط سرهایشان پیوسته مشغول کار است و روز و شب مشغول تفسیرهای بزرگ خودشان هستند
و چنان قوانین مسخرهای به نام بودا ساختهاند که باور نخواهید کرد
سی و سههزار قانون و مقررات که باید از آنها پیروی کرد! حتی به یادآوردن آنها غیرممکن است: ۳۳۰۰۰ قانون و مقررات که باید از آنها پیروی کرد!
بودا فقط یک قانون میشناسد و آن، #هشیاری است ــ و همین کافیست: ترتیب همهچیز را میدهد؛ شاهکلید را به تو میدهد؛ نیازی نیست ۳۳۰۰۰ کلید با خودت حمل کنی
سیوسههزار کلید در ناخودآگاه! گرانبار خواهی شد. این چیزیست که برای بودیسم رخ دادهاست. برای تمام مذاهب چنین اتفاقی افتاده است. قوانین و مقرارت بسیار زیاد و مردم چنان گرانبار شدهاند که همهی آنها را فراموش کردهاند.
دیانت بسیار ساده است. فقط یک قانون دارد ـــ هشیاری ـــ و این شاهکلید است
هر عمل زندگیت را با هشیاری تمام انجام بده. هشیاریات را روی هر عمل متمرکز کن، و همان تمرکز عمل را متحول میسازد، زیرا وقتی هشیاریات را به هر چیزی بدهی، زنده میشود؛ زندگی را در آن میریزی. حواس تو بسیار حسّاس میشوند و چون هشیار هستی، ارباب و صاحباختیار هستی
بردگی یعنی ناهشیاری
#اشو
امّا پادا / راه حق DhammaPada تفسیر سخنان بودا توسط اشو
جلد دهم
#برگردان: محسن خاتمی
@jazbomoraghebe
همه میخواهند بدون درک خشم،
آن را كنار بگذارند
همه میخواهند بدون درك سکس،
آن را تَرك كنند
و بدون ادراك، انقلابی وجود نخواهد داشت،تو برای خودت مشكلات بیشتر و مصیبتهای بیشتر میآفرینی.
هیچگاه به ترككردن چیزها فكر نكن، بلكه فكركن چگونه آنها را بفهمی
نیازی نیست كه به ترك چیزی فكر كنیم
تنها چیز، ادراكِ آن در تمامیتش است.
اگر آن را در تمامیتش درك كنی، #دگرگونیtransformation بهدنبال خواهد آمد.
اگر برایت خوب است، اگر برای وجودت مناسب باشد، رشد خواهد كرد
اگر برایت بد باشد، خودش خواهد افتاد.
پس نكته واقعی
درك كردن است،
نه ترك كردن.
#اﺷﻮ
#برگردان_محسن_خاتمی
@jazbomoraghebe
آن را كنار بگذارند
همه میخواهند بدون درك سکس،
آن را تَرك كنند
و بدون ادراك، انقلابی وجود نخواهد داشت،تو برای خودت مشكلات بیشتر و مصیبتهای بیشتر میآفرینی.
هیچگاه به ترككردن چیزها فكر نكن، بلكه فكركن چگونه آنها را بفهمی
نیازی نیست كه به ترك چیزی فكر كنیم
تنها چیز، ادراكِ آن در تمامیتش است.
اگر آن را در تمامیتش درك كنی، #دگرگونیtransformation بهدنبال خواهد آمد.
اگر برایت خوب است، اگر برای وجودت مناسب باشد، رشد خواهد كرد
اگر برایت بد باشد، خودش خواهد افتاد.
پس نكته واقعی
درك كردن است،
نه ترك كردن.
