جوادهاشمی"تربت"
1.58K subscribers
1.8K photos
102 videos
8 files
1.39K links
@javadhashemitorbat
یادداشت و شعر
برای عضویت در کانال، روی لینک کلیک کنید
Download Telegram
🔹یک بند از مخمّسی که سال ۱۳۹۱ شروع شد و هنوز چشم انتظار کامل شدن است (امان از انتظار):

نگویم شاعرم وز شاعری خلعت به تن دارم
به خلوت، گاه گاهی با دو بیتی انجمن دارم
که مصراعیش هم از «حافظ» شیرین‌سخن دارم
«مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم»
زمین و آسمان‌ها را پُر از نام «حسن» دارم

▫️▫️▫️



#حضرت_امام_حسن_عليه‌السلام
#جواد_هاشمی_تربت
#مخمس

@javadhashemi_torbat
آن‌قَدَر، ای دل! ز هجر روي جانان غم مخور
هم‌چو يعقوب از فراق و سوز حرمان غم مخور
اين بشارت از بشير آمد، به دوران غم مخور
«يوسف گم‌گشته باز آيد به كنعان، غم مخور
كلبه‌ي احزان شود روزي گلستان، غم مخور»

كاروان عشق مي‌باش و به خود ره، سد مكن
ره به پايان است و وعده‌ي انبيا را رد مكن
استقامت آر و ردّ گفته‌ي احمد مكن
«اين دل غم‌ديده حالش بِه شود، دل بد مكن
وين سر شوريده باز آيد به سامان، غم مخور»

بر وصالش وعده داده كردگار ذوالمنن
در كتب بر انبيا خاصه رسول مؤتمن
بايد آيد، خواهد آمد سرور اهل زمن
«گر بهار عمر باشد باز بر طرف چمن
چتر گل بر سر كشي، اي مرغ خوش‏‌خوان! غم مخور»

جسم عالم را بُوَد جان، نيست در آن شك و ريب
پيكر بي‏روح فاسد باشد و داراي عيب
پس به زودي قلب امكان سر برون آرد ز جيب
«هان! مشو نوميد، چون واقف نه‌اي ز اسرار غيب
باشد اندر پرده، بازي‌هاي پنهان، غم مخور»

اي خوش! آن دل‌خسته‌اي كاو غير حق، ياري نداشت
از خدا ياري طلب كرد و به كس كاري نداشت
در بيابان طلب جز چشم خون‌باري نداشت
«هر كه سرگشته به عالم گشت و غم‌خواري نداشت
آخر الامر او به غم‌خواري رسد، هان! غم مخور»

از خدا گاه فرج را مسألت كن دم‌به‌دم
تا گشايش يابد از الطاف حق اين قفل غم
ظاهر از كعبه شود آن خسرو مُلك قِدم
«در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم
سرزنش‌ها گر كند خار مغيلان، غم مخور»

غم ندارد آن كه دارد غم‌گساري چون حبيب
دردمندان فرج را لطف حق باشد طبيب
ديدن روي ولي از حق شود ما را نصيب
«حال ما در فُرقَت جانان و ابرام رقيب
جمله مي‌داند خداي حال‌گردان، غم مخور»

تا به كي نالي چو ني، افسرده چون مرغ چمن؟
سر بر آر از زير پر، بيرون شو از بيت حزن
هجر را بايد شكيبايي، بيا بشنو سخن
«اي دل! از سيل فنا بنياد هستي برمكَن
چون تو را نوح است كشتيبان ز توفان، غم مخور»

عاقبت درمان پذيرد درد هجر و انتظار
وصل رو مي‌آورد، هستيم ما امّيدوار
«آذرا»! صبح وصال آيد، شود ليلت نهار
««حافظا»! در كنج فقر و خلوت شب‌هاي تار
تا بُوَد وردت دعا و درس قرآن، غم مخور»


#آذر_خراسانی
#حافظ_شیرازی
#تخمیس
#مخمس
#به_امید_دیدار {۲۱}
#جواد_هاشمی_تربت

http://www.instagram.com/javadhashemi69/

@javadhashemi_torbat
نگویم شاعرم وز شاعری خلعت به تن دارم
به خلوت، گاه گاهی با دو بیتی انجمن دارم
که مصراعیش هم از «حافظ» شیرین‌سخن دارم
«مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم»
زمین و آسمان‌ها را پُر از نام «حسن» دارم