#اﺷﻮ
#برگردان_محسن_خاتمی
@jazbomoraghebe
ادامه 👇👇
پس مجبور هستی وقتی میخوابی با یک رادیوی روشن بخوابی که انواع تبلیغات و آهنگهایی را که هزاران بار شنیدهای تکرار میکند، ولی تو نمیدانی چگونه آن را خاموش کنی
تو تمام روز را خسته هستی، بارها میخواهی از شرّ آن رادیو خلاص شوی، ولی نمیتوانی، زیرا بلد نیستی چگونه آن را خاموش کنی
ذهن تو پیوسته روشن است
میگویند که ذهن چنان مکانیسم شگفتانگیزی است که از لحظهی تولدت شروع به کار میکند و تا لحظهای که روبروی مخاطبین بایستی کار میکند سپس ناگهان متوقف میشود، آنوقت اتفاقی برایش میافتد. وگرنه تا لحظهی مرگ به کار ادامه میدهد
و مردمان بسیار کمی هستند که روبروی جمعیتی میایستند؛ پس ذهن بدون مانع کارش را ادامه میدهد و تو را کاملاً خسته و فرسوده و کسل و ناتوان نگه میدارد. و ذهن همیشه و همیشه همان چیزها را به تو میگوید که بارها تکرار کرده
چرا مردم اینهمه کسل شدهاند؟
زندگی کسلکننده نیست
این را به یاد بسپار:
زندگی همیشه یک راز عظیم است، همیشه یک شگفتی و اعجاب است؛ همیشه تازه است؛ همواره خودش را تازه و جوان میسازد. برگهای جدید میرویند؛ برگهای کهنه فرو میریزند؛ گلهای تازه پدیدار میشوند؛ گلهای کهنه ناپدید میشوند
ولی تو نمیتوانی زندگی را ببینی، زیرا پیوسته توسط ذهن خودت کسل شدهای
ذهن همیشه چیزهایی را به تو میگوید که هزاران بار شنیدهای. تو بسیار خسته بهنظر میرسی
به یک دلیل ساده که نمیدانی چگونه ذهنت را خاموش کنی
ذهن را نباید دور انداخت
ذهن را باید سرجای خودش نشاند؛ ذهن یک خادم زیباست، ولی یک ارباب بسیار زشت. تو افسار را در دست خودت بگیر و خودت ارباب باش
و نخستین کار و اولین قدم این است:
از ذهن فاصله بگیر. ببین که تو ذهن نیستی، فاصلهای ایجاد کن؛ هرچه فاصله بیشتر باشد، بیشتر ظرفیت خاموش کردن آن را خواهی داشت
و تو با یک معجزهی دیگر برخورد میکنی:
وقتی ذهن را خاموش میکنی، ذهن نیز تازه و هوشمندتر باقی میماند
زیرا ذهن روندی خستهکننده است
فقط فکر کن: از زمانی که متولد شدهای تا زمان مرگت ذهن مشغول کار است
ذهن باید سرجای درست خودش قرار داده شود، و وقتی به آن نیاز داشتی از آن استفاده میکنی؛ درست همانطور که در وقت نیاز از پاهایت استفاده میکنی. وقتی نیاز نداشته باشی از پاهایت استفاده نمیکنی. اگر وقتی روی صندلی نشسته باشی و شروع کنی به حرکت پاهایت به بالا و پایین، آنوقت مردم فکر میکنند تو دیوانه شدهای
و این درست چیزی است که در ذهن رخ میدهد و بازهم تو فکر میکنی که دیوانه نیستی!
یک هشیاری مراقبهگون به شناخت کلید میرسد. هرگاه بخواهد ذهن را خاموش کند، فقط میگوید، “حالا خفه شو!” و همین! و ذهن فقط ساکت میشود و سکوتی عمیق در درون حاکم میشود
و در این لحظات است که ذهن میتواند برای لحظاتی استراحت کند، وگرنه تمام فعالیتهایش بسیار خستهکننده خواهد بود
هرچیزی خسته میشود
حتی فلزات نیز دچار کوفتگی میشوند و ذهن تو از بافتهای بسیار لطیف ساخته شده است، چنان لطیف که هیچ چیز لطیفتر از آن در جهانهستی یافت نمیشود. در جمجمهی تو میلیونها رشتههای ریز و کوچک مشغول به کار هستند. اعصاب مغز چنان ریز هستند که در مقایسه، موهای تو در برابر آنها بسیار ضخیم هستند، میلیونها بار ضخیمتر هستند. چنان پدیدهی لطیف؛ ولی ما نمیدانیم چگونه از آنها استفاده کنیم. اینها نیاز به استراحت دارند.
بنابراین، یک انسان مراقبهگر هوشمندتر و عاقلتر میشود
هر عملی که انجام بدهد، هنری در آن هست هرآنچه را که لمس کند به طلا تبدیل میشود. ذهن با مراقبه یک برکت است و بدون آن، یک نفرین.
مراقبه را به وجودت اضافه کن و آن نفرین ازبین میرود و خودِ آن نفرین به برکت تبدیل میشود
ذهن برکتی در لباس مُبَدّل است
تو هنر استفاده از ذهن و چگونگی چیرگی بر آن را نیاموختهای
موضوع دورانداختن ذهن نیست؛ این کمکی نخواهد کرد. این کار تو را بیشتر توخالی و بیفایدهتر میسازد
اگر مغز، اگر ذهن دور انداخته شود، تو فقط یک کَلَم cabbage خواهی بود. یا اگر واژهی “کَلَم” را دوست نداری، پس گُلِکَلَم cauliflower! و تفاوت زیادی بین کلم و گلکلم وجود ندارد. گلکلم همان کلم است با یک مدرک دانشگاهی! میتوانی انتخاب کنی: میتوانی کَلَم باشی یا گُلِکَلَم، ولی انسان نخواهی بود. درواقعیت، تعداد بسیار معدودی از انسانها، انسان هستند
انسان کسی است که ارباب ذهن خودش باشد.
لغت انگلیسی “انسان” Man از ریشهی واژهی سانسکریت Manas به معنی ذهن میآید. ارباب ذهن بودن معنای انسانبودن است
اگر ارباب ذهن خودت نباشی، انسانی در درونت وجود ندارد؛ فقط یک کامپیوتر عمل میکند، یک ماشین مشغول کار است، بدون هیچ اربابی
موقعیت چنین است. برای همین است که دنیا چنین پُرآشوب و چنان دیوانه شده است.
#اشو
دامّا پادا جلد6
#برگردان:محسن خاتمی
@jazbomoraghebe
پس مجبور هستی وقتی میخوابی با یک رادیوی روشن بخوابی که انواع تبلیغات و آهنگهایی را که هزاران بار شنیدهای تکرار میکند، ولی تو نمیدانی چگونه آن را خاموش کنی
تو تمام روز را خسته هستی، بارها میخواهی از شرّ آن رادیو خلاص شوی، ولی نمیتوانی، زیرا بلد نیستی چگونه آن را خاموش کنی
ذهن تو پیوسته روشن است
میگویند که ذهن چنان مکانیسم شگفتانگیزی است که از لحظهی تولدت شروع به کار میکند و تا لحظهای که روبروی مخاطبین بایستی کار میکند سپس ناگهان متوقف میشود، آنوقت اتفاقی برایش میافتد. وگرنه تا لحظهی مرگ به کار ادامه میدهد
و مردمان بسیار کمی هستند که روبروی جمعیتی میایستند؛ پس ذهن بدون مانع کارش را ادامه میدهد و تو را کاملاً خسته و فرسوده و کسل و ناتوان نگه میدارد. و ذهن همیشه و همیشه همان چیزها را به تو میگوید که بارها تکرار کرده
چرا مردم اینهمه کسل شدهاند؟
زندگی کسلکننده نیست
این را به یاد بسپار:
زندگی همیشه یک راز عظیم است، همیشه یک شگفتی و اعجاب است؛ همیشه تازه است؛ همواره خودش را تازه و جوان میسازد. برگهای جدید میرویند؛ برگهای کهنه فرو میریزند؛ گلهای تازه پدیدار میشوند؛ گلهای کهنه ناپدید میشوند
ولی تو نمیتوانی زندگی را ببینی، زیرا پیوسته توسط ذهن خودت کسل شدهای
ذهن همیشه چیزهایی را به تو میگوید که هزاران بار شنیدهای. تو بسیار خسته بهنظر میرسی
به یک دلیل ساده که نمیدانی چگونه ذهنت را خاموش کنی
ذهن را نباید دور انداخت
ذهن را باید سرجای خودش نشاند؛ ذهن یک خادم زیباست، ولی یک ارباب بسیار زشت. تو افسار را در دست خودت بگیر و خودت ارباب باش
و نخستین کار و اولین قدم این است:
از ذهن فاصله بگیر. ببین که تو ذهن نیستی، فاصلهای ایجاد کن؛ هرچه فاصله بیشتر باشد، بیشتر ظرفیت خاموش کردن آن را خواهی داشت
و تو با یک معجزهی دیگر برخورد میکنی:
وقتی ذهن را خاموش میکنی، ذهن نیز تازه و هوشمندتر باقی میماند
زیرا ذهن روندی خستهکننده است
فقط فکر کن: از زمانی که متولد شدهای تا زمان مرگت ذهن مشغول کار است
ذهن باید سرجای درست خودش قرار داده شود، و وقتی به آن نیاز داشتی از آن استفاده میکنی؛ درست همانطور که در وقت نیاز از پاهایت استفاده میکنی. وقتی نیاز نداشته باشی از پاهایت استفاده نمیکنی. اگر وقتی روی صندلی نشسته باشی و شروع کنی به حرکت پاهایت به بالا و پایین، آنوقت مردم فکر میکنند تو دیوانه شدهای
و این درست چیزی است که در ذهن رخ میدهد و بازهم تو فکر میکنی که دیوانه نیستی!