▫️▫️▫️



#حضرت_امام_حسن_عليه‌السلام
#جواد_هاشمی_تربت
#مخمس
#بازنشر

@javadhashemi_torbat
آن‌قَدَر، ای دل! ز هجر روي جانان غم مخور
هم‌چو يعقوب از فراق و سوز حرمان غم مخور
اين بشارت از بشير آمد، به دوران غم مخور
    «يوسف گم‌گشته باز آيد به كنعان، غم مخور
    كلبه‌ي احزان شود روزي گلستان، غم مخور»

كاروان عشق مي‌باش و به خود ره، سد مكن
ره به پايان است و وعده‌ي انبيا را رد مكن
استقامت آر و ردّ گفته‌ي احمد مكن
    «اين دل غم‌ديده حالش بِه شود، دل بد مكن
    وين سر شوريده باز آيد به سامان، غم مخور»

بر وصالش وعده داده كردگار ذوالمنن
در كتب بر انبيا خاصه رسول مؤتمن
بايد آيد، خواهد آمد سرور اهل زمن
   «گر بهار عمر باشد باز بر طرف چمن
   چتر گل بر سر كشي، اي مرغ خوش‏‌خوان! غم مخور»

جسم عالم را بُوَد جان، نيست در آن شك و ريب
پيكر بي‏روح فاسد باشد و داراي عيب
پس به زودي قلب امكان سر برون آرد ز جيب
  «هان! مشو نوميد، چون واقف نه‌اي ز اسرار غيب
  باشد اندر پرده، بازي‌هاي پنهان، غم مخور»

اي خوش! آن دل‌خسته‌اي كاو غير حق، ياري نداشت
از خدا ياري طلب كرد و به كس كاري نداشت
در بيابان طلب جز چشم خون‌باري نداشت
  «هر كه سرگشته به عالم گشت و غم‌خواري نداشت
  آخر الامر او به غم‌خواري رسد، هان! غم مخور»

از خدا گاه فرج را مسألت كن دم‌به‌دم
تا گشايش يابد از الطاف حق اين قفل غم
ظاهر از كعبه شود آن خسرو مُلك قِدم
    «در بيابان گر به شوق كعبه خواهي زد قدم
    سرزنش‌ها گر كند خار مغيلان، غم مخور»

غم ندارد آن كه دارد غم‌گساري چون حبيب
دردمندان فرج را لطف حق باشد طبيب
ديدن روي ولي از حق شود ما را نصيب
    «حال ما در فُرقَت جانان و ابرام رقيب
    جمله مي‌داند خداي حال‌گردان، غم مخور»

تا به كي نالي چو ني، افسرده چون مرغ چمن؟
سر بر آر از زير پر، بيرون شو از بيت حزن
هجر را بايد شكيبايي، بيا بشنو سخن
  «اي دل! از سيل فنا بنياد هستي برمكَن
  چون تو را نوح است كشتيبان ز توفان، غم مخور»

عاقبت درمان پذيرد درد هجر و انتظار
وصل رو مي‌آورد، هستيم ما امّيدوار
«آذرا»! صبح وصال آيد، شود ليلت نهار
    ««حافظا»! در كنج فقر و خلوت شب‌هاي تار
    تا بُوَد وردت دعا و درس قرآن، غم مخور»


#آذر_خراسانی
#حافظ_شیرازی
#تخمیس
#مخمس
#به_امید_دیدار {۲۱}
#جواد_هاشمی_تربت

http://www.instagram.com/javadhashemi69/

@javadhashemi_torbat
نگویم شاعرم وز شاعری خلعت به تن دارم
به خلوت، گاه گاهی با دو بیتی انجمن دارم
که مصراعیش هم از «حافظ» شیرین‌سخن دارم
«مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم»
زمین و آسمان‌ها را پُر از نام «حسن» دارم


▫️▫️▫️



#حضرت_امام_حسن_عليه‌السلام
#جواد_هاشمی_تربت
#مخمس
#بازنشر

@javadhashemi_torbat