یک هشیاری مراقبهگون به شناخت کلید میرسد. هرگاه بخواهد ذهن را خاموش کند، فقط میگوید، “حالا خفه شو!” و همین! و ذهن فقط ساکت میشود و سکوتی عمیق در درون حاکم میشود
و در این لحظات است که ذهن میتواند برای لحظاتی استراحت کند، وگرنه تمام فعالیتهایش بسیار خستهکننده خواهد بود
هرچیزی خسته میشود
حتی فلزات نیز دچار کوفتگی میشوند و ذهن تو از بافتهای بسیار لطیف ساخته شده است، چنان لطیف که هیچ چیز لطیفتر از آن در جهانهستی یافت نمیشود. در جمجمهی تو میلیونها رشتههای ریز و کوچک مشغول به کار هستند. اعصاب مغز چنان ریز هستند که در مقایسه، موهای تو در برابر آنها بسیار ضخیم هستند، میلیونها بار ضخیمتر هستند. چنان پدیدهی لطیف؛ ولی ما نمیدانیم چگونه از آنها استفاده کنیم. اینها نیاز به استراحت دارند.
بنابراین، یک انسان مراقبهگر هوشمندتر و عاقلتر میشود
هر عملی که انجام بدهد، هنری در آن هست هرآنچه را که لمس کند به طلا تبدیل میشود. ذهن با مراقبه یک برکت است و بدون آن، یک نفرین.
مراقبه را به وجودت اضافه کن و آن نفرین ازبین میرود و خودِ آن نفرین به برکت تبدیل میشود
ذهن برکتی در لباس مُبَدّل است
تو هنر استفاده از ذهن و چگونگی چیرگی بر آن را نیاموختهای
موضوع دورانداختن ذهن نیست؛ این کمکی نخواهد کرد. این کار تو را بیشتر توخالی و بیفایدهتر میسازد
اگر مغز، اگر ذهن دور انداخته شود، تو فقط یک کَلَم cabbage خواهی بود. یا اگر واژهی “کَلَم” را دوست نداری، پس گُلِکَلَم cauliflower! و تفاوت زیادی بین کلم و گلکلم وجود ندارد. گلکلم همان کلم است با یک مدرک دانشگاهی! میتوانی انتخاب کنی: میتوانی کَلَم باشی یا گُلِکَلَم، ولی انسان نخواهی بود. درواقعیت، تعداد بسیار معدودی از انسانها، انسان هستند
انسان کسی است که ارباب ذهن خودش باشد.
لغت انگلیسی “انسان” Man از ریشهی واژهی سانسکریت Manas به معنی ذهن میآید. ارباب ذهن بودن معنای انسانبودن است
اگر ارباب ذهن خودت نباشی، انسانی در درونت وجود ندارد؛ فقط یک کامپیوتر عمل میکند، یک ماشین مشغول کار است، بدون هیچ اربابی
موقعیت چنین است. برای همین است که دنیا چنین پُرآشوب و چنان دیوانه شده است.
#اشو
دامّا پادا جلد6
#برگردان:محسن خاتمی
@jazbomoraghebe